شنبه 04 جولای 15 | 19:43

انقلابی‌گری یعنی دفاع از زندگی

پناهیان گفت: بعضی‌ها می‌خواهند در این مملکت جنگِ «انقلابی‌گری در مقابل واقع‌گرایی» یا «جنگ میان بندگی و زندگی» راه بیاندازند. این جنگ کاملاً بی‌معناست. اتفاقاً انقلابیون بیشتر دنبال زندگی هستند.


حجت الاسلام علیرضا پناهیان که در رمضان گذشته با موضوع «تنها مسیر-راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» سخنرانی کرد و مورد استقبال جوانان قرار گرفت، امسال قرار است به مدت ۳۰ شب در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین به موضوع «تنها مسیر برای زندگی بهتر» بپردازد و به سوال «چگونه یک زندگی بهتر داشته باشیم؟» پاسخ دهد. در ادامه فرازهایی از چهاردهمین جلسه این سخنرانی را می‌خوانید:

صوت این جلسه نیز در بالا قابل دریافت است.

زندگی بهتر یعنی زندگی پرتلاش و سرشار از مبارزه/ آدم گاهی باید برای «زندگی» بجنگد!

دومین ویژگی زندگی بهتر، تلاش و مبارزه است. جلسۀ قبل دربارۀ «تلاش» برای زندگی بهتر صحبت کردیم و در این جلسه می‌خواهیم دربارۀ «مبارزه» و جنگیدن برای زندگی بهتر صحبت کنیم. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا انسان می‌تواند برای دفاع از مالش بجنگد؟ حضرت فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: کسی که در دفاع از مالش کشته شود، شهید است.(عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُقَاتِلُ دُونَ مَالِهِ؟ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الشَّهِيدِ؛ کافی/۵/۵۲)

این فرمایش رسول خدا(ص) در آن زمان خیلی معنی دارد. یعنی همانطور که یک نفر انقلابی که با دشمنان دین و دشمنان اسلام می‌جنگد و کشته می‌شود، شهید است، کسی هم که برای دفاع از زندگی و مالش می‌جنگد، او هم شهید است. در روایت دیگر امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: خدا دشمن می‌دارد مردی را که دزد به خانه‌اش بیاید، اما با او نجنگد.( إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَمْقُتُ الرَّجُلَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ اللِّصُّ فِي بَيْتِهِ فَلَا يُحَارِبُ؛ کافی/۵/۵۱)

بله، آدم گاهی باید برای زندگی بجنگد. یک‌وقت فکر نکنید که انقلابیون فقط شعارهای آرمانی و آسمانی می‌دهند و به زندگی کاری ندارند! کسی حق ندارد زندگی تو را بگیرد. اگر تو حاضر بشوی قطعه‌ای از زندگی‌ات به ظلم از دستت برود(البته نه پیش برادر دینی خودت که بزرگوارانه گذشت می‌کنی بلکه پیش دشمنان ملت خودت) خدا تو را در دنیا و آخرت نابود خواهد کرد. یعنی آن بلایی که باید، بر سرت خواهد آورد که روزی صد مرتبه آرزوی مرگ کنی!

مؤمن حق ندارد از زندگی‌اش بگذرد. البته وقتی ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که یک مشکلاتی در آن وجود دارد و همه با هم داریم به‌خاطر مصالحی، این مشکلات را تحمل می‌کنیم، این یک بحث دیگری است و گاهی نیز در مقابل یک برادر دینی، یک فامیل و یا یک آدم نادان، گذشت می‌کنی و کوتاه می‌آیی؛ این هم اشکالی ندارد. اما کسانی که دشمنان دین و ملت تو هستند، اگر بخواهند به زندگی تو دستبرد بزنند، باید در مقابل آنها محکم بایستی و آنها را نابود کنی و الا خدا تو را نابود خواهد کرد. باید حواس‌مان باشد که زندگی محل نبرد است.

گاهی اوقات در رفتارهای درون جامعۀ دینی هم باید حواس‌مان به زندگی باشد. یک نفر بود که سرِ صف آب، دیگران را هُل می‌داد و می‌خواست خودش را جلو بیندازد. امیرالمؤمنین(ع) یقۀ او را گرفت و او را محکم به زمین کوبید و به او فرمود: این برخورد را با تو انجام دادم که یادت باشد دیگر سرِ صف، کسی را هُل ندهی!(ذَکَرُوا أَنَّهُ ع تَوَضَّأَ مَعَ النَّاسِ فِی مِیضَاةِ الْمَسْجِدِ، فَزَحَمَهُ رَجُلٌ فَرَمَى بِهِ، فَأَخَذَ الدِّرَّةَ فَضَرَبَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: لَیْسَ هَذَا لِمَا صَنَعْتَ بِی، وَ لَکِنْ یَجِی‏ءُ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنِّی، فَتَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ هَذَا، فَتَضْمَن؛ اختصاص شیخ مفید/۱۵۹)

آدم باید نسبت به زندگی تعصب و غیرت داشته باشد/ ثروت‌گریزی و دنیاگریزی غیرمنطقی در دین نیست

آدم باید نسبت به زندگی یک تعصب و غیرتی داشته باشد. ثروت‌گریزی، دنیاگریزی و زاهدانه بودنِ غیرمنطقی اصلاً در دین ما وجود ندارد.

در جلسۀ قبل یک نمونه از کسانی که به سامری امت پیامبر(ص) مشهور هستند را معرفی کردیم؛ کسی که نامش حسن بصری بود. شعار او «لا قِتال» بود؛ یعنی «درگیر نشوید!» وقتی به او می‌گفتند که «حجاج بن یوسف ثقفی دارد گروه گروه انسان‌ها را می‌کُشد و سر می‌بُرد» او می‌گفت: شما درگیر نشوید! خودتان را درگیر این مسائل نکنید! (فَكَانَ الْحَسَنُ يَنْهَى عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى الْحَجَّاجِ وَ يَأْمُرُ بِالْكَفِّ… قَالَ: وَ اللَّهِ مَا سَلَّطَ الْحَجَّاجُ إِلَّا عُقُوبَةً فَلَا تَعْتَرِضُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ بِالسَّيْفِ وَ لَكِنَّ عَلَيْكُمْ بِالسَّكِينَةِ وَ التَّضَرُّعِ؛ طبقات الکبری/۷/۱۲۱)

سامری‌های امت کسانی هستند که وجهۀ معنوی دارند و شما را از درگیری باز می‌دارند

جالب اینجاست که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هر امتی در هر زمانی، سامری دارد(أَمَا إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ سَامِرِيٌّ؛ احتجاج/۱/۱۷۲) سامری‌های امت چه کسانی هستند؟ کسانی که وجهۀ معنوی دارند و شما را از درگیری باز می‌دارند. سامری‌ها این‌گونه هستند! و اینها در کلام معصومین معرفی می‌شوند. یکی از این افراد که در روایات به سامری امت مشهور بود، به حدّی منفور بود که امیرالمؤمنین(ع) او را در قنوت نمازش لعن می‌کرد.(عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع): أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ…وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ؛ امالی طوسی/۷۲۵)

از حسن بصری می‌پرسیدند: ما در مقابل این ستمگران چه‌کار کنیم؟ او می‌گفت: با حاکمان درگیر نشوید، اگر حاکمان آدم‌های خوبی باشند که آنها اجر می‌برند و شما هم شکر می‌کنید، اگر هم آدم‌های بدی باشند، همین‌که خدا دشمن آنهاست کافی است، شما چرا خودتان را درگیر کنید؟! (لَا تَسُبُّوا الْوُلَاةَ فانهّم إِنْ أَحْسِنُوا کان لَهُمُ الْأَجْرُ وَ عَلَیکُم الشُکرُ وَ إِنْ أَسَاؤُوا فعلیهم الْوِزْرُ وَ عَلَیکُم الصَّبْرُ؛ الخراج لابی یوسف/۱/۲۰) و (وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّاسَ إِذَا ابْتُلُوا مِنْ قِبَلِ سُلْطَانِهِمْ صَبَرُوا ما لَبِثُوا أَنْ يَرْفَعَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنْهُمْ ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ يَفْزَعُونَ إِلَى السَّيْفِ فَيُوَكِّلُونَ إِلَيْهِ و والله مَا جاؤوا بِيَوْمٍ خَيْرٌ قَطُّ؛ طبقات الکبری/۷/۱۲۱)

در جریان جنگ جمل هم حسن بصری(ع) مردم را از شرکت در جنگ باز می‌داشت. (علامه خوانساری می نویسد: در احادیث شیعه وارد شده حسن از شرکت در جنگ جمل و یاری امیرالمؤمنین علی خودداری کرده و در یکی از غرفه های منزل خودکه در بصره بود و به همراهی برخی از دوستان و شاگردانش مخفی شده اظهار داشته بهتر آن است ما به نفع و ضرر هیچ کس از این دو دسته مسلمانان اقدام ننمائیم؛ ترجمه روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج ۳، ص۲۶۳)

اولین سخنرانی امام حسین(ع) برای قیام، بحث زندگی بود/ مراقب باشیم یک‌وقت حسن بصری‌ها دین ما را نسازند!

امام حسین(ع) و یارانش، یکی از کاروان‌هایی که داشت اموالی را-از سوی یکی از بلاد اسلامی- برای معاویه می‌برد، را گرفتند و آن اموال را بین مردم تقسیم کردند و اجازه ندادند که این ثروت هنگفت، از گوشه‌ای از ممالک اسلامی به دستگاه ظلمه برسد. و بعد یک نامه‌ای هم نوشتند و به رییس آن کاروان دادند و فرمودند: «این را به صاحب خودت بده و بگو: مال به صاحبانش رسید.»

شما وقتی سخنان امام حسین(ع) در صحرای منا را مطالعه کنید می‌بیند که تماماً بحث زندگی است. این در واقع اولین سخنرانی امام حسین(ع) برای قیام است که برای هفتصد نفر از صحابه و تابعین بیان کردند، حضرت در آنجا بحث معیشت و زندگی مردم را مطرح کردند و فرمودند: به فقرا رسیدگی نمی‌شود، بیماران درمان نمی‌شوند، امول در بین مردم، درست توزیع نمی‌شود، مشکلات مردم زیاد است…(ثُمَ‏ أَنْتُمْ‏ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ… وَ الْعُمْيُ وَ الْبُكْمُ وَ الزَّمْنَى فِي الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُون‏»(تحف‌العقول/۲۳۷-۲۳۸) شما این سخنان معصومین را با دقت بخوانید و مراقب باشید که یک‌وقت حسن بصری‌ها دین ما را نسازند!

اگر امروز برای زندگی خودت تلاش نکنی، فردا مجاهد فی‌سبیل‌الله نخواهی شد/ باید برای زندگی بجنگیم و اجازه ندهیم دشمنان به زندگی ما دستبرد بزنند

برای زندگی سخت‌کوش باش، نسبت به زندگیِ خودت غیرت داشته‌ باش! دین دارد به تو زندگی می‌دهد، تو اگر متدین هستی باید زندگی‌ات را درست کنی و اگر جامعۀ تو دینی است باید سطح زندگی را بالا ببرد.

اگر دشمنان ما دارند زندگی را از ما می‌گیرند، ما باید برای زندگی بجنگیم و حتی در این راه کشته شویم، ولی اجازه ندهیم که دشمنان به زندگی ما دستبرد بزنند. تو اگر امروز یاد نگیری که برای زندگی خودت تلاش کنی، فردا هم انسان مجاهد فی‌سبیل‌الله نخواهی شد که وقتی ببینی دارند به خانه و حریم تو تجاوز می‌کنند، در مقابل آنها بایستی و مبارزه کنی.

ملت ما و دین ما خوب به جهان معرفی نشده است، و الا غربی‌های بی‌حیثیت جرأت نمی‌کردند نزدیک انرژی هسته‌ای ما بیایند. این جرأت و پررویی آنها به‌خاطر تبلیغات نادرستی است که از دین‌مان ارائه داده‌ایم. مگر آنها جرأت می‌کنند به مقدسات ما حمله کنند؟ حتی به مخیلۀ آنها هم خطور نمی‌کند که بخواهند نزدیک مقدسات ما بشوند. پس چرا به زندگی ما حمله می‌کنند؟ چرا می‌خواهند زندگی را از ما سلب کنند؟ چون می‌دانند که ما «دینی» نسبت به زندگی خودمان غیرت نداریم. ما باید از جنبۀ دینی به زندگی‌مان غیرت داشته باشیم.

برخی می‌گویند: با این سخنان ممکن است مردم، دنیاطلب بشوند!/ چه اشکالی دارد جوان‌های ما با کار و تلاش، ثروتمند شوند؟!/ مگر ثروتمند شدن گناه است؟!

بعضی‌ها در مقابل بحث «زندگی بهتر» و این نوع نگاه به زندگی، می‌گویند: «عوارض این بحث شما دربارۀ زندگی این است که ممکن است مردم، دنیاطلب بشوند!» درحالی که گفتگو از هر مفهوم خوبی عوارض دارد. مگر عوارض صحبت کردن از نماز خواندن کم است! اگر ما از نماز خواندن تبلیغ کنیم باز هم ممکن است کسی به دنبال نماز برود ولی بعداً مثل خوارج بشود! اینکه خطرش برای اسلام، خیلی بیشتر از خطر آدم‌های دنیاطلب است! شما اگر نماز شب یا روزۀ ماه مبارک رمضان را هم تبلیغ کنید، بالاخره ممکن است عده‌ای افراطی به دنبالش بیفتند! اساساً این سبک اعتراض‌ها نسبت به بحث زندگی، سخیف و «حسن بصری‌مآبانه» است.

برخی می‌گویند: «این حرف‌های شما-دربارۀ زندگی بهتر- موجب می‌شود که جوان‌ها دنبال مال دنیا و ثروت بروند!» خُب بروند؛ چه اشکالی دارد که جوان‌های ما با کار و تلاش خودشان، ثروتمند شوند؟! مگر ثروتمند شدن گناه است؟! مگر وظیفۀ شرعی‌شان نیست؟ امیرالمؤمنین(ع) در آن سال‌هایی که کار می‌کردند(مشغول کشاورزی و باغداری بودند) دارایی‌های ایشان بسیار عظیم و فراوان بود، به‌طوری که نقل کرده‌اند زکات اموال ایشان بیش از چهل هزار دینار می‌شد و در نقل‌های دیگری آمده است که زکات اموال امیرالمؤمنین(ع) برای تمام روزیِ بنی‌هاشم کفایت می‌کرد و حتی لازم نبود بنی‌هاشم کاری انجام دهند.

بعدها یکی از همین باغ‌های امیرالمؤمنین(ع) را معاویه می‌خواست از امام حسین(ع) به ۲۰۰هزار دینار بخرد، ولی حضرت قبول نکرد. البته اهل‌بیت(ع) بذل و بخشش‌های بسیار زیادی انجام می‌دادند و این ثروث را هم با معجزه به‌دست نمی‌آوردند، بلکه با کار و تلاش خودشان به‌دست می‌آوردند.

ثروتمند شدن بد نیست؛ بد برخورد کردن با ثروت بد است/دولت اسلامی باید مقدمات ثروتمند شدن مردم را فراهم کند

ثروتمند شدن بد نیست، بلکه بد برخورد کردن با ثروت بد است. دولت اسلامی باید مقدماتِ ثروتمند شدن مردم را فراهم کند، حتی نمی‌گوییم: «مقدمات رفاه را فراهم کند!» بلکه می‌گوییم مقدمات ثروتمند شدن را فراهم کند تا کسانی که به ثروت می‌رسند، بتوانند بذل و بخشش کنند. ما داریم دربارۀ چیزی بالاتر از «رفاه» صحبت می‌کنیم، و الا می‌توان از راه‌های دیگری هم به «رفاه» رسید.

مثلاً خیلی ار ارباب‌ها، نوکران خودشان را مرفه نگه می‌دارند! ما نمی‌خواهیم نوکرِ مرفه باشیم؛ مثل این کسانی که در کشورهای غربی، خدمۀ کارتل‌ها و تراست‌های بزرگ صهیونیستی می‌شوند و آن اربابان صهیونیست هم این افراد را به عنوان کارمند، به خدمت می‌گیرند و از علم و دانش آنها استفاده می‌کنند و یک رفاهی هم برایشان تأمین می‌کنند. این کارمندان رفاه دارند ولی ثروت چندانی ندارند.

نه‌تنها ثروتمند شدن بد نیست، بلکه خدا دوست دارد کسی که ثروت دارد، ثروت خودش را اظهار کند. این اخلاقی که بعضی‌ها دارند و سعی می‌کنند ثروتشان پنهان باشد، خیلی زشت است.(امام صادق(ع): إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ فَظَهَرَتْ عَلَيْهِ سُمِّيَ حَبِيبَ اللَّهِ مُحَدِّثاً بِنِعْمَةِ اللَّهِ وَ إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ فَلَمْ تَظْهَرْ عَلَيْهِ سُمِّيَ بَغِيضَ اللَّهِ مُكَذِّباً بِنِعْمَةِ اللَّهِ؛ کافی/۶/۴۳۸) و (إِنِّي لَأَكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ عَلَيْهِ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ فَلَا يُظْهِرَهَا؛ کافی/۶/۴۳۹)

وقتی طلحه و زبیر طعنه زدن به علی(ع) را شروع کرده بودند، می‌گفتند: علی بن ابیطالب، مال و ثروت ندارد! حضرت از اینکه به ایشان نسبت ناروا داده بودند، ناراحت شدند و به وکلای خودشان دستور دادند که درآمدهایی که دستشان هست را جمع کنند و بیاورند. آنها رفتند و اموال حضرت را جمع‌آوری کردند و انبوهی از پول و سکه (صدهزار درهم) جلوی حضرت ریختند. بعد حضرت فرمودند طلحه و زبیر را صدا بزنید. وقتی آنها آمدند حضرت به آنها فرمود: این اموالی که الان می‌بینید اینجا ریخته است، همه‌اش مال شخصی خودم است و کسی در آن سهمی ندارد. آنها وقتی داشتند از بیرون می‌رفتند، گفتند: واقعاً علی(ع) عجب ثروتی دارد(بَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ يَقُولَانِ لَيْسَ لِعَلِيٍّ مَالٌ قَالَ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيْهِ، فَأَمَرَ وُكَلَاءَهُ أَنْ يَجْمَعُوا غَلَّتَهُ حَتَّى إِذَا حَالَ الْحَوْلُ أَتَوْهُ وَ قَدْ جَمَعُوا مِنْ ثَمَنِ الْغَلَّةِ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ… قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهِ وَ هُمَا يَقُولَانِ إِنَّ لَهُ مَالًا؛ کافی/۶/۴۴۰)

شما می‌دانید که حب‌الدنیا با این مسائل فرق می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) عاشق شهادت بود و البته اهل کرم و بخشش هم بود. یک‌بار هم این سخن را نسبت به امام حسن مجتبی(ع) گفتند و ایشان هم ناراحت شدند و عکس‌العملی مشابه امیرالمؤمنین(ع) انجام دادند تا اثبات کنند که فقیر نیستند، بلکه ثروتمند هستند.(إِنَّ أُنَاساً بِالْمَدِينَةِ قَالُوا لَيْسَ لِلْحَسَنِ ع مَالٌ فَبَعَثَ الْحَسَنُ ع إِلَى رَجُلٍ بِالْمَدِينَةِ فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ أَرْسَلَ بِهَا إِلَى الْمُصَدِّقِ وَ قَالَ هَذِهِ صَدَقَةُ مَالِنَا فَقَالُوا مَا بَعَثَ الْحَسَنُ ع بِهَذِهِ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ إِلَّا وَ لَهُ مَالٌ؛ کافی/۶/۴۴۰)

پاسخ امام صادق(ع) به کسی که به شیک‌پوشی حضرت اعتراض کرد/ امام صادق(ع): شایسته‌ترین افراد برای بهره‌مندی از دنیا، خوبان هستند نه فجّار

یک کسی دید امام صادق(ع) لباس خوبی پوشیده است. آمد به امام(ع) گفت: «من دارم لباسی می‌بینم که در شأن شما نیست! چرا این لباس را پوشیده‌اید؟ این لباس لباس شما نیست؛ دَخَلَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَرَأَى عَلَيْهِ ثِيَابَ بِيضٍ كَأَنَّهَا غِرْقِئُ الْبَيْضِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا اللِّبَاسَ لَيْسَ مِنْ لِبَاسِك‏»(کافی/۵/۶۵) حضرت به او فرمود: «گوش کن و آن چیزی که به تو می‌گویم را حفظ کن. این برای همیشۀ تو به‌درد می‌خورَد. من نمی‌خواهم تو بر دین انحرافی و بدعت‌گذاشته‌شده بمیری، می‌خواهم دین تو درست باشد؛ فَقَالَ لَهُ اسْمَعْ مِنِّي وَ عِ مَا أَقُولُ لَكَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ عَاجِلًا وَ آجِلًا إِنْ أَنْتَ مِتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْحَقِّ وَ لَمْ تَمُتْ عَلَى بِدْعَةٍ»(همان)

دقت کنید که آن شخص به شیک‌پوشی امام صادق(ع) اعتراض کرده بود، ولی حضرت به سراغ دین او رفتند و فرمودند نمی‌خواهم تو بر دینی که با بدعت همراه است بمیری! و بعد توضیح دادند و فرمودند: «پیامبر اکرم(ص) در یک زمانی که فقر و فلاکت و قحطی در جامعه بود، زندگی کرد اما وقتی که دنیا اقبال کند و مردم در ثروت باشند، بهترین کسانی که خوب است این ثروت را داشته باشند، آدم‌های خوب هستند نه فجار و آدم‌های بد؛ أُخْبِرُكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ فِي زَمَانٍ مُقْفِرٍ جَدْبٍ فَأَمَّا إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا لَا فُجَّارُهَا وَ مُؤْمِنُوهَا لَا مُنَافِقُوهَا وَ مُسْلِمُوهَا لَا كُفَّارُهَا»(همان)

بعد حضرت به او فرمود: «به خدا قسم این اموالی که من دارم، صبح و شام در مورد اوامری که خدا به من داشته-برای انفاق و صدقه و زکات- یک ذره هم کم نگذاشته‌ام و همۀ دستورات خدا را اجرا کرده‌ام و این اموال را هم دارم(یعنی چیزی از حق خدا یا از اموال مردم در اموال من نیست)؛ فَمَا أَنْكَرْتَ يَا ثَوْرِيُّ فَوَ اللَّهِ إِنَّنِي لَمَعَ مَا تَرَى مَا أَتَى عَلَيَّ مُذْ عَقَلْتُ صَبَاحٌ وَ لَا مَسَاءٌ وَ لِلَّهِ فِي مَالِي حَقٌّ أَمَرَنِي أَنْ أَضَعَهُ مَوْضِعاً إِلَّا وَضَعْتُه‏»(همان)

پاسخ امام حسن(ع) به یهودی فقیری که به وضع مالی خوب حضرت اعتراض کرد/ دنیای بهتر زندان مؤمن است، چون آخرت خیلی بهتر است

امام حسن مجتبی(ع) داشتند عبور می‌کردند. یک مرد یهودی که فقیر و درمانده و ژنده‌پوش بود، ایشان را در راه دید. از حضرت تقاضا کرد که «تو را به خدا بایستید، من می‌خواهم با شما صحبت کنم» حضرت ایستادند. او گفت:«شما به من انصاف بده؛ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْصِفْنِي؛ حضرت فرمود: در چه چیزی انصاف بدهم؛ فِي أَيِّ شَيْ‏ءٍ؛ او گفت: جدّ تو(رسول خدا(ص)) می‌گفت: دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر است و تو مؤمن هستی و من کافر هستم، آن‌وقت الان شما وضع خودت را ببین و وضع مرا هم ببین! آیا این الان زندان شماست و آیا این بهشت من است؟! فَقَالَ جَدُّكَ يَقُولُ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ أَنْتَ مُؤْمِنٌ وَ أَنَا كَافِرٌ فَمَا أَرَى الدُّنْيَا إِلَّا جَنَّةً لَكَ تَتَنَعَّمُ بِهَا وَ تَسْتَلِذُّ فِيهَا وَ مَا أَرَاهَا إِلَّا سِجْناً لِي قَدْ أَهْلَكَنِي ضُرُّهَا وَ أَتْلَفَنِي فَقْرُهَا»(کشف الغمه/۱/۵۴۵)

امام حسن(ع) بعد از شنیدن سخن آن پیر مرد فقیر یهودی به ایشان توضیح دادند و فرمودند: «ای پیرمرد، اگر تو می‌توانستی چشم خودت را باز کنی و آخرت ما را ببینی که خدا برای ما در آخرت چه چیزی مهیا کرده است، می‌دیدی که من با این وضع خوبم، الان در دنیا نسبت به بهشت، در زندان هستم؛ يَا شَيْخُ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِي وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ مِمَّا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ لَعَلِمْتَ أَنِّي قَبْلَ انْتِقَالِي إِلَيْهِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا فِي سِجْنٍ ضَنْكٍ»(همان)

این جواب حضرت معنایش این است که مؤمن بنا نیست در این دنیا با بدبختی زندگی کند، و کسی هم حق ندارد مؤمن را بدبخت کند، و اگر کسی خواست این کار را انجام دهد، باید با او مقابله کرد. البته ما نمی‌خواهیم موذیانه و با زرنگ‌بازی یا حقه‌بازی به سراغ دنیا برویم، بلکه ما می‌خواهیم با تلاش و مبارزه و درگیری به سراغ دنیا برویم.

حضرت در ادامۀ کلام خود فرمود: و تو اگر می‌توانستی ببینی که چه جهنمی در انتظار تو و هر کافری است، می‌فهمیدی که الان در همین فقر و فلاکتی که در آن به‌سر می‌بری، نسبت به آن، برای تو مثل بهشت است؛ وَ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ لِكُلِّ كَافِرٍ فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ مِنْ سَعِيرِ نَارِ الْجَحِيمِ وَ نَكَالِ عَذَابِ الْمُقِيمِ لَرَأَيْتَ أَنَّكَ قَبْلَ مَصِيرِكَ إِلَيْهِ الْآنَ فِي جَنَّةٍ وَاسِعَةٍ وَ نِعْمَةٍ جَامِعَة»(همان) البته در یک نقل دیگری هم هست که امام حسن(ع) از اسب پیاده شدند و اسب گرانبهایی که داشتند را به آن پیرمرد یهودی بخشیدند و گفتند: اگر فکر می‌کنی با این اسب، دنیا برای من بهشت شده است، این اسب برای تو باشد تا دنیا برایت بهشت بشود.

امام حسن(ع) با وجود زندگی خوب، دچار دنیازدگی نشد

دوستان دقت کنند که این داستان مربوط به زمانی است که وضع زندگی مردم مدینه خوب بود(مانند گذشته نبود که عموم مردم وضع معیشتی نامناسبی داشته باشند) البته با این‌حال اگر امام حسن(ع) رییس جامعه بودند، سطح زندگی خودشان را در سطح پایین‌ترین افراد جامعه قرار می‌دادند(مانند امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافت‌شان) ضمن اینکه امام حسن(ع) که وضع مالی خوبی داشتند، بسیار اهل بذل و بخشش بودند به حدّی که سه مرتبه کل اموال خود را نصف کردند و نصف آن را در راه خدا انفاق کردند(إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ قَاسَمَ رَبَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى نَعْلًا وَ نَعْلًا وَ ثَوْباً وَ ثَوْباً وَ دِینَاراً وَ دِینَاراً؛ تهذیب‌الاحکام/۵/۱۱) و مشهور بود که ایشان سفره‌دار مدینه بودند، درِ خانۀ ایشان به روی مردم باز بود. هر کسی به مدینه می‌آمد و غریب بود، می‌توانست به خانۀ حضرت برود و از او پذیرایی می‌شد.

امام حسن مجتبی(ع) در عین حالی که در ناز و نعمت به سر می‌برد، بیست مرتبه با پای پیاده و گاهی با پای برهنه، برای زیارت به خانۀ کعبه مشرف شدند.(إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ…وَ حَجَّ عِشْرِینَ حَجَّةً مَاشِیاً عَلَى قَدَمَیْهِ؛ تهذیب‌الاحکام/۵/۱۱) یعنی به‌هیچ وجه ایشان دچار دنیازدگی نشدند، و این‌طور نبود که وقتی به رفاه رسیدند، دیگر نتوانند خاکی باشند. ایشان در کنار فقرا روی زمین می‌نشستند و با آنها غذا می‌خوردند.

آدم بی‌ظرفیت وقتی به ثروت برسد، بی‌دین می‌شود/ آدم شریف وقتی به ثروت برسد، پاک‌تر می‌شود

بعضی‌ها آن‌قدر نوکیسه هستند که وقتی مُدل ماشین‌شان کمی بالا می‌رود، دیگر جواب سلام دیگران را هم نمی‌دهند! خُب اینها آدم‌های بی‌ظرفیتی هستند؛ اینکه خاصیت ثروت نیست! برخی نیز هستند که وقتی یک مدتی دائماً سرِ صف اول نماز جماعت حاضر می‌شوند، دیگر کسی را آدم حساب نمی‌کنند! بالاخره بی‌ظرفیتی در همه‌جا هست، و انسان باید مراقب باشد که دچار آفت‌های ثروت نشود.

آدم پست‌فطرت وقتی به ثروت برسد، بی‌دین می‌شود. ولی آدم شریف وقتی به ثروت برسد، پاک‌تر می‌شود. همچنان‌که آدم شریف اگر فقیر بشود، پاک می‌شود و رابطۀ او با خدا از بین نمی‌رود؛ بلکه قشنگ‌تر می‌شود. ولی آدمی که شریف نباشد و دچار فقر شود، کینه‌ای و عقده‌ای می‌شود. ما باید آن شرافت خودمان را حفظ کنیم و آن‌وقت تلاش خودمان را هم انجام دهیم و این را وظیفۀ دینی خودمان بدانیم؛ حالا اگر خدا خواست به ما روزی بدهد، با این ثروت می‌توانیم در راه خدا خدمت کنیم و بذل و بخشش کنیم. و اگر هم خدا برای ما فقر را مقدّر کرد، با لبخند رضایت بپذیریم و خدا را شکر کنیم و بگوییم: خدایا! حتماً این فقری که برای ما پسندیده‌ای، به صلاح ما بوده است.

وقتی مؤمنین به تولید ثروت و مهمتر از آن به تولید کار و تحمل مشقت و مبارزه برای تأمین معیشت تشویق نشوند، نتیجه‌اش این می‌شود که دنیا به دست کلاهبردارها می‌افتد.

اگر کسی مبارزه و جهاد را ترک کند دچار ذلت و فقر خواهد شد

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: هر کس-در جایی که وظیفه‌اش این است که بجنگد- جنگیدن را کنار بگذارد، خدا یک خواری و ذلتی در نفسش قرار می‌دهد(یعنی آدم حقیر و بدبختی خواهد شد) خدا در زندگی او را فقیر خواهد کرد، و دینش را محو خواهد کرد؛ فَمَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ذُلًّا فِي نَفْسِهِ وَ فَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ وَ مَحْقاً فِي دِينِهِ»(امالی صدوق/۵۷۷)

حضرت در ادامه می‌فرماید: «خدا این امت اسلامی را عزت بخشیده است به سم اسب‌های‌شان(امروزه می‌توان گفت: به شنی تانک‌های‌شان) و به نوکِ تیز نیزه‌های‌شان(امروزه می‌توان گفت: به موشک‌های‌شان)؛ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعَزَّ أُمَّتِي بِسَنَابِكِ خَيْلِهَا وَ مَرَاكِزِ رِمَاحِهَا»(همان) اینکه بعضی‌ها می‌گویند: «عزت ما با موشک‌های‌مان نیست» لابد شوخی می‌کنند، و الا این سخن رسول خدا(ص) که دروغ نمی‌شود! اگر این آمادگی و توان را نداشته باشیم، دشمنان ما زندگی ما را از بین می‌برند.

اگر دشمنان بخواهند زندگی ما را تلخ کنند، نابودشان می‌کنیم/ انقلابی‌گری یعنی دفاع از زندگی

چرا این دشمنان ما اصرار دارند که مراکز نظامی ما را ببینند؟ از بس که ترسو هستند، می‌خواهند همین‌که مطمئن شدند ما چیزی نداریم، بمباران و حملات خودشان را شروع کنند. این کارها از روی ترس و وحشت آنهاست. مگر عراق چه داشت؟ آنها تا نیامدند و همۀ مخزن‌ها و معادن‌شان را بازرسی نکردند، حمله را شروع نکردند. این‌قدر ترسو هستند! با اینکه چندین سال، تمام اطلاعات مراکز مختلف عراق در دست‌شان بود، ولی آن‌قدر ترسو و بیچاره هستند که تا وقتی همۀ مخفیگاه‌های آنجا را دوباره نگشتند، سربازهای خودشان را وارد عراق نکردند. در مورد لیبی هم همین کار را کردند، یعنی اول گشتند و بازدید کردند، بعداً حمله کردند. آیا ما در مقابل اینها باید کوتاه بیاییم؟! اینها تا این حدّ بدبخت و ترسو هستند. فقط کافی است که ما انبارهای خودمان را لو ندهیم.

کسی که بر حقّ است قدرتمند است. اما وای به حال کسی که حقّ با اوست و قدرت لایزال الهی پشت او قرار دارد، اما بخواهد از حق خودش و از زندگی خودش کوتاه بیاید. در مورد مسألۀ هسته‌ای هم بحث زندگی مطرح است، نه بحث انقلابی‌گری و آرمان‌گرایی. البته بعضی‌ها می‌خواهند در این مملکت جنگِ «انقلابی‌گری در مقابل واقع‌گرایی» یا «جنگ میان بندگی و زندگی» راه بیاندازند و بگویند: «یک‌عده‌ای دنبال آرمان‌های الهی هستند و یک عده‌ای هم دنبال زندگی هستند و ما دنبال زندگی هستیم!» این جنگی که می‌خواهند راه بیندازند کاملاً بی‌معناست. اتفاقاً انقلابیون بیشتر دنبال زندگی هستند. اتفاقاً بحث ما هم بر سر زندگی است، کسی حق ندارد زندگی ما را تلخ کند. اگر آنها بخواهند زندگی ما را تلخ کند، نابودشان می‌کنیم؛ این سخن انقلابی ماست.

ما پشت ادبیات دوران مظلومیت انقلاب گیر نکرده‌ایم! دوران مظلومیت انقلاب گذشته و دوران اقتدار انقلاب و اسلام فرارسیده است. اگر آنها بخواهند به تفریح‌گاه‌های ما هم بمب بزنند، ما نابودشان می‌کنیم. ما زندگی را دوست داریم، چه کسی گفته است که مؤمنین و انقلابیون اهل زندگی نیستند؟! انقلابی‌گری یعنی دفاع از زندگی. طبق روایت، اگر من در وقت لازم جهاد نکنم، خدا مرا فقیر خواهد کرد و جدای از فقر، به من ذلت خواهد داد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.