امروز دوشنبه 20 ژوئیه 2015 (29 تیر 94) نه فقط برای مردم کوبا و ایالات متحده، بلکه برای تمام دوستداران و همچنین مخالفان انقلاب کوبا در سراسر جهان روز مهمی است: روز بازگشایی سفارتخانهها و برافراشتهشدن پرچم کوبا در واشنگتن. پرچم ایالات متحده برای اهتزاز در هاوانا باید تا اواخر تابستان صبر کند؛ آن طور که جفری دیلارنتیس، سرپرست هیئت نمایندگی دفتر حافظ منافع امریکا در هاوانا میگوید، پرچم آمریکا قرار است طی سفر جان کری وزیر امور خارجهی ایالات متحده به کوبا در اواخر تابستان، بر بالای ساختمانی به اهتزاز درآید که تا پیش از این روز تاریخی امور اداری دفتر حافظ منافع ایالات متحده در آن انجام میشد.
از زمان اعلام عادیسازی روابط سیاسی میان کوبا و آمریکا در دسامبر 2014 (آذر 93) این مهمترین رویدادی است که نشان میدهد عزم دو کشور برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک وارد روندی بیبازگشت شده و دقیقاً به همین دلیل، قصد دارم با نوشتن این یادداشت استدلال کنم این روند (البته بهصورت مشروط) به نفع انقلاب کوبا و در جهت تعمیق ثبات نظام سیاسی این کشور است؛ درعینحال که به تأسی از رهبر کبیر انقلاب کوبا، فرمانده فیدل کاسترو، تردیدی ندارم دولت ایالات متحده بنا به دلایل و شواهد مسلم تاریخی بههیچوجه قابل اعتماد نیست و «پیروزی» کوبا در این مصاف دیپلماتیک تضمینشده نخواهد بود و امتیازگرفتن از دشمن، مستلزم هوشیاری و درایت مضاعف رهبری انقلاب کوباست، هوشیاری و درایتی که فیدل در یادداشت تاریخی خود که یک ماه و اندی پس از اعلام عادیسازی روابط منتشر شد آن را اینگونه خلاصه میکند: «من به سیاست ایالات متحده اعتماد ندارم… البته این بدین معنا نیست که حصول راهحل مسالمتآمیز را مردود میدانم یا خطر جنگ را نادیده میگیرم.»
پیش از پرداختن به شاخصههایی که آنها را نقاط قوت کوبا در این روند دیپلماتیک میدانم، به چکیده دیدگاههای مخالف و بدبینانه ــ که از زبان دوستداران و مدافعان انقلاب کوبا بیان میشود ــ اشارهای کلی خواهم کرد. جمعبندی استدلالهای کسانی را که به این روند بدبیناند میتوان در یادداشت جیمز پتراس، یکی از سرشناسترین تحلیلگرانی یافت که دراینباره اظهار نظر کردهاند: او در نوشتهی خود مورخ 30 مه 2015 (خرداد 94)، با اشاره به رویکرد دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به کلمبیا، ایران، چین، کوبا، اوکراین، یمن، و سوریه، «مذاکرات صلح» را مقدمهای برای «جنگ» قلمداد میکند. در بخش مربوط به کوبا، وی سیاست عادیسازی روابط را یک «اسب تروآ» برای تسهیل براندازی از درون برمیشمرد و آن را در پنج مرحله دستهبندی میکند:
تزریق پول به بخش خصوصی کوبا و افزایش وزن ایالات متحده در اقتصاد این کشور، ایفای نقش سفارت آمریکا بهعنوان حامی ضدانقلاب، هجوم گسترده فرهنگ مصرفی و تضعیف فرهنگ مساواتطلبانه، تضعیف پشتیبانی سیاسی کوبا از ونزوئلا (همزمان با افزایش فشار سیاسی به ونزوئلا بهعنوان مهمترین متحد کوبا در منطقه)، و درنهایت ایجاد یک طبقهی وابسته (کمپرادور) در کوبا.
سادهلوحی است اگر به هشدارهای پتراس ــ و کسانی که مانند او فکر میکنند ــ اعتنا نکنیم، اما پیشینه عملکرد رهبری کوبا طی پنجاهوشش سالی که از پیروزی انقلاب در این کشور میگذرد نشان میدهد آمیزهای از عقلانیت، شکیبایی، و البته پایبندی به اصول، انقلاب کوبا را از تندپیچهای تاریخی نظیر بحران موشکی و فروپاشی شوروی بهسلامت عبور داده است. بنابراین توقع بعیدی نیست که این بار هم شیپور پیروزی در اردوگاه انقلابیون نواخته شود.
اما نقاط قوت کوبا در این مصاف دیپلماتیک کداماند؟ در سطور بعدی با اشاره به آنها بهاختصار شرح خواهم داد چرا باید به تصمیم کوباییها مبنی بر ازسرگیری روابط با ایالات متحده احترام گذاشت و به تجربه و هوشیاری سیاسی رهبری انقلاب اتکا و اعتماد کرد:
1. این تصمیم، مانند تمام تصمیمات حیاتی و سرنوشتساز رهبری کوبا، در سطح توده مردم اتخاذ شده نه در محافل بسته «نخبگان». درست است که از چندین ماه پیش از اعلام عادیسازی روابط، مذاکرات محرمانهای بین کوبا و آمریکا (با مساعدت واتیکان و به میزبانی کانادا) جریان داشت، درواقع تصمیمگیری درخصوص اصل شروع مذاکرات ماحصل ماهها بحث و استدلال میان گروههای مختلف مردم در نهادهای مدنی و انقلابی کوبا نظیر سازمانهای زنان، کارگران، دانشجویان، و جوانان بوده و چنین تصمیمی در پی تعاطی افکار و طرح دیدگاههای مختلف و بعضاً متضاد اتخاذ شده است. به همین سبب ورود رهبری انقلاب به مذاکرات دوجانبه با آمریکا با پشتیبانی اکثریت مردم و اقناع دستکم بخش عمدهی مخالفان این روند صورت گرفته و کمترین انشقاق میان مردم اتفاق افتاده است.
درعینحال، باید توجه داشت که «مذاکره نکردن با آمریکا» هرگز یکی از ارکان ایدئولوژیک انقلاب کوبا نبوده و رهبری کوبا بهویژه شخص فیدل کاسترو از ابتدای قطع روابط دیپلماتیک در سال 1961 همواره خواهان گفتگو در شرایط برابر بهمنظور حل و فصل اختلافات بوده است.
2. کوبا از ورود به این مذاکرات و عادیسازی روابط، اهداف کلانی را دنبال میکند که حصول هر یک، پیروزی تاریخی بزرگی برای انقلاب به شمار میآید و موجب تحکیم و تعمیق انقلاب نه فقط در جزیره، بلکه در کل امریکای لاتین خواهد بود. این اهداف عبارتاند از لغو و رفع تحریمها، جبران خسارات مادی واردشده بر اثر بیش از نیم قرن تحریم، و پایاندادن به اشغال گوانتانامو. استنکاف ایالات متحده از تندادن به هر یک از این موارد، علاوه بر آنکه به ادعای واشنگتن مبنی بر وجود اراده سیاسی برای «عادیسازی» روابط تردید جدی وارد میکند، برگ برندهای در دست دولت کوبا برای بازگشت به وضعیت آغاز مذاکرات خواهد بود. درعینحال که از قرار معلوم دولت کوبا بنا ندارد در ازای تحقق هر یک از مطالبات یادشده، امتیاز دندانگیری به امریکا بدهد.
تا همین جا هم، ایالات متحده نام کوبا را از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف و پنج افسر اطلاعاتی کوبا موسوم به «پنج کوبایی» را که سالها در بند آمریکا بودند آزاد کرده، درحالیکه کوبا درعوض چند زندانی بسیار کماهمیت، ازجمله آلن گراس، جاسوس امریکایی را که در پوشش پیمانکار در کوبا فعالیت میکرد مسترد کرده است.
3. دیپلماسی عمومی کوباییها، اگر نگوییم بینظیر، در جهان کمنظیر است و یکی از مؤثرترین ابزارهای قدرت نرم این کشور 11 میلیونی به شمار میآید. در ابتدای دههی 90 میلادی، فروپاشی شوروی باعث شد کوبا بهمنظور مقابله با شرایط دشواری که «دوران ویژه» نام گرفت، تغییری عمده در مأموریتهای انترناسیونالیستی خود به وجود آورد. طی دههها، کوبا مرکز آموزش چریکهای ضدامپریالیست از سراسر دنیا بود. همچنین این کشور در مقاطع زمانی گوناگون در کنگو، آنگولا، سوریه، و نیکاراگوئه حضور مستقیم نظامی داشت. اما همزمانی تقریبی فروپاشی شوروی با پایان نبرد نیروهای کوبایی در آنگولا (که به سقوط رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی انجامید) و نیز کناررفتن دولت ساندینیستی نیکاراگوئه از قدرت، کوبا را بر آن داشت که مأموریتهای انترناسیونالیستی خود را در عرصهای دیگر تقویت و دنبال کند: این بار کوبا تمام هم و غم خود را مصروف اعزام پزشک، بهیار، و آموزگار به کشورهای فقیر منطقه (و سپس به سرتاسر جهان) کرد تا علاوه بر انجام خدمات انساندوستانه، افکار عمومی را بیش از پیش با خود همراه کند. بسط و توسعهی فعالیتهای انساندوستانهی کوباییها که از نمونههای اخیر آن میتوان به مقابله با ابولا در سیرالئون و یاریرساندن به زلزلهزدگان نپال اشاره کرد، نقش مؤثری در تثبیت وجههی انقلاب کوبا در سطح جهان داشته است.
از سویی، کوبا همواره به سازماندهی هواداران خود در سایر کشورها اهتمام داشته و جلب همبستگی بینالمللی با انقلاب کوبا را یکی از مهمترین ارکان دفاع از انقلاب دانسته است، چنانکه ایکاپ (مؤسسهی دوستی با ملتها) یکی از مهمترین نهادهای مدنی کوبا بهشمار میآید. بدین ترتیب کوبا بهوسیلهی قدرت نرم حاصل از دیپلماسی عمومی، پیشاپیش آراء بخش عظیمی از مردم جهان را به حساب خود منظور کرده و علاوه بر خنثیسازی سیاست ایالات متحده مبنی بر منزویکردن کوبا، دشمن را در اتخاذ و پیگیری این سیاست منزوی کرده است. بد نیست اشاره شود در آخرین رأیگیری سازمان ملل درخصوص تحریمهای کوبا، 188 کشور با تحریمهای یکجانبهی ایالات متحده علیه کوبا مخالفت کردند، رأی سه کشور ممتنع بود، و تنها آمریکا و رژیم کودککش صهیونیستی به تداوم تحریمها رأی مثبت دادند.
4. ساختار نظام سیاسی کوبا بهگونهای است که اولاً ممکن نیست کسانی که در وفاداری به اصول انقلاب ذرهای تردید و سستی میورزند بتوانند به مناصب بالا برسند؛ ثانیاً وجود شوراهای محلات، کارگری، و حزبی به آحاد مردم اجازه میدهد در تصمیمگیری جمعی مشارکت کنند. درعینحال بسیج مردمی (که اوج تبلور آن را میتوان در قالب «کمیتههای دفاع از انقلاب» مشاهده کرد) باعث شده کوبا از ظرفیت تمام ملت برای رسیدن به بهترین راهکار تثبیت و تعمیق انقلاب بهرهمند شود. از سویی، نظام آموزشی کوبا بهگونهای است که آموزش سیاسی از سنین پایین همچون سایر دانستنیهای لازم در اختیار تمام کودکان قرار میگیرد و به تعبیری، راه «فریفتن» مردم تا حد امکان بسته میشود. از مجموع نکات مذکور میتوان نتیجه گرفت دولت کوبا در پیشبرد مذاکرات جاری و عادیسازی روابط با ایالات متحده، متکی به کادر رهبری توانمند و مستظهر به حمایت تودههای متشکلی است که آگاهانه از دستاوردهای بزرگ انقلاب (ازجمله استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و همچنین نظام آموزشی و بهداشتی رایگان و پیشرفتهی همگانی) پاسداری میکنند.
با این اوصاف همچنانکه خود مقامات کوبایی اذعان دارند، چشمبستن بر واقعیاتی نظیر اینکه دولت ایالات متحده علیرغم ادعاهای مکرر اوباما، درنهایت هدف براندازی دولت انقلابی کوبا را دنبال میکند، اشتباهی نابخشودنی خواهد بود. گوستاو ماچین معاون وزیر خارجهی کوبا چند روز پیش ضمن اشاره به بودجهی درخواستی وزارت خارجهی امریکا برای پیشبرد برنامههای خصمانهای که تضعیف دولت کوبا را در دستور کار دارند، تصریح کرد: «ما متقاعد نشدهایم که ایالات متحده از سیاست تغییر رژیم دست برداشته باشد… از اظهارات آقای اوباما مبنی بر اینکه امریکا به دنبال تغییر رژیم در کوبا نیست استقبال میکنیم، اما باید دید در عمل چه اتفاقی میافتد.»
برنامههای مذکور ذیل عناوینی همچون «کمک به قربانیان سرکوب سیاسی، حمایت از جامعهی مدنی، و ارتقای آزادی بیان» تعریف شدهاند و وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد آنها بودجهای بیستمیلیون دلاری درخواست کرده است.
بدین ترتیب بازگشایی سفارتخانههای دو کشور را باید «یک قدم دیگر» در روند عادیسازی روابط برشمرد نه چرخش صدوهشتاد درجهای در سیاست انقلابی کوبا. درعینحال میتوان با دلایل منطقی به طور مستدل نشان داد منفعت کوبا از بازگشایی سفارتش در واشنگتن بیش از نفع ایالات متحده از شروع به کار سفارت این کشور در هاواناست، که البته جای شرح کامل آن اینجا نیست و مجالی دیگر میطلبد. فقط بهاختصار اشاره میکنم که بازگشایی سفارت کوبا در واشنگتن میدان عمل کوباییها برای پیشبرد دیپلماسی عمومی خود را فراختر میکند، ضمن اینکه تجمیع اغلب فعالیتهای براندازانه علیه کوبا در سفارت مریکا در هاوانا، که تا کنون بهطور پراکنده و در پوشش نهادهای مختلف فرهنگی و عمرانی انجام میشده، اشراف اطلاعاتی دولت انقلابی بر اینگونه تحرکات را افزایش خواهد داد.
امروز ما فقط میتوانیم حدس بزنیم اگر اسطوره آرژانتینی، ارنستو چهگوارا (که خود از رهبران بیبدیل انقلاب کوبا به شمار میآمد) در قید حیات بود چه موضعی در قبال این مذاکرات و تحولات میگرفت، اما با توجه به مجموع استدلالهایی که صورت گرفت و با اعتنا به شواهد موجود، میتوان امیدواری نسبت به فرجام این روند را اینگونه جمعبندی کرد: «آسوده بخواب ارنستو، رهبران انقلاب و ملت کوبا بیدار و هوشیارند.»
با اینهمه، و فارغ از این نکته طنزآلود که گزینه اخراج سفیر ایالات متحده از هاوانا هم همیشه روی میز است، باید اذعان داشت سرنوشت مصافهای آتی میان اردوی انقلاب و اردوی استکبار را، هوشمندی، فداکاری، و سازشناپذیری انقلابیون متحدی رقم خواهد زد که راه برونرفت از تندپیچهای تاریخ را بهخوبی بلدند.
Sorry. No data so far.