چهارشنبه 01 جولای 15 | 03:52

علیه کانت و مصرف‌گرایی

کرافورد در کتاب جهان فراتر از ذهن دربارهٔ آشفتگی‌های تکنولوژیک صحبت نمی‌کند بلکه ازخدعه‌های معرفت‌شناسانه‌ای حرف می‌زند که از عصر روشنگری به آن‌ها باور داریم. کرافورد معتقد است پریشانی ما نشان از کژنمایی از «خود» دارد. او ریشه‌های این مشکل را در فلسفۀ عصر روشنگری، بخصوص در آرای ایمانوئل کانت جستجو می‌کند. کانت معتقد بود دانش و اخلاق باید ضرورتاً درون ذهن جای گرفته باشند و بنابراین وجود باید از طریق اتونومی فرد تفسیر شود. فلاسفۀ عصر روشنگری در اواخر قرن هفده و در طول قرن هجدهم اهمیتی بی‌سابقه برای فرد عاقل، به عنوان موجودی مستقل از جامعه، قائل شدند. گریسی آلمستد جهان فراتر از ذهن را بررسی می‌کند.


«متیو کرافورد» تعمیرکار موتورسیکلت است. او دارای مدرکی در فیزیک و دکتری فلسفۀ سیاسی است. در کتاب «طبقۀ خریدار و هنر روح» همگان را با ارایۀ نوعی جذاب از اخلاقِ حرفه‌ایِ غافلگیر کرد. اخلاقی که مدافع کارهای یدی و کارگری است و بنابراین مفهومی مخالف با نظر عامه دربارۀ «شغل خوب» ارایه می‌دهد. پیشینهٔ خاص‌اش، او را قادر می‌سازد تا فلسفۀ انتزاعی را با مباحث فنی درآمیزد.

عنوان فرعی آخرین کتاب‌اش حکایت از این دارد که می‌خواهد به «عصر پریشانی[۱]» بپردازد. مقالات زیادی در این موضوع نوشته شده است. این آثار فقدان ذهن‌آگاهی ما را بررسی می‌کنند و معایبی را تشخیص می‌دهند که جامعهٔ حواس پرت و بی‌توجه ما دچار آن است. کتاب دربارۀ عصر پریشانی معاصر احتمالاً بازتاب ذهنی است که تحت تأثیر تکنولوژی بوده و براساس آن شکل گرفته است.

این کتاب از کامپیوترها، تلفن‌های هوشمند، گوگل، توئیتر و تأثیر آن‌ها بر زندگی ما سخن می‌گوید؛ اما کتاب کرافورد پروژۀ بسیار بزرگ‌تری را دنبال می‌کند.جهان فراتر از ذهن، دربارۀ آشفتگی‌های تکنولوژیک نیست، بلکه دربارهٔ نوع دیگری از واقعیت مجازی و خدعه‌هایش بحث می‌کند. خدعه‌های معرفت‌شناسانه‌ای که از عصر روشنگری به آن‌ها باور آورده‌ایم.

پیش‌فرض کتاب کرافورد این است که پریشانی ما نشان از نقصان فرهنگی عمیق‌تری است؛ کژنمایی از «خود» که بر جامعۀ ما سایه افکنده است. او ریشه‌های این مشکل را در فلسفۀ عصر روشنگری، بخصوص در آرای ایمانوئل کانت جستجو می‌کند. فلاسفۀ عصر روشنگری در اواخر قرن هفده و در طول قرن هجدهم، دیدگاهی دربارۀ شخص ارایه کردند که قویاً با تفکر قرون وسطایی و یونان باستان دربارۀ شخص در تضاد بود: این فیلسوفان اهمیتی بی‌سابقه برای فرد عاقل، به عنوان موجودی مستقل از جامعه، قائل شدند. آن‌ها بر مبنای عقل و خودمختاری نظریات جدیدی دربارهٔ آزادی مطرح کردند که ریشه‌های معرفت‌شناسانۀ آن به اندیشه‌هایی همچون مدعای معروف «دکارت» باز می‌گشت که می‌گفت «می‌اندیشم پس هستم». کانت معتقد بود دانش و اخلاق باید ضرورتاً درون ذهن جای گرفته‌ باشند و بنابراین وجود باید از طریق اتونومی فرد تفسیر شود.

از نظر کرافورد، کانت در پیشبرد این مدعا «دیوار بلندی بین

در حالی که در جهان واقعی «ما سوژۀ دیگرآیینی چیزها و مخاطرات واقعیت مادی هستیم» آنچه کانت به ما داده شناخت مدرنِ ما از آزادیِ همراه با انتخاب است.

جهان تجربی و جهان عقلانی محض کشید، جهانی که درآن پی به قوانین پیشینی اخلاق می‌بریم.» اگر می‌خواهیم آزاد باشیم، «دلایل عمل تنها باید از عقل محض ناشی شوند و اراده باید خالص و در برابر هرچیز خارجی نامشروط باقی بماند.»

این تفکرات به جامعه‌ای منتهی شده است که افراد در آن هرگز نمی‌توانند به قدرت‌ها، سنت‌ها، یا حمایت‌های جهان واقعی تکیه کنند. بلکه دائماً و بدون توجه به هیچ مرجعی خارجی، در حال تلاش برای توسعۀ معنا هستند. روح به شکل فزاینده‌ای از جهان خارج از ذهن جدا شده است. کرافورد ادامه می‌دهد: در حالی که در جهان واقعی «ما سوژۀ دیگرآیینی چیزها و مخاطرات واقعیت مادی هستیم» آنچه کانت به ما داده شناخت مدرنِ ما از آزادیِ همراه با انتخاب است، آزادی‌ای که انتخاب در آن «جهت‌گیری محض» ارادۀ فرد است.

این تداعی معانی صحنه را برای فرهنگ امروز مهیا می‌کند، فرهنگی که انتخاب در آن «به عنوان توتم اصلی کاپیتالیسم مصرفی خدمت می‌کند و کسانی که انتخاب را ارایه می‌کنند به عنوان ندیمه‌های آزادی بر صحنه ظاهر می‌شوند.»

کانت با تلاش برای محفوظ نگاه‌داشتن آزادیِ اراده از تاثیرات خارجی، ذهن‌های ما را از هرگونه رابطهٔ عِلّی با جهان جدا کرد. همراه با این جدایی و انزوا شکنندگی است. شکنندگی نفسی که نمی‌تواند کشمکش یا ناامیدی را تحمل کند. «وقتی طبیعتِ زبان‌بسته تهدیدی برای آزادی موجودات عاقل تلقی شود ساختن واقعیتی مجازی که چنین تهدیدی را کمتر در خود داشته‌باشد برای ما جذاب خواهدشد، واقعیتی بی‌خطر و لطیف که درآن تضادی بین خود و جهان وجود ندارد.» اتونومی، به جای اینکه برای ما آزادی به همراه داشته‌باشد، ما را به بردگان آسودگیهای یک واقعیت میانجی تبدیل می‌کند.

فرهنگ مصرف‌کننده تلاش می‌کند رنج‌ها و نقایصی که بخشی ضروری از زندگی هستند را از بین ببرد. ماشین‌های مدرن را در نظر بگیرید که به شیوه‌ای عایق‌بندی شده و گیج‌کننده طراحی شده‌اند. راننده به ندرت می‌تواند سرعت ماشین را احساس کند یا فهمی درست از مخاطرات جاده داشته‌باشد: حرکت روان اتومبیل، کارکردن بی‌صدای موتور و موسیقی پاپی که از باندهای اتومبیل پخش می‌شود ما را شیفته‌یِ انفعالی خودخواهانه ساخته‌است.

تمام قطعات ماشین ساخته شده‌اند تا احساسی از انزوا و آسایش را به ما القا کنند. اتومبیل‌ها «می‌توانند به احتیاط پروبال بدهند- ب باعث می‌شوند مراقب حرکات دیگران باشیم و به طور متقابل به ابژه‌ای برای دیگران تبدیل شویم- یا همچنین مجموعه‌ای از من-جهان‌ها[۲] را تشکیل دهند. تجربۀ ما بیشتر از همیشه از بازنمودهایی متأثر می‌شود که از هر موقعیتی که مستقیماً در آن به‌سر می‌بریم و همچون موجوداتی مادی کارهایی را انجام می‌دهیم دورمان می‌کند.

توسعه و ایجاد «من-جهان‌ها» فراتر از طراحی اتومبیل‌ها است. کرافورد قسمت قابل‌توجهی از کتابش را به این موضوع اختصاص می‌دهد که

فرد خودشیفته با ابژه‌ها همچون ابزار رفتار می‌کند و تلاش می‌کند آن‌ها را به عنوان ابژه‌هایی که واقعیتی از خود دارند درک کند.

رویکرد روشنگری به معرفت‌شناسی به نارسیسیسم منجر خواهد شد: فهمی از جهان که سراسر حول خود می‌چرخد. فرد خودشیفته با ابژه‌ها همچون ابزار رفتار می‌کند و تلاش می‌کند آن‌ها را به عنوان ابژه‌هایی که واقعیتی از خود دارند درک کند. تصور اتونومی، در شکل بالغ آن، منجر به یک پروژۀ خودسازی نامحدود و کاملاً بی‌اساس خواهد شد. جالب آنکه کرافورد رفتار ما با دیگران را ریشۀ نارسیسیسم آنلاین در عصر فیسبوک می‌داند، او می‌نویسد: «ما به طور فزاینده‌ای، با دیگران از طریق تصاویری که از آن‌ها نزد خود داریم برخورد می‌کنیم.» «این منجر به روابط متقابلی می‌شود که از یک رویارویی مستقیم یا یک تماس تلفنی کنترل‌شده‌تر هستند.»

کرافورد می‌توانست با عمق بیشتری از روابط انسانی بنویسد- رابطه با دوستان، خانواده و اجتماع- روابطی که ضرورتاً خود و جامعه‌ای را شکل می‌دهند که در آن زندگی می‌کنیم… روابط ما بیش از هر زمان دیگری بواسطۀ لایه‌های رسانه‌های مجازی از واقعیت زدوده می‌شوند: توئیتر، فیسبوک، اینستاگرام و اسنپچت، به جانشین‌هایی برای تعاملات واقعی ما تبدیل می‌شوند. این امر چه عواقبی درپی خواهد داشت؟ ظاهراً هرچه هست، کرافورد بر رابطهٔ فرد با جهان مصرف‌گرا متمرکز است، جهانی که در آن شخص دائماً توسط آشگفتگی‌ها کنترل می‌شود. مباحث او در باب اجتماع اغلب بر روابط معلم با دانش‌آموز و صنعتگر با شاگرد متمرکز است. این کتاب نیز همچون «طبقۀ خریدار و هنر روح گرایشی حرفه‌ای دارد.

«آلکسی دو تکوویل» دریافته بود که علاقه آمریکایی‌ها به اتونومی می‌تواند عواقب خطرناکی در پی داشته‌باشد: او در کتاب دموکراسی در آمریکا چنین می‌نویسد، «دموکراسی نه تنها هر انسانی را به فراموشی نیاکانش وا می‌دارد که همچنین فرزندان او را نیز از دیدش مخفی نگاه می‌دارد و معاصرانش را از او جدا می‌کند. دموکراسی او را مجبور می‌سازد تا به تنهایی و بدون کمک دیگران از خود مراقبت کند و در نهایت این خطر را دارد که او را در تنهایی قلب خویش محبوس سازد.» درحالی که فلاسفۀ عصر روشنگری معتقد بودند دانش باید در خود آغاز شده و در خود پایان یابد، کرافورد به «هگل» ارجاع می‌کند که معتقد بود «ما به دیگران به عنوان معیاری برای خودشناسی نیازمندیم.» کرافورد همچنین در این بحث که فردگرایی فردیت را پروبال نمی‌دهد به «سورن کی‌یرکگور» و تکوویل نیز استشهاد می‌کند.

فردگرایی که به عنوان آموزۀ روشنگری دربارۀ چگونگی تحصیل دانش تعریف شده است، قرار بود ما را از طریق «خود-مسئولیت‌پذیری[۳]» رادیکال از چنگ مرجعیت قدرت آزاد سازد. با این حال، این خودکفایی تحمیلی منجر به بردگی برای فرهنگ مصرفی و افکار عمومی شده است. در مقابل، با ایستادن در مقابل دیگران، خواه در ستیزه و خواه در همکاری است که تصویری شفاف از جهان و خودمان به دست می‌آوریم

فردیت- با تمام آزادی عقلانی‌ای که به همراه خود می‌آورد- از ادغام ما در یک سنت، یک مکان و یک مهارت، ناشی می‌شود.

و می‌توانیم تمام استقلال به دست‌آمده در داوری را از آن خود کنیم. فردیت- با تمام آزادی عقلانی‌ای که به همراه خود می‌آورد- از ادغام ما در یک سنت، یک مکان و یک مهارت، ناشی می‌شود.

برای اثبات این موضوع، کرافورد نگاهی به بازیکن هاکی، آشپز غذاهای سریع، پیانیست موسیقی جاز، موتورسوار مسابقه‌دهنده و ابزارساز نگاه می‌کند: همۀ آن‌ها هنرمندند، همۀ آن‌ها در تفکر و تئوری یک سنت مشخص جای گرفته‌اند. همگی زبردست بوده و در مهارت خود آزاد و مستقل‌اند. کرافورد می‌گوید برای آزادی از پریشانی‌های فرهنگ خود، باید آگاهی و عشق نسبت به جهان فراتر از خودمان را گسترش دهیم. شاید این مفهوم را به بهترین شکل در نقل قولی از «آیریس مورداک» بیابیم، نقل قولی که کرافورد هم درین کتاب و هم در کتاب طبقۀ خریدار و هنر روح از آن بهره برده‌است:

اگر من به عنوان مثال در حال آموختن زبان روسی باشم، با ساختاری قوی روبرو هستم که احترام مرا برمی‌انگیزد. … عمل من مکاشفه‌ای تدریجی از چیزی است که مستقل از من وجود دارد. پاداش دقت و توجه، علم به واقعیت است. علاقه به زبان روسی مرا از خویش به سمت چیزی بیگانه از من سوق می‌دهد، چیزی که آگاهی من قادر به تصاحب، انکار یا غیرواقعی ساختن آن نیست.

این کتاب آشکارا دربارهٔ چیزی بیش از غلبه بر پریشانی است. کتاب کرافورد دربارۀ فردیت و آزادی است که از روحی عالی و فضیلت‌مند برمی‌خیزند. کتاب کرافورد سرشار از اندیشه و نظریه است و البته بعضی قسمت‌های آن خسته‌کننده و دشوار به نظر می‌رسند- دشوار است قبل از رسیدن به آخرین صفحۀ کتاب تمام بحث او را درک کرد و تازه بعد از تمام‌کردن کتاب است که می‌توانیم برگردیم و مروری بر مباحث پیشین داشته باشیم. بعضی از استدلال‌های او خام به نظر می‌رسند: تأمل مقدماتی کرافورد در باب توجه خیره‌کننده است- او معتقد است که سکوت باید همچون آب یا هوا حفظ شده و از آن محافظت شود- با این‌حال این اندیشه در سراسر کتاب تا صفحات پایانی ناگفته باقی می‌ماند. پیشنهاد او مبنی براحیای آموزش و پرورش عملی مبهم است: نوعی از کارآموزی اگر در یک سیستم آموزشی قدرتمند ادغام شود، مطئنا سودمند خواهد بود، اما آنچه از اهمیت برخوردار بوده و چالش‌برانگیز است جزئیات یک طرح است. کتاب کرافورد در نظریه قوی و نیرومند است اما نواقصی در کاربرد عملی دارد.

با این وجود، جهان فراتر از ذهن به خوبی استدلال می‌کند که فردیت حقیقی از پرورش قوی یک جوخهٔ کوچک ناشی می‌شود، از ادغام در انجمن‌هایی که فضیلت و معنا را پرورش می‌دهند. اگر جامعه بخواهد از پریشانی‌های فرهنگ مصرفی و وجود مجازی رهایی یابد، باید به آنسوی علائم بیماری نظر کرده و خود بیماری را مورد مطالعه قرار دهد: حجابِ فردگرایی که ما را از پذیرفتن جهان واقعی باز می‌دارد.


پی‌نوشت‌ها:
[1] age of distraction
[2] me-worlds
[3] self-responsibility

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.