احمد رهدار گفت: بیشک حجاب، یک حکم اجتماعی است و حکومت اسلامی باید در همه پدیدههای اجتماعی دخالت داشته باشد. بعد ایجابی ترویج حجاب، تبیین فلسفه حجاب و بعد سلبی آن نیز الزام و مجازات است.
حجاب از احکام مسلم اسلام است که قطعاً حکومت اسلامی در راستای تحقق آن نمی تواند بی تفاوت باشد. این در حالی است که گاه از جانب برخی افراد سخنانی از این دست شنیده می شود که؛ حکومت اسلامی اولویتهای مهم تری نسبت به حجاب دارد، اجبار حجاب پشتوانه شرعی ندارد و حجاب، انتخابی است و اجبار و الزام پذیر نیست.
بسیاری از کارشناسان مذهبی، آیه «لا اکراه فی الدین» را مربوط به پذیرش قلبی و اعتقادی دین می دانند، فلذا استفاده از این آیه در توجیه زیرپا گذاشتن احکام اجتماعی اسلام قابل قبول به نظر نمی رسد. به این معنا که افراد در پذیرفتن دین مختارند ولی بعد از انتخاب دین موظف به اجرای احکام آن هستند و الا دینی که به احکامش عمل نشود، ملعبه ای بیش نیست.
کارشناسان همچنین معتقدند احکام و قوانین اجتماعی فارغ از اعتقاد افراد واجد موضوعیت است و حکومت اسلامی که بر پایه تحقق حاکمیت احکام الهی بناشده است نمی تواند به صرف اعتقاد نداشتن عده ای از الزام رعایت قوانین اجتماعی اسلامی صرف نظر کند.
پیرو بحث هایی در باب قانون الزام حجاب که اخیراً در فضای رسانه ها طرح شده است در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار، رئیس مؤسسه فتوح اندیشه به بررسی وظایف حکومت اسلامی در مورد حجاب پرداختیم که از نظر شما می گذرد؛
*نقش و وظایف حکومت اسلامی در عرصه فردی و اجتماعی چیست؟ یعنی احکام دینی در هر دو سطح فردی و اجتماعی چگونه امکان تحقق دارد؟
هر دینی معطوف به امتثال و تحقق عینی، نازل شده است. از همین رو، پیروان ادیان مکلف به عینیت بخشیدن به احکام آنها هستند. از آنجا که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و ادیان نیز برای هدایت همین انسانها آمدهاند، ناگزیر علاوه بر دستورات فردی، مشتمل بر دستورات اجتماعی نیز هستند. امتثال آموزههای ادیان و تحقق عینی آنها امری تشکیکی بوده و دارای سطوح متفاوتی است:
نازلترین سطح امتثال آموزههای ادیان و تحقق عینی آنها مربوط به عصر حاکمیت محارب (عصر تقیه و خفقان) است که چهبسا افراد، مجبور باشند بسیاری از احکام دینی را تعطیل کنند یا حداقل بهگونهای امتثال کنند که خود آن را باطل میپندارند. نمونه تاریخی این عصر، دوره حاکمیت پهلویها بهویژه دوره پهلوی اول است. مشخصاً حسب آموزههای اسلامی، حتی در این شرایط نیز برخی از دستورات اسلامی هستند که هرگز نباید تعطیل شوند. بهعنوان مثال، شدت حرمت قتل نفس به اندازهای است که حتی در شرایط شدید تقیه نیز نمیتواند حکم آن را تعطیل کرده یا تغییر دهد و انسان مسلمان حتی به بهای نجات جانش نباید جان دیگری را به خطر بیندازد و اگر هم چنین کند، قصاص میشود.
مرتبه پس از شرایط تقیه، مربوط به عصر حاکمیت غیر محارب است که در آن، امتثال احکام دینی در سطح فردی چندان مشکلی ندارد. گرچه امتثال آنها در سطح مناسبات اجتماعی بهویژه از آن حیث که مربوط به امور حکومتی میشود، چندان میسور نیست. اگر بخواهیم نمونه تاریخی برای این عصر ذکر کنیم، عصر قاجاریه نمونه مناسبی است.
نهاییترین مرتبه، مربوط به عصر حاکمیت دینی است که در آن، امتثال احکام دینی در هر دو سطح فردی و اجتماعی امکان تحقق دارد. نمونه تاریخی این عصر، دوره جمهوری اسلامی بوده و حکومت اسلامی در این سطح قابل تحلیل است. در چنین سطحی، مهمترین رسالت و کارویژه حکومت، مهیا کردن بستر مناسب برای تحقق احکام اسلامی و توسعه آنها میباشد. مناسب بودن در این خصوص به امکان هرچه بیشتر تحقق احکام اسلامی در سطح اجتماع تعریف میشود؛ تا جایی که بهترین شرایط، زمانی رخ میدهد که اقامه حق (تحقق آموزههای دینی) در تمام سطوح بدون هرگونه مانع جدی ممکن شود.
به لحاظ درونمذهبی بر این باور هستیم که این شرایط، مربوط به عصر حاکمیت حضرت مهــدی (عجـــلاللهتعالیفرجهالشریــف) میباشد. برخلاف آنچه تصور میشود، در عصر حکومت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نیز باطل حضور دارد، اما در آن عصر، بستر اجتماعی برای تحقق احکام اسلامی بهگونهای آماده است که باطل را یارای ایجاد ممانعت در برابر آنها نیست. حکومت اسلامی در عرصه اجتماعی باید بهگونهای عمل کند که تحقق احکام اسلامی با کمترین ممانعت روبهرو باشند.
*یکی از آموزهها و ضرورتهای اسلامی، آموزه حجاب است. قوانین و مقررات حکومت اسلامی در مورد حجاب باید چگونه باشد؟
قوانین و مقررات حکومت اسلامی باید بهگونهای باشد که نه تنها اهل حجاب احساس تنهایی و غربت نکنند، بلکه فضای اجتماعی نیز به خودی خود مشوق آنها باشد. همچنین لازم است فضای اجتماعی بهگونهای باشد که نقش یک دستگاه نظارتی شامل را ایفا کند. قانونی شدن حجاب اسلامی یکی از روشهایی است که فضای اجتماعی را با خواست درونی اهل حجاب، هماهنگ میکند؛ حتی اگر بدحجابها در عمل بیشتر از محجبهها باشند. از همین روست که بهعنوان مثال در شهری که قانون رانندگی، استفاده از کمربند ایمنی را در آن ایجاب میکند، اما عرف آن شهر به عدم استفاده از آن تمایل دارد، اگر شخصی بخواهد از کمربند ایمنی استفاده کند، بهدلیل پشتوانه حمایتی قانونی هیچ احساس تنهایی، غربت و خجالت نمیکند.
یکی از آسیبهای جدی جمهوری اسلامی این است که بهرغم دینمدار بودن بیشتر مردم آن، برخی فضاهای عمومی آن بهگونهای تعبیه شدهاند که تناسب آنها با مناسبات ایمانی کمتر از مناسبات غیر و ضد ایمانی است. بهعنوان مثال فضای عمومی دانشگاههای ما بهرغم دینمدار بودن بیشتر دانشجویان، بهگونهای است که اهل دین در آنها احساس غربت و تنهایی میکنند. این مسئله به نوبه خود باعث میشود که بسیاری از دانشجویان برای فرار از غربت و تنهایی، تلاش کنند خود را با شرایط فضا ـکه تناسب با مناسبات غیر و ضد ایمانی داردـ هماهنگ کنند. این در حالی است که دقیقاً میتوان شرایط را برعکس کرد؛ بهگونهای که حتی آنهایی که چندان اهل دین هم نیستند، در شرایطی قرار گیرند که ترجیح دهند با جریان دینی هماهنگ شوند. یکی از اقداماتی که میتوان برای برقرار کردن چنین شرایطی انجام داد، قانونی کردن آموزههای دینی (اسلامی) است.
*قانونی و اجباری کردن آموزههای دینی ممکن است باعث دافعه شود، در این صورت باید چه کار کرد؟
بیشک، قانونی و اجباری کردن آموزههای دینی نسبت به برخی از افراد وازدگی نسبت به اصل دین ایجاد خواهد کرد، اما برای ارزیابی این ایده، نباید فقط «ریزشها» را دید، بلکه باید به «رویشها» نیز توجه کرد. صلابت، نظم و نیز هماهنگی نظر و عمل از جمله نتایج تحقق این نظریه است و هر یک از این ویژگیها به نوبه خود میتوانند باعث جذب و دعوت افراد بیشتری بهسوی دین شوند. بسیاری از وازدگیهای بیرونی (اولیه) نسبت به دین، بهدلیل احساس عدم هماهنگی میان نظر و عمل در میان پیروان آن است. بهعنوان مثال اگر قرار باشد یک شخص مسیحی با مطالعه موردی یک آموزه دینی مثل حجاب اسلامی در یکی از مراکز علمی ما مثل دانشگاه تهران به اسلام گرایش پیدا کند، توجه یافتن وی به فاصلهای که میان نظر و عمل دانشجویان درباره حجاب اسلامی وجود دارد، خودبهخود مانع از گرایش وی به اسلام خواهد شد.
این در حالی است که در فرض مذکور، در صورت هماهنگی میان نظر و عمل دانشجویان درباره حجاب اسلامی، بیشک زمینه مناسبتری برای گرایش وی به اسلام ایجاد خواهد شد. این مسئله نه تنها درباره مطالعه بیرونی دین، بلکه درباره مطالعه درونی آن نیز صدق میکند. بدین معنی که مسلمانان، خود اگر صلابت و شکوه عملی آموزههای دینیشان را بهصورت مستمر تجربه کنند، در تداوم بخشیدن به آنها از انگیزه بالاتری برخوردار خواهند شد.
بهعبارت دیگر قانونی و اجباری شدن حجاب اسلامی نه تنها برای کسانی که از بیرون میخواهند با اسلام آشنا شوند، از وازدگی اولیه جلوگیری میکند، بلکه برای برخی مسلمانانی که به شکل پیشینی با آن آشنا شدهاند نیز از وازدگی ثانوی جلوگیری میکند. بر این اساس، قانونی کردن حجاب اسلامی اگرچه ممکن است موجب وازدگی ثانوی برخی افراد نسبت به اصل دین شود، در عین حال به همان میزان و بلکه بیشتر موجب جذب بیرونی و تداوم درونی منطق آن خواهد شد.
*شاید این بدفهمی به وجود بیاید که قانونی شدن آموزههای اسلامی، مستلزم اجبار و خشونت است.
توجه به این نکته لازم است که نباید گمان کرد براساس این تئوری، از آنجا که هر قانونی متضمن اجبار است، اگر آموزههای اسلامی، قانونی (متضمن اجبار) شوند بدین معنی خواهد بود که پس میتوان ـ و بلکه باید ـ دین را با اجبار و خشونت تبلیغ کرد؛ چراکه اولاً اجبار با خشونت فرق میکند و هر اجباری از جنس خشونت نیست. بهعنوان مثال رانندگان مجبور هستند که پشت چراغ قرمز توقف کنند، اما آنها هرگز از این اجبار، مفهوم خشونت را حس نمیکنند. احکام دینی نیز اگر قانونی شوند، بهرغم اینکه متضمن نوعی اجبار نرم و پنهان خواهند بود، معنی خشونت نخواهند داشت. ثانیاً گرچه همه ادیان بیش از آنکه نذیر و منذر باشند، بشیر و مبشر هستند.
بهرغم این، انبیاء الهی برای تحقق و تثبیت برخی از آموزههای دینی در شرایط خاص ـ نه بهعنوان قاعده، بلکه بهعنوان مصداق و موردـ ناگزیر از به کارگیری خشونت بودهاند. البته باید توجه داشت که در ادیان آسمانی غیرتحریفی مثل اسلام، حتی احکام به ظاهر خشونتآمیز مثل ابواب حدود و دیات از فلسفه روشن و بین برخوردارند و با تأمل در آنها درمییابیم که در حقیقت، همان احکام هم عین رحمت و شفقت هستند و اساساً با توجه به اینکه صفات الهی عین ذات الهی هستند، از اینرو غضب الهی عین رحمت اوست. در شرایع الهی طبیعی است که احکام به ظاهر خشونتآمیز آنها نیز عین رحمت و لطف الهی باشد.
بحث حجاب اسلامی را مثل سایر مباحث دینی، از دو منظر بروندینی و دروندینی میتوان بررسی کرد، اما آنچه مهم استکاربردی کردن نتایج استنتاجی این دو منظر است. ممکن است در هر یک از این دو منظر، مطالب زیادی استنتاج شده باشد اما تعداد این استنتاجات باید در اندازهای باشد که بتواند به راهبردهای عملی زیاد و مناسب با شرایط مختلف منجر شود. برای نیل به این نتیجه باید مباحث مطروحه در دو منظر برون دین و درون دین، مکرر در عرصه عمل محک بخورند. عملیاتی شدن آن مباحث، مستلزم خروج از مباحث کلی و تخصصی بهسوی مباحث جزئی و عمومی است. باید این روند تا جایی ادامه یابد که تورم مباحث کلی و جزئی و نیز تخصصی و عمومی به اندازهای شود که بتوان آنها را در قالب یک رشته علمی تحصیلی دستهبندی و در جامعه توزیع کرد. بیشک، چنین نتیجهای بدون دخالت و نظارت دولت اسلامی ممکن نیست.
*چرا رعایت ظاهر برای امر حجاب مهم است؟ برخی ادعا می کنند که باید دل پاک باشد، آیا دل می تواند پاک باشد و ظاهر بی حجاب؟!
قانونی کردن حجاب اسلامی و تاکید بر اجرای آن باعث میشود در ادارات دولتی، ظاهر اسلامی رونق یابد. بیشک باید تلاش کرد تا فرهنگ جامعه از ظاهر به عمق رود، اما مگر میتوان به هسته بدون گذار از پوسته به عمق رسید؟ حتی اگر در فرهنگ، باطن، هم اصالت داشته باشد، برای رسیدن به این باطن ناگزیر از داشتن ظاهر هستیم. بهترین راه برای نیل به باطن از طریق ظاهر این است که در رأس ادارات دولتی، افرادی مومن و متعهد ـ و بهعبارتی، افرادی که خود آنها تجلی باطن فرهنگ هستندـ گذاشته شوند.
چنین افرادی، انسانها و کارمندانی متعهد را انتخاب میکنند و مهمتر اینکه حسب روایت شریفه «الناس علی دین ملوکهم»، کارمندان دولتی معمولاً در این امور، پیرو مسئول و مدیرشان هستند. حتی اگر قضیه را حسب مسائل مادی هم بررسی کنیم، از آنجا که کارمندان ادارات برای گرفتن امتیاز، ارتقاء رتبه و منصب و… نیازمند رضایت مدیرانشان هستند، اگر مدیران اداره، اشخاصی متعهد و ملتزم به احکام دینی باشند، آنها انگیزه بیشتری در تبعیت مدیرانشان خواهند داشت.
*اگر حتی الزام به حجاب از وظایف حکومت باشد آیا در شرایط فعلی جامعه نیز لازم است حکومت در امر حجاب اسلامی دخالت کند یا خیر؟ این دخالت چگونه باید باشد؟
اینکه آیا لازم است حکومت در امر حجاب اسلامی دخالت کند یا خیر، تابع این مسئله است که حجاب را یک حکم اجتماعی بدانیم یا یک حکم فردی؟ بیشک حجاب اسلامی یک حکم اجتماعی بوده و از همین روست که رعایت آن در جایگاه خلوت ـ به جز موارد خاصی مثل هنگام اقامه نمازـ لازم نیست. حکومت اسلامی در همه پدیدههای اجتماعی دخالت دارد و باید هم داشته باشد. البته، دخالت دولت اسلامی در پدیدههای اجتماعی، همواره به یک صورت و در یک سطح به لحاظ شدت و ضعف نبوده است، بلکه در برخی از این موارد، دخالت در سطح تقنین، در بعضی موارد، دخالت در سطح اجرا و در برخی موارد، دخالت در سطح تصمیمسازی و تصمیمگیری میباشد. پدیدهای مثل حجاب اسلامی، اولاً بهدلیل گستردگی قلمرو آن و ثانیاً بهدلیل اهمیت ویژه آن که باعث تأثیرگذاری در بسیاری امور مهم دیگر میشود، در سطوح مختلف باید مطمح نظر دولت اسلامی قرار گیرد.
در حدیث شریف جنود عقل و جهل کتاب «الکافی» آمده است: « فَکَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَه وَ السَّبْعِینَ الْجُنْدَ… وَ الْعِفَّهُ وَ ضِدُّها الْتَّهَتُّکُ». حسب این حدیث شریف، «عفت» از لشکریان «عقل» شمرده شده است. از آنجا که عقلانیت حاکمیت اسلامی مبتنی بر عقل دینی است، ضروری است که عفت، یکی از تکههای پازل آن باشد و در این صورت، وظیفه حاکمیت اسلامی است که از حریم و کارویژگی اجزای خود پاسداری کند. پس حکومت اسلامی ناگزیر است در امر حجاب و عفت جامعه بکوشد و آن را ترویج کند. البته باید توجه داشت که ترویج یک مسئله، دو شکل عام میتواند داشته باشد:
الف) ترویج اثباتی و ایجابی: این شکل ترویج، بیشتر تعلیمی، ترغیبی و تشویقی است و در آن تلاش میشود محتوای مسئله مورد ترویج، شفافتر تبیین شود. بهعنوان مثال در ترویج حجاب اسلامی به شیوه تعلیمی، باید به تبیین فلسفه حجاب، رابطه آن با امنیت روانی فرد، جامعه و… پرداخت.
ب) ترویج سلبی: در این شکل از ترویج، بیشتر الزامات، محدودیتها، محرومیتها و حتی مجازات تبیین میشود. به شکل منطقی، ترویج سلبی باید همواره پس از ترویج اثباتی صورت بگیرد. به لحاظ کارآمدی نیز ترویج سلبی نسبت به ترویج اثباتی در سطح نازلتری قرار دارد. بهرغم این، هیچکدام از این دو نوع ترویج، به تنهایی مثمر ثمر نخواهد بود.
Sorry. No data so far.