بنا بر نظر اهل فن، به طور کلی میتوان شعر آیینی را به دو دسته کلی شعر نیایشی و شعر ستایشی تقسیمبندی کرد. آنچه که در اوراق دفاتر شعری هر ساله منتشر میشود، حکایت از آن دارد که با وجود در اوج بودن شعر آیینی و پیمودن ساحتهای تازه و تجربه مضامین جدید، آنچه که بیش از دیگر حوزههای شعر این عرصه توفق یافته، شعر ستایشی به ویژه در ستایش آلالله(ع) بوده است.
هرچه در میان دفترهای شعری به دنبال ردپایی از شعر نیایشی باشیم، کمتر به نمونهای خوب که بتواند فراتر از گذشتگان راهی رفته و سخنی گفته باشد، برمیخوریم. از این گذشته حتی تعداد شعرهای این حوزه به نسبت آنچه در ادب و هنر این سرزمین رونق و رواج داشته، کمتر و حتی گاه در یکسال به انگشتان دست هم نمیرسد. پرسش اینجاست که چرا در امروز که شعر فراز و فرودهای بسیار از سر گذرانده و پرداختن به موضوعات مختلف برای شاعران به دلایل متعدد از جمله اطلاعرسانی سریع و دقیق پیرامون آنچه در گذشته رایج بوده، سهل و آسان مینماید، با ظهور و بروز کمتری از شعر توحیدی مواجه هستیم؟
تورق دواوین گذشتگان از منوچهری دامغانی گرفته تا همین یکسده گذشته، نشان میدهد که میل شاعران به سرودن و فعالیت در این حوزه بیش از امروز بوده است. شاعر در ساحتهای مختلف شعری حتی شعر عاشقانه به این موضوع گرایش داشته و همین امر گاه تشخیص عرفانی و یا عاشقانه بودن شعر را بر مخاطبان دشوار کرده است. شاعر دیروز به هر بهانهای گریزی به این موضوع زده و از آن برای بیان مضامین جدید استفاده کرده است. نمونهای از این دسته از اشعار را میتوان در سرودههایی دید که در وصف ماه مبارک رمضان و بیش از آن هلول حلال ماه شوال و عید فطر است.
این مضمون از قرن چهارم آغاز شده و در سدههای مختلف اوج و فرودهای متعددی را پشت سر گذاشت، اما در مجموع در دیوان و سرودههای شاعران، از بزرگانی چون منوچهری دامغانی، خاقانی، سنایی، سعدی و حافظ گرفته تا شاعران درجه دومی و سومی چون مسعود سلمان، مجیر بیلقانی و دیگران. شاعران در این سرودهها با مضامین مختلف به ماه و هلال عید اشارت کردهاند؛ از نگاه زاهدانه، عارفانه و هنرمندانه گرفته تا کامجویی و عشرتطلبی. به هر حال این موضوع جزء مضامین مورد استقبال شاعران بوده است، اما شعر معاصر به نسبت گذشته از این نظر کمبنیه و گاه لاجان است که این خود از دلایل متعددی نشأت میگیرد.
یکی از اصلیترین دلایل را میتوان در ناآشنایی شاعران با دیوان سرایندگان گذشته دانست. امری که بارها و بارها از سوی اهل فن و پیشکسوتان تذکر داده شده است. این موضوع نه تنها در شعر شاعران آیینی، که در دیگر حوزهها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. تا زمانی که شاعری سرودههای گذشتگان خود را نخوانده و در آنها تدبر نکرده باشد، شعرش نظمی است کمجان که تلاشی بیهوده دارد در بزرگ و فربه شدن. مضمونیابیهایی که از پس مطالعه شعر گذشتگان به ذهن شاعر خطور میکند، سرمشق و نعمتی است که بسیاری از شاعران از شاگردی کردن پای منبر آنها غافلاند.
در این میان، غفلت شاعر از متون دینی و به ویژه ادعیه نقل شده از زبان ائمه اطهار(ع) را نباید نادیده انگاشت. این امر که بارها از سوی کارشناسان و حتی رهبر معظم انقلاب نیز تأکید شده، راهی است برای آموختن ادب بندگی و ارتباط بیشتر شاعران با معارف الهی و معنوی.
جریانشناسی شعر و مضامین وارد شده بر آن در یکصد سال گذشته میتواند راهگشا در روشن شدن بیشتر این موضوع باشد. در دورهای جریانات شبهروشنفکری داعیهدار شعر شد و کمکم به نسوج آن راه یافت. بسیاری از اعتقادات این دسته از افراد، از طریق شعر بازگو و بدون اینکه شاعرش صلاحیت استادی داشته باشد، به انواع القاب مزین شد. این رویه هر چند پس از انقلاب در جریان شعر انقلاب حل شد و کمتر به آن برخورد میشود، اما جای خود را هنوز در میان ابیات برخی از شاعران دارد. گذشتن از رسم و سنتهای آیینی و کمرنگ و یا بیاهمیت نشان دادن آنها از جمله موضوعاتی بود که در سرودههای این دسته از شاعران دیده میشود.
آنچه نظریه «هنر برای هنر» خوانده و تأکید شد که شعر دلیلی بر پایبندی بر بیان حکمت و اخلاق ندارد و هر آنچه در این امر مورد بررسی قرار میگیرد، تنها لفظ است و لفظ است و لفظ، شعر امروز را از محتوا تهیتر و به ساحت لفاظی نزدیکتر کرد. منتقدان بسیاری هستند در ادبیات امروز که شعر را از این دریچه مینگرند و ارزیابی میکنند، حال آنکه شعر در نظر قدما و ادب کلاسیک بسیار متفاوتتر از این اقوال است. شاعر دیروز تمام توش و توان خود را برای حفظ ساحت اندیشه و عاطفه دارد، هرچند گاه یکی بر دیگری برتری مییابد، اما شاعر امروز معنا و واژگان را به قتلگاه فرم برده است.
شعر آیینه تمامنمای جامعه است. از پس پرده ابیات میتوان احوالات شاعر را به عنوان فردی از جامعه درک کرد و از ورای واژگان میتوان دریافتی از اوضاع و احوال جامعه داشت. به نظر میرسد آنچه که یکی از دلایل اصلی در این زمینه به شمار میآید، تغییر رویه دینداری نسبت به گذشته است که در این میان رسانهها و به ویژه فضای مجازی که این روزها بازار داغی دارند، نقش تعیینکنندهای ایفا کردهاند. استقبال از ماه مبارک رمضان و یا سنت خداحافظی با آن جای خود را به مطالب فکاهه درباره سختیهای این ماه عزیز و دشواری روزهداری داده است. همهروزه در این مدت هزاران مطلب در اینباره بین کاربران رد و بدل میشود که گاه متأسفانه مضمونی منفی درباره ماه عزیز دارد. شاعر نیز جدای از جامعه نیست. بروز چنین محتوایی، هر چند از سر خندیدن باشد، تأثیر خود را کمکم بر دیگران گذاشته و نوع نگاه به آیینها و سنتها را تغییر خواهد داد.
به هر روی و به هر دلیلی، ثمره چنین است که شعر نیایشی که بنمایههایی از شعر حکمی در ادب فارسی دارد، از ابیات فارسی دارد رخت بر میبندد و به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که باید قاعده بازی را عوض کرد، البته اگر منتقدان و صاحبسخنان خود بخواهند.
Sorry. No data so far.