“زنانه شدن فقر”؛ این عبارت سه کلمهای، کلیدواژه ای بود که پس از نشست رئیس جدید کمیته امداد با اعضای کمیسیونهای تخصصی مجلس به فضای اجتماعی و رسانهای کشور وارد شد. سخنان پرویز فتاح به مثابه زنگ هشداری برای توجه بیشتر به یک معضل فراگیر و از یاد رفته بود. فتاح در دیدار خود با نمایندگان مجلس با بیان اینکه از یک میلیون و 700 هزار خانوار تحت حمایت این نهاد، یک میلیون نفر را زنان سرپرست خانوار تشکیل میدهند، خواستار توجه جدی و اصولی به مسئله فقر زنان در کشور شده بود. از سویی دیگر نتایج سرشماری انجام شده در سال ۹۰ حکایت از آن دارد که ۱۲ درصد خانوارها زن سرپرست بوده و بیش از ۸۰ درصد این زنان فاقد شغل و درآمد برای تامین زندگی خود بودهاند.
همه ی آمار و ارقام منتشرشده از سوی نهادها و مقامات مسئول بر افزایش روزافزون تعداد زنان سرپرست خانوار در سطح کشور صحه میگذارند. دکتر مجید ابهری آسیب شناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری در تشریح این مسئله میگوید: “وجود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار زن سرپرست خانوار که ۸۰ درصد آنها فاقد شغل هستند و سالانه نیز ۶۰ هزار زن به آنها اضافه میشود، باعث شده تا جامعه با آسیبهای جدی در مورد این گروه از زنان مواجه شود.” با این همه کاوش در چیستی مفهوم زنانه شدن فقر و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ناشی از آن درخور توجهی جداگانه است.
زنانه شدن فقر یا “Feminisation of poverty“؛ نخستین بارتوسط دیاناپپرس، جامعه شناس آمریکایی به دایره واژگانی علوم اجتماعی وارد شد. پژوهشگران بعدی استدلال کردند که ادغام جهان سوم در اقتصاد جهانی منجر به زنانهتر شدن فقر در این کشورها شده است و همچنین موجب افزایش محرومیتهای زنان شده است. فارغ از اهداف فمینیستی برخی دنبال کنندگان موضوع گسترش فقر در بین زنان؛ افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار در کشور و بیکاری تعداد زیادی از آنان؛ لزوم توجه به این امر مهم را به همگان گوشزد میکند. چه اینکه افزایش آمار طلاق در سالهای اخیر روند رو به گسترش جمعیت زنان خودسرپرست و سرپرست خانوار را به صورت قابل توجهی افزایش داده است. به صورتی که برخی مددکاران اجتماعی معتقدند به زودی سهم طلاق در زمینه بی سرپرست شدن زنان از عواملی همچون فوت، از کارافتادگی همسر و … پیشی خواهد گرفت. از طرفی تعداد قابل توجهی دختران مجرد در کشور وجود دارند که از آستانه سن امید به ازدواج گذشته، هر ساله به جمعیت زنان خودسرپرست اضافه میشوند.
تبعات اجتماعی و فرهنگی این وضعیت در سطح جامعه بسیار گسترده، چندبعدی و در مواردی غیرقابل جبران خواهد بود. با این همه شرایط زندگی برای زنان سرپرست خانوار به مراتب سخت تر از زنان خودسرپرست است. چه اینکه آنها باید علاوه بر تامین معاش خود؛ زمینه ی تامین مایحتاج فرزندان و دیگر اعضای خانواده را نیز فراهم نمایند. همه ی اینها این قشر قابل توجه جامعه را تبدیل به یکی از آسیب پذیرترین اقشار موجود می کند. مهمترین معضل پیش روی خانواده های زن سرپرست، مشکلات اقتصادی و مسکن است. یکی از مهمترین مشکلات این زنان، پیدا کردن یک شغل متناسب با شأن آنها برای تامین هزینه های زندگی است. ولیکن در فضایی که زمینه اشتغال ثابت و پایدار برای بسیاری از مردان جوان تحصیلکرده به سختی پیدا می شود؛ حساب یک زن تنها از پیش مشخص خواهد بود! این زنان در صورت شاغل شدن نیز اغلب بایستی به کار در شغل های دون شان خود و با دستمزدهای بسیار کم تن در دهند. اگرچه در روزگاری که زنان دارای سرپرست با همکاری شوهر و فرزندانشان به سختی از عهده تامین معاش خود برمی آیند، خبر شاغل شدن این زنان نیز نمی تواند خبر چندان خوشایندی به حساب آید.
آنگونه که گفته شد؛ تبعات زنانه شدن فقر در سطح اجتماع چندبعدی و بسیار فراگیر خواهد بود. جدا از آسیب های وارد شده بر خود این زنان؛ فرزندان تحت تکفل آنها اولین قشر در معرض آسیب فقر خواهند بود. فرزندان این خانواده ها اغلب به علت فقر ناشی از نبود پدر بایستی در سنین نوجوانی و حتی کودکی به دنبال انجام کار و تامین معاش خانواده خود بروند. در این زمینه نیز طبیعتاً آسیب های واردشده بر دختران می تواند بیش از پسران باشد. این خانوادهها به طور بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوءتغذیه قرار دارند و عمدتاً یکی از علائم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری در آنها دیده میشود. اغلب فرزندان این خانواده ها-فارغ از جنسیت آنان- مجبور به ترک تحصیل می شوند. در چنین خانواده ای حوصله و فرصتی برای تربیت صحیح فرزندان باقی نمی ماند، درنتیجه زمینه های شکل گیری انواع بزه در فرزندان در سالهای آینده فراهم خواهد شد. در واقع اجتماع دیر یا زود بهای بی توجهی به این بخش از اقشار نیازمند توجه خود را خواهد پرداخت. پس چه بهتر است که از هم اکنون به فکر راه چاره باشیم.
مروری کوتاه بر خیل خبرهای مربوط به زنان بی سرپرست و خودسرپرست در لابلای صفحات روزنامه ها و نشریات در سالهای اخیر نشان می دهدکه مشکل ما در این زمینه؛ ناآگاهی از وضعیت موجود نیست. واقعیت آن است که دولت توان حمایت از این خیل عظیم رو به افزایش را ندارد. سيد حسن موسوي چلك رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران در یادداشتی که به یکی از روزنامه های کشور سپرده است؛ در تشریح این معضل می نویسد:” نگاهي گذرا به قوانين كشور ما درباره زنان سرپرست خانوار وظايف اساسي دولتها را در قبال اين افراد گوشزد ميكند. يكي از قوانين مورد استناد در اين زمينه قانون تامين زنان و كودكان بيسرپرست است. بر اساس مفاد اين قانون افرادي كه حقوق آنها حداقل يك سوم حقوق كارمندان دولت باشد بايد تحت پوشش سازمانهاي حمايتي قرار بگيرند و سازمانهاي حمايتي هم بايد حداقل يك سوم دستمزد ماهيانه يك كارمند دولت را به اين افراد پرداخت كنند. با فرض حداقل حقوق يك كارمند يعني 600 هزار تومان در ماه بايد گفت 200 هزار تومان ماهيانه بايد به اين افراد پرداخت شود. در حالي كه در حال حاضر ما از 50 هزار تومان تا 100 هزار تومان مستمري ماهانه به خانوادههايي كه از يك تا پنج نفر هستند پرداخت ميكنيم.“
جمعيت بالاي اين گروه و محدوديت منابع سبب شده است در هيچ دورهاي دولتها نتوانند از اين گروه به درستي حمايت كنند. محدودیت منابع به دولت ها فشار میآورد و خانوادههای زن سرپرست در کنار من و شما در میان سیل مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دست و پا میزنند. ولی باید توجه داشت که عدم توجه به مشکلات این افراد که میتوانند همسایه های من یا شما باشند، در آینده گریبانگیر خود ما نیز خواهد شد. از همین رو است که جامعه شناسان جامعه را به مثابه یک موجود زنده مورد مطالعه قرار میدهند که همه اجزای آن با هم مرتبط هستند. لذا جای ورود سازمانهای مردم نهاد و خیرین در این عرصه واقعاً خالی است. مسئلهای که باید در مسیر فرهنگ سازی و معرفی آن به جامعه بیش از پیش کوشید. باید موجی رسانهای در خدمت شکل گیری جمعیت خیرین “حامیان خانواده های زن سرپرست” در جامعه به وجود آید تا در آینده شاید بتوان امیدی به مرتفع شدن مشکلات این قشر آسیب پذیر جامعه داشت.
استفاده از ادبیات و آموزههای دینی در این مسیر میتواند بسیار راهگشا باشد. چه آنکه تاکید بسیار دین مبین اسلام بر خوش رفتاری با یتیمان و دستگیری از مستمندان و همسایگان بر همگان روشن و آشکار است. ولیکن گرفتاریهای زندگی مدرن گاهی افراد را آنقدر به خود مشغول میکند که خود را نیز از یاد میبرند چه رسد به همسایه و دیگران! از این رو نقش رسانه در بازخوانی و یادآوری مشکلات زنان سرپرست خانوار نقشی کلیدی و بی بدیل به حساب می آید. دیگر راهکار قابل ارائه در این زمینه؛ جلوگیری از شکلگیری خانوادههای زن سرپرست میباشد. جلوگیری از موج رو به افزایش طلاقهای بیمورد در سالهای اخیر میتواند به عنوان یکی از بااولویتترین کارهای ممکن در این زمینه در دستور کار دستگاههای مسئول قرار گیرد.
اهمیت دادن مضاعف به نقش مشاوره در دادگاههای خانواده میتواند یکی از این راهکارهای در دسترس به حساب آید. با این همه به نظر میرسد تنها راه حل این معضل فراگیر در کوتاه مدت، ورود خیرین، سازمانهای مردم نهاد و افراد مختلف به عرصه کمک رسانی به خانوادههای مذکور میباشد. در این مسیر همه باید به این فکر کنیم که شاید خانواده ما یا یکی از بستگان مان در آینده نزدیک به جمع خانوادههای زن سرپرست اضافه شوند! پس بیایید مشکل جامعه را از خود بدانیم و در جهت رفع آن بکوشیم.
Sorry. No data so far.