باشگاه مخاطبان تریبون مستضعفین-زینب شریف
خندهدار نیست؟! با اینکه دنیا را دیدهایم و لگدها و رنجهایش را چشیدهایم و نمیتوانیم تومنی رویش حساب کنیم؛ اما تمام زندگیمان را داریم میدویم برای همین دنیا! عجیب هم نیست. چون دور و برمان را پر کردهاند از فرهنگ سرطانی بیعمقی که ما را به سمت این باتلاق میکشد و چیزی بهمان اضافه نمیکند جز اینکه ذره ذره از عمر و آسایشمان کم کند تا شاید زرق و برقمان را بیشتر کند. گاهی از آشوبهای دنیایمان خسته میشویم و تلویزیون را روشن میکنیم تا با بعضی از برنامههای «طنز» آن دمی بیاساییم. چقدر «غفلت» به نظر خوب میآید برای لحظهای آسودن..! اما کمی فکر کنیم… خنده ما که پای برنامه نشستهایم واقعی است؟! این خنده چه فایدهای برایمان دارد؟ احساس سرور کردن؟ یا لحظاتی فراموش کردن غمهایی که همین فرهنگ برایمان به بار آورده؟
حالا این فرهنگ ویرانگر دلش برای ما سوخته و دغدغهاش شده شادی ما! چگونه؟
یکی باید مضحکه شود و عزت و کرامتش له شود تا لبی به پوزخند باز شود: مثلا آدمها را در موقعیتی قرار میدهد که بتواند به خاطر آنچه هستند یا انجام میدهند مسخرهشان کند/ یک «زن» را به عنوان یک دلقک میآورد تا ذهن این همه انسان را دقیقهها با داستانی بیهوده و بی سروته به کار بگیرد و شخصیتش را حتی سبکتر از یک مرد، جلوی میلیونها چشم خیرهي غریبه سر ببُرد/ یا حس دلسوزی انسانی را به کار میگیرد تا خودش را با لودگی، دستمایه تمسخر و خندیدن دیگران کند و برای اینکه احساس حقارت و ذلت نکند، افتخار کند به اینکه باعث شادی مردم شده و برای آنها زحمت میکشد! بعد بقیه برایش دست میزنند… بدون اینکه فکر کنند. دست میزنند که چه راحت در عرض چند دقیقه و با چند ادا، ریشه فرهنگ چندین صد سالهشان را زدهاند. فرهنگی که مهد ادب است، مهد تفکر، عقلانیت، حیا، کرامت و عزت نفس، آرمان داشتن، و الهی بودن. با افتخار دست میزنند برای اینکه کم کم هوای حیاتی تنفسشان را سمی کردهاند و مسیر عمرشان را کج. در عوضِ چه چیزی؟ خنده زورکی در سه سوت با زبان و اداهای خارجی! خندهای که باز غم و غصههای عمیقتری را زرورقپیچ شده به زندگی ما تحمیل میکند مثل ظاهربینی، خودکم بینی و مقایسه، حسادت و طمع که یا لاینحل هستند یا بعد از اینکه آسایش و راه اصلی زندگی را بیشتر از ما گرفتند، برای زدودنشان مجبور به هر کاری میشویم و هر ارزشی را با توجیهی کنار میگذاریم. تمام حقیقتها و هدفها را چنان به لجن میکشند که بتوانند اسمشان را بگذارند «شعار» و آن لجنها را به اسم واقعیت به خورد ما بدهند!
دلم برای این انسان میسوزد؛ برای تنهایی او، بدون احساس پشتوانهای. بدون داشتن خدایی قدرتمند و رحیم در دل که همه چیز را از او ببیند و هر لحظه منتظر باشد تا عنایت جدیدش را و نعمتهای غیر منتظرهاش را ببیند و هر لحظه دلش را با حضورش به ذوق بیاورد. و او تلاشش این باشد که خودش را برای خدایش عزیز و عزیزتر کند و به او نزدیک و نزدیکتر، تا مطمئن باشد کارهایش دلش را میخرد و هرچه از سختی و آسانی برایش پیش میآید از رحمت خدای اوست نه از غضب. پس هر روز شادتر و شادتر شود؛ شادی واقعی، عمیق و سازنده.
حالا قضاوت کنیم:
بهجت، سرور، حال خوش و احساس آرامش؛ با خنده برخاسته از یک جوک پوچ، تمسخر دیگری، اطوارهای سبک و دفن کردن فرهنگ چقدر نزدیک به همند؟!
رسانه ملیِ یک ملت که ادعای اسلام دارد، در زمانی پرتلاطم ـ پیش از ظهورـ با کوله باری کارِ بر زمین مانده، و مقابل انبوهِ دلهای امیدوار و چشمان منتظر از سراسر زمین که به راه ما به عنوان راه نجات چشم دوختهاند، ما را به کجا میبرد؟!
چگونه میخواهیم شاد باشیم؟
مطلب امیدوار کننده بود. اینکه بالاخره یک عده فهمیدند چرا اسلام از این شادیهای غافلانه بیزار است.
نکات زیبایی داشت … تشکر .
یکی از بندها را دو بار خواندم … عالی بود .
و اما سؤال آخر !
اگر جماعت دلسوز قصد برخوردی ایجابی داشته باشند ، به این پرسش بیاندیشند و راهکار بدهند بدون نگاه به برنامه هایی جاری از نوع مشکل دار !
واقعا که این همه سیاه بینی به نام اسلام ومذهب عجیب است.به جای انتقاد راهکار بدهید.اگر شما بلدید ارزشی تر و مذهبی تر بخندانید بسم الله. مردم ما عادت کردند طنز را به صورت هجو وهزل از افرادی چون مدیری بپذیرند و راضی شدند که کلمات پوچ و بی ارزش به عنوان تکیه کلام از زبان کوچک و بزرگ بشنوند به نوعی دیگر خندیدن عادت ندارند.این کار جدید ممکن است ایراد داشته باشد اما در مجموع عاری از خیلی اشکال است .لطفا در نقد خود جانب انصاف را رعایت کنید
خیر. در اسلام هیچ وقت غقلت به عنوان شادی تجویز نمی شود. شادی مومن در کمک به دیگران و انجام کارهای خیر و مناجات با پرورگار است. این شادی واقثعی و دایمی است. نه آن غفلت ی که شما شادی پنداشته اید و جز خسران نیست
بسمه تعالی
فکر میکنم فرهنگ پوچ غربی زندگی های ما را به اینجا رسانده که مجبور باشیم برای کم کردن از غمها و فراموش کردن آنها به فکر برنامه هایی برای شاد کردن مردم بیفتیم وگرنه در یک زندگی اصیل الهی اموری مثل صله رحم، کار و ابتکار، و ورزش و طبیعت گردی شادی های واقعی و عمیقی برای انسان ایجاد میکنند. بهترین پیشنهاد برای شاد بودن هم در متن آمده.
کانال مورد علاقه شما در سیما پیدا می شود نیازی نیست اسمان وریسمان ببافید تا یک برنامه پر طرفدار را از سکه بیاندازید . سالها جای برنامه ای مثل خندوانه خالی بود .از اقای سرافراز صمیمانه تشکر می کنم .خدا می داند که هر برنامه مفرح و سا زنده ای که روی انتن می رود برنامه ای از ماهواره بدون بیننده می شود .لطفا واقع بین باشید.
مفرح و سا زنده؟؟
خوب اگر قرار است به هر قیمتی مردم را از پای ماهواره ها جمع کنیم اصلا چرا برنامه های همان ماهواره ها پخش نکنیم!!!
این توجیه شما کاملا نادرست است. صدا و سیما عملا مرجع تقلید شرعی و اخلاقی مردم است و رفتارهایی که در این برنامه ها آموزش داده می شود عملا در حکم تایید آن برای مردم است. اهداف پوچ و زندگی پشت و بی هویتی و غفلت. همان تکرار رفتار رسانه های استکباری.
شما مطمئن باشید اگر واقعا کسی نگران ماهواره ها بود برنامه بسیار پر طرفداری مانند دیروز و امروز و فردا را حذف نمی کرد و می گذاشت برنامه های چالشی و نقد واقعی مطرح شود و برای درد های جامعه درمان پیدا شود نه اینکه با مسکنهایی از جنس لودگی مردم را در خواب عقلت ببریم و در آن سو عملا برنامه های انتقلادی را تعطیل کنیم یا به صورت ضعیف و نمایشی و پاستوریزه در آوریم. البته که در این وضعیت مخاطب ترجیح می دهد سراغ ماهواره برود. متاسفانه بر خلاف ادعای شما هیچ تریبونی در صدا و سیما در اختیار افرادی که دنبال خودآگاهی باشند وجود ندارد.
نظام جمهوری اسلامی به بد وضعی دچار شده و راهی کاملا به خطا را می پیماید و هر کس هم از سر دلسوزی اعتراضی کند با چماقهایی از جنس مصلحت اندیشی سرش را می شکنند.
آنچه نگاشته اید را خواندم
این نوشتار آدم را یاد گاو نه من شیر ده می اندازد.
ابتدای نوشتار صحیح و واقع بینانه است ولی در آخر موضوع را به کل نظام جمهوری اسلامی نسبت داده اید و راه آن را خطا دانسته اید که چنین نگاهی از عاقلان بعید است.
مگر نظام جمهوری اسلامی کیست؟ چیست؟ یک موجود موهومی است که گاهی راه را خطا می رود و گاهی صحیح؟
خیر
نظام جمهوری اسلامی که بحمدالله در ایران تشکیل شده یک مجموعه است متشکل از یکسری عناصر؛
خب این نظام دارای یک خط مشی و بر آمده از یک تفکر است.
عناصر آن هم هر کدام دارای یک توانائی ها و قوت و ضعف هائی هستند. و گاهی ممکن است نتوانند تفکر انقلاب اسلامی را به نحو احسن جامه عمل بپوشانند.
حالا وقتی یکی از این عناصر یک خبط و خطائی انجام داد آیا باید کل مجموعه را بی اعتبار بدانیم؟
شماها که از درون سیستم دارید اینطوری صحبت می کنید دیگر چه انتظاری از دشمنان این نظام هست؟
اتفاقا اگر در این مجموعه یک روش غلطی دارد شکل می گیرد اشکال از من و شماست که با امر به معروف و نهی از منکر نتوانسته ایم جلوی آن را بگیریم. باید انتقاد کرد و البته در راه این انتقادها هم کمی هزینه داد ولی کل نظام را به خطا رفتن متهم کردن صحیح نیست.
خانواده هایی که وقتی فرزندشان دچار مرگ مغزی می شود بدنش را تکه تکه می کنند و به اعضایش را به دیگران اهدا می کنند دشمن فرزندشان نیستند.
حقیقت تلخ تر از آن است که با نوشته های شما که همان فرو کردن سر لای برف است تغییری بکند.
اکنون می بینید فداییان و جان نثاران آمریکا با پرچم الله نشان همین جمهوری اسلامی دارند برای ظریف می رقصند! چرا دیگر از پرچم شیر و خورشید استفاده نمی کنند؟ این یک آغاز است یا یک پایان؟ از گردنه رد شدیم یا رفتیم ته دره؟