جابر خرم نیا –پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئله برخورد با تشکیلات جاسوسی بهاییت همانند مقابله با دیگر فرقهها و گروهکهای ضاله دیگر بهصورت جدی پیگیری میشد. آنچه مسلم بود، جمهوری اسلامی نمیتوانست حضور نفوذیهای یک شبکه منسجم و منحرف با اهداف استعماری، جاسوسی و بخصوص ترویج فساد و فحشا را در سازوکارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی آموزشی خود تحمل کند. چنانکه هیچ کشوری در برابر احزاب و تشکیلات خرابکار و جاسوس کوتاه نمیآید.
حضور اعضای فرقه در ایران
آمار رسمی از تعداد دقیق بهاییها در کشور ما وجود ندارد، بخصوص آنکه رأس رهبری این فرقه در اسرائیل یعنی بیتالعدل اعظم بهایی همواره تلاش دارد با ارائه آمارهای جعلی، در مورد جمعیت بهاییت در ایران غلو کند. اما خب برخی حدس زدهاند که حدود 30 تا 40 هزار نفر عضو فرقه ضاله بهاییت در ایران حضور داشته باشند. پس از وقوع انقلاب اسلامی، همواره درباره ادامه حضور این افراد در کشور ابهام وجود داشت. بخصوص آنکه بسیاری از چهرههای شناختهشده این فرقه در پیش از انقلاب از نظامیان، وزرا، مدیران بلندپایه و جنایتکاران ساواک، دستگیر و به اتهام فساد فیالارض اعدام شدند. اما بنابر نظر علمای اسلام و بخصوص نظراتی که حضرت امام در مصاحبههای خویش در پاریس مطرح کرده بود، مقرر شد مادامی که بهاییها علیه منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و علیه شریعت مقدس اسلام هیچ اقدامی انجام ندهند، مجاز خواهند بود تا در کشور ایران زندگی کنند، علاوه بر این، اعضای این فرقه ابداً اجازه تبلیغ تفکر منحط بهاییت و اجرای علنی مناسک خویش را در جامعه ندارند. البته از همان زمان رهبران بهایی در اسرائیل عملیات مظلومنمایی و استفاده از ابزار حقوق بشر را در پیش گرفتند. آغاز این عملیات فریب و مظلومنمایی آنجایی بود که بیتالعدل اعلام کرد بهاییها مجاز به دخالت در امور حکومتی و سیاسی نیستند، اما هرگز در مورد آنچه در دوره پهلوی رخ داده بود توضیحی ارائه نکردند.
دانشگاهها محل رخنه بهاییها
اما خیلی زود مشخص شد که تشکیلات بهایی قصد ندارد به این سادگی دست از اقدامات معارض خویش بردارد. بخصوص آنکه مشخص شد اساتید دانشگاهی زیادی از اعضای این فرقه وجود دارند که در دانشگاههای کشور و بخصوص دانشگاه تهران علیه شریعت مبین اسلام و حاکمیت جمهوری اسلامی به تبلیغ میپردازند. در جریان انقلاب فرهنگی و در طی سالهای 59 تا اوایل دهه شصت، تمامی اساتید تشکیلات بهایی شناسایی شده و از دانشگاه اخراج شدند. همانطور که پیشتر نیز سیاست جمهوری اسلامی ایران این بود، افراد فرقه بهاییت از تمام حقوق شهروندی برخوردار بودند مادامیکه علیه اسلام و انقلاب اقدامی نکنند. اما این فرقه همواره از طریق نیروهای خود اقدام به اجرای برنامههای ضد اسلامی و ضد حکومتی در مقاطع مختلف مینمود. بارها و بارها توطئه آنها کشف و عوامل دخیل در برنامههای حزب بهاییت در برهم زدن اوضاع کشور دستگیر میشدند.
در جریان فتنه سال 1388، تشکیلات بهاییت آنچنان پرچمدار تشنج و اغتشاش بود که در واقعه حزنانگیز عاشورا در ششم دیماه 1388، لیدرهای اراذل و اوباشی که فاجعه آن روز را آفریده و به ساحت حضرت سیدالشهدا توهین نمودند از تشکیلات بهایی بودند. بر همین اساس، همواره حضور بهاییها در دانشگاههای کشور و تحصیل آنها همیشه با نظارت و فیلترهای فراوانی صورت میگرفت و حتی در برخی برهههای زمانی اقدامات این حزب علیه امنیت ملی و شریعت اسلام باعث اخراج آنها از دانشگاه میشد. تشکیلات بهایی که این فرصت را برای مظلومنمایی بسیار مناسب میدید، تلاش کرد تا با ایجاد یک دانشگاه زیرزمینی و مخفی، نشان دهد که چون اعضای این حزب را به دانشگاه راه نمیدهند، آنها حاضرند به هر قیمتی و حتی بهصورت زیرزمینی به تحصیل بپردازند.
بهائیت، حزب یا فرقه؟
یک چیز را باید در نظر داشته باشیم. آنچه معمولاً فراموش میشود این است که فرقه بهاییت از منظر جمهوری اسلامی ایران، نه یک دین و مذهب که تنها و تنها یک گروهک منحرف و یک حزب سیاسی است و برنامههایی دارد که به صور بنیادین در تضاد با امنیت ملی کشور و شریعت اسلام است؛ همانگونه که تشکیلات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) شبیه این وضعیت را داشت. تشکیلات منافقین هم در بسیاری مواقع متشکل از خانوادههایی بود که در خانههای تیمی زندگی میکردند و بخصوص در دهه شصت دست به اقدامات تروریستی در کشور میزدند؛ پر واضح است که طبیعیترین برخورد جامعه در مقابل حمله مسلحانه و اقدام تروریستی دفاع از خود است. تنها تفاوت تشکیلات بهایی با گروهک منافقین اینجا بود که پس از انقلاب اسلامی، حزب بهاییت تصمیم گرفت با اجرای برنامههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به مقابله با امنیت ملی کشور بپردازد و منافقین از همان ابتدا به سراغ اسلحه رفتند و فاز جنگ مسلحانه را انتخاب کردند.
پدیده موسسه علمی آزاد
در میانههای دهه شصت خورشیدی و در پی اخراج گسترده دانشجویان بهایی که در دانشگاهها قرار اولیه تشکیلات بهایی با جمهوری اسلامی را زیر پا گذاشته و به تهدید امنیت ملی و تبلیغ علیه اسلام میپرداختند، به پیشنهاد اتاق فکر بهاییت در اسرائیل، سازوکاری در تهران فراهم آورده شد تا حزب بهایی یک دانشگاه آموزش از راه دور، بهصورت نیمهحضوری و بیشتر مکاتبهای را راهاندازی کند. از همان اول نمایشی بودن این طرح مشخص بود، چرا که «موسسه علمی آزاد بهایی» نه برنامهریزی علمی ارزشمندی برای آموزش داشت، نه از نقشه علمی واضحی پیروی میکرد و نه قرار بود مدرک علمی به دانشآموختگان بهایی خود ارائه کند. این یک مانور تبلیغاتی بود برای برانگیختن حس همدردی نهادهای حقوق بشری و بخصوص ارائه سوژه جدید به کشورهایی که از حقوق بشر بهعنوان یک ابزار برای سرکوب ملتها استفاده میکنند. چندسالی از جوانان بهایی در محافل محلی آزمون به عمل آورده و سپس، آنها را برای تحصیل به تهران فرامیخواندند.
بهاییهایی که در متن این مانور تبلیغاتی حضور داشتند، در هر ترم چند هفته به تهران میرفتند و در کلاسها شرکت میکردند. این روند خیلی خوب و منظم توسط تشکیلات بهایی رسانهای میشد و اخبار آن در کشورهای دیگر منعکسشده و دستمایه نهادهای مختلف برای اتهام نقض حقوق بشر میشد. این در شرایطی بود که تشکیلات بهاییت مانند همه گروهکهای مخالف نظام جمهوری اسلامی، در زیر چتر حمایتی کشورهای غربی بخصوص آمریکا و انگلستان قرار داشتند. بهسادگی به آنها ویزای اقامت در کشورهای غربی داده میشد و تشکیلات بهایی با همکاری دولتهای غربی، بهترین بورسهای تحصیل در اروپا و آمریکای شمالی را برای آنها فراهم میکردند. لذا آنچه در ایران رخ میداد تنها یک حرکت نمایشی و تبلیغاتی علیه رژیم بود.
در دهه هفتاد، گزارشهای عجیبی به دست آمد. این موسسه بهتدریج به یک مرکز تبلیغی بزرگ علیه نظام تبدیل شده بود و آنها بدون مزاحمت در یک تشکیلات زیرزمینی و با آمد و شد نیروهای خود از سراسر کشور به برنامهریزی میپرداختند. بخصوص تلاشهای فراوانی در جهت فریب و دعوت دانشجویان دانشگاههای کشور و دیگر جوانان و سوق دادن آنها بهسوی عضویت در شبکه بهایی صورت گرفته بود. همواره نشستهایی که با نام کلاسهای درس در مناطق خوش آبوهوای تهران برگزار میکردند، محلی شده بود برای جشنها و پایکوبیهای ناهنجار و خلاف قوانین. درواقع انگار بجای کلاس درس گاهی پارتیهای مختلط برگزار میشد. این دانشگاه، محلی شده بود که تشکیلات بهایی جوانانی را که فریب داده و روی آنها کار فکری و تبلیغی میکردند، در اولین قدم برای عضویت در تشکیلات بهاییت به این دانشگاه میآوردند. جزوههای آموزشی و تبلیغ بهاییت در این تشکیلات اداره جدید که به نام دانشگاه راه انداخته بودند تهیه میشد و در دانشگاههای کشور بخصوص دانشگاه آزاد توزیع میشد. درواقع دانشگاه بهاییها به شبکهای درون تشکیلاتی بدل شده بود که کار هماهنگی و اداره جوانان بهایی را بر عهده داشت؛ که بیمهابا به تبلیغ علیه اسلام و انقلاب اسلامی میپرداختند و بعضاً تحریکات سیاسی هم در دیگر دانشگاههای کشور ایجاد میکردند. نکته بسیار جالبتر اینجا بود که برخی دانشجویانی که در این موسسه به نام محرومیت از تحصیل ثبتنام کرده و مشغول تحصیل شده بودند، بهصورت رسمی در برخی دانشگاههای کشور مشغول تحصیل بودند که همین امر، باعث لو رفتن شبکه جدید بهایی شد.
حمایت دانشگاههای خارجی
در طول فعالیت این موسسه، خیلی مشخص بود که تلاشهای دانشگاه بهایی یک تلاش علمی نیست، لذا بیتالعدل تصمیم گرفت برای آنکه این موسسه را دارای اهداف علمی نشان بدهد و نیز برای اینکه بتواند برای خوراک خبری و رسانهای وقایع این موسسه ارزش و اعتبار کسب کند، با برخی دانشگاههای اروپایی و آمریکایی با استفاده از لابی صهیونیستی وارد مذاکره شود. در ابتدا برخی از دانشگاههای اروپایی و آمریکایی قبول کردند تا جوانان بهایی که توسط این موسسه معرفی میشوند، را در دانشگاه خود پذیرش نمایند. اما بعدها برای اینکه نشان دهند این موسسه فعالیت صرف علمی دارد اعلام کردند که دانشجویان ناکام از تحصیل این موسسه را با قبول ریزنمرات آنها که از سوی موسسه اعلام میشود، پذیرش خواهند کرد. این موسسه مدعی است که 60 دانشگاه در جهان مدارک این دانشگاه را معتبر میدانند! اما صحت موضوع مشخص نیست. آنچه معلوم است مؤسسات دانشگاهی در اروپا و آمریکا همکاری نزدیکی با شورای مدیریت این موسسه دارند تا بتوانند بیش از پیش، جمهوری اسلامی را تحتفشار نهادهای حقوق بشری قرار بدهند.
مقابله با دانشگاه زیرزمینی
در سال 1377 سرانجام وزارت اطلاعات به محل اصلی موسسه علمی آزاد بهایی مراجعه کرد و این موسسه را تعطیل نمود، چرا که تشکیلات بهایی با ایجاد یک شبکه زیرزمینی، بهخودیخود قرارش برای اجازه زیستن مسالمتآمیز در کشور را نقض نموده بود. در جریان تعطیلی دانشگاه زیرزمینی بهاییها، تعدادی از لیدرهای آنها تحت عنوان اساتید دانشگاه هم دستگیر و بازداشت شدند (اما ده روز بعد همگی آزاد شدند) و همچنین از این طریق دانشجویان بهایی که در دانشگاههای کشور مشغول به تحصیل بودند و درعینحال به نام محرومیت از تحصیل در این موسسه فعالیت میکردند، از دانشگاه اخراج شدند. گویا در جریان بازداشت اعضای این شبکه، اعضای شورای مدیریت موسسه تعهد داده بودند که این موسسه را تعطیل نموده و دیگر اقدامات گذشته را تکرار نکنند. بعد از این اتفاق سران فرقه بهایی مظلومنمایی را به طریق دیگری ادامه دادند و با انتشار تصاویر و اخباری از برگزاری کلاسهای مخفی موسسه علمی آزاد در منازل اعضای فرقه، تلاش کردند تا اعلام کنند که جوانان آنها در ایران حتی اجازه ندارند در جای دیگری مخفیانه زیر نظر تشکیلات شان تحصیل کنند. اما فعالیت مکاتبهای و غیرحضوری موسسه علمی آزاد همچنان ادامه پیدا کرد تا آنکه اعضای این شبکه بهایی، در حوادث تلخ کوی دانشگاه و سالها بعد در فتنه سال 1388، خود را نشان دادند.
سرانجام در سال 1390 به دلیل افزایش فعالیتهای تبلیغی، ضد اسلامی و ضد امنیتی موسسه علمی آزاد، در عملیات هماهنگ وزارت اطلاعات این دانشگاه زیرزمینی بهاییت تعطیل شد. بهگونهای که وبسایت آیین بهایی که توسط بیتالعدل اداره میشود دراینباره نوشت: «در طی روزهای اول تا سوم خردادماه سال ۹۰، نیروهای امنیتی در یک اقدام منظم و گسترده به خانههای بیش از ۳۰ شهروند بهایی مرتبط با موسسه علمی-آزاد در شهرهای تهران، کرج، اصفهان، شیراز، زاهدان و ساری هجوم بردند و کامپیوترها، کلیه کتابها و جزوههای درسی و … را ضبط کردند. همچنین دو ملک شخصی که بعضی از کلاسهای موسسه علمی-آزاد در آنها برگزار میشد، پلمپ شدند. در این حمله سیستماتیک، بیش از ۲۰ شهروند بهایی بازداشت شدند که عدهای از آنها به حکمهای دو تا پنج سال محکوم و زندانی شدند». چهرههای بهایی بازداشتشده در جریان پرونده موسسه آزاد علمی، بهاییهایی بودند که با استقبال کشورهای غربی در دانشگاههای اروپایی و یا آمریکای شمالی تحصیل کرده بودند و از سوی بیتالعدل مأموریت یافته بودند تا دوباره به ایران بازگشته و تحت نام این موسسه، برنامههای تشکیلات بهایی را ادامه دهند، ازجمله این افراد میتوان به «نسیم باقری»، «شاهین نگاری»، «نعیم خاضعی»، «رضوان اشرف»، «کامران مرتضایی»، «سهیل گلکار»، «عنایت مظلومی»، «رضوان توکلی»، «ولیالله فخرتوسکی»، «وحید محمودی»، «هوتن کثیری» و «سهراب روشن» اشاره کرد.
البته هنوز فعالیت های زیرزمینی بهائیان ادامه دارد و هر از چندگاهی باید منتظر شنیدن خبرهای اینگونه باشیم.
Sorry. No data so far.