استقلال و آزادی از محوریترین شعارها و خواسته های ملت مسلمان ایران در دوران مبارزه به شمار میروند. این دو شعار راهبردی آن گاه معنا و ارزش واقعی خود را پیدا خواهند کرد که در چارچوب جمهوری اسلامی، تفسیر شده و جامه عمل پوشند. استقلال بدون آزادی، یعنی بدون ظهور اراده مردم، دوام نخواهد داشت، و آزادی بدون استقلال همه جانبه، چیزی جز بردگی و دست نشاندگی، و در واقع، سلب آزادی، معنا و مفهوم دیگری نخواهد یافت. و این هر دو، تنها در سایه وحدت و حفظ تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران، قابل دفاع و حمایت است. استقلال به عنوان یک خواسته محوری در دوران مبارزه، و به عنوان یک اصل راهبردی و تعریف شده در نظام جمهوری اسلامی، مفهومی عام و جامع دارد که شامل ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی میگردد. امروز مسئله هستهای دیگر یک مسئله صرفاً فنی یا حتی یک مسئله که مرتبط با دستگاه دیپلماسی باشد، نیست. خاکریز هستهای روی مرزهای استقلال کشور قرار دارد و این مسئله برای دولت و تیم مذاکره کننده ما یک آزمون بزرگ است.
1- استقلال و آزادی از محوریترین شعارها و خواسته های ملت مسلمان ایران در دوران مبارزه برای دستیابی به جمهوری اسلامی به شمار میروند. استقلال بدون آزادی، یعنی بدون ظهور اراده مردم، دوام نخواهد داشت، و آزادی بدون استقلال همه جانبه، چیزی جز بردگی و دست نشاندگی، و در واقع، سلب آزادی، معنا و مفهوم دیگری نخواهد یافت.
2-رهبر معظم انقلاب درباره فرازی دیگر از اصول امام خمینی به این نکته اشاره کردند که «متأسّفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند؛ این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است.»
3-سریعالقلم معتقد است که لغت استقلال دیگر کاربرد ندارد. او در یکی از مقالات خود تصریح میکند: «ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلاً نداریم. استقلال تعبیری است که در دههی 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دورهی استعمارزدایی استفاده میکردند. مفهومی بود که مؤثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد.» اگر در متون دوران قاجار و نوشتههای «میرزا ملکمخان» نیز نگاه کنیم، همین مطالب را خواهیم دید.
4-امام خمینی همواره به شعارها و آرمانهای کلیدی انقلاب اسلامی پای بند بود و آنها را مبنای عمل و سیاست کشور میدانست و از همه میخواست آنها را تحقق بخشند. آزادی و استقلال مهمترین این آرمانها بود که به عنوان شعار کلیدی و اصلی در راهپیماییها و تظاهرات قبل از انقلاب معروف بود.
5-در قرآن کریم واژه استقلال به صراحت نیامده؛ ولی این مفهوم از برخی واژهها، تعبیرها و موضوعات قابل استفاده است؛ مانند: عزّت مسلمانان، نفی سبیل کافران، نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران، عدم میل و اعتماد به کافران، پیروی نکردن از اهل کتاب و مشرکان، روی پای خود ایستادن، نداشتن دوستی صمیمانه با مشرکان و آیاتی که دشمنی کافران و مشرکان با مسلمانان را گوشزد میکند و خواستار هوشیاری مسلمانان در برابر نقشهها و توطئههای آنان است.
6-آزادی در دو معنا بکار میرود:1 – رهایی انسان از سلطه دیگری: آزادی فرد یا ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده و تصمیمگیری در عرصههای گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو، آزادی و استقلال ملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد. 2 – رهایی از بردگی.
7-خروج از سلطه و اراده بیگانه، و حاکمیت اراده ملت در تعیین سرنوشت و اداره کشور، چیزی است که استقلال در مفهوم سیاسی آن به دست میدهد و وجهه سیاست خارجی نظام را ترسیم میکند؛ چه این که در بعد فرهنگی، اقتصادی و نظامی نیز همین اصل میتواند و باید ضامن عدم وابستگی جامعه و نفی زمینه سلطه پذیری آن به شمار آید.
8- در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد بنام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.
9- استقلال سیاسی به معنای این است که دولت دیگری بر دولت اسلامی سلطه و چیرگی نداشته و نتواند اراده خود را بر امت و دولت اسلامی تحمیل نماید. به ویژه این که در نگره قرآن هیچ انسانی بر انسان دیگری حق ولایت و سلطه سرپرستی ندارد و تنها خداوند به عنوان مالک و خالق و رب انسان از چنین حقی برخوردار میباشد. قرآن برای تأمین عزت و سربلندی مسلمانان و برتری آنان بر کافران و حفظ و صیانت این موقعیت، مؤمنان را موظف میکند تا از هر کاری که موجب سلطه و سیطره کافران گشته و مسلمانان را به وابستگی میکشاند دوری کنند.
10-برای اثبات اصل نفی سلطه اقتصادی بیگانه و لزوم پایبندی به آن از سوی دولت اسلامی و نیز تک تک شهروندان جامعه اسلامی، دلایل متعدد قرآنی و روایی وجود دارد که مورد بررسی قرار میگیرد. آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلاً». خداوند برای کافران هیچ راه تسلطی بر مؤمنین قرار نداده است. خداوند در مقام تشریع، حکمی را که مورد نفوذ و سلطه کفار بر مسلمانان باشد، جعل نکرده است.
11- برخی از اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را ترسیم کرده است که از آن جمله است: 1 نفی سلطه جویی 2 نفی سلطه پذیری 3 حفظ استقلال همه جانبه و…
12- یکی از وظایفی که در قانون اساسی برای شورای عالی امنیت ملی ترسیم شده است بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی است:1- تقویت کامل بنیه دفاعی 2- ممنوعیت استقرار پایگاه نظامی خارجی در کشور 3- ممنوعیت هر نوع قرارداد استعماری 4 ممنوعیت استخدام کارشناسان و مستشاران خارجی 5 رسیدن به خودکفایی در عرصه های مختلف
13- اسلام با بیان های متفاوت مسلمانان را به رسیدن به عزّت و اقتدار و خوداتکایی و خودکفایی و استقلال ترغیب کرده است، نظیر: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُوءْمِنِینَ سَبِیلاً» یعنی خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلط، نداده است. «وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» یعنی خداوند سخن (یا آیین) کافران را پایین (مغلوب و شکست خورده) قرار داد و سخن خدا (یا آیین او) را بالا (پیروز و غالب) قرار داد. خداوند شکست ناپذیر و حکیم است. «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأْعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مؤمنین» یعنی سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
14- امروز مسئله هستهای دیگر یک مسئله صرفاً فنی یا حتی یک مسئله که مرتبط با دستگاه دیپلماسی باشد، نیست. خاکریز هستهای روی مرزهای استقلال کشور قرار دارد و این مسئله برای ما یک آزمون بزرگ است.
******
خروج از سلطه و اراده بیگانه، و حاکمیت اراده ملت در تعیین سرنوشت و اداره کشور، چیزی است که استقلال در مفهوم سیاسی آن به دست میدهد و وجهه سیاست خارجی نظام را ترسیم میکند؛ چه این که در بعد فرهنگی، اقتصادی و نظامی نیز همین اصل میتواند و باید ضامن عدم وابستگی جامعه و نفی زمینه سلطه پذیری آن به شمار آید.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مراسم گرامیداشت یاد امام خمینی (ره) درباره یکی دیگر از اصول امام فرمودند: «یکی دیگر از نقاط اصلی و خطوط اصلی تفکّر امام، مسئلهی استقلال کشور، ردّ سلطهپذیری [است]؛ این هم یکی از سرفصلهای مهم است. من سال گذشته در همین جلسه به مستمعین آن سال عرض کردم، استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملّت؛ این معنای استقلال است. اینکه بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادیهای فردی باشند امّا علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردیِ اشخاص محترم باشد امّا آزادی یک ملّت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد! این اصلاً قابل فهم نیست، قابل قبول نیست. متأسّفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند؛ این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطهی [بر] کشور بود. دشمن ما در طول این سالها، بسیاری از فعّالیّتهایی که علیه کشور ما و ملّت ما کرده است برای این بود که خدشهی در استقلال بهوجود بیاورد؛ چه تحریم، چه تهدید، اینها استقلال را هدف گرفتهاند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدفهای دشمن چیست. این هم یکی از خطوط اصلی است».
استقلال
بسیاری از دانشمندان سیاسی، ریشه همه عقب ماندگیهای جوامع و ملتها را در وابستگی به استعمار دیده و استقلال را کلید حل مشکلات قلمداد کردهاند. زیرا محور خط مشی کشورهای تحت سلطه به جای منافع خودشان، منافع کشورهای سلطهگر است.
استقلال در نگاه قرآن
استقلال با جنبههای مختلف فرهنگی و اقتصادی آن در نگاه اسلام با دو مفهوم «دارالاسلام» و «دارالکفر» ارتباط پیدا میکند، زیرا مرزبندیهای جدید جغرافیایی ملاک مناسبی برای استقلال نیست. در تعریف و محدوده واژگان ذکر شده دیدگاههای گوناگونی ارائه شده که از مجموع آنها میتوان چنین نتیجه گرفت که ملاک دارالاسلام و دارالکفر اجرا و عدم اجرای قوانین الهی است. دارالاسلام به سرزمینی گفته میشود که شریعت اسلامی در آن پیاده میشود و حاکم مسلمانی بر آن حکمرانی میکند و همه افراد جامعه در برابر حکومت اسلامی تسلیم هستند. و دارالکفر به سرزمینهایی گفته میشود که احکام اسلامی در آن جاری نیست و مسلمانان در آنجا حاکمیت و سلطه ندارند. بر اساس این مرزبندی است که قرآن مسلمانان را از خطر وابستگی برحذر داشته و دستیابی به استقلال را در آیات زیادی بیان میکند.
تئوریپردازی توسعهی وابسته
استقلال یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی بوده که ریشه در آموزههای دینی و اسلامی داشته و در جمهوری اسلامی ایران نیز به یکی از اصول تغییرناپذیر تبدیل شده است. به تعبیر امام راحل (ره)، «ما خواهان استقلال هستیم و روابط خود را با جهان غرب بر این اساس پیریزی مینماییم. ما میخواهیم ملت ایران غربزده نباشد و برپایههای ملی و مذهبی خویش بهسوی ترقی و تمدن گام بردارد».
در این دو سه دههی گذشته، جریانی در محافل علمی و البته بعضی از نهادهای رسمی کشور نضج یافته است که راهبرد «توسعهیافتگی» را در دل وابستگی تجویز میکند. بدین معنا که منشأ توسعه را جهان غرب دانسته و با اصرار بر توسعهی برونزا، آن را در مدل «تعاملگرایی» پیشنهاد میدهد. در نگاه این جریان، هدف کلان نظام باید توسعهیافتگی بهمعنای رایج و متعارف غربی آن باشد و با توجه به برتری سرمایهای و فناورانه غرب، ناچار به تعامل با غرب و پذیرش منویات آن در حوزهی مسائل بینالمللی، منطقهای و حتی داخلی کشورمان باشیم. افرادی همچون دکتر محمود سریعالقلم (که اکنون نیز قرابتهای فکری آشکاری با برخی مسئولان اجرایی دارد) بهشدت مدافع آن هستند. سریع معتقد است که چنین لغتی (استقلال) دیگر کاربرد ندارد. او در یکی از مقالات خود تصریح میکند: «ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلاً نداریم. استقلال تعبیری است که در دههی 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دورهی استعمارزدایی استفاده میکردند. مفهومی بود که مؤثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد».
اینگونه اظهارنظرهای استقلالستیز تنها محدود به شخصی همچون سریعالقلم نمیشود و حتی بخشی از کسانی را که مسئولیت رسمی و کلان نیز دارند، شامل میشود.
استقلالستیزی حرفهای کهنه ملکم خان است
کوششهای روشنفکران ایرانی پس از انقلاب و در سالهای اخیر برای صورتبندی مفهوم توسعه سیاسی، اتفاق جدیدی نیست؛ فقط کلیدواژههای آنها تغییر کرده است. یکبار با نام ترقی میآیند که مقدمه آن تجدد است و اعتقاد داشتند اگر میخواهید مترقی باشید، راهی ندارید جز اینکه خود را متجدد کنید، یعنی دین را کنار بگذارید و فقط به این فکر کنید؛ که چگونه میتوانید عایدات مملکت را بالا ببرید که در آن دوره بالا رفتن عایدات به معنی توسعه بود. اگر در متون دوران قاجار و نوشتههای «میرزا ملکمخان» نیز نگاه کنیم، همین مطالب را خواهیم دید. بنابراین آن دوره با دوره کنونی هیچ تفاوتی ندارد و فقط کلیدواژههای آن تغییر کرده است. در این معنا، تعبیر رهبر انقلاب مبنی بر اینکه «روشنفکری در یک ارتجاع مطلق به سر میبرد» تعبیر کاملاً درستی است. از زمان جنگهای ایران و روس تا کنون، با وجود اینکه اتفاقات بسیار زیادی در دنیا رخ داده است و خیلی از فلسفهها بیرمق و ایدئولوژیها ضعیف شدهاند، روشنفکران هنوز همان عقاید قدیمی را دوباره تکرار میکنند. به نظر من تا زمانی که روشنفکران ما در حسرت رسیدن به آن آرمانهای قدیمی و از کار افتاده هستند، این وضعیت ادامه دارد. تا وقتی در درون این جریان تحول ایجاد نشود، هیچ تغییری در گفتارها و اظهارات آنها رخ نخواهد داد و مانند امروز دوباره خواهیم دید که سخنان بشیریه و سریعالقلم با عقاید میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکمخان و تقی زاده هیچ تفاوتی ندارد. حتی شیوه بحث هم شبیه به هم است و خواهد بود و فقط کلیدواژهها تغییر میکند.
استقلالستیزی و «مبانی برنامه چهارم» دوره اصلاحات
در کتاب «مبانی برنامه چهارم» دوره اصلاحات گفته میشود که اگر میخواهیم توسعه یافته باشیم، باید آرمانهای امام، انقلاب، استقلال، مخالفت با آمریکا، مخالفت با اسرائیل و… را کنار بگذاریم. اکنون نگرانی ما این است همان افرادی که بنیاد برنامه چهارم را نوشته بودند در برنامه ششم هم در حال بازگشت و اثرگذاری هستند و متاسفانه در دولت آقای روحانی نیز حضور دارند.
مبانی استقلال در قرآن
در قرآن کریم واژه استقلال به صراحت نیامده؛ ولی این مفهوم از برخی واژهها، تعبیرها و موضوعات قابل استفاده است؛ مانند: عزّت مسلمانان، نفی سبیل کافران، نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران، عدم میل و اعتماد به کافران، پیروی نکردن از اهل کتاب و مشرکان، روی پای خود ایستادن، نداشتن دوستی صمیمانه با مشرکان و آیاتی که دشمنی کافران و مشرکان با مسلمانان را گوشزد میکند و خواستار هوشیاری مسلمانان در برابر نقشهها و توطئههای آنان است.
عزت
قرآن کریم عزت و برتری را ویژه خداوند و فرستاده وی و مؤمنان میداند. براساس آیات 138140 نساء وابستگی به کافران و پذیرش سرپرستی آنان موجب ذلّت و عذاب الهی و پذیرفتن ولایت و سرپرستی خداوند و گسستن از ولایت غیر او سبب عزّت فرد و جامعه میشود: «بَشِّرِ المُنفِقِینَ بِاَنَّ لَهُم عَذابًا اَلِیما • اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَاِنَّ العِزَّةَ لِلّهِجَمیعا». قرآن برای تأمین عزت و سربلندی مسلمانان و برتری آنان بر کافران و حفظ و صیانت این موقعیت، مؤمنان را موظف میکند تا از هر کاری که موجب سلطه و سیطره کافران گشته و مسلمانان را به وابستگی میکشاند دوری کنند.
نفی سبیل
بر اساس آیه «ولَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا= هرگز خداوند برای کافران راه تسلط بر اهل ایمان را باز نگذاشته است» خداوند کمترین سلطهای را برای کافران بر مؤمنان تشریع نکرده و هرگونه پیمان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… را که موجب سلطه کافران و وابستگی مسلمانان گردد حرام و باطل شمرده است. سبیل در لغت به معنای «راه» و در این آیه به معانی نصر، حجت در دنیا، حجت در آخرت، سلطه اعتباری و سلطه خارجی دانسته شده است. آیه نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است: جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن در حفظ استقلال و از میان برداشتن زمینههای وابستگی است و جنبه سلبی آن ناظر به نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی اجتماعی مسلمانان است. بر اساس مفاد حرف نفی «لن» که به معنای نفی ابد است کافران هیچگاه در هیچ زمینهای شرعاً نمیتوانند بر مسلمانان مسلّط شوند و نفی سبیل بر همه روابط خارجی در زمینههای گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی حاکمیت دارد و همه روابط باید بر این پایه استوار باشد و با آن ارزیابی گردد.
اعتماد و تکیه نکردن به کافران
مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند: «ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ…» تکیه و اعتماد بر ستمگران در شکل وابستگی آشکار میگردد و وابستگی فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجهای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال ندارد.
روی پای خود ایستادن
اصحاب خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در انجیل به زراعتی تشبیه شدهاند که جوانههای آن به تدریج نیرومند شده و بر پای خود ایستاده است، بهگونهای که کشاورزان را به شگفتی وا میدارد: «ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطَهُ فَازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ به هم الکُفّارَ…» این تمثیل، به ویژه با توجه به تعبیر «فَاستَوی عَلی سوقه» اشارهای گویا به استقلال جامعه اسلامی دارد.
نهی از سرپرستی کافران
قرآن برای حفظ استقلال و آزادی، جوامع اسلامی را از پذیرش ولایت و سرپرستی کافران نهی کرده است، زیرا ولایت و سرپرستی کافران موجب دخالت و تصرّف آنان در شئون مسلمانان و زمینه خروج مسلمانان از مسیر حق و وابستگی آنان به کافران میشود، ازاینرو قرآن کریم در خطابههای گوناگون از پیامبر و مسلمانان خواسته تا از خواهشها و تمایلات دشمنانِ دین خدا پیروی نکنند و درباره تلاش کفرپیشگان برای واداشتن جامعه اسلامی به پیروی از خود هشدار میدهد: «یاَیُّهَاالَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین» و حفظ استقلال را در بیاعتنایی به خشنودی کافران در پیروی از آنان میداند.
آزادی در دو معنا بکار میرود:
1- رهایی انسان از سلطه دیگری: آزادی فرد یا ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده و تصمیمگیری در عرصههای گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو، آزادی و استقلال ملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد.
2- رهایی از بردگی.
اصل حریت
از اصول و قواعد معروف فقهی، اصل حریت و آزاد بودن انسانها در برابر یکدیگر است؛ یعنی هیچ انسانی از پیش خود بر دیگری ولایت و سلطنت ندارد.
انواع آزادی
آزادی به اعتبار فعّالیتهای گوناگون آدمی به انواع زیر تقسیم میشود: 1. آزادی عقیده، 2. آزادی بیان و قلم، 3. آزادی اجتماعات، 4. آزادی کار، 5. آزادی تجارت، 6. آزادی سیاسی.
آزادی بیان و قلم
بر اساس اصل حریت، آدمی در ابراز اندیشهها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آنها آزاد است، امّا پرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامی است، واجب و ارتکاب آنها حرام میباشد.
خروج از سلطه و اراده بیگانه
استقلال و آزادی از محوریترین شعارها و خواسته های ملت مسلمان ایران در دوران مبارزه برای دستیابی به جمهوری اسلامی به شمار میروند. این دو شعار راهبردی آن گاه معنا و ارزش واقعی خود را پیدا خواهند کرد که در چارچوب جمهوری اسلامی، تفسیر شده و جامه عمل پوشند. استقلال بدون آزادی، یعنی بدون ظهور اراده مردم، دوام نخواهد داشت، و آزادی بدون استقلال همه جانبه، چیزی جز بردگی و دست نشاندگی، و در واقع، سلب آزادی، معنا و مفهوم دیگری نخواهد یافت. و این هر دو، تنها در سایه وحدت و حفظ تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران، قابل دفاع و حمایت است. استقلال به عنوان یک خواسته محوری در دوران مبارزه، و به عنوان یک اصل راهبردی و تعریف شده در نظام جمهوری اسلامی، مفهومی عام و جامع دارد که شامل ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی میگردد، و آزادی همواره قیودی را همراه دارد که در جامعه اسلامی از آن به آزادی مشروع تعبیر میشود.
تردیدی نیست که آزادی را تنها باید در سایه استقلال کشور و نظام اسلامی جست و استقلال به یک معنا چیزی نیست جز صورت بیرونی آزادی در نگاه به بیگانگان و روابط با آنان. ملتی در درون خود آزاد است که از استقلال همه جانبه برخوردار باشد، و کشوری میتواند مستقل بماند که تنها بتواند بر ارزش های موجود و فرهنگ و هویت ملت خود و اراده آنان تکیه کرده و استوار بماند، و تلاش برای دستیابی به آزادی، آن گاه راه گشا و ارزشمند است که هم زمان در تحصیل استقلال همه جانبه و نفی استعمار کوشش شود. نیز، به یقین، تحصیل استقلال و بقای آن، بدون پاس داشت آزادی های مردم و تکیه بر خواست عمومی جامعه و اراده ملت امری ناشدنی است و سرانجامی جز وابستگی به بیگانه و نفوذ استعمار، نخواهد داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی و شکست نظام دو و تک قطبی
یکی از مهمترین موضوعاتی که در نظام بین الملل در عرصه حاکمیت سیاسی از دیرباز مطرح بوده مقوله استقلال یا وابستگی سیاسی حاکمیتها و دولتها است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت اسلامی یعنی در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی هیچ قدرت سیاسی نبود که مدعی باشد از استقلال سیاسی برخوردار است. زیرا دولتها ناگزیر بودند یا به بلوک شرق و یا به بلوک غرب وابسته باشند تا حق حیات سیاسی و حاکمیت داشته باشند یکی از جلوه های عظمت انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی همین بود که با اقتدار کامل شعار نه شرقی و نه غربی را سر میداد و الگوی نظام حکومتی خود را بدون اتکا و تقلید از آموزه های غربی و شرقی و با تکیه بر مبانی و ارزشهای دینی و ملی بومی طراحی نمود.
اصل نفی سلطه بیگانگان
هدف اسلام رشد اقتصادی و فرهنگی و پیشرفت زندگی مسلمانان و ایجاد جامعهای آرمانی و ایده آل در کل جهان است و به همین دلیل اسلام روابط اقتصادی و اجتماعی را با دیگر کشورها جایز دانسته است تا از این طریق جامعه مسلمانان هم به سوی رشد و توسعه اقتصادی حرکت کند و هم باعث نشر و گسترش دین اسلام و آرمان های الهی به دیگر نقاط جهان شود، ولی زمانی که این ارتباطات باعث وابستگی کشور و از دست رفتن عزت و بزرگی مسلمانان گردد ممنوع بوده و اسلام جواز این نوع روابط را نمیدهد.
تاریخ معاصر
برای مثال امکان دارد که خرید و فروش یک کالا از کشورهای خارجی به طور طبیعی جایز باشد ولی خرید و فروش آن کالا در برهه ای از زمان، به دلیل احتمال سلطه بیگانگان بر کشور اسلامی، موجب تحریم و لغو این مبادلات گردد. چنان که در طول تاریخ مسلمانان چنین فتواهایی که باعث تسلط اجانب بر کشور میشد از سوی مراجع بزرگ فقه داده شده است. شهید شیخ فضل الله نوری در مورد خرید و فروش قند و سایر کالاها از دولت روسیه استفتاء مینماید که موجب نفوذ آنها در جامعه ایران بود. یا فتوای منع خرید و فروش و استعمال توتون و تنباکو توسط فقیه بزرگ عصر خود میرزا محمد حسن شیرازی که موجب تحریم دخانیات در کشور گردید. یا فتوای تحریم تجارت با روس توسط آیات عظام ملامحمد کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در سال 1329 قمری صادر شد. تمامی این فتواها متناسب با مقتضیات زمانی و شرایط سیاسی و اقتصادی کشور بوده و در آن هدف اصلی حفظ استقلال کشور میباشد.در جامعه اسلامی، متولیان امور اقتصادی، دولتی یا غیر دولتی، در برنامه ریزیها، تعامل با سایر ملل و در امور تولیدی و تجاری باید همواره توجه داشته باشند که عزت و استقلال جامعه اسلامی خدشه دار و راه نفوذ اجانب به جامعه اسلامی باز نشود.
استقلال و حاکمیت ملی:
یکی از اصولی که قانون اساسی برای تحقق آن سنگ تمام گذاشته است و از اصول مبنایی تلقی میشود، استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی کشور است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اصل استقلال چنان ارج و منزلتی یافت که همراهِ اصل آزادی در کنار اسلام، به عنوان اصول تفکیک ناپذیر، به قانون اساسی جمهوری اسلامی وارد شد و حفظ استقلال، وظیفه آحاد ملت و دولت و کار ویژه اصلی سیاست کشور تلقی گردید (اصل 9). شعار «نه شرقی، نه غربی» بیان تمثیلی طرز تفکر جمهوری اسلامی نسبت به قدرتهای بزرگ و پیمانهای نظامی و سیاسی متعلق به آنهاست که در جهت حفظ استقلال ارزیابی میشود. به همین دلیل در اصل 152 قانون اساسی، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، … و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر» استوار شده است و در اصل بعدی نیز «هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد» ممنوع شده است. بی شک اهمیت و جایگاه استقلال در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ناشی از نوع روابط تحقیرآمیز قدرتهای غربی با ایران در دوره معاصر بوده است. یکی از عوامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی هم ناخرسندی مردم از وابستگی رژیم پهلوی به امریکا بود و بسیاری از مردم ایران، شاه را به عنوان نماد خوش خدمتی کامل به امریکا و از دست رفتن استقلال کشور میدانستند. جمهوری اسلامی ماهیت نظامهای غربی و شرقی را مخالف استقلال عمل و حاکمیت بر سرنوشت کشورهای مستقل، و به منظور تداوم سلطه میداند. بر همین اساس، وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ و سلطه گر جهانی، و شرکت نکردن در قطب بندیهای جهانی، مظاهر پیروی از خط مشی استقلالخواهی تلقی میشود. در عرصه داخلی هم، آزادی احزاب و گروههای سیاسی به عدم نقض نکردن استقلال و وحدت ملی مشروط گردیده (اصل 26) و این آزادی با حفظ حق نظارت قضایی نسبت به احزاب مخرب مطرح شده است تا اصول استقلال و وحدت ملی نقض نشود. چون استقلال از اصول بنیادی قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی است، تضمین آن به اصول اجرایی و ضوابط خاصی بستگی دارد و شرط رعایت استقلال در همین اصول گنجانده شده است. قانون اساسی حتی عدم تمرکز اداری از طریق شوراهای محلی را هم با رعایت حاکمیت ملی مطرح نموده و اصل 100 قانون اساسی «رعایت اصول وحدت ملی و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی و تابعیت حکومت مرکزی» را مبنای این حق اساسی مردم تلقی کرده است.
به عبارت دیگر، لزوم رعایت قاعده «مقدم شمردن اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی بر اصل عدم تمرکز»، نظارت دولت بر تمام اندام اداری کشور را ایجاب میکند و بدین منظور، شرط پدیداری شوراهای محلی تصریحاً با رعایت اصول وحدت ملی، تمامیت ارضی، نظام جمهوری اسلامی و تابعیت حکومت مرکزی و به موجب قانون میباشد. قانون گذار اساسی حتی با تعبیه نظارت اداری و قضایی نظارت و مراقبت بر کار شوراها را هم ملحوظ کرده است تا کوچکترین خدشه ای به استقلال وارد نیاید. بر اساس نظارت قضایی، انحراف شوراها از وظایف قانونی شان، انحلال آنها را موجب میشود. اصل 106 قانون اساسی، مرجع تشخیص انحراف و ترتیب انحلال را به قانون محول کرده است و مطابق ماده 81 قانون شوراها، پیشنهاد انحلال شوراها از سوی مقامات دولتی به هیئت حل اختلاف داده میشود.
اصول سیاست خارجی در قانون اساسی
برخی از اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را ترسیم کرده است که از آن جمله است:
طبق اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان استفاده کرد که به قرار زیر است:
1 نفی سلطه جویی 2 نفی سلطه پذیری 3 حفظ استقلال همه جانبه 4 ممنوع بودن قراردادهایی که باعث سلطه بیگانه بر کشور میگردد.5 آرمان خود دانستن سعادت انسان در کل جامعه بشری 6 به رسمیت شناختن استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل به عنوان حقوق همه مردم جهان 7 خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملل دیگر 8 حمایت از مبارزات حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در همه جهان 9 قبول پناهندگی سیاسی 10 تفکیک ناپذیری آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور 11 دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان 12 عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر 13 روابط صلح آمیز و حسنه متقابل با دُوَل غیر محارب 14 احترام به قراردادها و معاهدات بین المللی 15 حل اختلافات بین المللی از طریق مسالمت آمیز و پذیرش حَکَمیت بر اساس حق و عدل 16 تعاون و مشارکت و نقش فعال داشتن در امور بین المللی 17 مقابله به مثل در موارد لازم 18 تقدیم و ترجیح روابط با کشورهای اسلامی بر کشورهای غیر اسلامی 19 رعایت عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی
این اصول، علاوه بر این که با آموزه های دینی ما کاملاً سازگاری دارد با مبانی و اصول عقلی نیز همخوان است.
حفظ استقلال و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه
یکی از اصول بسیار مهم سیاست جمهوری اسلامی ایران، حفظ استقلال و نفی سلطه پذیری و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه است. این امر مهم از آرمان های اصلی مردم ایران در انقلاب اسلامی بود که با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلام» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر آن پای فشردند.
تشکیل شورای عالی امنیت ملی
در اصل 176 درباره فلسفه تشکیل شورای عالی امنیت ملی آمده است: «به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، شورای عالی امنیت ملی … تشکیل گردد.» یکی از وظایفی که در این اصل برای شورای عالی امنیت ملی ترسیم شده است بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی است.
تقویت کامل بنیه دفاعی:
یکی از اقدامات تأمین کننده استقلال و تمامیت ارضی کشور، تقویت کامل بنیه دفاعی و نظامی کشور است. کشور ما با توجه به موقعیت حساس سیاسی و جغرافیایی، نمیتواند نسبت به توان نظامی و دفاعی خود بی توجه باشد. قرآن کریم در یک دستور راهبردی میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ…» بر اساس این اصل قرآنی، مسلمانان موظفاند تا از جهت تجهیزات نظامی خود را چنان تقویت کنند که دشمن نسبت به آنها احساس هراس کند و هوس حمله به آنها را در سرنپروراند. نیروهای مسلح در مقام دفاع از حاکمیت ملی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور اسلامی در مقابل بیگانگان، باید از ریشه های عمیق اعتقادی و دینی و ملی برخوردار باشند. انجام این وظیفه لزوماً مبتنی و متکی بر ایمان و عشق به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و آب و خاک و هویت ملی است. به همین خاطر در اصل 144 قانون اساسی آمده است: «ارتش جمهوری اسلامی ایران باید ارتش اسلامی باشد که ارتشی مکتبی و مردمی است و باید افرادی شایسته را به خدمت بپذیرد که به اهداف انقلاب اسلامی مؤمن و در راه تحقق آن فداکار باشند».
ممنوعیت استقرار پایگاه نظامی خارجی در کشور:
یکی از اهرم های نفوذ بیگانگان، ایجاد و تأسیس پایگاه های نظامی در کشورهای دیگر میباشد. امروزه رسم بر این است که قدرت های بزرگ، به منظور تقویت اقتدار نظامی و سیاسی خود در نقاط مختلف جهان، مبادرت به تشکیل پایگاه های نظامی در کشورها مینمایند. با توجه به این که این پایگاهها را میتوان جزئی از حاکمیت نظامی یک کشور در کشور دیگر قلمداد نمود، این امر نه تنها حاکمیت ملی کشور میزبان را خدشه دار میسازد، بلکه یک نوع اشغال نظامی محسوب میشود.
ممنوعیت هر نوع قرارداد استعماری:
قراردادهای بین المللی یکی از راه های عمده نفوذ اجانب به یک کشور است. متأسفانه تاریخ کشور ما در دو قرن اخیر در معرض تاخت و تاز بیگانگان از راه قراردادهای استعماری بوده است. دخالت های برخی از کشورها، به خصوص انگلیس و روس در کشور ما لکه ننگی است که در تاریخ گذشته ما به وفور مشاهده میشود. کشور ما به خاطر همسایگی با امپراطوری های روس و عثمانی و مجاورت با هندوستان به عنوان مستعمره انگلیس، همواره در معرض رقابت های استعماری و مداخلات دولت های بزرگ بوده است. علاوه بر جدا شدن قسمت های مهمی از سرزمین مقدس کشور ما در دوران قاجار و واگذاری آنها به روسیه، انعقاد قراردادهای واگذاری امتیاز و تقسیم آن به مناطق نفوذ روس و انگلیس، کشور ما عملاً تحت سلطه بیگانگان بوده است. به هر حال قانون گذار به منظور پرهیز از هرگونه وابستگی در اِعمال سیاست خارجی در اصل 153 قانون اساسی مقرر میدارد: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است.» و در اصل 81 مقرر میدارد: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است.» در اصل 77 آمده است: «عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقت نامه های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» و طبق اصل 78 «هرگونه تغییر خطوط مرزی ممنوع است و در اصلاحات جزئی با رعایت مصالح کشور به شرط اینکه یک طرفه نباشد و به استقلال و تمامیت ارضی کشور لطمه نزند و به تصویب چهار پنجم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد».
ممنوعیت استخدام کارشناسان و مستشاران خارجی:
یکی دیگر از راه های نفوذ بیگانگان بر کشور، راه یابی مأموران خارجی به نام کارشناسان و مستشاران در مراکز مهم نظامی و اقتصادی و… است. امروزه آمریکا در برخی از کشورها از همین طریق نفوذ خود را تثبیت کرده است. نمونه روشن آن، سلطه آمریکا بر کشور ما از جهات مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان انقلاب اسلامی از طریق حضور هزاران مستشار نظامی و غیر نظامی است. به همین خاطر در اصل 81 آمده است: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است».
رسیدن به خودکفایی در عرصه های مختلف:
یکی از عوامل نفوذ اجانب و سلطه بیگانگان، فقر و نیاز و ضعف یک کشور در زمینه اقتصادی و علوم و فنون و صنعت کشاورزی است. نابرابری کشورها در این زمینهها، همواره رابطه سلطه گری و سلطه پذیری را به همراه داشته است. در این روند، کشورهای توسعه نیافته (جهان سوم) در مقابل کشورهای قوی و توسعه یافته، وضع شکننده و غیر مطمئنی دارند و در برنامه ریزیها و سیاست گذاری های آنها قادر به رقابت نیستند. این شکنندگی طبعاً وابستگی را به دنبال میآورد.
خاکریز هستهای روی مرزهای استقلال کشور
امروز مسئله هستهای دیگر یک مسئله صرفاً فنی یا حتی یک مسئله که مرتبط با دستگاه دیپلماسی باشد، نیست. خاکریز هستهای روی مرزهای استقلال کشور قرار دارد و این مسئله برای ما یک آزمون بزرگ است. مقام معظم رهبری فرمودند « با مذاکره زیر شبح تهدید مخالفم».
موضوع انرژی هستهای نماد استقلال
ایران با توجه به اینکه مسیر استقلال را طی میکند حتماً باید به فضا دست پیدا کند، ما در فضا با شرایط خاصی سروکار داریم، برای اینکه به فضا برویم حتماً باید موشک و فناوری خلأ داشته باشیم، دقیقاً مخالفت با سانتریفیوژ مخالفت با غنیسازی نیست، بلکه جنبه مهم آن مخالفت با فناوری خلأ ماست، برای اینکه ما رشد نکنیم و نتوانیم شرایط خاص بالای جو و خارج از جو زمین را روی زمین ایجاد کنیم تا قطعات ماهواره را تست کنیم. فناوری هستهای موجب پیشرفت سایر صنایع و فناوریهای کشور میشود. مخالفت با فناوری هستهای مخالفت با پرتاب ماهواره ما و مخالفت با استقلال دادهها و استقلال خبری ماست، این دادهها از همه نوع داده میتواند باشد، مثلاً تنظیم حرکت حمل و نقل ما داده و دیتا دارد، این دادهها از کجا میخواهد بیاید، بانکها و اینترنت ما از کجا با هم ارتباط میگیرند، شبکههای تلویزیونی ما از کجا پخش شوند؟ اگر ما در فناوری هستهای رشد نمیکردیم و دانشگاههای ما در این زمینه مشق نمیکردند، متخصصان ما قدرت ساخت موشک با دقت بالا نداشتند و قدرت ساخت اجزای ماهواره که بتوانند این را به بالای جو بفرستند نداشتند، دانش مانند گذشته نیست و همه با هم ارتباط دارند.
فناوری هستهای امروز برای ما از نفت راهبردیتر است
فناوری هستهای امروز برای ما از نفت راهبردیتر است، پرتوها در صنعت نفت خیلی کاربرد دارند، در بازرسیهای فنی که از صنایع نفتی صورت میگیرد و یا حفر چاه و اطلاعات آنلاینی که ما از اجزاء درون چاه میخواهیم خیلی از آنها با چشمههای رادیو اکتیو و چشمههای نوترون و مولد نوترون و ژنراتور و مولد نوترون و یا آشکارسازهای تابشهای هستهای انجام میشود و ما میتوانیم اطلاعات درون خاک را با اسکن کردن آن به دست بیاوریم. بدون این که خط تولید متوقف شود و الان این را کشورهای خارجی با پول زیاد در کشور ما انجام میدهند.
فناوری هستهای در پزشکی و در تشخیص و درمان، با استفاده از مواد پرتوزا میتواند به مردم کمک کند و لازمه فعالیت در مبحث کاربرد پرتوها این است که بشر بتواند رادیو ایزوتوپها را که به صورت مصنوعی هستند، تولید کند و برای تولید این رادیو ایزوتوپها نیاز به راکتورهای هستهای است.
جاسوسی آژانس و شهادت دانشمندان هستهای
در طول سالهای گذشته آژانس نشان داده که بهعنوان زیر مجموعه سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، انگلیس و اسراییل عمل میکند و پس از بازرسی ها و بازجوییها ها، تمام اطلاعات خود را در اختیار سرویس های امنیتی کشورهای اشاره شده قرارمی دهد. تجربه بازرسیها و بازجوییهای آژانس در عراق، سوریه و لیبی تجربه تلخی است که نگرانی از تکرار آنها در جمهوری اسلامی، هر انسان دور اندیشی را نگران میکند. بعد از همین بازجوییها بود که ترور نخبه های مرتبط با دانش هسته ای عراق شروع شد و بعد از اشغال عراق بیش از 5 هزار دانشمند و متخصص مرتبط با مسائل هستهای و حتی آنهایی که به شکل غیر مستقیم مرتبط با این حوزه دانشی بودند در این کشور ترور شدند. آمریکا و هم پیمانهایش با استفاده از اطلاعات آژانس مقدمات تجاوز به عراق و سرنگونی حکومتهای این کشورها را فراهم کردند و با همین اطلاعات، موج ترور و نخبه کشی را در این کشورها به راه انداختند.
دانش هستهای یک دانش فراگیر و خودجوش
آمریکا، اسرائیل و انگلیس بهدرستی دریافته اند که دانش هستهای به یک دانش فراگیر و خودجوش در جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده و نمیتوانند با برچیدن سانتریفیوژهای ما این دانش را از ما بگیرند. آنچه کمک میکند تا این دانش بومی و فراگیر در کشور تعطیل شوند، ناامن کردن فضا برای متخصصین هستهای است. اگر ریسک تحصیل و کار کردن در این حوزه از علم بالا رود و زمینه فعالیت دانشمندان در این حوزه و حوزههای مرتبط با آن ناامن شود، کسی جرئت ورود به این حوزه پیدا نکرده و با عدم استقبال از این حوزهها، این دانش بومی و فراگیر رو به افت و تعطیلی خواهد رفت. ما دانش هستهای را برای اهداف نظامی نمیخواهیم و استفاده از آن را صرفاً به تولید انرژی محدود نمیکنیم، حوزههای استفاده از دانش هستهای در دنیای کنونی آنقدر زیاد، وسیع و گسترده شده که چشمپوشی از آن غیر ممکن است. علاوه بر آن عدول از دانش هسته ای به مفهوم عدول از سایر دانشها است. اگر امروز از دانش هستهای محروم شویم چه تضمینی وجود دارد که فرداها ما را از دانش های پزشکی، بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، هوافضا و نظامی به بهانه های مختلف محروم ننمایند. دانش هستهای سمبل دفاع از همه دانش های بشری و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور است. استدلالی که کشورهای سلطه گر در برخورداری از دانش هستهای برای کشور ما مطرح می کنند و کشور را از داشتن این دانش منع مینمایند همان استدلالی است که در عصر قاجار برای غارت ذخایر نفتی ما داشتند و این موهبت الهی را ماده ای بد بو و نامناسب توصیف میکردند.
Sorry. No data so far.