«زخم داوود» عنوان رمانی است که نشر آرما ترجمه فارسی آن را منتشر کرده و پرفروش بودن آن در فرانسه و همچنین ترجمه آن به چندین زبان دنیا عاملی بود که نگاهی به آن کنیم. وقتی سراغ مترجم را از ناشر کتاب گرفتیم با پاسخی مواجه شدیم که مترجم آن در هندوستان است و کمی دسترسی به او مشکل است. در نهایت خبر دار شدیم که فاطمه هاشمنژاد مترجم «زخم داوود» به ایران آمده و همین سبب شد تا از او بخواهیم در مورد ترجمه این کتاب گفت وگو کنیم.
نثر کتاب، موضوع رمان، جهتگیری کتاب و … مباحثی بود که در این گفتوگو مطرح شد. نکته دیگری که این گفتوگو داشت این بود که هاشمنژاد خواست عکس از او تهیه نشود و از همین رو این مصاحبه بدون عکس منتشر میشود.
فارس: «زخم داوود» را خودتان برای ترجمه انتخاب کردید؟ و این که چرا «زخم داوود» را انتخاب کردید؟
هاشمنژاد: «زخم داوود» از طریق یکی از اساتید در جهت علایق و دغدغههایم به من معرفی شد. از متن اصلی این کتاب لذت بردم و تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. امیدوارم توانسته باشم این حس خوب را به مخاطب فارسیزبان منتقل کرده باشم.
*«زخم داوود» داستان فلسطین است
فارس: از آن حسی که به آن اشاره کردید برای ما توضیح میدهید؟
هاشمنژاد: این کتاب خواننده را با خود درگیر میکند. داستان، قصه خانوادههایی را روایت میکند که در حقیقت، داستان فلسطین است. روابط عاطفی بین انسانها و پیوندهای عمیق بین اعضای خانواده به خوبی تصویر شده است. خواننده با گذشته و حال شخصیتهای داستان همراه میشود و تنها یک برش از زندگی آنها را نمیبیند. همان طور که کتاب روایت میکند، انسانها میتوانند حتی در جنگ به حس مشترک عمیقی دست پیدا کنند که فراتر ازهمه چیز است. مثلا جولانتا یک فرزند عرب را بزرگ میکند و به او عشق میورزد و یا حسن خودش را به خطر میاندازد تا جان دوست یهودیاش را نجات بدهد. احساسات آدمها در این کتاب بیپرده گفته شده و خواننده با آن همراه میشود تا جایی که میتواند خود را یکی از اعضای خانواده حس کند. جنگ ناخواستهای که بر انسانهای قصه تحمیل شده، تمام ابعاد زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. جنگی که رنجی بی نهایت را باعث میشود و در عین حال، شخصیتهای داستان همزمان با گسترده شدن جنگ، به تصویر کاملتری از خودشان و دنیای اطرافشان میرسند. گویی جنگ روح آنها را صیقل میدهد و باعث میشود به درک عمیقتری از عشق، زندگی، امید و حتی صلح برسند.
فارس: یعنی شما با اشخاص همذاتپنداری کردید؟
هاشمنژاد: نه همزاد پنداری، بلکه حس همدردی و درک کردن. فضای اشغال در این کتاب از نزدیک قابل لمس است وبه علت فضای واقعی و تجربه گونه کتاب، آدم میتواند خود را جای شخصیتهای کتاب قرار دهد. خود من موقع خواندن کتاب تحت تاثیر قرار گرفتم.
مخصوصا که «اَمل» از یک فضای متشنج وارد یک فضای امن میشود و مقایسه این دو فضا در کتاب به خوبی تصویر شده است.
فارس: چطور نشر آرما را برای انتشار این ترجمه پیدا کردید؟
هاشمنژاد: با آقای حساممظاهری از پیش آشنایی داشتم و همچنین کارهای خوبی که منتشر میکردند را نیز خوانده بودم و این زمینه ساز بود برای آنکه اثر را برای ترجمه به این ناشر بسپارم.
*«زخم داوود» در جستجوی تطهیر رژیم صهیونیستی نیست
فارس: به نظر شما نوع نگاه این کتاب با نگاه رسمی جمهوری اسلامی به مباحث فلسطین چه میزان همسو است؟
هاشمنژاد: به نظرم تا حد زیادی با نگاه ایران همسو است. مخصوصا بخشهایی که به علت حمله رژیم صهیونیستی به فلسطین میپردازد و دلایلی که برای آن ذکر میشود. همچنین، خط سیر مبارزه در ضمن داستان مطرح شده است. به نظرم این کتاب در جستجوی تطهیر رژیم صهیونیستی نیست، اما خطای اعراب و خیانتهای روسای عرب راهم نادیده نمیگیرد. بخشی از کتاب که درباره یاسر عرفات است، این موضوع را به خوبی نشان میدهد. داستان در یک سیر تاریخی، در حال روایت فلسطین است. تمام کتاب در جنگ میگذرد و رنجی که مردم می کشند را به خوبی نشان میدهد.
فارس: به نظر میرسد که این کتاب آن تصویری که اغلب در ذهنشان از فلسطین دارند را نشان نمیدهد و یک تصویر نرمتری ارائه کرده و حتی اعراب را مقصر جلوه میدهد. شما این نظر را قبول دارید؟
هاشمنژاد: من خودم نیز این حس را داشتم. البته از نظر تاریخی( اشتباهات اعراب غیر قابل چشم پوشی است) در کتاب نیز به این مساله به طرز جالبی اشاره شده، مثلا به روستایی حمله شده و ساکنان روستای همسایه «عین حوض» به کمک آن ها نمیروند و به فکر حفظ روستای خود هستند و در نهایت تصمیم میگیرند که تسلیم شوند تا زمین های خودشان را حفظ کرده باشند. درباره خیانتهای دولتهای عربی نیز ما میدانیم که آنها با وعدههای دروغین، فلسطین را تا مدتها منتظر نگه داشتند و در نهایت به وعدههای خود عمل نکردند.
از این گذشته این کتاب فقط در ارتباط با رژیم صهیونیستی نیست بلکه در مورد افراد این جامعه (یهودیها) نیز صحبت میکند. کتاب آنجا که در مورد سران رژیم صهیونیستی مانند آریل شارون صحبت میکند تند و تیز است ولی وقتی در مورد اعضای معمولی این جامعه قضاوت میکند نگاهش همدلانه است زیرا آنها نیز قربانی سیاستهای رژیم صهیونیستی هستند.
به طور مثال، جولانتا یک زن یهودی است که خانوادهاش را در آتش جنگ از دست داده و با وعدههای دروغین رژیم صهیونیستی به این کشور مهاجرت کرده و به نوعی تقصیری در این جنگ ندارد. در متن کتاب وقتی دیوید از رنجهای جولانتا صحبت میکند امل در دلش پاسخ او را میدهد که اگر مادر تو ترسیده و جنگزده است مادر من نیز در آتش جنگ خانوادهاش را از دست داده و علاوه بر این نقشی در رنجها و ترسهای مادر تو ندارد ولی یهودیان به فلسطین آمدند و فرزندان مادر من را کشتند چون یک روزی آتش جنگ جهانی دوم خانواده مادر تو را کشته بود.
*قضاوت در مورد این کتاب به خواننده سپرده شده است
نگاه همدلانه و واکاوانه در روابط عاطفی اعضای خانوادهها یکی از دلایلی است که باعث شده کتاب در بسیاری از کشورها پرفروش شود. این کتاب به طور کلی کتاب مادرانهای است و همان طور که در اولین صفحه کتاب میبینیم قدرت مادری حتی از جنگ هم فراتر میرود. داستان با واکاوی روابط عاطفی بین انسانها سعی میکند به حقیقت حس مشترکی بین انسانها برسد. حسی که میتواند از مرز بندیهای سیاسی و نظامی هم فراتر برود. نویسنده سعی کرده راوی مطلق باشد و قضاوت را به خواننده بسپارد. او تلاش کرده ناراستیها و کجیها را نشان بدهد از طرف هر کس که میخواهد باشد.
فارس: این کتاب سیاستهای دولتها را تایید نمیکند؟
هاشمنژاد: حتما همینطور است. این کتاب خیلی اوقات حقوق بشر، سازمان ملل و …را نقد کرده است.
*پرفروش شدن این کتاب در فرانسه دور از ذهن نیست
فارس: به نظر شما پرفروش شدن این رمان در فرانسه که معمولا سیاستهایش در جهت حمایت از رژیم صهیونیستی است، کمی مشکوک نیست؟
هاشمنژاد: اگر نگاه دولتها و ملتها را از هم جدا کنیم میتوانیم جواب این سوال را پیدا کنیم. زیرا همانطور که مشخص است امروز در دنیا نگاه همدلانهای با مسئله فلسطین وجود دارد و مردم کشورها جنایتهای رژیم صهیونیستی را محکوم میکنند به همین خاطر پرفروش شدن این کتاب با این نگاه دور از ذهن نیست.
فارس: عبارتی مانند اعراب تروریست، اعراب بد و اعراب خوب در متن این تصویر را القا میکند که اعراب تروریست هستند و این همان تصویری است که جهان از اعراب نشان میدهد. بعلاوه اینکه اعراب به نوعی نماینده اسلام نیز هستند.
هاشمنژاد: به نظرم اصلا این طور نیست. این داستان شخصیتهای متفاوت دارد که هرکدام نظر خود را دارند و امل در حال بازگو کردن داستان یک رنج است. رنجی که موجب میشود برادرش آنطور کشته شود و با خودش در آمریکا آنطور برخورد میشود. در بخش دیگری که او در حال روایت این داستان برای دخترش است به واقعه یازده سپتامبر اشاره میکند و میگوید وقتی دوربینها به محل حادثه رفته بودند تا با بازماندگان ابراز همدردی کنند او عصبانی شده بود چون بدتر از این حادثه بر سر آنها نیز آمده بود ولی نه تنها درک نشدیم و با ما همدلی نشد، بلکه همیشه به چشم تروریست به ما نگاه کردهاند.
این کتاب حتی تصویری از نسل جدید یهودی که مخالف جنگ هستند را نیز نشان میدهد و این نگاه سادهانگارانه که اعراب تروریست هستند را از زبان فرزند دیوید بازگو میکند که متاثر از القای رسانهها است. از آنجا که راوی، اول شخص است پس تمام سخنان امل نظرات امل است و باقی افراد نظرات خود را دارند که در بسیاری نقاط امل مخالف این نظرات است. حتی آنجا که پسر دیوید اعراب را تروریست خطاب میکند به خاطر آن اقدامی که به یوسف نسبت دادهاند، امل در ذهنش جنایت صهیونیستها را در اردوگاه فلسطینیهای لبنان مرور می کند. یوسف، زن و فرزند کوچکش را در یکی از این حملات به فجیعترین شکل ممکن از دست میدهد و امل در ذهنش اعمال فلسطینیها را دفاعی در مقابل رفتار صهیونیستها میداند.
*کتاب معتقد است که حق فلسطینیها پایمال شده است
کتاب موافق این نیست که اعراب و فلسطینیها تروریست هستند بلکه معتقد است که این افراد حقشان پایمال شده و اگر اقدامی هم انجام میدهند در حقیقت دفاعی از هویت خودشان است.
فارس: فضای رمانهایی که در مورد فلسطین در جهان پیش از این چاپ شده بود دست شما بود و نگاه آنها در قیاس با این کتاب چطور است؟
هاشمنژاد: پیش از این کتابهایی دیده بودم و مطالعاتی داشتم. البته نگاه این کتاب این نیست که بخواهد به تقسیم فلسطین رضایت بدهد بلکه این است که تاریخ فلسطین را روایت کرده و به صورت واقعگرایانه، فلسطین را نشان دهد. نگاه این کتاب به فلسطین، نگاه کسی است که یک خانه را از دست داده و برای به دست آوردن این خانه دارد تلاش میکند. ساکنان این خانه، خوب یا بد صاحبان اصلی این خانه هستند و برای گرفتنش تلاش میکنند. این کتاب زندگی فلسطینی زیر فشار جنگ را نشان میدهد.
فارس: آیا برای اینکه لحن و نحوه بیان کتاب را عامیانه انتخاب کردید دلیل خاصی داشتید یا این رمان به این شکل بوده است؟
هاشمنژاد: بخشی از آن نظر ویراستار کتاب است. البته لحن کتاب به این شکل هست زیرا اول شخص است و به صورت صمیمانه روایت میشود ولی نحوه نوشتار این کتاب نیز نظر ویراستار بود و من نیز پذیرفتم.
فارس: این سبک نوشتار روش رسمی نیست و به نظر اشکال دارد.
هاشمنژاد: این بیشتر نگاه ویراستار بود و دلیلی که داشتند این بود که به خواننده برای خواندن کتاب کمک میکند و فرایند خواندن را آسان تر می کند. من هم نظر ایشان را پذیرفتم.
*آدمهای این کتاب بیشتر فلسطینی هستند تا یک الگوی مبارز مسلمان
فارس: برخی رفتارهای شخصیت «امل» اذیت کننده است و حتی اسلامی که امل و مجید به آن پایبند هستند کمی به اسلام سکولار شبیه است زیرا برای مثال نماز میخوانند ولی به برخی احکام اسلام پایبندی ندارند که در متن کتاب وجود ندارد. به نظرم این اسلام، یک اسلام بیحیا است.
هاشمنژاد: امل در این رمان الگوی یک دختر مسلمان و مبارز فلسطینی نیست. زیرا نه مبارز است و خیلی هم به آن شکل مسلمان نیست. آدمهای این کتاب بیشتر فلسطینی هستند و اسلام را به همان روش سنتی پذیرفتهاند. فراموش نکنیم کتاب در مورد آدمها به همان شکلی که هستند صحبت میکند و قصد بهتر یا بدتر جلوه دادن آنها را ندارد.
*فلسطینیهای این کتاب خانهشان یعنی فلسطین را از دست دادهاند
در مورد مجید هم به همین نحو است. او درست است که مبارز است ولی نوعی اسلام سکولار دارد. افراد این کتاب هیچکدام به عنوان الگوی یک مبارز مسلمان معرفی نشدهاند افرادی هستند که برای وطنشان میجنگند. در آمریکا امل از خودش و هویت عربی، اسلامی و فلسطینیاش فرار میکند و به گفته خودش تبدیل میشود به یک جانور آمریکایی. مجید هم در سالهای خارج از فلسطین تجربه تقریبا مشابهی دارد. تمام این شخصیتها در دورهای از جنگ و هویتی که آن همه رنج را بر آنها تحمیل میکند خسته میشوند اما در نهایت بدون هویت خودشان نمیتوانند به زندگی ادامه دهند و بر میگردند. فلسطینیهای این داستان هر کدام مسیری را برای ادامه زندگی انتخاب میکنند ولی در نهایت آن چه بینشان مشترک است، خانه از دست رفتهای است به نام فلسطین که خیلی چیزهای دیگر را هم با خودش برده است. نکته دیگری که وجود دارد این است که اسلام در این بین مطرح است ولی شاید بهتر است بگوییم که یک اسلام سنتی و سکولار حاکم است.
*«زخم داوود» داستان آدمهای معمولی است
اگر امل در دوره نوجوانی کارهایی میکند، باید او را به عنوان نوجوانی که در مرحله بلوغ قرار دارد، درک کرد. او در این کتاب داستان خودش را بیپرده و بدون سانسور روایت میکند و در جستجوی تطهیر خودش و یا بزرگنمایی نیست. این کتاب داستان آدمهای معمولی است که در یک شرایطی گرفتار اشغال شدهاند و در حال مبارزه برای تغییر شرایط هستند.
Sorry. No data so far.