تریبون مستضعفین- حجتالاسلام مهدی مسائلی
«پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» عنوان کتابی است که چندی پیش با هدف «نمایش چهره واقعی داعش» منتشر، اما مطالعه آن نشان می دهد بیشتر در ردّ جریان تقریب مذاهب اسلامی و در رد عقاید اهلسنت است. پس از این بود که نقدی درباره این کتاب در خبرگزاری فارس منتشر شد و گوشههایی از محتوای خلاف وحدت آن مورد بررسی و نقد قرار گرفت. البته پس از انتشار این نقد نویسنده کتاب در یادداشتی به آن مطالب پاسخ گفته است که تأمل در آن، حکایت از نگاه نادرست ایشان به مقوله وحدت اسلامی دارد. از همین رو حقیر بر آن شدم تا نقدی مختصر بر این نگاه نادرست که البته طرفدارانی نیز دارد، داشته باشم.
متأسفانه نویسنده فکر میکند برای نجات اهلسنت از خطر افراط گرایی باید به تغییر مذهب آنها بپرازد و با ایجاد شک و تردید در مقبولات آنها نادرستی این مذهب را به انها گوشزد کند، او از این کار به عنوان دلسوزی برای اهلسنت یاد میکند، و آن را در راستای وحدت اسلامی میداند.
این در حالیاست که گسترش افراط گرایی در میان اهلسنت معلول عواملی است که از جهت ماهیت هیچ ارتباطی با مذهب اهلسنت ندارد، بلکه همین عوامل بعضی از شیعیان را نیز درگیر افراط گرایی نموده است. البته این عوامل را میتوان در دو دسته تقسیمبندی کرد:
- افراط گرایی در اندیشههای مذهبی: متأسفانه افرادی که جایگاه و موقعیت خویش را درفرقه گرایی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان میبینند، گزارههایی به مذاهب اسلامی افزودهاند که هیچ جایگاهی در اندیشههای مذاهب اسلامی ندارند. این عامل اصالت مذاهب اسلامی را در نزد افراط گرایان دگرگون میکند و از این رو با اندکی میتوان دریافت که مثلا اندیشههای وهابیت، گزارههای غیراصیلی است که تفرقهافکنان میخواهد آنها را به عنوان اندیشه اهلسنت معرفی کنند.
- اما عامل دوم که نقشی اساسی در گسترش افراط گرایی در شیعه و اهلسنت دارد، پررنگ شدن تعصبات و هیجانات مذهبی به تحریک دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آنها است. توضیح بیشتر این که علی رغم پندار عمومی، تعصب به فکر و اندیشه اطلاق نمیشود، بلکه صفت رفتار و اخلاق انسانها است، از این جهت فکر تعصبآمیز و غیر تعصبآمیز وجود ندارد، بلکه برخورد تعصبآمیز و غیر تعصب آمیز وجود دارد. با این مقدمه کسی ممکن در عین شیعه بودن متعصب و غیرحقنگر باشد. متأسفانه تعصب در ما موجب میشود تنها اندیشه خویش را ببینیم و اصلاً به سخن و گفتار دیگران را گوش فرا ندهیم. تفاوتی نمیکند چه شیعه باشیم و چه سنی، مسلمان متعصب تنها هماندیشان خویش را مسلمان میداند و مابقی مسلمانان را کافر. اینجاست بعضی از شیعیان نه تنها اهلسنت بلکه شیعیانِ دگراندیش را نیز تکفیر میکنند، همچنان که افراط گرایان اهلسنت نه تنها شیعه، بلکه سایر اهلسنت و طوایف مسلمین را نیز دشمن خویش میپندارند.
به هر حال هدف از بیان این مقدمه تبیین این مطلب بود که تعصب و جمود هر کجا و نسبت به هر اندیشهای که باشد آن را خطرناک میکند. از این رو نباید ما کاری کنیم که تعصبات و هیجانات مذهبی برافروخته شود و با بسته شدن چشمهای حقبین مسلمانان، عدهای از آب گلآلود فتنههای مذهبی ماهی خویش را بگیرند. امروز مزدوران فتنهانگیز در میان اهلسنت به آنها اینگونه القا میکنند که شیعه هجومی علیه اندیشههای مذهبی شما بوده و میخواهد مقدسات مذهبیتان را خدشهدار کند، و در این میان متأسفانه بعضی شیعیان به تأیید این سخن میپردازد. برای روشن شدن بحث لازم است به بیان خاطرهای بپردازم، چندی پیش با مدیر سایتی اینترنتی گفتگو میکردم که ادعای مبارزه با وهابیت داشت، ولی کارش توهین به مقدسات اهلسنت و تحریک احساسات آنها بود. او برای من آمار می داد که چقدر از سنیها را تا حالا به همین سبک شیعه کردهام. پس از اتمام آمارها به او گفتم: آیا آماری داری که چقدر از سنیها را تا حالا وهابی کردی؟! آیا میدانی چه میزان از اهلسنت به واسطه سخنان تو به گروههای مزدوری همچون داعش متمایل شدهاند؟!
حقیقت آن است که امروز عدهای به نام مبارزه وهابیت، بزرگترین خدمت را به جریان وهابیت تکفیرى نموده و با برافروختن هیجانات مذهبی اهلسنت برای تکفیرگریان نیرو جذب میکنند. در این میان عنوان مقابله با وهابیت نیز پوششی برای توجیه این اقدامات تفرقهافکنانه شده است.
پس امروز راه مبارزه با افراط گرایی در میان اهلسنت هجوم به عقاید آنها و تشکیک در اندیشه های مذهبی آنان نیست، بلکه باید از راه ارتباط با جریانهای اعتدلالگرای اهلسنت، سوءتفاهمها و بدبینیها و القائات شیطانی فتنه گران را برطرف نمود، و با تحقق انسجام امت اسلامی، مانعی در مقابل تعصب و جمود و افراط گرایی پدید آورد.
البته نویسنده این کتاب انتشار اینگونه مطالب را حقگویی و دفاع از حقانیت مذهب تشیع معنا کرده و با این تعبیرکه «دفاع» به معنای «هجوم» نیست، آنها را توجیه می کند. اما راست اینکه هیچکس مخالف حقگویی و یا دفاع از حقانیت نیست، ولی مهم آن است که به چه روشی، در کجا و برای چه کسانی به این حقگویی می پردازیم!
بیشک بعضی از باورهای مذهبی شیعه، برای اهلسنت پذیرفتنی نیست و آنها تحمل و ظرفیت قبول این اعتقادات را ندارند؛ زیرا یا مبانی اعتقادی شیعه را قبول ندارند، یا معرفت لازم را دراینباره کسب نکردهاند. از همین رو مطرحکردن بعضی از اندیشههای شیعه برای آنان، واکنش شدید ایشان در پی دارد؛ آنگونهکه ممکن است به مکتب اهلبیت- علیهمالسلام- توهین کنند و از آن روی برتابند.
متأسفانه وقتی جو دشمنی پدید بیاید حرف حق شنیده نمی شود و بحث و مجادله بیشتر نه تنها کسی را هدایت نمیکند بلکه تنها آتش تنور تعصبات مذهبی را بیشتر میافروزد. راست اینکه اگر ما بخواهیم معارف اهل بیت علیهماسلام را گسترش بدهیم نیاز به تعامل علمی به دور از تعصب با اهلسنت داریم، و برای تحقق این امر ابتدا باید اصول مشترک را محور قرار دهیم، وسپس بر سر موارد اختلافی به تبادل آرا بپردازیم، نه اینکه موارد اختلافی را ابتدا مطرح نموده و بخواهیم با غلبه خویش بر طرف مقابل به وحدت دست یابیم.
نکته دیگر اینکه صراحتاً باید گفت وحدت اسلامی در نگاه نویسنده این کتاب به معنای وحدت مذهبی است، وحدتی که تحقق آن تنها با شیعه شدن همه مسلمانان اتفاق میافتد و البته وهابیت نیز به دنبال مشابه چنین وحدتی هستند، زیرا وحدت از نظر وهابیها و بعضی افراطیون اهل سنت، به این معناست که همة مسلمانها – چه شیعه و سنی- از اندیشه های خویش دست کشند و وهابی شوند. با این نگاه و رویکرد آنها نیز همایش وحدت اسلامی برگزار میکنند. حتی جریانهای مزدوری همچون داعش نیز با رویکرد حاکم نمودن اندیشه خویش بر جهان اسلام، نقشة واحدی از جهان اسلام ارائه داده و با حذف مرزهای ملی و جغرافیایی همة مسلمانان را به بیعت با خلیفه خویش فرا میخواند، تا با یکسان ساختن اعتقادات مسلمانان وحدت بین آنها حاصل شود.
هرچه هست این گونه تفسیرها از وحدت اسلامی، یعنی ایجاد تفرقه و دشمنی بیشتر. یعنی اینکه مسلمانان با یکدیگر بجنگند تا اندیشه خویش را بر جهان اسلام حاکم کنند. از این رو مقام رهبری دربارة معنای وحدت اسلامی میفرمایند:
«اتحاد مسلمين، به معناى انصراف مسلمين و فِرَق گوناگون از عقايد خاص كلامى و فقهى خودشان نيست؛ بلكه اتحاد مسلمين به دو معناى ديگر است كه هر دوى آن بايد تأمين بشود: اول اين كه فِرَق گوناگون اسلامى (فِرَق سنى و فِرَق شيعه) – كه هر كدام فِرَق مختلف كلامى و فقهى دارند – حقيقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، همدلى و همدستى و همكارى و همفكرى كنند. دوم اين كه فِرَق گوناگون مسلمين سعى كنند خودشان را به يكديگر نزديك كنند و تفاهم ايجاد نمايند و مذاهب فقهى را باهم مقايسه و منطبق كنند. بسيارى از فتاواى فقها و علما هست كه اگر مورد بحث فقهىِ عالمانه قرار بگيرد، ممكن است با مختصر تغييرى، فتاواى دو مذهب به هم نزديك شود.»[1]
البته به نظر میرسد نویسنده نیز همچون بسیاری از شیعیان میپندارد که سخن از لزوم وحدت و نهی از تحریک احساسات مذهبی اهل سنت، در واقع نوعی کوتاه آمدن از عقاید و اندیشههای شیعه و یا حداقل کمرنگ نمودن آنهاست!
به تعبیر بهتر، وی مُدارا با اهلسنت را با مُداهنه در تفکرشیعه خط نموده و سخنگفتن از مُدارا و کوتاه در رفتارها و برخورد با اهلسنت را به معنای مُداهنه و کوتاهآمدن در اندیشه و اعتقادات شیعه تفسیر می کند.آری آنچه در مُدارا و مُداهنه مشترک است نرمی است، با این تفاوت که مُدارا، نرمی با مردم است و مُداهنه، نرمی در حقیقت. متعلَّق مُدارا، انسان است و متعلَّق مُداهنه، حقیقت. آنکه در برخورد با مردم چشمپوشی میکند (با حلم و تحمّل و عفو رفتار میکند)، مُدارا میکند، امّا آنکه از حقیقت چشمپوشی میکند (برای خوشامد دیگری، از حقیقت، یا بخشی از آن دست میکشد)، مُداهنه میکند.
حال که معنای مدارا و مداهنه و تفاوتشان مشخص شد به این نکته میرسیم که در برخورد با مخالفان مذهبی نیز باید مُدارا کرد نه مُداهنه!
اهمیت در نظر گرفتن مُدارا در تبلیغ دین و مذهب آن قدر مهم است که اهمیت ندادن به آن نه تنها ممکن است تبلیغات دینی و مذهبی را بیفایده کند بلکه گاهی تبلیغات مذهبی را به عاملی ضد آن مذهب تبدیل میکند. از همین رو در مسیر مُدارا با دیگران، تقیّه وظیفه و تکلیفی مهم برای شیعیان است. در روایات، اهتمامنداشتن به تقیه معادلِ بیدینی فرض شده است؛ آنچنانکه ائمۀ معصومین – علیهمالسلام- فرمودهاند: «إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی، وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ. یعنی: همانا تقیّه از دین من و دین پدران من است و کسىکه تقیه ندارد، دین ندارد.» (شیخ کلینی، کافی، ج۳، ص۵۶۶.)
روایات باب تقیه آنقدر پُرشمار و پُراهمیت است که باید بحث آن را در کتابهایی مستقل دراینباره دنبال کنیم. اما کوتاهسخن اینکه:
١. تقیه را معمولاً بهلحاظ انگیزه و علتش به دو نوع «خوفی» و «مُداراتی» تقسیم میکنند:
تقیۀ خوفی بهاینمعناست است که اگر فردی احتمال دهد بهسبب انجام عملی یا اظهار عقیدهای مذهبی، ممکن است مخالفان مذهبی به دین، جان، ناموس یا مال او یا دیگران دستدرازی کنند، باید برای حفظ آنها از آشکارساختن آن عمل یا نظر خودداری و تقیه کند. حتی در چنین جایگاهی میتواند عمل و نظر خویش را در ظاهر مطابق با مذهب مخالفان یا کافران قرار دهد.
در مقابل تقیۀ خوفی، تقیۀ مُداراتی قرار دارد که براثر ترس و بهمنظور حفظ جان و عقیده انجام نمیشود؛ بلکه این نوع تقیّه بهمنظور حسن معاشرت با اکثریت مسلمانان یعنی اهلسنت تشریع شده است. تقیۀ مُداراتی درحقیقت نشاندهندۀ اهتمام و عزمِ مذهب تشیع به همزیستی مسالمتآمیز و حفظ وحدت و یکپارچگی مسلمانان است تا در پرتو آن، شیعیان بتوانند مسئولیت دینی خود را در هدایت و ارشاد دیگران به انجام رسانند.
متأسفانه عدم آگاهی نویسنده از شیوه تعامل اهلبیت علیهمالسلام با اهلسنت موجب شده تا وی تلحویحا دستورات مبتنی بر تحکیم وحدت اسلامی را مخالف اراده و خواست «اهل البیت علیهم السلام»، و ناسازگار با مسیر تبلغی تشیع بداند، این در حالی است که حقیر در کتاب «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت» با استناد به روایات معتبر اهلبیت علیهمالسلام مشخص نموده ام که کلام وسیره و رفتار آن بزرگواران از شاخص ترین الگوها برای تحقق انسجام اسلامی است البته اگر درست و به صورت کامل دیده شود. متأسفانه نویسنده از اعتراض حضرت زهراء و خطابه ایشان در مسجد سخن میگوید، ولی از سکوت امیرالمؤمنین و سایر ائمه شیعه در راستای مصلحت امت اسلامی سخنی بر زبان نمیآورد. آری حفظ امت اسلامی از خطرها و جلوگیری از سوء استفاده دشمن از تفرقه میان مسلمانان، آنقدر مهم است که اهلبیت- علیهمالسلام- در این راه حتی از خلافت و حاکمیت ظاهری خویش بر مسلمانان میگذشتند، اما حالا چه شده است که عدهای از شیعیانِ جاهل چشم بر روی همه واقعیتها میبیندند و با نام طرفداری از اهلبیت- علیهمالسلام- بر آتش فتنههای مذهبی میدمند و به تضعیف امت اسلامی کمک می کنند!؟
سخنی پایانی اینکه در مقابله با افراط گرایی نباید اسیر وسوسهها و خواستههای مذهبی خویش شویم، بلکه با تعقل و سیاستی خاص باید ببینیم راه مبارزه با آن چگونه است. محققا اگرچه ممکن است بیان مسائلی از نگاه ما مقابله با افراط گرایی و آگاه سازی و دلسوزی اهلسنت به حساب آید، ولی در بعد کلان مطرح شدن این مسائل به تقویت افراطگرایی کمک میکند.
[1]. بیانات امام خامنه ای در ديدار ميهمانان شركتكننده در كنفرانس وحدت اسلامى 24/07/1368.
Sorry. No data so far.