دوشنبه 06 دسامبر 10 | 13:11

اتفاق دو امر عجيب در كار افغانستان‏

حادثه‏ى دوم كه آن هم از لحاظ عجيب بودن، كمتر از اولى نيست، اين است كه بعد از آن‏كه روسها رفتند و دولت صورى افغانستان تنها ماند، تحليل همه اين بود كه با يك حمله‏ى مجاهدان، قضايا تمام خواهد شد و مجاهدان پيروز خواهند گرديد. حادثه‏ى دوم اين بود كه مجاهدان شكست خوردند و پيروز نشدند


مجاهدان افغان به نظر من، يكى از حوادث مهم عالم در اين دوران، قضيه‏ى افغانستان است. دو امر عجيب، پى‏درپى در كار افغانستان اتفاق افتاد كه هيچ‏كدام از اين دو امر، پيش‏بينى نمى‏شد و به ما نشان داد كه چه‏قدر تقدير الهى، گاهى دور از محاسبات عادى ما و صددرصد بر طبق سنن الهى حركت مى‏كند و از معتاد تفكرات ما خارج است. در اين دو حادثه‏يى كه اتفاق افتاد، اين مطلب ثابت شد.

يكى از دو حادثه، عبارت از پيروزى شما بر سياست اشغالگر مقتدر عالم بود. يعنى شما بوديد كه اشغالگر را وادار كرديد برود. اين، واقعاً يك حادثه‏ى عجيب بود. يك قدرت جهانى با آن عظمت، نيامده بود كه برود. روسها مگر آمده بودند وارد افغانستان بشوند كه اين‏همه كشته و خسارت بدهند، بعد هم بروند؟! اينها آمده بودند كه بمانند. چه عاملى آنها را وادار كرد كه بروند؟ جهاد. اگر كسى غير از اين تصور كند، قطعاً اشتباه كرده است. خيلى عوامل از لحاظ سياسى و بين‏المللى و اجتماعى قابل تحليلند؛ ليكن آنچه كه آن عوامل را به وجود آورد، چيزى نبود، مگر جهاد شما؛ والّا اگر شما جهاد نمى‏كرديد، جاى دشمن گرم بود و در آن‏جا مى‏ماند؛ چرا برود؟

ما بايد اعتراف بكنيم كه وقتى مى‏خواستيم با عقلمان مسايل را ببينيم، اين را نمى‏ديديم. البته با ايمان و اعتقاد قاطعمان به حاكميت و سلطه‏ى سنن الهى و تاريخى، اين را حدس مى‏زديم؛ اما وقتى مى‏خواستيم با عقلِ سياسى قضايا را تحليل كنيم، نه. خروج روسها از افغانستان، قابل پيش‏بينى نبود. اين حادثه، حادثه‏ى بسيار عجيبى بود.

حادثه‏ى دوم كه آن هم از لحاظ عجيب بودن، كمتر از اولى نيست، اين است كه بعد از آن‏كه روسها رفتند و دولت صورى افغانستان تنها ماند، تحليل همه اين بود كه با يك حمله‏ى مجاهدان، قضايا تمام خواهد شد و مجاهدان پيروز خواهند گرديد. حادثه‏ى دوم اين بود كه مجاهدان شكست خوردند و پيروز نشدند. اين عدم پيروزى، شكست بود؛ ما كه نمى‏توانيم خودمان را فريب بدهيم. اين مورد هم قابل پيش‏بينى نبود. اين هم جز با اطلاع از سنن الهى، ممكن نبود كسى پيش‏بينى كند. سنن الهى اين است كه اگر در خط او و براى او و با تمسك به اراده‏ى او حركت كرديد، پيش مى‏رويد؛ والّا نمى‏رويد.

من اين آيه‏ى شريفه را مكرر در باب قضاياى افغانستان و ايران خوانده‏ام. درباره‏ى قضاياى افغانستان هم اين آيه صادق است: «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم. و لقد صدقكم اللَّه وعده اذ تحسّونهم باذنه»(1). اول شما دشمن را بيچاره كرديد، «حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى‏الامر و عصيتم من بعد ما أراكم ما تحبّون منكم من يريد الدّنيا و منكم من يريد الاخرة ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم»(2). خوشبختانه دنباله‏ى آيه مى‏فرمايد: «و لقد عفا عنكم»(3)؛ اين است ديگر.

مسأله‏ى وحدت بين شما، يك امر ضرورى‏

بايد با همان نواخت اول، حركت ادامه پيدا مى‏كرد. وقتى كه مجاهدان، در لحظه‏يى كه بايد بيش از همه، مخلصانه وارد عمل بشوند، با ديدِ سياسىِ مصلحت‏انديشانه و سودجويانه به قضايا نگاه كردند؛ اين گروه خواست آن گروه را پس بزند؛ آن گروه خواست فلان قِمّه را تصرف كند، كار خراب شد. حالا هم راه همان چيزى است كه در اين ده، يازده سال، بلكه اگر يك مقدار از جلوتر ببينيم، در اين پانزده، شانزده سالى كه مبارزات شما برادران افغانى با دولتهاى جائر حاكم بر افغانستان شروع شده؛ همان‏طور كه حركت مى‏كرديد، همان‏طور حركت كنيد؛ يعنى با نيت خالص براى خدا و عملى كه در آن، هيچ اثر و نشانه‏يى از اهواى نفسانى نباشد. اين، راه پيشرفت است.

مسأله‏ى وحدت بين شما برادران شيعه، يك امر ضرورى است؛ همچنان‏كه بين همه‏ى مسلمين و بين همه‏ى مجاهدان در افغانستان ضرورى است؛ منتها «ما لا يدرك كلّه لايترك كلّه». اگر در راهِ يك هماهنگىِ كاملاً مخلصانه بين همه‏ى نيروهاى جهادى در افغانستان، موانعى وجود دارد، لااقل بين شما برادران شيعه بايستى موانع برداشته بشود و اين، قدمى براى همكارى در چارچوب وسيعترى باشد. لذا وحدت چيز ضرورى‏يى است؛ نمى‏شود گفت چيز مستحسنى است؛ فوق مستحسن است.

نبايد هم خودمان براى اين وحدت، اين‏قدر شرطوشروط قايل بشويم كه تحقق پيدا نكند. وحدت، وحدت است ديگر. همكارى، يعنى همكارى؛ والّا اگر همين موضوعى كه حسنش اين است كه متفقٌ‏عليه همه است، برايش شرطوشروط و موانع قايل شديم و هر كسى از يك طرف سر درآورد و گفت نه، فلان جهت را هم بايد رعايت كنيد؛ آن يكى هم گفت، فلان جهت هست؛ اين‏كه ديگر وحدت نشد! بايد بر مباحثات فايق بياييد.

منظور از وحدت، هماهنگى و يكنوايى و همصدايى است‏

شوراى ائتلاف را هم كه ما تلاش كرديم آن روز تشكيل بشود، به همين نيت بود كه همكارى و وحدت باشد. آن روز هم بعضى از برادران، اشكال ايجاد مى‏كردند. خيلى از شماها در آن جلسه حضور داشتيد و خاطرتان است كه من با بعضيها اوقات‏تلخى كردم؛ براى خاطر اين‏كه ديگر وقتى قرار است كارى بر وتيره‏ى صحيحى انجام بگيرد، بايستى بر مباحثات فايق آمد.

كار را بايد انجام بدهيد. با طول بحث و جدل و بگوومگو، مصلحت كار تفريط نشود. حالا هم كه من احساس مى‏كنم شما آقايان، چه آن كسانى كه از داخل آمده‏اند، چه كسانى كه در اين‏جا بوده‏اند، متفق هستيد كه شوراى ائتلاف را به يك وحدت سازمانى و تشكيلاتى تبديل كنيد – حزب وحدت، معنايش اين است ديگر – من موافقم، كار خوبى است؛ مشروط بر اين‏كه گروه‏گراييها ديگر دخالت نكند. البته اين كار، يك مقدار به نصيحت حل مى‏شود، يك مقدار هم به نصيحت حل نمى‏شود و بايستى جمعى را به عنوان داور بى‏طرف بگذاريد كه اگر در جايى گروه‏گرايى مشاهده شد، با آن مقابله كند…

آنچه كه من هميشه در جلسات متعدد روى آن تأكيد كرده‏ام و الان هم تأكيد مى‏كنم، اصل قضيه – يعنى وحدت – است. اگر بخواهيد جهاد كنيد، وحدت مى‏خواهيد. منظور ما از وحدت، هماهنگى و يكنوايى و همصدايى است، تا برادران ديگر در مقابل هم قرار نگيرند و لوله‏هاى تفنگ، از دشمن به دوست منصرف نشود. اگر ان‏شاءاللَّه اين هماهنگى باشد، خدا هم كمك خواهد كرد. «من كان للَّه كان اللَّه له»(4). اين را صادق مصدَّق گفته است و ما نمى‏توانيم در آن شكى داشته باشيم. براى خدا باشيم، تا خدا هم براى ما باشد. «والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»(5). اين حرفها، معلوم و واضح است و مطالبى بوده كه هميشه ماها مى‏گفتيم؛ حالا در عمل بايد تجربه بكنيم و به آن عمل نماييم. گفتن، ديگر كافى است.

بدون كار جهادى، كار سياسى هيچ فايده‏يى ندارد

على‏اىّ‏حال، ما دعا مى‏كنيم و اميدواريم كه خداوند شما را تأييد كند. بدون جهاد، هيچ دشمنى از صحنه عقب‏نشينى نخواهد كرد، و جهاد هم جز با اتحاد و وحدت و هماهنگى، امكان‏پذير نيست. جهاد، عبارت از جهاد نظامى، جهاد سياسى و جهاد فرهنگى است. اين هر سه، جهاد است. هيچ‏كدام را شما مغفولٌ‏عنه نگذاريد. مبادا كسانى كه در جبهه هستند و به جهاد نظامى مشغولند، كار سياسى و تعارف بين‏المللى را دست كم بگيرند. سرتان كلاه خواهد رفت؛ اين را بدانيد. اگر اين را دست كم بگيريد و ناديده بينگاريد، مطمئناً ضرر خواهيد كرد. فعاليت سياسى، به تنهايى و بدون پشتوانه‏ى نظامى، هيچ كارى از آن بر نخواهد آمد. اگر كارِ نظامى نباشد، بهترين كار سياسى هم به نتيجه‏يى نخواهد رسيد. كار نظامى بايد پشتوانه باشد؛ البته براى كسانى كه اهل حقند. كسانى كه اهل باطل و سازشند، اصلاً به كار جهادى احتياج ندارند. بروند سازش كنند و مشكلاتشان را – اگر حل شد – حل كنند. كسانى كه اهل حقند، اين‏طور نيستند. بدون كار جهادى، كار سياسى و تحرك، هيچ فايده‏يى ندارد. كار سياسى، بايد پشتوانه‏ى جهاد نظامى داشته باشد و هر دوى اينها، بدون كار فرهنگى بى‏ثمر خواهد بود. كار فرهنگى، مردم را با شما نگه خواهد داشت. اكثرتان يا جمع كثيرى از شما، بحمداللَّه عالم، فاضل، درس‏خوانده، زحمت‏كشيده و واردِ به مفاهيم اسلامى و قرآنى هستيد. كار فرهنگى را ان‏شاءاللَّه دنبال كنيد. ان‏شاءاللَّه كه خداوند همه‏ى شماها را موفق و مؤيد بدارد.

پی‌نوشت:
1 و 2. آل‏عمران: 152
3) آل‏عمران: 152
4) بحارالانوار، ج 79 ، ص 197
5) عنكبوت: 116

تلخیصی از بیانات در 22 فروردین 1369، ديدار با اعضاى حزب وحدت اسلامى افغانستان‏

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.