مجله سوره انديشه به بیستمین شمارهي انتشارش رسید. این شماره که ويژهی خرداد و تیرماه 94 است، با مقالهها و گفتگوهايي پيرامون «مسئلهي اميد» صبح امروز روي کيوسکهاي مطبوعاتي قرار گرفت.
در سالهاي اخير، موضوع اميد تحت عنوان «سياست تدبير و اميد» در متن مباحث سياسي و اجتماعي ايران بوده است. گرچه مسائلي همچون هنرمندان و اميدوارسازي مردم، رسانه و نااميدسازي جامعه، تبليغات دشمنان براي نااميد کردن مردم از انقلاب و… ساليان سال است همچنان براي ماموضوعاتي مهم و پرچالش بودهاند. تلاش برای امیدوار کردن مردم را میتوان در بخشی از فعالیتها و گزارشهای عملکرد دولتها و مقایسهي آن با پیش از انقلاب و برخی کشورهای دیگر، بهوضوح مشاهده کرد. تجویز برخی روانشناسان و جامعهشناسان برای شاد کردن و آنگاه امیدوار نگهداشتن مردم، در سیاستهای رسانهای و برنامهسازی صداوسیما و برنامههای سایر نهادها جلوهگر شده و این پروژهي شاد کردن و امیدوارسازی، جزئی از «سیاست امید» دولتهای ما شده است. اين شماره از مجلهی سوره انديشه، از همين جهت کوشيده است از منظرهاي گوناگون به «مسئلهي اميد» بپردازد: اميد و زندگي، سياستِ اميد، علم و اميد، تفکر امیدوار یا امیدزا، امید در هنر، و اميد اتوپیایی.
در بخش سبک زندگي، موضوعاتي همچون شانس، قمار و نيز نسبت زندگي و اميد مورد بررسي قرار گرفته است. نوشتههايي از جلال پيکاني، رامين اعلايي، رضا کريمي، اباصالح تقيزاده و نيز ترجمهاي از گردا ريث به اين موضوع پرداختهاند. متن ترجمهشدهاي راجع به قمار و زندگي، از متنهاي جالب و خواندني این بخش است: «کسی که در خانه زندگی شادی دارد و بدان خرسند است … کافی است پنجیا شش روز لذت قمار را بچشد تا بازگشتن به زندگی مألوف را یکسره مایهی اندوه بداند. مقارنت ملال وهیجان در قالب قمار تجسم مییابد. قمار هم تجسم شدت است و هم تجسم ضدشدت: ملال». در ادامهی این بخش، به موضوع خودکشي و افسردگي پرداخته شده و به سياق چند شمارهي اخير، کوشيده شده علاوه بر پرداخت تحليلي-فلسفي به موضوعات، مواجههاي از نزديک با موضوع خودکشي صورت گیرد؛ در این راستا گزارشي از ويزيت يک فرد که اقدام به خودکشي کرده است، منتشر شده است.
در بخش نظام اجتماعي، «سياستِ اميد و اميدِ سياست» محل تأمل و پرسش قرار گرفته است. اميد بهمثابه الهيات سياسي و اين سؤال که «چگونه اميدي در دوران پستمدرن ممکن است»، از موضوعاتي است که ياشار جيراني و عارف دانيالي به آن پرداختهاند. در ادامه به موضوع «اميد، سياست آرمانگرا و واقعگرا» پرداخته شده است. در متن ترجمه شده از جيمز آوريل و لوئیس ساندرارایان نيز، اميد آرزومندانه، اميد متعهدانه و اميد مؤمنانه شرح داده شدهاند. در مقالهاي ديگر هم از منظر فارابي به اين پرسش پرداخته که اگر آرمانشهرها واقعي نيستند، پس بودنشان براي چيست: «آرمانی اندیشی فارابی درسیاست که در چارچوب طرح مدینهی فاضله صورت پذیرفته است، در واقع تمهیدی است برای گذری بیخطر از شهر پاتوتیک موجود در واقعیت، به شهر افلاطونی لوگوتیکی که اگرچه واقعی نیست اما اینجهانی است». از سيد جواد طاهايي و سينا کلهر نيز در ادامه يادداشتهايي آمده است. در بخش پاياني هم با عنوان «سياستهاي اميدبخشي» در گفتوگو با علیاکبر تاجمزینانی به اين پرداخته شده که حکومت ديني چه نسبتي با سياست اميد دارد و سياست اميد در سياست توسعه و سياست اجتماعي و رفاهي، چه جايگاهي دارد و در دهههاي اخير دولتهاي ما چه مواجههي سياسي و سياستياي با مسئلهي اميد و اميدبخشي داشتهاند.
در بخش نظريه اجتماعي، در ابتدا موضوع «نسبت علم و اميد» مطرح شده است. سؤالاتي همچون اينکه اميد در علم و اميد به علم چيست و اميد غيرعلمي و پيش از علمي، آيا ماهيتاً از اميد علمي متمايز است؟ اميد در علم به چه صورتي در ميآيد و به چه چيزهايي ميتوان اميد بست؟ در اين بخش مورد بررسي قرار گرفتهاند. دکتر مهدي معينزاده به شرح تمايز اميد کنوني و علمي با اميد اصيل، انتظار، پرداخته است: «علم با تعینبخشی به آینده و با فرض ثبات روال فعلی، آینده را ارزشگذاری میکند.آیندهی مطلوب و نامطلوب مشخص است. امید نیز امید به امر مطلوب است و امید به امر نامطلوببیمعنی است. برخلاف انتظار که فارغ از ارزشگذاری است. انتظار تنها به امر مطلوب تعلق نمیگیرد؛ بلکه به امر نامطلوب نیز تعلق میگیرد. انتظار که حالت گشودگی انسان به آینده است، آینده راارزشگذاری نمیکند؛ که البته این فراروی از ارزشگذاری در بنیان خود، متکی بر مطلقانگاری خیر است.در حالت اصیل انتظار، آینده قطعاً مطلوب است و برای این قطعیت نیازی به تعین بخشیدن به آینده نیست؛بلکه هرچه پیش میآید در نهایت حامل خیر است». در ادامه علينجات غلامي به مسئلهي شناخت (آيدناي) و اميد به علم و دين پرداخته است. رضا عليزاده ممقاني هم در يادداشتي سه نسبت گوناگون علم و اميد در تاريخ را مطرح کرده است. در ادامه، در مطالبي از کيوان الستي و محمود مقدسي، حسين شهرستاني و ياسر خوشنويس، به نسبت و تبعات اميد به سعادت علمي پرداخته شده است. در بخش پاياني هم اين موضوع مطرح شده که اميد در رشتههاي مختلف علمي (اقتصاد، مديريت و نوروساينس) به چيزي تفسير و تحويل شده و چه تأثير و مفهومسازي در نسبت با آن صورت گرفته است.
بخش تفکر، با پرسش از «معنا و امکان اميد» آغاز ميشود: آیا میتوانیم امیدی به تفکر داشته باشیم، درحالی که اغلب ما را ناامید و نگران میکند؟ يا مسئله این است که ظهور پرسشِ چرا تفکر ما را ناامیدمیکند، نشانهی مرحلهی مهمی در وضع تفکر ما نیست؛ سيد محمدجواد سيدي، مهدي پارسا و يحيي شعباني در اين بخش به اين پرسشها پرداختهاند. در ادامه به اين بحث پرداخته شده که آيا تفکر اميدزا است يا اميدوار؟ ميثم سفيدخوش به نسبت اميد تراژيک، اميد يوتوپيک و اميد رمانتيک پرداخته است: «اگر از یک راسیونالیست بپرسیم که به چه چیزی امید دارد میگوید: چیزی که مطابق محاسباتعقلیاش باشد و دستاورد چیرگی عقل بر اراده باشد. ولی اگر از یک رومانتیکر بپرسید میگوید آنجا کهاراده، عقل را در نوردد و بتواند به آفرینشی اقدام کند … هگل اينگونه فکر میکند که اگر قرار باشد تمدنجدیدی بسازیم، هنر یا خیال به عنوان یک نیروی اوتوپیاساز اصلاً نميتوانند کمک چندانی به ما بکنند.هگل به اندازهی شلینگ امیدی به نیروی امیدآورنده یاامیدساز (یعنی خیال) ندارد». محمد اصغري هم، اميد را از منظر رورتي شرح داده است. در بخش پاياني هم در آثاري از محمدعلي مرادي و سيد محمدتقي چاوشي، خاصتاً به وضع اميد در تفکر ايراني پرداخته شده است.
بخش هنر نيز از موضوع «اميد، هنر و آينده» شروع کرده با آثاري از وحيد عسکرپور و علي خدادادي. در ادامه روزبه صدرآرا و داوود ميرزايي کوشيدهاند به اين پرسش پاسخ دهند که «در شرايط فروبستگي هنر، هنرمند چگونه بايد طي طريق کند؟ در شرایطی که پیشِ روی هنرمندان، راهی برای خلق اثر هنرینیست، هنرمندان چگونه میتوانند در برابر خنثي بودن و بياثري هنر مقاومت کنند؟ چگونه میتوانندبیآنکه گذشته را تکرارکنند پایبند سنت هنری باشند؟». در بخش مصاديق هنر، به موضوع اميد در هنر معاصر پرداخته شده است. رامين اعلايي در سينماي آخرالزمان، عليرضا سميعي در رمان، ليلا محرري در شعر «استفان مالارمه» و ابوذر کريمي در اشعار نصرت رحماني و سهراب سپهري، اميد و نااميدي را بررسي و جستوجو کردهاند.
در بخش تاريخ، موضوع «اميد اتوپيايي» مورد توجه قرار گرفته است. يوسفعلي ميرشکاک در مطلبي به تمايز ميان اميد تقويمي و آرمانشهر تاريخي پرداخته و تقدير بشر را اينبار آرمانشهري واحد براي همه دانسته است: «جهاندار، چنین اراده كرده است كه با ویران كردن بنای شرك كهن با كفر نو، جهان و انسانرا به توحیدی كه در تمام شئون متجلی باشد، تحویل كند. توحیدی نه از آن دست که اینجا و آنجا مدعیانبسیار دارد، توحیدی كه سرآمدان تمدنهای گذشته نیز جز به خیالی از آن دست نیافته بودند». مطلب ديگر، ترجمهي محمد خندان از دارن وب راجع به نسبت اميد و اتوپيا است. سپس با طرح موضوع «زمان تاريخي و اسطورهاي» مطلبي از منوچهر آشتياني منتشر شده است. بعد از آن، با مطالبي از اصغر طاهرزاده و احمد رهدار به وضع تاريخي اميد در دوران انقلاب اسلامي پرداخته شده است.
ضميمهي اسفار، اين شماره داراي دو بخش معرفي کتاب و ميزگرد است. در بخش معرفي کتاب، کتب زير معرفي و نقد شدهاند: مسئلهی تقصیر، کارل یاسپرس؛ تاریخ اندیشهی سیاسی جدید در اروپا، سیدجوادطباطبایی؛ برگسونیسم، ژیل دلوز؛ زمینههای اجتماعی انقلاب ایران، حسین بشیریه؛ هنر و وهم، ارنستهانس گامبریچ؛ رازوارگی سلامت، هانس گئورگ گادامر؛ نبرد امپراتوریها، رابرت گروارث و ارز مانلا؛ علم درجامعه، ماسیمیانو بوکی؛ سفرنامهی سوزوکی شین جوء؛ نقاش زندگی مدرن، شارل بودلر؛ مبانی علومانسانی اسلامی، احمدحسین شریفی؛ شهر فرنگ اروپا، پاتریک اوئورژنیک؛ سنجش ایدئولوژیهایمدرن، شهریار زرشناس. در ادامه، گزارشي از میزگرد نقد و بررسی کتاب «فلسفهی فرهنگ» اثر علياصغر مصلح با حضور مؤلف، سید محمدرضا بهشتی و محمدجواد غلامرضاکاشی منتشر شده است. همچنين محمدعلي مرادي و حسن پرويز نقدهاي جداگانهاي بر اين کتاب نگاشتهاند.
علاقمندان میتوانند براي دريافت اخبار و اطلاعات بيشتر، تهيهی اين شماره و همچنين اشتراک مجلهی سوره انديشه، به سايت www.sooremag.ir مراجعه کنند.
Sorry. No data so far.