«بر اساس تقسیمات انجامشده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند…»
صدا از کسی بلند نمیشد. شب عملیات بود و همه برای آخرین جلسه طراحی عملیات موسوم به «توجیه فروغ» در سالن اجتماعات گردآمده بودند و این صدای مسعود رجوی بود که مست از توهم «ابرقدرت بودن» همراهان خود را به فتح ۴۸ ساعته ایران خسته از جنگ هشتساله، بشارت میداد!
مردادماه ۱۳۶۷ اگرچه در دفتر خاطرات بسیاری از ایرانیان یادآور حماسهای ماندگار به نام «مرصاد» است اما در ذهن منافقان گرفتار جهل تنها تاریخ مرور کابوسی با ضرباهنگ «فروغ جاویدان» است. کابوسی که به وعده رجوی قرار بود برای آنها تعبیری از رویای آزادی باشد.
داستان یک خیانت
تنها چند روز مانده به ۲۹ تیرماه ۶۷ و اعلام رسمی قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی(ره) بود که صدام حسین در یک نطق تلویزیونی ادعایی عجیب را مطرح کرد: «بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.»
این ادبیات اگرچه میتوانست تنها یک تهدید قلمداد شود اما خیلی زود و تنها شش روز پس از قبول قطعنامه از سوی ایران ماهیت اصلی آن عیان شد؛ خیانت و پیشدستی در زیر پا گذاشتن یک آتشبس تحمیلی.
رجوی «فروغ جاویدان» را با حمایت کامل صدام کلید زد
چهارم مردادماه ۱۳۶۷ نیروهای عراق توافقات قطعنامه ۵۹۸ را زیر پا گذاشته مجدداً به مرز خرمشهر حمله کردند که یک عملیات نظامی برای زمینهسازی ورود گروهک مجاهدین خلق به خاک ایران از مرزهای غرب بود.
«فروغ جاویدان» نامی بود که منافقین خود بر این عملیات گذاشتند و برنامهای که برای آن تدارک دیده بودند تسخیر ۴۸ ساعته ایران بود! توهمی که تا پیش از آغاز عملیات آنقدر قوت گرفته بود که حتی به مهدی ابریشمچی بهعنوان فرمانده محور تهران مجاهدین به نیروهای خود اعلام کرد: «وقتی به تهران رسیدید اتاق کار سابق من در خیابان علوی را آماده کنید تا من بیایم و در آن مستقر شوم، بعد از ورود به تهران تا ۴۸ ساعت هر کاری خواستید بکنید و هرکسی را که خواستید بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی بدهم!»
منافقین به دنبال چه بودند؟
درباره انگیزه مسعود رجوی و دیگر سردمداران گروهک منافقین در طراحی و اجرای عملیات «فروغ جاویدان» تا به امروز تحلیلهای بسیاری مطرحشده که وجه غالب آنها «توهم قدرت» و «جهل در محاسبات» است.
هادی شعبانی یکی از اعضا گروهک منافقین در سال ۶۷، سالها بعد در گفتگویی مقدمات طراحی و ابلاغ دستور این عملیات را اینگونه تشریح کرده است: «بعد از قبول قطعنامه از سوی ایران بود که مسعود (رجوی) سریعاً جلسهای گذاشت و گفت باید تا یک هفته دیگر به ایران حمله کنیم چراکه قبول قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی نشاندهنده ضعف نیروهای ایرانی در جبهههای جنگ است و گفت که ما مقصر بودیم که ایران قطعنامه را قبول کرد چون وقتی ما در عملیات چلچراغ، مهران را تصرف کردیم، شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر دادیم و رژیم ایران ترسید که ما بتوانیم وارد تهران شویم و به همین خاطر سریعاً آتشبس را پذیرفت. بعدازاین صحبتها بود که سازماندهی جدید شروعشده و تیپها و لشکرهای جدید تشکیل شدند. بعدها مسعود عنوان کرد که در یک طرح هماهنگ با ارتش عراق قرار شده بود آنها (نیروهای عراقی) از جنوب به ایران حمله کنند تا ما بتوانیم بهراحتی از سمت غرب پیشروی کنیم.»
این روایت بهروشنی نشان میدهد که رهبران مجاهدین خلق گرفتار توهمی سنگین درباره توان خود و مهمتر از آن ضعف جمهوری اسلامی ایران شده بودند. توهمی که بیتردید خیانت رژیم بعث عراق به مفاد قطعنامه و همراهی آنها برای تهییج منافقین جاهل را نمیتوان در پررنگ شدن آن نادیده گرفت.
خیانتهای همسایه!
به استناد اسناد تاریخی صدام با طراحی حملات نظامی به مرزهای جنوبی و نیز تلختر از آن با بمباران شیمیایی برخی شهرهای مرزی نقش بسیار بالایی در کلید خوردن عملیات موهوم «فروغ جاویدان» داشت.
ارتش عراق در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهای زرده، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلان غرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد.
اهالی «زرده» هنوز با عوارض ناشی از بمباران شیمیایی دست و پنجه نرم میکنند
این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروح شدن چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید و این جنایت در حالی رخ داد که بسته شدن جاده ارتباطی روستاها به کرمانشاه توسط مجاهدین خلق در ناتوانی مردم برای اعزام به بیمارستان و بالا رفتن تلفات تأثیر مستقیمی داشت.
در همین شرایط بود که بهواسطه پشتیبانی نظامی ارتش عراق نیروهای منافقین بیشازپیش در توهم خود غرق شدند که چند گام بیشتر با تحقق شعار «از مهران تا تهران» فاصله ندارند! رویایی که هیچگاه تعبیر نشد!
عملیات مرصاد کلید خورد
این درست است که در مردادماه ۶۷ بسیاری از ایرانیان خسته از جنگ تحمیلی هشتساله و درعینحال در بهت قبول شرایط تازه پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ بودند اما این توصیف کاملی از شرایط و روحیه ایرانیان نبود!
نیروهای نظامی ایران با همراهی سپاه و ارتش خیلی زود عملیات پاتک به تجاوز متوهمانه منافقان به خاک کشور را طراحی کردند و درست در کمتر از ۴۸ ساعت شرایطی را پیش روی منافقین به تصویر درآوردند که رویایشان تبدیل به کابوسی جاودان شد.
عملیات مرصاد در پنجم مردادماه ۱۳۶۷ بهمنظور مقابله با منافقین در منطقه اسلامآباد و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز شد. البته طبق طراحی صورت گرفته نیروهای نظامی ایران ابتدا منتظر شدند تا منافقین بهاندازه کافی در داخل خاک ایران نفوذ کنند تا از برد پشتیبانی عراقیها خارج شوند.
آنها ابتدا نیروهای چترباز را در پشت سر مجاهدین پیاده کردند سپس هواپیماهای اف-۴ نیروی هوایی ستون زرهی منافقین را بمباران کردند و در ادامه بالگردهای نیروی زمینی ارتش با سلاحهای ضدتانک به ستون زرهی آنان یورش بردند و اینگونه آنان را در همان گام نخست بلندپروازی زمینگیر کردند.
تعداد زیادی از منافقین در عملیات مرصاد به اسارت درآمدند
در این عملیات که با فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با پشتیبانی هوانیروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلامآباد- پلدختر وارد عمل شدند و نیروهای ضدانقلاب را تا پشت نوار مرزی عقب راندند؛ اما قوای ارتش عراق، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشتند.
در عملیات مرصاد، بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۲۴۰ قبضه خمپارهانداز ۶۰ و ۸۰ میلیمتری و ۳۰ عرابه توپ ۱۰۶ میلیمتری دشمن منهدم شد.
همچنین بیش از ۲۰ تیپ مشترک منافقین و ارتش عراق متلاشی شد و تعداد کشته و زخمیهای دشمن از مرز ۴۸۰۰ تن گذشت.
در این عملیات، نزدیک به ۱۰۰۰ قبضه آر. پی. جی ۷، ۷۰۰ قبضه تیربار کلاشنیکف، دهها دستگاه خودرو، دهها دستگاه تانک و نفربر، تعدادی تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی و مقادیری اسناد درونگروهی منافقین به دست رزمندگان ایران افتاد.
حماسهسازانی که جاودان شدند
عملیات مرصاد اگرچه خیلی زود منافقان را زمینگیر کرد اما خلق حماسهای چنین تاریخی خونبهایی داشت؛ در این عملیات بالغ بر ۳۰۰ شهید تقدیم انقلاب شد. بنابر اطلاعات مندرج در پایگاه رسمی قربانیان ترور در ایران، در عملیات مرصاد بیش از ۲ هزار نفر از منافقین به هلاکت رسیدند و در مقابل ۳۰۴ نفر از رزمندگان اسلام هم به شهادت رسیدند.
در کنار این حماسهسازان اما نام بزرگان دیگری هم با حماسه مرصاد عجین است که جاودانهترین آنها «سپهبد علی صیاد شیرازی» بود.
سپهبد علی صیاد شیرازی در سالهای پایانی جنگ به دلیل تغییر مسئولیت، از خط مقدم دور بود. وی با عنوان نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع، از نزدیک فرماندهی یگانهای هوانیروز و نیروی هوایی و رزمندگان حاضر در منطقه عملیاتی مرصاد را به عهده گرفت و به همراه خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی، لشکر منافقین و مزدوران صدام را در تنگه «مرصاد» منهدم و تار و مار کرد.
روایت شهید صیاد شیرازی از عملیات مرصاد خواندنی است؛ «شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم… . صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروههای مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی میتوانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و بعضیهایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند. عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه – اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.»
حضور و نقشآفرینی زندهیاد شهید صیاد شیرازی در این عملیات چنان پررنگ بود که منافقین تا سالها کینه او را در دل گرفتند و سرانجام در سال ۷۸ با ترور او زهرشان را ریختند. شهادت صیادشیرازی سالها بعد از عملیات مرصاد آنقدر برای رجوی و یارانش مهم بود که در پادگان اشرف اعلام عید عمومی کردند و جشن گرفتند!
خواب عمیق یک متوهم!
عملیات مرصاد از هر زاویهای که روایت شود یکی از افتخارات نیروهای نظامی ایران اعم از ارتش و بسیج و سپاه در کارنامه جنگ تحمیلی هشتساله بود و شاید بیراه نباشد اگر آن را بهترین حسن ختام برای پایان زیادهخواهی هرآن کس که چشمی بر خاک ایران دارد دانست.
داستان مجاهدین جهل اما اینجا هم پایان نیافت و پس از نزدیک به سه دهه همچنان دام نیرنگ و وهم پراکنی این گروهک مجعول همچنان ادامه یافت.
اگرچه شكست در عملیات فروغ، باعث شكسته شدن مترسکی به نام رجوی در ذهن تعداد زیادی از نیروها و ریزش گسترده در میان گروهک مجاهدین خلق شد اما خواب عمیق سرکرده منافقین همچنان ادامه داشت. در توجیه شكست عملیات، رجوی در سخنانی گفت: «تمامی اتکا ما به ارتش و ایدئولوژیمان بود و روی عناصر سیاسی کار جدی صورت ندادهایم و این مانند قیام كربلا بود كه امام حسین(ع) نیز تمامی اتكای خود را بر دو عنصر شمشیر و ایدئولوژی خود نهاد و از معادلههای سیاسی چشمپوشی كرد و همین باعث شكست شد.»
عمق جهالت رجوی در بهرهگیری مغلوط و معوج از مفاهیم مذهبی که یکی از کلیدیترین دستمایههای او و همراهانش برای صید جاهلان در طول سالهای فعالیتشان بوده است، از همین سطح تحلیل عیان است و آن را که عیان است چه حاجت به بیان است!
غفلت از ماهیت تراژیک یک حماسه
فارغ از روایت تاریخی خیانتی که بهواسطه مجاهدت و حماسهسازی ایرانیان ناکام ماند اما عملیات مرصاد واجد ماهیتی تراژیک است که متأسفانه سالهاست مورد غفلت روایتگران و هنرمندان عرصههای مختلف قرارگرفته است.
در میان تولیدات ادبی و هنری سالهای پس از جنگ سهم عملیات مرصاد بهطور قابلتوجهی مورد غفلت واقعشده است و بازخوانی چندباره آنچه در بطن این رویداد به وقوع پیوسته است بهترین گواه برای افسوس بابت این غفلت است.
در این زمینه گفتنیها بسیار است بهویژه در دو حوزه ادبیات و سینما که بهواسطه ماهیت تراژیک این رویداد روایتهای بسیاری نهفته و مغفول مانده است. در این میان و به عنوان پایانبندی این گزارش تنها بخشی از اظهارات ابراهیم حاتمیکیا را که دو سال قبل و زمانی که با درخواست ساخت فیلمی درباره عملیات مرصاد مواجه شد بیان کرد را بازخوانی میکنیم.
ابراهیمحاتمیکیا «مرصاد» را یک تراژدی توصیف میکند
این فیلمساز باسابقه جنگ همزمان با رونمایی از فیلم «چ» در کرمانشاه و زمانی که با درخواست مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی این استان مبنی برساخت فیلم مرصاد مواجه شد، اگرچه صراحتاً تأکید کرد «نگاه من به سینما متفاوت از قبول سفارش برای ساخت فیلم است.» اما گفت: در روزهای عملیات مرصاد بهعنوان فیلمبردار روایت فتح در کرمانشاه حضور داشتم و امیدوارم روزی بتوانم برگههایی از تاریخ عملیات مرصاد را بیان کنم.
حاتمیکیا عملیات مرصاد را یک تراژدی دانست و افزود: این عملیات غصه ما بود که باکسانی جنگ میکردیم که همزبان ما بودند و این اتفاق شاید در هیچ کجای دنیا رخ نداده باشد. در آن روزگار منطقه به لحاظ حضور منافقین آلودهشده بود و به دلیل عدم وجود تفاوت ظاهری در دوست و دشمن به همه مظنون بودیم.
حاتمیکیا با تأکید بر اینکه «جزئیات بسیار بزرگی از روزهای عملیات مرصاد در خاطر دارم» یادآور شد: عملیات مرصاد درزمانی رخ داد که کتاب جنگ بستهشده بود و رزمندگان در غم پایان جنگ بودند که ماجرای بزرگ مرصاد به وقوع پیوست و لازم است به این بخش از تاریخ معاصر بسیار زیاد پرداخته شود.
Sorry. No data so far.