حامد فراهانی ، محمد مهدی شیخ صراف – مستندسازی بحران با نشان دادن جنایتهای رخ داده در جهان علاوه بر نشان دادن بحران در یک منطقه میتواند از بحران های بعدی که ممکن است در اثر بحران های کنونی به وجود بیاید پیشگیری کند. این موضوع با توجه به جنگها و تحولات اخیر غرب آسیا و کشورهای همسایه ما را بر آن داشت تا پای گفتگو با سلیم غفوری یکی از مستندسازان بحران بنشینیم که خود، کارگردان مستندهایی نظیر “عراق سرزمین جنگها”، “آخرین فرزندان سومالی” و “کشمیر بهشت فراموش شده” است همچنین وی علاوه بر مستندسازی به عنوان یک فعال فرهنگی و مدیر اجرایی مرکز فرهنگی میثاق شناخته میشود؛ گفتنی است غفوری هم اکنون معاون مستند شبکه تلویزیونی افق است و تهیه کنندگی دهها فیلم مستند را نیز در کارنامه خود دارد.
مستندسازی بحران از چه زمانی در ایران ظهور و بروز کرد؟
در موضوع مستندسازی بحران سه نسل داشتیم؛ نسل جنگ، نسل بعد از جنگ و نسلی که همزمان با اتفاقات بیداری اسلامی شکل گرفت. وقتی لفظ بحران به گوش میرسد یاد جنگ می افتیم و مستندسازی بحران را تقریبا در نگاه کلی هم ردیف با مستندسازی جنگی تلقی میکنیم در حالی که معنای بحران خیلی فراتر از بحران جنگی است و مستندسازی بحران بلایای طبیعی مانند خشکسالی، زلزله و سیل را نیز شامل میشود.
کمتر به مستندسازانی که از مناطق زلزله خیز مستندسازی کردند مستندسازی بحران اتلاق میشود حتی برخی از پدیده های اجتماعی هم که به یک بحران اجتماعی تبدیل میشوند می تواند شامل مستندسازی بحران میشود کمتر شامل این مقوله میشود.اما اگر بخواهیم با همان تعریف مرسوم به سراغ ماجرا برویم ریشه مستندسازی بحران یا جنگی را باید در ایام جنگ تحمیلی جستجو کنیم.
در ایام هشت سال دفاع مقدس نسلی از مستندسازان ظهور و شروع به تولید آثار مستند کردند که در راس آنها شهید سیدمرتضی آوینی و مستندسازان روایت فتح از جمله رضا برجی مرتضی شعبانی و مصطفی دالایی و برخی هم در خارج از گروه روایت فتح از جمله نادر طالب زاده و محمدرضا اسلام لو در فضای جنگ آثار ماندگاری را تولید کردند.
مستندسازی بحران در ایران در واقع از از جنگ آغاز شد و نسلی که در این دوران ظهور کرد بعد از جنگ نسبت به اتفاقات و تحولاتی که در دنیای آن روز جاری بود نتوانستند بی تفاوت باشند وشاید اولین و بروز و ظهور مستندسازان بحران بعد از جنگ تحمیلی موضوع افغانستان بود که در همان ماههای بعد از جنگ و همزمان با اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی چندین گروه از مستندسازان به این کشور رفتند و مستندهایی را درباره جهاد در افغانستان تولید کردند.
جنگ بوسنی مستندسازی بحران در ایران را بسیار ارتقا داد و یکی از مستندهای ماندگاری که درباره بوسنی ساخته شد مستند “خنجر و شقایق” به کارگردانی نادر طالبزاده است. بحران بوسنی باعث شد تا در این کشور که به عنوان یک کشور اروپایی سالها تحت حاکمیت یک نظام کمونیستی اداره میشده است یک رویکرد و بازگشتی به اسلامخواهی شکل بگیرد. مستند “خنجر و شقایق” با گفتار شهید آوینی در 10 قسمت تدوین شده بود و بعد از اینکه این فیلم آماده شد تلویزیون تنها دو قسمت از آن را به اسم گزارش واحد مرکزی خبر پخش کرد و تمام نریشنهای شهید آوینی را از آن حذف کردند و این اتفاق منجر به کشیده شدن این موضوع به فضایی مطبوعاتی شد و این اقدام غیرحرفهای رئیس وقت صدا و سیما سبب به چالش کشیده شدن وی داشت. علی رغم اتفاقاتی که برای این مستند رخ داد باز هم از تلویزیون پخش نشد تا اینکه در زمان تغییر مدیریت تلویزیون این مجموعه به طور کامل پخش شد.
همچنین عکاسانی که به بوسنی رفته بودند توانستند سوژههای خوبی را به تصویر بکشند و از جمله این عکسهای میتوان به عکسهای رضا برجی اشاره کرد.
پس از جنگ بوسنی مستندسازان دیگر در بحران های مختلفی در کشورهایی نظیر کشمیر، تاجیکستان و مسائل شبه قاره هند و پاکستان حضور پیدا کردند. اتفاقی که در این مقطع افتاد ظهور و بروز نسل جدیدی از جوانان در کنار نسل قبل بود و باید از زحماتی که آقای طالبزاده به دلیل تشکیل کلاسهای آموزشی در این عرصه کشید تقدیر کرد. این نسل به تدریج در کنار نسل پرتجربهای که از دوره جنگ تحمیلی باقی مانده بود قرار گرفتند و نسل دوم مستندسازان بحران را تشکیل دادند.
این حرکت هم اکنون استمرار دارد خصوصا بحرانهایی که در منطقه خاورمیانه پیش آمد به طوری که در جنگ 33 روزه لبنان حدود 10 گروه مستندساز در لبنان حضور یافتند و آثاری را تولید کردند و آثار متعددی توسط رضا برجی، مجید کلهر، سهیل کریمی، محمد صراف، مصطفی سیفی و محمد داوودی ساخته شد تا اینکه به ماجراهای بیداری اسلامی رسید و کارهای خوبی در این زمینه ساخته شد که اوج آن به بحران سوریه و عراق رسید.
نسل سوم مستندسازان بحران ایران در بحران سوریه و عراق رشد و نمو پیدا کرد و از آن مستندسازانی همچون روحالله رفیعی، وحید فراهانی، سیدهاشم موسوی(کارگردان مجموعه مستندهای “بدون مرز عشق”)، سیداحسان هاشم زاده(کارگردان مستندهای “آقای ژنرال” و “حلب، استقامت تا پیروزی”) و محسن اسلام زاده (کارگردان مجموعه “قیام صحرا”) ظهور و بروز پیدا کردند.
آیا قبل از انقلاب اسلامی هم در این زمینه فعالیتی شده بود؟
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم آثاری وجود دارد. قبل از انقلاب فیلم سازی مستقل تا این حد کمتر وجود داشت و تولید فیلم هاس مستند کمتر با این سبک مواجه بوده است. تا حدود 25 سال گذشته فیلم سازی کار گران قیمتی بود اما در حال حاضر با پیشرفت دستگاه ها این کار آسان تر شده است.
برای ساخت یک مستند بحران صرفا فضای ما باید یک فضای ملتهب و پرتنش باشد یا این گونه از مستندها شامل فضاهای غیرملتهب هم می شود؟
لزوما این دو نباید با هم عجین باشد. یعنی هم فضا و هم سوژه ملتهب باشند. ممکن است در قالب خارج از فضای جنگ قصه آوارگان جنگی را به تصویر بکشیم. به طوری که اگر از آوارگان جنگی سوریه که در لبنان اسکان دارند مستندسازی کنیم این مستند در زمره مستندسازی بحران میگنجد با توجه به اینکه منطقهای را که ما در آن در حال ساخت مستند هستیم فضای آرامی است و یا در بحران میانمار تقریبا هیچ یک از مستندسازان نتوانستند وارد ایالت راخین که مسلمانان میانمار و قوم روهینگ در آن زندگی میکنند بشوند. همه مستندهایی که از میانمار تولید شد از آوارگان و بحران میانمار در کمپ اردوگاههای آوارگان میانماری در بنگلادش، هند و تایلند تولید شد. اما در واقع موضوع ما مستند بحران است و عکس آن نیز می تواند صادق باشد یعنی به دل بحران برویم و در مورد یک موضوع غیر پرتنش مستند سازی کنیم.
به طور مثال آقای اصغرزاده به سوریه رفتند و در دل اردوگاه یرموک که نیمی از اردوگاه تخریب شده رفت و قصه یک دختر فلسطینی که در پیچ و خم یک سری حوادث با فردی ازدواج میکند را به تصویر میکشد و در آن استمرار حیات در دل یک منطقه جنگی را نشان میدهد این موضوع به معنای این است که موضوع ما می تواند حاد نباشد و شرایط منطقه حاد باشد یا به عکس می تواند شرایط منطقه حاد نباشد و موضوع بحرانی و حاد و باشد همچنین این دو میتوانند ترکیب و تلفیقی از یکدیگر باشد.
با توجه به فضای کشور ما و با توجه به تعریفی که از مستندسازی بحران داشتیم آیا موضوعی مانند مذاکرات هستهای را میتوان در قالب مستند بحران تلقی کرد یا باید عنوان دیگری برای آن پیدا کنیم؟
طبق تعریغی که داشتیم نمیتوان مذاکرات هستهای را در زمره مستندهای بحران تلقی کرد شاید بیشتر به عنوان یک بحران سیاسی شناخته شود ضمن اینکه فضای پرونده هستهای کشور ما یک فضای بحرانی نیست و در حد یک پرونده است البته در بخشی از فضای تحریم و در برخی از حوزه ها به بحران اقتصادی تبدیل شده است که آن هم جای اشکال است و واقعا اقتصاد ما درگیر بحران نشده است بیشتر میتوان گفت که دچار مشکل است تا بحران و مستندهای مربوط به مذاکرات هستهای را نباید با مستندهای بحران در یک سطح تلقی کرد با توجه به اینکه شاید در آینده این اتفاق بیافتد ولی فعلا نمیتوانیم از آن به عنوان مستند بحران نام ببریم.
مستندهای مربوط به مذاکرات هستهای بیشتر هشدار دهنده است و میتوان آن را جزء مستندهای هشدار دهنده دانست و باید به فضای مستندهای سیاسی به آنها نگاه کرد که میخواهد هشدار بدهد تا از به وجود آمدن بحرانی جلوگیری کند.
شما جزء کدام یک از نسلهای مستندسازان هستید؟
نسل دوم؛ اولین کار بنده مربوط به عراق بود که به همراه رضا برجی از مستندسازان نسل اول، به آنجا رفتیم. سفر ما همزمان با حمله آمریکا به عراق بود و از طریق مرز کردستان وارد عراق شدیم و تا زمان اشغال کامل در عراق بودیم و پس از سپری کردن دو هفته در کردستان به همراه پیشمرگهای کُرد عراقی وارد کرکوک شدیم و در آزادسازی کرکوک از دست ارتش بعث عراق به همراه آنها بودیم و پس از ضبط تصاویری وارد بغداد و سپس تکریت شدیم و این اولین تجربه ما بود که ماحصل آن یک مجموعه مستند 22 قسمتی به نام “عراق سرزمین جنگها” شد.
در مستندسازی بحران همیشه دوربین مستندساز باید جلوتر از اتفاق باشد اما هرچه پیش میرویم عکس این موضوع رخ میدهد یعنی گاهی اوقات خیلی عقب تر حرکت میکند و بعد از آزادسازی یک منطقه تازه دوربین برای به تصویر کشیدن آن به حرکت در میآید یا در کشورهایی مانند سوریه و عراق مستندسازان ما حضور جدی دارند اما در کشورهایی نظیر یمن و بحرین آثاری تولید نمیشود به نظر شما این موضوع درست است و دلیل آن چیست؟
این موضوع به محدودیتهایی برمیگردد که همیشه وجود داشته است مثلا در دورههای گذشته هم موضوع انتفاضه را داشتیم و آن موقع هم مستندسازهای ما نتوانستند آن را به تصویر بکشند در حالی که فیلمهای زیادی در این زمینه ساخته شد و دلیل آن عدم امکان حضور مستندسازان ما به فلسطین اشغالی بود که هماکنون نیز این محدودیت وجود دارد کما اینکه همین الان هم در جنگ 33 روزه غزه یا در جنگ اخیر غزه مستندسازهای ما نتوانستند خود را به آنجا برسانند یا در برخی از اتفاقات منطقه مانند مصر و یمن مستندسازان ایرانی امکان حضور در منطقه را نداشتند، علی رغم اینکه درباره مصر و یمن خیلی از مستندسازان تلاش کردند از راههای مختلف در آن منطقه حاضر شوند اما شرایط و ویزا برای آنها مهیا نشد حتی راهکارهای غیر رسمی را هم پیگیری کردند اما راه به جایی نبردند.
در مورد عراق و سوریه به دلیل اینکه اخذ ویزا و حضور در منطقه آسان تر بود مستندسازان حضور پیدا کردند و در برخی از مناطق در دل بحران حضور پیدا کردند مانند مجموعه مستندهای “بدون مرز عشق” یا “روایت ناتمام من و فرمانده” که در دل جنگ و بحران تولید شده است و در مکانهایی که امکان حضور مستندساز ما بوده در آنجا حضور پیدا کردهاند و این تنها به عراق و سوریه محدود نمیشود بلکه مستندسازان ایرانی در سومالی نیز در دل جنگ حاضر شدند.
البته منطقه میانمار نیز از جمله مناطقی بود که شامل این محدودیتها میشد و این محدودیتها نه تنها برای مستندسازان ایرانی وجود داشت بلکه این محدودیت شامل تمام مستندسازان از نقاط مختلف جهان نیز میشد.
در برخی از مکانها روال به همین شکل است و نظام حاکم بر آن کشور راه را بر مستندسازان میبندد و مستندساز باید به دنبال راهکار دیگری برود ضمن اینکه شاید بخشی از آن به این برمیگردد که پشتیبانی از مستندسازان بحران آن طور که شایسته است صورت نمیگیرد.
معمولا موانعی هم از سمت خودمان برای حضور مستند سازان در مناطق پر خطر وجود دارد. اینطور نیست؟
هرچند امکان حضور در برخی از مناطق وجود دارد اما نهادهای مسئول خودشان مانع حضور مستندساز در آن منطقه میشوند، به هر حال مستندساز بحران همیشه به عنوان یک دردسر دیده میشود چرا که مستندساز بحران ممکن است مجروح، کشته، بازداشت و یا به گروگان گرفته شود و همه این مسائل دردسر دیده و تلقی میشود و خیلی از افراد ترجیح میدهند آن مستندساز نرود تا این اتفاقات هم رخ ندهد و این دید وجود ندارد که مستندساز میتواند چشم سیاستگذار باشد چرا که در خیلی از مکانها اطلاعات میدانی نداریم و برای به دست آوردن اطلاعات لازم است که به آن منطقه برویم و آن حادثه را لمس کنیم و این کار میتواند توسط دوربین مستندساز و بررسی میدانی وی حاصل شود.
خصوصا در مناطقی که دیپلماسی ما کمتر حضور دارد و فعال است اما عملا قدرتی نیست که قدرت چانه زنی کند تا مستندساز بتواند در منطقه ای حاضر شود. هنگام مراجعه به بسیاری از مراجع رسمی به منظور حضور در منطقه می گویند حضور شما در آن مکان به صلاح نیست و این عبارت که “رفتن شما به صلاح نیست” یا “مصلحت به رفتن نیست” یا “منطقه پر ریسک است بهتر است نروید” به وفور شنیده میشود و در هر صورت با آن مواجه هستیم.
چند درصد این موارد درست است؟
از لحاظ آماری نمی توان گفت که چند درصد از آن درست است چون کار آماری صورت نگرفته است ولی بخش زیادی از آن درست نیست؛ مستندسازی که در دل جنگ می رود ریسک و خطر آن را هم پذیرفته است ضمن اینکه اساسا وظیفه دستگاه های رسمی است که از مستندساز حمایت کنند و اگر آن مستندساز به هر دلیلی کشته یا اسیر شد و یا اتفاقی برایش افتاد طبعات آن را هم بپذیرند به این دلیل که جامعه ما نیاز دارد بداند که در دنیا چه اتفاقی در حال رخ دادن است و تا زمانی که در منطقه حضور پیدا نکنیم نمی توانیم بفهمیم که در دنیا چه اتفاقاتی می افتد و جای سوال دارد چرا برای رسانه های کشورهای دیگر مهم است که چه اتفاقاتی در دنیا در حال رخ دادن است اما برای مردم و رسانه های ما نباید این مسائل مهم باشد؟!
اتفاقات مربوط به عراق، سوریه و مصر که از کشورهای اطراف ما هستند طبعا در سیاست خارجی ما نقش مهم و جدی دارند مثلا راجع به اینکه چرا فرانسوی ها در مالی حضور پیدا کرده و با القاعده مقابله کردند اساسا چه فرایندی منجر شد تا جنوب مالی تحت اشغال قرار بگیرد و اینکه فرانسوی ها در مالی به دنبال چه چیزی بودند. تنها مصطفی حریری با امکاناتی محدود که توسط موسسه میثاق در اختیارش قرار گرفت به مالی رفت و عملا کار دیگری نشده و جالب اینجاست که حضور وی در مالی کاملا شخصی بود و سفارت و ایران در مالی و مجموعه هایی که در انجا بودند می توانستند بسیاری از مشکلات موجود برای وی را تسهیل کنند که به جنوب مالی برود و متاسفانه از این کار هم دریغ کردند و دلیل آن هم همان دلایل مذکور بود.
حال نکته قابل توجه اینجاست که باید برای ما مهم باشد که در آنجا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است اما به ظاهر این موضوع اصلا مهم نیست اما برای رسانه های فرانسوی بسیار مهم است چراکه وقتی مستندساز غربی در آنجا حضور پیدا می کند بسیاری از اطلاعات را با خود به همراه می آورد و شاید به نوعی مداخله کشورش را در آن مناطق توجیه می کند و در خیلی از نقاط دیگر دنیا نیز روال به همین صورت است. شاید مستندسازان ما در آن مکان حضور نداشتند اما دهها مستند از کشورهای دیگر از آن مکان ساخته شده است و قطعا این مستندها نیز با زاویه نگاه ما تولید نشده اند و یقینا این مسئله وجود دارد که مستندساز بحران اساسا دردسر دیده میشود.
وجود تشکیلاتی بین المللی که بتواند حضور مستندسازان بحران را در مناطق درگیر تسهیل کند تا چه میزان میتواند به مرتفع ساختن مشکلات این عرصه کمک کند؟
قطعا وجود چنین تشکیلاتی میتواند تسهیل کننده مشکلات مستندسازان بحران باشد. وجود چنین تشکیلاتی که قدرت لازم برای تسهیل مشکلات را داشته باشد میتواند سطح فعلی مستندسازان را ارتقاء بدهد مثلا زمانی که ماجرای آفریقای مرکزی پیش آمد نوعی نسل کشی از مردم مسلمان آفریقای مرکزی رخ داد و اینکه گروههای القاعده یا اسلامگرا در آنجا مقصر بودند خود جای بررسی دارد که هیچ کسی برای بررسی این موضوع به آنجا نرفت و تا به الان نیز هیچ مستندسازی از کشور ما در آنجا حضور پیدا نکرده است اما اگر نهادی قدرتمند وجود داشته باشد که اگر امروز بحرانی پیش میآید و مستندساز ما اراده میکند که در آن مناطق حضور یابد به آن نهاد مراجعه و برای اعزام به آن مناطق اعلام آمادگی کند آن نهاد نیز با رایزنی که با صلیب سرخ، سازمان ملل، دولت آن کشور و یا هرجای دیگری که لازم باشد بگوید تا چند روز دیگر امکان حضور را در آن کشور برای مستندساز بحران فراهم کند و زمانی هم که مستندساز در آن کشور اسیر شد از طرف همان نهادها به جد پیگیر آن بشود.
آیا در کشورهای دیگر هم چنین نهادی وجود دارد؟
تا جایی که بنده اطلاع دارم چنین نهادی به این شکل در خارج از کشور وجود ندارد البته انجمن خبرنگاران بدون مرز وجود دارد اما خیلی تسهیل کنند نیست و بیشتر یک نهاد صنفی است.
اساسا کار ساخت مستند بحران کار پرهزینهای است به این جهت که مستلزم سفر کردن است، از هزینه بلیط هواپیما گرفته تا اقامت هتل، همچنین حضور در برخی از مناطق به شکل عادی امکان پذیر نیست مثلا می خواهیم از پایتخت مالی به یکی از شهرهای جنوبی مالی برویم در حالی که مسیر عادی برای رفت و آمد نیست و مجبوریم ماشین و راهنمای خاصی داشته باشیم همچنین گاهی اوقات در مسیر راهزن وجود دارد و مجبور به داشتن محافظ هستیم که همه این مسائل هزینه بردار است و هزینه ساخت آن با مستندهایی که در داخل کشور ساخته میشود کاملا متفاوت است بنابراین حمایت مادی یک مستندساز بحران باید به شکل متفاوتی نسبت به مستندهایی که در داخل کشور ساخته میشود باشد که معمولا به این شکل نیست و اگر تا همین الان هم مستندسازان در مکان هایی حاضر شده و آثاری را تولبد کردهاند از روی انگیزههای شخصی بوده و بعضا دستمزدهایی که مستندسازان بحران دریافت میکنند از دستمزدهایی که یک مستندساز در تهران دیافت میکند کمتر و یا برابر است.
بسیاری از مستندسازان بحران با کمترین دستمزدها آثاری را تولید کردند با اینکه در خیلی از مناطق جانشان را به خطر انداختند اما هیچ یک از مستندسازان ما تا به حال طلب دستمزد کلان نداشتهاند با علم به اینکه میدانند از آنها حمایت جدی صورت نمیگیرد.
موضوع پخش و انعکاس مستندهای بحران نیز بخش مهمی از کار را شامل میشود آیا تاکنون عملکرد رسانهها در این زمینه مناسب بوده است؟
موضوع پخش این مستندها در حال حاضر خصوصا چند سال اخیر تا حدودی حل شده است. طی چند سال گذشته با سیستمهای توزیع غیر رسمی از جمله جشنواره عمار، فضاهای اکران دانشجویی و فضای مجازی بحث پخش و توزیع آثار را انجام دادیم از طرفی تاسیس شبکه افق و راهاندازی آن ضریب بیشتری برای بهتر دیده شدن آثار داد.
چرا شبکهای با عنوان شبکه “مستند” نتوانست در این بخش کمکی کند؟
نمی دانم! باید این سوال را از مسئولین پرسید. البته درست است شبکه مستند متاسفانه ورود جدی به مستندسازی بحران نداشت، شاید فکر میکردند که این مدل مستندها نمی تواند مخاطب عام را جذب کند و یا اینکه فضای شبکه مستند باید مستندهایی باشد که به شکل مرسوم در تلویزیون پخش میشده است و حالا باید همه اینها در یک شبکه تجمیع شود و یا شاید نتوانستند با مستندسازان بحران تعامل خوبی برقرار کنند که البته باز هم تاکید می کنم این مسائل را باید از مسئولین جویا شد اما در کل فضای توزیع و اکران نسبت گذشته بهتر شده است.
چه میزان برای انعکاس مستندهای جنگی یا بحران خصوصا جنگ سوریه و عراق توسط رسانه های کشور ما تلاش شده است؟
تاسیس شبکه های العالم، پرس تی وی و هیسپان تی وی برای همین منظور بوده است اما اینکه این شبکهها تا چه میزان در تحقق آن موفق بودند باید بررسی شود البته باید محدودیت ها را هم در نظر گرفت مثلا العالم از روی ماهوارههای اصلی حذف شد یا خیلی از مردم در دنیا شبکههای پرس تی وی و هیسپان تی وی را از روی ماهواره دریافت نمیکنند و آنها را از روی سیستمهای کابلی تلویزیونی دریافت میکنند و عملا خیلی از سرویس دهندههای کابلی حاضر نیستند شبکههای پرس تی وی و هیسپان تی وی را روی بسته خود قرار بدهند این محدودیتها برای تلویزیون ما هم وجود دارد و این مسائل و مشکلات باعث میشود آثار ما آن طور که باید در خارج از کشور ضریب نگیرد اما باید توجه کرد که در این زمینه نیز تحرک ما کم بوده است مثلا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزنهای فرهنگی ما که متولی برگزاری هفتههای فرهنگی ایران در خارج از کشور هستند متاسفانه رویکردی به آثار مستندسازان بحران نداشتند و بخشی از برنامههای ما در برگزاری هفتههای فرهنگی که نشاندهنده فضای فرهنگی کشور ماست باید بیانگر نگاه انقلاب اسلامی در کشورهای دیگر باشد که آن نگاه نیز در همین اتفاقات و مستندهای بحران نهفته است.
موسسه میثاق با توجه به اینکه خود آثار ارزشمند و خوبی تولید کرده اما در توزیع و پخش در برخی از موارد خوب عمل نکرده و آثار به خوبی دیده نشده است، دلیل آن چه چیزی میتواند باشد؟
بخشی از آن میتواند به نبود سیستم توزیع مستقل برگردد و سیستم توزیع ما هم به همین سیستمهای توزیع موجود مانند جشنواره عمار، تلویزیون و فضاهای رونمایی وابسته است و ما هم باید از این فضاها استفاده کنیم و واقعا همه مجموعهها امکان آن را ندارند که علاوه بر تولید آثار خودشان هم یک سیستم توزیع راهاندازی کنند.
البته راجع به برخی از کارها به هر دلیلی تلویزیون از پخش و نمایش آن معذور است مثلا مستند “اتاق جنگ” در جشنوارههای سینما حقیقت، عمار و مقاومت و برخی از فضاهای دانشجویی اکران شد اما بهدلیل اینکه این مستند از تلویزیون دیده نشد آن طور که باید ضریب لازم را نگرفت با توجه به اینکه برای آن مراسم رونمایی نیز گرفته شد و باید این را بپذیریم که هنوز اصلی ترین فضای نمایش آثار مستند فارغ از هر مستندی، تلویزیون است. به ندرت مستندی وجود داشته که خارج از فضای تلویزیون ضریب گرفته است.
چرا تا به حال هیچ نهادی از جمله وزارت ارشاد و وزارت امور خارجه از مستندسازان بحران حمایت نکردند و هیچ مسئولیتی در قبال آنها به عهده نمیگیرند؟
بله، مستندسازی بحران تا به حال هیچ متولی نداشته و ندارد و اگر هم در جاهایی از آن حمایتی شده در کنار گونههای دیگر مستدسازی این کار صورت گرفته استدر حالیکه مستند بحران از سایر گونههای دیگر مستندسازی کاملا متفاوت است، هم در فضای تولید و هم در فضای توزیع و هم در بحث توجه به آن برنامهریزی متفاوتی را میطلبد.
آیا در ساخت مستند بحران تا به حال اتفاقی برای مستندسازان ما رخ داده و میزان حمایت مسئولین در این امر چگونه بوده است؟
نادر طالبزاده و سهیل کریمی از جمله مستندسازان بحرانی بودند که در عراق توسط آمریکاییها بازداشت شدند و واقعا در آن زمان از دستگاه دیپلماسی یا سایر مراکز نظام و دولت وقت کسی نبود که به عراق برود و تنها مطالبهاش آزادی این افراد باشد.
شما نیز مستندهایی را در عراق، پاکستان و سومالی تولید کردهاید چه موانع و مشکلاتی بر سر راه شما وجود داشت؟
سال 2006 به سومالی رفتم و آن مقطع زمانی بود که اتحادیه محاکم اسلامی بعد از سالها درگیری وارد سومالی شد و توانست امنیت نسبی را در سومالی برقرار کند در آن مقطع ما جزء اولین ایرانیهایی بودیم که بعد از بروز جنگهای داخلی از سال 1991 وارد این کشور شدیم و تا قبل از آن فرد دیگری به انجا نرفته بود و مستند “آخرین فرزندان سومالی” را تولید کردیم.
فضای کشور سومالی و بحران انسانی که در آنجا اتفاق افتاده بود ما را مجاب میکرد تا در آنجا حضور داشته باشیم اما این حضور ما بدون حمایت دستگاه دیپلماسی صورت گرفت و در جریان آن با فردی به نام “محمود رمک” که خود اهل سوریه بود توانستیم با اندک امکاناتی که از طرف موسسه میثاق در اختیارمان بود با پرواز خطوط هوایی کنیا که از دبی به سومالی می رفت خود را به موگادیشو برسانیم و سه هفتهای را در سومالی سپری کنیم و در آنجا توانستیم یک شرکت سومالیایی را پیدا کنیم تا میزبان و راهنمای ما در این کشور باشد.
اما اتفاقاتی که در آن زمان در سومالی رخ داد باز هم سبب توجه به این کشور نشد تا جایی که به یک بحران تبدیل شد و منجر به یک قحطی در سه سال گذشته شد چراکه اگر توجهات لازم در آن زمان به مردم آن کشور میشد و حضور جدیتری در آنجا پیدا میکردیم شاید میتوانستیم از به وجود آمدن آن مشکلات جلوگیری کنیم و مانع به وجود آمدن یک فاجعه انسانی شویم.
اینکه میگوییم مستندسازی بحران میتواند چشم دستگاه دیپلماسی باشد دقیقا همین است در آن زمان تاکید کردیم که اتحادیه محاکم اسلامی در سومالی به تازگی تثبیت شده است ولی کشور همسایهاش(اتیوپی) به تحریک و پشتیبانی نظامی، اطلاعاتی و مالی آمریکا مانع ثبات این کشور خواهد شد. چراکه آمریکاییها نمیخواهند یک گروه اسلامگرا در این کشور حاکم شود و این اتفاق منجر میشد تا گروههای تندرو زمام امور را در دست بگیرند و دقیقا این اتفاق هم افتاد و در فاصله چند ماه بعد اتیوپی به سومالی حمله و منجر به اشغال آن شد و در این میان گروه الشباب قدرت گرفت و قدرت گرفتن الشباب افراط گرایی را به وجود آورد و افراط گرایی منجر به هدر رفتن بیشتر منابع سومالی شد و در نهایت ثبات به وجود آمده در سومالی از بین رفت و همه این مسائل فاجعه انسانی را به وجود آورد و در خیلی از نقاط دیگر دنیا نیز میتواند این اتفاق بیافتد که مستندساز به نوعی به دیدهبانی بپردازد.
آیا در جریان ساخت مستند جایی بوده که به طور جدی جان شما به خطر بیافتد؟
زمانی که در سومالی حضور داشتیم برای گفتگو با یکی از رهبران اتحادیه محاکم اسلامی به نام شیخ طاهر اویس باید وارد منطقهای در غرب سومالی به نام “گلگدود” میشدیم.
زمانی که آمریکاییها وارد سومالی شدند در سال 1993 تلفات سنگینی دادند که طی آن مجبور به عقبنشینی و سپس ترک کردن سومالی شدند و آمریکاییها معتقد بودند که هماهنگ کننده و هدایت کننده بخشی از عملیاتهای ضد آمریکایی را شیخ طاهر اویس به عهده داشته است و به دنبال دستگیری وی بودند و شیخ طاهر اویس جزء کسانی بود که در لیست آمریکایی ها قرار داشت و برای سرش پنج میلیون دلار جایزه تعیین شده بود.
ما میخواستیم با شیخ طاهر اویس گفتگو کنیم تا از نگاه وی به اتفاقات سومالی بپردازیم و طبعا برای رسیدن به مقصدمان مجبور بودیم که به صورت زمینی به ادامه سفرمان بپردازیم بنابراین با دو ماشین و به همراه یک راهنما، یک مترجم سومالیایی و چند محافظ مسلح راهی سفر شدیم. منطقه پر از راهزن بود و پیش از آنکه به آنجا برویم به ما هشدارهای لازم را دادند و عملا به دلیل نبود دولتی، در خارج شهرها هیچ کنترلی وجود نداشت و هر منطقه به دست یک قبیلع یا یک شخص محلی اداره میشد. در هر صورت ما شروع به حرکت کردیم و با توجه به اینکه مسیری حدود 500 کیلومتر را باید طی میکردیم و جادهای هم وجود نداشت مجبور به عبور از همان مناطق بودیم، پس از مدتی به یک برکه رسیدیم و زمان عبور از آن برکه بلافاصله در اطراف ما تیراندازیهای متعددی شد به طوری که چندین گلوله به ماشین ما برخورد و یکی از محافظین نیز مجروح شد و به دلیل اینکه راننده به مسیر آشنایی داشت سریعا از آن محل دور شد و از محل دیگری به راهمان ادامه دادیم با علم اینکه میدانستیم در جریان این سفر ممکن است چه اتفاقاتی برای ما بیافتد چراکه رفتن به آن مکان برای ما بسیار مهم بود.
آیا تا به حال اتفاقی افتاده که تصویر خوبی را ببینید و نتوانید آن را ضبط کنید یا فیلم ضبط شده شما را در جریان ساخت مستند توقیف کنند؟
تا به حال پیش نیامده که تصویر ضبط شده مان را از دست بدهیم یا آن را توقیف کنند اما به هر حال در ایام گذشته سعی میکردیم هر روز تصویرمان را در مکانهای مختلفی نگهداری و از آن نسخه پشتیبان نیز تهیه کنیم تا محفوظ باقی بماند تا اگر تصویر همان روز را از دست دادیم حداقل تصاویر روزهای قبل را داشته باشیم.
اگر برای پایان گفتگو نقطه نظری دارید بفرمایید.
باید از مستندسازانی که بدون هیچ ادعایی و به طور جد در مناطق بحرانی حضور دارند و در حال تلاش و فعالیت هستند تشکر خالصانهای انجام بدهیم.
Sorry. No data so far.