برای شروع گفت و گو بفرمایید تعریف شما از الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم: برای فهمیدن موضوع الگوی پیشرفت اسلامی باید انقلاب اسلامی را درک کرد. به نظر من، فهم “اولین نقشهی راه در تولید الگوی پیشرفت اسلامی” و فهم الگوی پیشرفت، بر پایهی فهم انقلاب اسلامی امکان دارد. اگر برای سؤال انقلاب اسلامی بهدنبال چیست؟ پاسخ واضحی بیابیم، یا بهعبارتدیگر پاسخِ واضحِ انقلاب دراین مورد را بازخوانی کنیم، زمینهی تبیین الگوی پیشرفت اسلامی در ذهنها آماده میشود.
از ابتدای ایجاد انقلاب اسلامی، رهبران انقلاب هدف انقلاب را “تحقق شاخصهای هویت اسلامی” معرفی کردهاند. برخی مصادیق شاخصهای هویت اسلامی کاملاً واضح است و نیازی به توضیح ندارد. انقلاب اسلامی اعلام کرد بهدنبال تحقق عدالت است. یکی از شاخصهای مهم هویت اسلامی موضوع عدالت است. هیچگاه نمیتوان ادعای اسلامی بودن کرد، اما نسبت به شاخص عدالت بیتوجه بود. اسلامِ بدونِعدالت، اسلامی انحرافی و التقاطی است.
از شاخصهای دیگر هویت اسلامی، احیای نهاد خانواده است. اگر مفاهیم و هویت اسلامی را تصور کنید، متوجه برجسته بودن جایگاه نهاد خانواده در آن خواهید شد. همانطور که نمیتوان اسلام را بدون عدالت تصور کرد، اسلامِ بدونِنهادخانواده نیز امکانپذیر نیست. بنابراین، انقلاب اسلامی از ابتدا بهدنبال “تحقق شاخصهای هویت اسلامی” بوده است. البته به نظر من، صحبت اجمالی دربارهی شاخصهای هویت اسلامی باید به صحبتهای تفصیلی در این باره تبدیل شود؛ یعنی باید راجع به شاخصهای اسلامی واضحتر صحبت شود. با اینکه هنوز بحث تفصیلی شاخصهای هویت اسلامی در دستور کار قرار نگرفته است؛ برای همه قابلفهم است که انقلاب بهدنبال چیست. انقلاب اسلامی به دنبال تحقق شاخص های هویت اسلامی است.
با این مقدمهی کوتاه میتوان به تبیین الگوی پیشرفت اسلامی نیز پرداخت. الگوی پیشرفت اسلامی دربارهی روش تحقق شاخصهای هویت اسلامی بحث میکند. وقتی سخن از چگونگی محقق کردن شاخصههای هویت اسلامی میشود؛ بحث از چیستی این شاخص ها عبور کرده است و وارد مرحلهی برنامهریزی میشود. وقتی برنامه ریزی برای تحقق شاخصههای هویت اسلامی، موضوع باشد؛ الگوی پیشرفت اسلامی جایگاه خود را پیدا میکند.
با این توضیح مختصر، دلیل مخالفت انقلاب با توسعهی غربی و دلیل اصلی ناکارآمد دانستن توسعهی غربی نیز واضح میشود. مجموعهی قواعدی که در برنامهریزی مدرن براساس ادبیات توسعه درحال انجام است، زمینه تحقق شاخصهای هویت اسلامی را فراهم نمی آورد. توسعه به دنبال “تحقق شاخصهای wdi ” (شاخص های جهانی توسعه) است. بنابراین ازآنجاکه شاخصهای هویت اسلامی برای انقلاب موضوعیت دارد؛ با روشها و برنامهریزیهایی که بهدنبال تحقق این شاخصها نیست مخالفت میکنیم و آنها را ناکارآمد میدانیم.
به عبارت دیگر اگر “تحقق شاخصهای هویت اسلامی” را قله ی مطلوب انقلاب بدانیم و “تحقق شاخصهای wdi ” (شاخص های جهانی توسعه) را نیز قلهی تعریفشدهی دنیای مدرن؛ با نپذیرفتن قلهی مدرن، ناگزیر به نپذیرفتن برنامهریزی مدرن هم هستیم.
همانطور که وعده دادم، با بازخوانی تعریف انقلاب اسلامی علاوهبر وضوح اجمالی مفهوم الگوی پیشرفت اسلامی؛ علت مخالفت انقلاب اسلامی با توسعهی غربی هم مشخص شد.
فکر میکنم همانطور که فرمودید پرداختن تفصیلی به شاخصهای هویت اسلامی جزو اولین چالشهایی باشد که الگوی اسلامی با آن مواجه است. انجام این کار برعهدهی چه نهادها یا مجموعهی اجتماعی است؟ و روند آن، تاامروز، به چه مرحلهای رسیده است؟
مجموعه ای که بنده از اعضای آن هستم(شورای راهبردی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت) برای تحقق شاخصهای هویت اسلامی؛ تحقق 81 موضوع را لازم شمرده است. یکی از این موضوعات تبیین تفصیلی شاخصهای هویت اسلامی است. باید بتوانیم هم تفصیلی هم محاسبهپذیر از شاخص های هویت اسلامی بحث کنیم. دقت بفرمایید بنده از تعبیر محاسبه استفاده کردم نه تعبیر کمّی شدن. محاسبه اعم از کمّی شدن است، اما درکل، بحث این است که اگر قرار باشد شاخصهای هویت اسلامی محقق شود، علاوهبراینکه بحث از این شاخص ها باید تفصیلیتر از وضعیت فعلی باشد. باید بحث ها نظری صِرف هم نباشد؛ بلکه باید محاسبهپذیر بحث کنیم. در بررسیهای انجامشده ما در قم، درمورد این موضوع، ما از یک بسته شاخص صحبت کرده ایم. در قالب “بستهی شاخصهای رشد”، “بسته ی شاخص های رِفق” و” بسته شاخص های توازن” سعی کرده ایم شاخص های هویت اسلامی را –به نحو تفصیلی- تبیین کنیم.
براساس این شاخصهها دقیقتر از وضعیت فعلی میتوان پیشرفت کشور را ارزیابی کرد. همانطور که عرض شد در اولین نقشهی راهِ تولید الگوی پیشرفت اسلامی، به تحقق نظامی از موضوعات نیاز داریم؛ که تبیین تفصیلی شاخص های ارزیابی جامعه با نگاه اسلامی؛ یکی از این موضوعات است.
اگر بخواهم گزارشی اجمالی از اقدامات انجامشده در نقشهی راه «شورای راهبردی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» به مثابه مجموعه ای که در راستای تحقق الگوی اسلامی ایرانی فعالیت می کند ارائه دهم، باید بگویم که در این نقشهی راه سه کار انجام شده است. در اولین اقدام، آیندهای که انقلاب اسلامی بهدنبال تحقق آن است بهصورت تفصیلی معنا شده است. بههرحال، هر حرکت اجتماعی که مردم را به مشارکت دعوت میکند، در گام اول باید افق و جهت حرکت خود را بهصورت تفصیلی بیان کند. به نظر من، کار مهم این نقشهی راه این بوده است که تفصیلیتر از دیگران انقلاب اسلامی را تبیین کرده است.
اینکه انقلاب در گذشته در چه وضعیتی بوده است؟، امروز چه وضعیتی دارد؟ و در آینده چه وضعیتی خواهد داشت؟ در این نقشه راه شرح داده شده است. درواقع با این کار یک قدم درراستای تفصیلیتر کردنِ درک از انقلاب برداشته ایم. لازم است تأکید کنم؛ که چارچوب بحث های ما در تعریف انقلاب اسلامی، گفتمان انقلاب بوده است؛ البته جمعبندی دیدگاه افراد دیگری که راجع به انقلاب اسلامی سخن گفتهاند؛ در اختیار ما قرار دارد. ولی جمعبندی نظرات رهبران اصلی انقلاب دربارهی انقلاب بهصورت تئوری و آموزشی در آمده است تا قابل تدریس و ارائه باشد.
در دومین اقدام نقاط نامتناسب وضعیت فعلی که باید برای دستیابی به آیندهی تعریفشده تغییر یابند شناسایی شدهاند. همانطور که عرض شد، گفتگو حول 81 موضوعِ مطرح شده در “اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی”، ما را به تدریج به آینده ی تعریف شده منتقل می نماید. به اصطلاح این موضوعات، برای انقلاب، جهتساز هستند و پردازش آنها ضامن حفظ جهتگیری اسلامی انقلاب است. تحقق جهتگیری و آینده انقلاب اسلامی، در گرو توجه به این موضوعات جهتساز است و بدون تغییر در این موضوعات نمیتوانیم جهتگیری را محقق کنیم.
اگر بخواهم بعضی از این موضوعات را برای مثال بیان کنم باید به تغییر در نحوهی قانونگذاری فعلی کشور اشاره کنم. تردیدی وجود ندارد که قانون ریل دستگاه اجرایی کشور است، اما موضوع این است که مدل قانونگذاریِ فعلی متناسب با جهتگیری انقلاب نیست. نحوهی قانونگذاریِ فعلی کشور متأثر از توسعهی غربی است که بحث دربارهی آن را به فرصتی دیگر موکول میکنم.
یکی دیگر از موضوعات قابلتغییر، افزایش قدرت قوهی قضاییه در پیشگیری از جرم است. اگر قوهی قضاییه نتواند مکانیزمهای پیشگیری از جرم را در درون خود تقویت کند، افزایش جرم منجر به اصطکاک اجتماعی میشود. اصطکاک اجتماعی نیز مشارکت درراستای آرمان انقلاب اسلامی را با چالش روبهرو میکند. علیرغم عزم قوهی قضائیهی کشور برای پیشگیری از جرم، متأسفانه هنوز این امر محقق نشده است. همهی نیروهای انقلاب باید در به نتیجه رساندن این موضوع کمک کنند.
موضوع دیگر، مقابله با آفت ترجمهگرایی در کشور است. اگر پایاننامههایی که در دانشگاهها نوشته میشوند، کتابهایی که در دانشگاهها تدریس میشوند و به بحث گذاشته میشوند به نظریات وارداتی اکتفا کنند، قطعاً کشور را با چالش مواجه میکنند. خواندن نظرات دیگران و نقد کردن آنها در فرهنگ غنی خودی یا بهعبارتیدیگر کار علمی کردن، به معنای واقعی کلمه، مطلوب است، اما باید توجه داشت در این تئوریهای ترجمهای و وارداتی، موقعیت و شرایط کشور ایران در نظر گرفته نشده است. درواقع این کتاب ها حاوی معادلاتی براساس شرایط کشور صاحب اثرمی باشد و به کار گیری این معادلات با بوم ایران در تعارض است. برای مقابله با آفت ترجمهگرایی باید پیشنهادات عملی ارائه نمائیم.
بنابراین، در دومین اقدام؛ نقشهی راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی 81 موضوعی که در ارتباط مستقیم با آن آیندهی تعریفشده هستند را شناسایی نموده است. به زبان ساده، نظامی از موضوعاتی که نخبگان انقلاب اسلامی باید پاسخگوی آنها باشند در نقشهی راه تجمیع شده است. ناگفته نماند که ملاک انتخاب این موضوعات، تحقق جهت گیری انقلاب اسلامی بوده است. اگر ملاک ما توسعهیافتگی بود، موضوعات دیگری جهت ساز میشدند. چون ما ملاک را حل مشکلات مردم، تحقق عدالت و احیای نهاد خانواده، یا بهعبارتی انقلاب گرفته ایم؛ موضوعاتی که در این نقشه راه به آنها پرداخته شده است، برای ما جهت ساز خواهند بود.
سومین اقدام انجامشده در نقشهی راه این است که برای تحقق هرکدام از این موضوعات جهتساز، روند تحققی تعریف شده است. روند تحقق موضوعات جهتساز، در قالب نظریهای بخشی تبیین شدهاست.در نقشهی راه مثلاً برای مسئلهی پیشگیری از جرم، “نظریهی پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم” و برای مسئلهی تقنین، “مدل تقنین اسلامی” پیشنهاد شده است. روح مدل تقنین ما این است که نسبت قانون با امر هدایت سنجیده شده است. همچنین در این نقشه راه برای مقابله با آفت ترجمهگرایی، “نظریهی بانک سؤالات جهتساز” مطرح شده است. طرح و پردازش سؤالات جهت ساز در مقایسه با شیوهی نقد نظری تئوریهای ترجمهای؛ سریعتر ذهنیتها و نگرشها را نسبت به آسیبهای ترجمهگرایی توجیه می کند.
با شرح تفصیلی این سه سطح کاملاً واضح می شود: که دیدگاه الگوی پیشرفت اسلامی به نتیجه رسیده و بحث از کلیت خارج و به یک سری نظریات بخشی کاربردی رسیده است.
همچنین در نقشه راه پیشنهادی ما در قالب بحث از مفهومِ “هدایت نظامات ذهنی” و “الگوی نظامسازی اسلامی” بحث های مفصلی – در حوزهی مبانی نظری و مدل تنظیم الگوی پیشرفت اسلامی- مطرح شده است. درواقع، لایهی چهارم مباحث نقشه راه، فضای نظری بحث است؛ مثلاً در حوزهی نظری برای نوع نگاه به انسان، هستی، نهادهای اجتماعی، مسئلهی مالکیت و دهها مسئلهی دیگر تعریف های جدید و نویی بر اساس “نگاه هدایت بنیان” ارائه شده است. اقدامات اولین نقشهی راهِ تولید الگوی پیشرفت اسلامی، درمجموع، در چهار سطح صورت گرفته است؛ که این چهار سطح در تبیین تفصیلی الگوی پیشرفت اسلامی مکمل یکدیگر هستند.
مطابق با آنچه فرمودید، یک مجموعهی فکری حوزوی ومرتبط با دانشگاه یعنی مجموعه شما به مثابه یک نمونه ،با توجه به مسائل انقلاب اقدام به تدوین الگویی برای پیشرفت کرده است. سؤالی که مطرح میشود این است، آیا دولتمردان و برنامهریزان کشور به این الزام رسیدهاند که باید براساس الگوهایی مجموعه هایی که دغدغه انقلاب اسلامی را دارند اقدام به برنامهریزی کشور را تهیه کنند؟
باطن این سؤال شما، بحث از افق نمائی برای تحقق الگوی پیشرفت اسلامی است. مراحل تحقق الگوی پیشرفت اسلامی، سه مرحله هستند. مرحلهی اول، “مرحلهی پژوهش الگوی پیشرفت اسلامی” است. مرحلهی دوم، “مرحلهی پرورش الگوی پیشرفت اسلامی” است و مرحلهی سوم، “مرحلهی پردازش الگوی پیشرفت اسلامی” است. در “مرحلهی پردازش الگوی پیشرفت اسلامی”- که مرحلهی آخر است- براساس دیدگاه الگوی پیشرفت اسلامی، در کشور تصمیم سازی صورت میگیرد. به نظر ما چالش اصلی نظام جمهوری اسلامی، علیل بودن نظام تصمیمسازی و نظام تدبیر کشور است. نظام تصمیم سازی یا نظام تدبیر کشور، بهشدت متأثر از توسعهی غربی است و این یک چالش جدی است. همانطور که گفتم؛ هدف توسعهی غربی تحقق شاخصهای هویت اسلامی نیست. انشاءلله وقتی در آینده الگوی پیشرفت اسلامی به ظرفیت پردازش رسید، نظام تصمیمسازی کشور براساس مفاهیم الگوی پیشرفت اسلامی تصحیح میشود و درراستای جهتگیری انقلاب قرار میگیرد. این آیندهی الگوی پیشرفت است.
به نظر شما با وجود متفکرانی که در جهت رفع مشکلات کشور بر تجویز الگوی توسعه غربی پافشاری میکنند، این فرایند تصحیح شدن الگوی توسعه با چالش مواجه نمیشود؟
برای مقابله با جریان توسعه گرا باید مسئله محور بود. ما ازآنجاکه در الگوی پیشرفت اسلامی مسئلهمحور حرکت کردهایم، اصلاً ابایی نداریم که جریان توسعهگرا، اگر میتواند، پاسخی علمی به این مسائل مطرحشده بدهد. درواقع، پیشفرض الگوی پیشرفت اسلامی را تحقق مسائل مهم جامعه می دانیم. مسائلی که برای ملت ایران قابلفهم است و جایگاه تثبیتشدهای دارد. باید مطرح شود؛ هرکه ولو توسعه گراها اگر می توانند، جواب دهند. عرض بنده این است که با دقت در موضوعات جهتساز جامعهی ایران؛ متوجه خواهید شد که بسیاری از این موضوعات درواقع موضوعات جهتسازِ بشر در عصر مدرن هستند و پاسخی هم به آنها داده نشده است. حال اگر واقعاً دستگاه توسعهگرا در مقام تصمیمسازی- با حفظ مسئله- به آنها پاسخ دهد از دیدگاه جریان انقلاب اسلامی هیچ مشکلی وجود ندارد. جبهه پیشرفت اسلامی به دنبال، راهحل برای مسائلی که به آن مبتلا هستیم، می باشد.
برای مثال فرض کنید، آمار طلاق در ایران آرامآرام رو به افزایش است. به نظر میرسد اگر فکری اساسی برای فروپاشی نهاد خانواده نکنیم و تدبیری جدی نیندیشیم، تا چند سال آینده، حدود 50 درصد از خانوادههای ایرانی دچار عارضهی طلاق میشوند. این موضوع، مسئلهای است که عقلای قوم در جهتساز بودن آن شکی ندارند. بنابراین، در حفظ نهاد خانواده، اجماع نسبی وجود دارد. حال اگر دیدگاه توسعهگرا میتواند راهحلی برای این مسئله ارائه دهد، پذیرای آن هستیم.
چالشی که می فرمائید این گونه قابل حل است. اگر در فضای تصمیمسازی کشور ناظر به موضوعات جهت ساز بحث شود؛ً از اساس اختلاف ها حل خواهد شد، اما اگر قرار است جریان توسعه گرا مسائل جعلی را مطرح کند، طبیعی است که شرایط برای آنها سخت خواهد شد. مردم ما از جریانهای برنامه ریز حل مسائلی مانند عدالت و احیای نهاد خانواده را می خواهند.
بنابراین، اگر بخواهید بدانید در آیندهی الگوی پیشرفت اسلامی چه اتفاقی میافتد باید عرض کنم که حول مسائل قطعی انقلاب اسلامی دعوا و مواجهه ای تحلیلی شکل خواهد گرفت. هر جریانی که بتواند به مسئلهی انقلاب اسلامی-با حفظ مسئله بودن آن را-پاسخ دهد بعداً میتواند تکلیف تصمیمسازی نظام را در آینده مشخص سازد. دعوای نرم اصلی در آینده، دعوا در فضای تصمیم سازی کشور است، البته امروز نیز در فضای تصمیمسازی و محاسبات دعوا وجود دارد، اما به نظر بنده، این دعوا در آینده تشدید خواهد شد.
بههرحال، جریان انقلاب معتقد است که فضای تصمیمسازی کشور محاسبات خود را براساس پایهای غلط انجام میدهد. به تعبیر آیتالله امامخامنهای، بهنوعی دچار اغوای محاسباتی شدهایم. به دلیل اینکه فضای تصمیمسازی کشور با دیدگاه الگوی پیشرفت مدیریت نمیشود، محاسبات غلط شکل میگیرد. محور این محاسبات غلط نیز بیتوجهی به شاخصهای هویت اسلامی و در رأس آن شاخص عدالت است.
در مرحله پژوهش الگوی پیشرفت اسلامی، هدف اصلی این است که درک واضحی از الگوی پیشرفت اسلامی، از مبانی تا نتیجه و کارآمدی الگو، ارائه شود. ما مطالعات منجر به تهیهی این نقشهی راه را از اواسط دههی 70 شمسی آغاز و تا پایان سال 90 ادامه داده ایم؛ یعنی حدوداً 15 سال دوران پژوهش برای ما بهطول انجامیده است. در این دوره بسیاری از نظریات و گرایشهای مختلف راجع به انقلاب اسلامی بررسی شد و درنهایت، “نظریهی پردازش موضوعات جهتساز” مطرح شد. بنابراین، دوران پژوهش نیز دوران ارائه جمعبندی راجع به الگوی پیشرفت اسلامی است. برای نقشهی راه ما، برای مجموعهی ما، این دوران سپری شده است.
اکثر دوستداران انقلاب اسلامی که افرادی نخبه و فعال هستند، خود را در مرحلهی پژوهش الگوی پیشرفت اسلامی تعریف میکنند. درست است که هیچگاه در روند پژوهش توقف ایجاد نمیشود و میتوان آن را ادامه داد، اما به نظر بنده، دیگر دوران پژوهش بهمعنای ابهامزدایی از الگوی پیشرفت اسلامی، برای “اولین نقشهی راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی” راه سپری شده است.
بلافاصله بعد از “مرحلهی پژوهشِ الگوی پیشرفت اسلامی” نمیتوان وارد “مرحلهی پردازشِ الگوی پیشرفت اسلامی” شد. حتماً باید دورانی تحتعنوان” مرحلهی پرورش الگوی پیشرفت اسلامی” طی شود. در دوران پرورش، الگوی پیشرفت اسلامی بهدنبال گزارش دادن مباحث خود و جا انداختن این مباحث در جامعهی نخبگان انقلابی و گفتمان سازی برای الگوی اسلامی میباشد. درواقع، ما اکنون در “مرحلهی پرورش الگوی پیشرفت اسلامی” هستیم و وظیفهی خود میدانیم در صورتی که نخبگان جامعه فرصت کافی داشته باشند، جمعبندیهای قابلدفاع خود را از الگوی پیشرفت به سمع و نظر این عزیزان برسانیم.
در این مرحله نیز ممکن است سه اتفاق برای جمعبندیهای صورتگرفته بیفتد. یک، پذیرفته شود. دو، با مشخص شدن نقصهای آن، تکمیل شود. سه، ممکن است از اساس با چالش روبهرو شود و به نقد مبنایی گذاشته شود. درهرصورت، برای هر سه وضعیت آماده هستیم. احساس میکنیم با مباحثی که در نقشهی راه مطرح کردهایم، می توانیم سرعت روند تحقق الگوی پیشرفت اسلامی در کشور را بیشتر کنیم.
امروز، برداشت بخشی از جریانهای فکری دانشگاهی از انقلاب اسلامی، تبیین انقلاب در راستای مدرنیته است. این جریان الگویی برای بهبودی ارائه میدهند که در تضاد با الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی است؛ حال در این میان یکی از چالش های پیش رو این است که برنامهریزان کشور، پرورشیافتهی همان جریانفکری هستند. بنابراین، بیشتر مبتنیبر الگوی توسعه غربی برنامهریزی میکنند. پیشنهاد حضرتعالی برای مقابله با این جریان چیست؟
در مرحلهی دولت اسلامی که گام سوم برای تمدن سازی اسلامی است، مشکل اصلی، محاسبات مبتنیبر توسعه است. این نوع محاسبات در جامعهی ایران وجود دارد و تعداد بسیاری از مدیران را نیز قانع کرده است. به نظر بنده، این شرایط محصولِ قدرت اقناع جریان توسعهگرا نیست؛ بلکه کلیگوییهای جریان انقلاب راجع به انقلاب این مشکل را به وجود آورده است. اگر بتوانیم گفتگویی درونی در میان نیروهای انقلاب راه بیندازیم که این نیروها تفصیلیتر از انقلاب دفاع کنند یا بتوانند فکر متقن انقلاب را به بخشهای بیشتری ترجمه کنند، به نظر من، دراینصورت این مواجهه به نفع ما تمام خواهد شد. درواقع اگر الگوی پیشرفت اسلامی را تفصیلیافتهی فکر انقلاب بدانیم، این مشکل را الگوی پیشرفت اسلامیحل خواهد نمود.
به عنوان مثال -درحالحاضر- نیروهای انقلاب به نحوهی قانونگذاری کشور حساسیت زیادی نشان نمیدهند. شاید حساسیتهای موردی وجود داشته باشد، اما به کلیت قانونگذاری حساسیتی ندارند. این امر موجب میشود تصمیمسازی برای قانونگذاری کشور در اختیار جریان توسعهگرا قرار بگیرد. اینگونه است که آنها آمال خود را به قانون تبدیل میکنند. جایگاه قانون بسیار واضح است، اما با این حال نیروهای انقلاب از نحوهی قانونگذاری کشور غافل هستند.
همچنین نیروهای انقلاب را متمرکز بر حل مسئلهی پیشگیری از جرم نمیبینید. بهمیزان غفلت نیروهای انقلاب از ورود به این عرصه، جریانهای توسعهگرا وارد این عرصه میشوند و برای پیشگیری از آن الگو میدهند. با بررسی “نظریهی پیشگیری توسعهای” متوجه میشوید -که بهراحتی- و در فقدان نظریهی کارآمد دینی برای حل مسئلهی جرم، جریان توسعه گرا در تلاش است تا دیدگاه اصلاح قوانین جزائی اسلام را در کشور عملیاتی کند. همانطور که عرض کردم راهحل مواجه با این چالش ؛ این است که انقلاب را به بخشهای مختلف ترجمه کنیم. درواقع این معنای الگوی پیشرفت اسلامی است.
آیتالله امامخامنهای میفرمایند الگو یعنی نقشهی جامع. اگر برای بخشهای مختلف برنامه و نقشهای نداشته باشید، دچار سردرگمی میشوید. این مشکل اصلی کشور است. این چالش نیز قابل مدیریت است. بسیار ساده عرض کنم، درکل، صحنه را برای طرف مقابل خالی کردهایم.
جریانهای توسعهگرا تجربهی زیستهی عینیتیافتهای را بهعنوان الگوی توسعه در اختیار دارند که تمدن غرب همیشه به آن تجربیات استناد میشود. حالآنکه، الگوی پیشرفت اسلامی مطرحشده، تجربهی زیستهای ندارد تا با استناد به آن مردم را با خود همراه کند. لطفاً بفرمایید در اینباره چه باید کرد؟
اگر این تجربهای که تحتعنوان مدرنیته ایجاد شده است موفق بوده، امروزه، در غرب، جریانهای پسامدرن و نئوکمونیستی و… تا این حد مطرح نمیشدند. با تبلیغات فراوان و عوامفریبی شاید بتوان غرب را الگوی موفقی نشان داد، اما چالشهای پیشروی غرب، متفکران غربی را در حوزههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و دیگر حوزهها به فکر ارائهی جمعبندی های جدید انداخته است.
باید مجیزگوییهایی را که راجع به غرب میشود؛ با گزارش های آماری افشاء کنیم؛ زیرا دوستان توسعه گرا گزارش ناقصی از غرب ارائه میدهند و در تجربههای خود بهصورت بسیار جدی گزینش انجام میدهند.
به عنوان مثال یکی از وزاری خارجهی فعلی آلمان دربارهی فروپاشی اتحادیهی اروپا کتاب نوشته است؛ ولی کتاب ایشان هیچوقت در جمهوری اسلامی ترجمه نمیشود!! جالب است که نیروهای خودی نیز اقدام به ترجمهی این قبیل کتابها نمیکنند.
غربیها تعمداً دیدگاههای داخلی مخالف غرب را رواج نمیدهد؛ آنها به تدریج به دنبال جایگزین می گردند. بههرحال، جریان توسعهگرای ایران، از پشت عینک خوشبینی خود، شروع به تحلیل غرب میکند.
در فضای علمی اگر بخواهیم همه چیز را به داشتن پیشینه گره بزنیم ؛ باب مباحث نو و تأسیسی سد می شود. با این استدلال آقایان، نوآوری، نواندیشی و تحول معنایی نخواهند داشت. شاید اگر تجربهی گستردهای در اختیار داشتیم، تفاهم راحتتر ایجاد میشد، اما با نداشتن این تجربه نیز نمیتوان ضرورت نوآوری و گفتگو را نادیده گرفت. البته به نظر بنده، مهمتر از این دو موضوع، بازخوانی موفقیتهای فعلی انقلاب اسلامی است که میتواند در این چالش باعث برتری ما شود.
باید اشاره شود که درحالحاضر در بخشهایی که حتی بهصورت اجمالی و ناقص به “نظامسازی اسلامی”پرداختهایم، تجربهی قابلتفاهم منطقهای و جهانی بهدست آوردهایم. در این مورد مدل دفاعی، امنیتی ایران را مثال میزنم که علاوهبراینکه در 8 سال دفاع مقدس پاسخگوی مسائل امنیتی کشور بوده است، امروز نیز، در لبنان، سوریه، فلسطین و اخیراً در عراق مورد استفاده قرار گرفته است.
جالب است، در موضوعاتی که از تفکر غربی پیروی نکردهایم، کشور پیشرفتهای عجیبی داشته است. وقتی با مدیریت جهادی پیش رفتهایم، پیشرفت کشور قابلتوجه بوده است. سؤال اساسی ما از جریان توسعه گرا این است که چرا -علیرغم بحثهایی که دربارهی مشکلات جدی ایران میکنید- مجموعهی 5+1 حدود ده سال است که مذاکره با ایران را میپذیرد؟ شاید قدرت نظامی ایران در این موضوع دخیل باشد، اما بیش از آن، قدرتِ تفاهم بینالمللی، منطقهای و ملی نظام جمهوری اسلامی ایران مؤثر بوده است. مایل هستم جریان توسعهگرا به سؤالی که مطرح میکنم پاسخ دهند. اگر تفکر انقلاب اسلامی تا این حد ناکارآمد است، چرا مستکبرین جهانی عزم کردهاند این تفکر را کنترل کنند؟ و برای رسیدن به این هدف خود، برنامهریزی میکنند؟
به نظر بنده، اگر به ارجاعات تجربی نیز برای کارآمد بودن یا نبودن مدل تفکر “نظامسازی اسلامی” نیاز باشد، میتوان با رجوع به تجربهی بعد از انقلاب اسلامی، دغدغهی! جریانهای توسعهگرا را نیز رفع کرد. تجربهی جهاد سازندگی در رفع محرومیتها ارجاع مناسبی است. هرچند جهاد سازندگی در تلهی جریان توسعهگرا شهید شد، اما تجربهی آن قابلیت بازخوانی را دارد.
اگر شجاعتی را که در چند مورد برای عبور از دیدگاه توسعهگرا از خود نشان دادهایم، چراغ راه آیندهی خود قرار دهیم، در حوزههای دیگری مثل حوزهی اقتصاد نیز قطعاً وضعیت بهتری خواهیم داشت. همانطور که عرض شد، فضای تصمیمسازی، فضای کاربردی کردنِ و فضای تعریف روند است. چالشهایی که مطرح کردید چالشهای دستدوم نیروهای انقلاب است. چالش دستاول نیروهای انقلاب این است که داشتن نقشهای جامع را- که در آن انقلاب به بخشهای مختلف ترجمه شود- جدی نگرفته است.
با این چالش چه باید کرد؟
باید گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی توسعه پیدا کند. در بحث الگوی پیشرفت اسلامی، تفکر تفصیلیافتهی انقلاب به بخشهای مختلف مطرح شده است. به همان میزانی که این توسعه نقد میشود و گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی توسعه مییابد، این چالش نیز برطرف میشود. درواقع، بین نیروهای انقلاب باید اجماعی برای تحقق الگوی پیشرفت اسلامی به وجود بیاید.
از سه مرحلهی پژوهش، پرورش و پردازش که به آنها اشاره کردید، برای رسیدن به پردازش و اجرایی کردن آن، چه ظرفیتهایی در جامعه وجود دارد؟
به نظر بنده، سؤال نسل رویشیافته در فضای انقلاب اسلامی این است که چگونه باید براساس تفکر اسلامی به این مسائل جهت ساز پاسخ داد؟ این بزرگترین ظرفیتی است که انقلاب در اختیار دارد. درمورد این نسلی که در اختیار داریم نباید ریسک کنیم. این فقط در ایران نیست. در نقاط مختلف جهان نیز این نسل حضور دارد؛ نسل جدیدی در دنیا راجع به نظم موجود دنیا جمعبندی دارد و با علم بر ناکارآمدیهای این نظم، به دنبال ایجاد تغییر بنیادین در این نظم است. البته این نسل هنوز برای مدل جایگزین جمعبندی نکردهاست.
اینکه چنین سؤالی در ذهن جمعیت کثیری به وجود آمده است، بزرگترین فرصت الگوی پیشرفت است. اگر بخواهم شفافتر صحبت کنم باید بگویم: به نظر بنده، دولت محترم فعلی- که توسعهگراترین دولت جمهوری اسلامی و باسوادترین دولت در تسلط به تفکرات غربی است- اگر اصولگراها باهم اختلاف نداشتند این پیروزیِ حداقلی را هم به دست نمی آورد. بعد از تجربه های مختلف جریان توسعه گرا پایگاه مردمی اینها به شدت ضعیف شده است. چون جریان اصولگرایی فعلی کشور با هم دعوا می کنند؛ این ها با رأی حداقلی پیروز شدند. همهی پتانسیل خود را بهکار گرفتند تا دستاوردهای گذشته را سیاه جلوه بدهند. بااینحال نتوانستند نسبت به دورهی اصلاحات تفوق بیشتری بهدست بیاورند.
جریان اصولگرای کشور چون فهم حداقلی از انقلاب دارد؛ با هم اختلاف می کنند و با اختلاف خود زمینه برای توسعه گرائی را فراهم تر می کنند. به نظر بنده، بااینکه دولت فعلی باسوادترین دولت در فهم توسعه غربی است، اما پایگاه اجتماعی آن نسبت به همهی دولتهای گذشته ضعیفتر است. انقلاب اسلامی در سالهای حیات خود توانسته است، چه در محیط ملی چه در محیط بینالمللی، تفاهم گستردهای راجع به ایدهی اصلی خود ایجاد کند و الگوی پیشرفت اسلامی می خواهد از این ایده جمعبندی تفصیلی ارائه دهد.
در گزارش اخیر فرانس24 آمده بود که ایران چهارمین دولت عربی را نیز فتح کرد. در فضایی که جریان توسعهگرا احساس میکرد چارهای جز تعامل با نظم موجود جهانی وجود ندارد، یکی از مستعمرات نظام سلطه را ضربدر جبههی مقاومت کردیم. اختلاف بین g8 منجر شد روسیه از آنها جدا و به ایران نزدیک شود. این نیز یکی از شواهد دیگری است که در نظم موجود جهانی استحکام کافی وجود ندارد.
مجموعهی دلایلی که اشاره شد، علامت سؤال بزرگی را راجع به نظم موجود جهانی ایجاد کرده است. این بزرگترین ظرفیت است. به نظر بنده، با ضرب کردن فضای الگوی پیشرفت اسلامی در این ظرفیت میتوانیم از این پیچ تاریخی به سلامت عبور کنیم. فضای الگوی پیشرفت اسلامی ضربدر این علامت سؤال بزرگ، به این معناست که سؤالاتی را که مدرنیته و توسعه نتوانستهاند پاسخ دهند، الگوی پیشرفت اسلامی پاسخ دهد. این رسالت بزرگ الگوی پیشرفت اسلامی است.
با توجه به اینکه فرمودید این دولت باسوادترین دولت در فهم انگارههای توسعه غربی است، باید مد نظر قرار داد که این دولت همان الگوی توسعه را بهعنوان الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت به جامعه ارائه میکند. پیش از این نیز بسیاری از ناکامیها بهپایِ جمهوری اسلامی نوشته شده است، نه به پای الگوی مبتنیبر توسعه غربی. با این موضوع چه باید کرد؟
همانطور که در ابتدا عرض شد، یکی از خطرات اصلیِ تهدیدکنندهی جریان انقلاب اسلامی، شعاری برخورد کردن و کلیگویی راجع به انقلاب است. از آن خطر مهمتر، خطر یکسانانگاری توسعهی غربی با پیشرفت اسلامی است. بنده امسال را سال پرچمهای دروغین الگوی پیشرفت اسلامی میدانم. همانطور که اشاره کردید، تفکر نهادگرایی تحت نام الگوی پیشرفت اسلامی و زیر چتر الگوی پیشرفت اسلامی در کشور درحال گسترش است. این خطری جدی است. علاوهبر دولت محترم، کسان دیگری نیز دچار یکسانانگاری توسعه غربی با پیشرفت اسلامی شدهاند. به نظر بنده، همانطور که بحث تفصیلیِ الگوی پیشرفت اسلامی مشکل کلیگویی و از دست رفتن ظرفیتها را برطرف میکند، با دیدگاه یکسانانگاری توسعه غربی و پیشرفت اسلامی هم مقابله میکند. دیدگاه توسعهگرا وقتی موفق میشود روکش الگوی پیشرفت اسلامی را بر سر تفکرات توسعه بکشد؛که ما نتوانیم الگوی پیشرفت اسلامی را بهصورت تفصیلیافته و گسترده مطرح نمائیم.
بهطورخلاصه، الگوی پیشرفت اسلامی جریانی فکری است که می تواند جواب مسائل مختلف جامعه را بدهد و با این کار تفاوتهای توسعه غربی و پیشرفت اسلامی آشکار میشوند. به عبارت دیگر یکسانانگاری توسعه غربی و پیشرفت اسلامی؛ محصول بعدیِ کلیگویی دربارهی الگوی پیشرفت اسلامی است.
در پایان، اشاره میکنم اگر دوستان انقلاب همت کنند و مقداری فضای بحث راجع به الگوی پیشرفت اسلامی را گسترش بدهند، مرحلهی دولتسازی اسلامی که اکنون در آن قرار داریم، تقریباً حدود 20 سال آینده، به سرانجام خواهد رسید. از برخی دوستان که نسبت به الگوی پیشرفت اسلامی درحال قعود هستند تقاضا میکنم، بعد از گذشت 8 سال، از مطرح شدن الگوی پیشرفت اسلامی توسط آیتالله امامخامنهای، حداقل گفتمانسازی در اینباره را بپذیرند.
Sorry. No data so far.