به گزارش تریبون مستضعفین، نشست نقد کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» نوشته مرحوم جلال آل احمد بعد از ظهر دیروز دوشنبه 5/5/1394 در فرهنگسرای اندیشه و با سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض (جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران) و دکتر صادق زیبا کلام (استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران) برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر صادق زیبا کلام با اشاره به دشواری بحث پیرامون موضوع کتاب و شخصیت جلال آل احمد، گفت: به نظرم اساسی و بنیادی ترین مساله نظام جمهوری اسلامی بحث «ما و غرب» است و اینکه بالاخره ما با غرب چه می خواهیم بکنیم؟ و نکته جالب اینجاست که این کتاب (در خدمت و خیانت روشنفکران) زیربنای موضوع «ما و غرب» محسوب می شود و در واقع من این کتاب را مانیفست ضدیت و دشمنی جمهوری اسلامی با غرب می دانم در حالیکه این کتاب بیش از نیم قرن پیش تدوین شده است.
زیبا کلام با مطرح کردن دو رشته بحث فرعی و اصلی پیرامون این کتاب ، توضیح داد: بحث فرعی معرفی کتاب و موضوع آن است و بحث اصلی پیرامون کتاب ، پیام و پارادایم کتاب در ذیل عنوان غرب ستیزی برای در نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد.
استاد دانشگاه تهران در معرفی و توضیح بخش های مختلف کتاب ، تصریح کرد: علت نگارش این کتاب به گفته خود مرحوم آل احمد ریخته شدن خون مردم در واقعه 15خرداد سال 1342 بود درحالیکه واکنش روشنفکران در مقابل این اتفاق مهم تنها این بود که با بی اعتنایی دست های خود را (بعد خونریزی ظالمانه واقعه 15 خرداد) شستند. آل احمد در تعریف روشنفکری هم با ادبیات ساده بدون قصد بازی کردن با کلمات می گوید که اساسا با اصطلاح روشنفکر مشکل دارد و به طور کلی افرادی را که در ایران با این نام خطاب می شود را اصلا روشنفکر نمی داند. حتی آل احمد معتقد است که ما منورالفکری هم در ایران به معنایی که در غرب وجود دارد، نداریم.
وی در پاسخ به این سوال که اساسا مشکل آل احمد با روشنفکران ایرانی چیست؟ تاکید کرد: جلال تقریبا در تمام کتاب به این سوال پاسخ داده و معتقد است که روشنفکری در ایران یک تقلید مسخره و کاریکاتوری از روشنفکران غربی است. درحالیکه در غرب روشنفکران شخصیت تاریخی و کارویژه های مخصوص خود را داشتند اما درایران روشنفکران به خاطر نبود جایگاه تاریخی و ضرورت های اجتماعی با مذهب و روحانیت درگیر شدند که این فقط از روی تقلید از روشنفکران غربی بود.
زیباکلام با بیان این مطلب که مرحوم جلال و این کتاب در تاریخ ایران جاودانه شد ، توضیح داد: روشنفکری از نظر آل احمد دارای 4 ویژگی است: 1- فرنگی مآبی 2- بی دینی یا تظاهر به بی دینی 3-درس خواندگی (تنها وجه مشترک روشنفکران ایرانی و غربی) 4- بیگانگی نسبت به محیط بومی و وطنی خود.
زیبا کلام در ادامه با مطرح نمودن سابقه تاریخی رابطه ایران با غرب و اروپا توضیح داد: ما دو برخورد با غرب داشتیم که اولی در زمان صفویه اتفاق افتاد که تاثیر زیادی بر ایران نگذاشت ولی برخورد دوم با غرب که در اوایل وره قاجار اتفاق افتاد به خاطر تغییرات گسترده و خیره کننده غرب در انقلاب صنعتی و پای نهادن به عالم مدرن موجب ایجاد حالت تغییر و حس به وجود آمدن پیشرفت در نزد نخبگان ایرانی شد. که این تحولات به انقلاب مشروطه و سپس شکست مشروطه منجر شد که البته من شخصا قائل به انحراف مشروطه نیستم چون معتقدم مشروطه اساسا برای اسلام و شریعت به وجود نیامده بود ولی به هر حال تا زمان روی کار آمدن رضا خان و تا وسقوط وی در سال 1320 که از آنجا بنا بر دلایل متعددی به مدت 12 سال فضای بسیار آزادی در ایران به وجود آمد و افکار و عقاید جدید در ایران متولد شد
زیباکلام ادامه داد: از جمله این عقاید مارکسیم بود که در فضای بعد از جنگ جهانی دوم به طور گسترده ای در تمام نقاط دنیا نفوذ پیدا کرده بود که البته بعد از دهه 70 میلادی این تفکر در دنیا از رونق و توجه می افتد و سوال اینجاست که چرا در ایران با این که کشور بسیار مذهبی است و گرایشات دینی تاریخی در آن وجود دارد ، برخلاف بقیه کشورها جهان بینی تولیدی حزب توده و آرمان ها و ادبیاتش بر خلاف سایر دنیا رو به افول نگذاشت؟ که اساسا جواب این سوال است که با رسیدن به آن می توان هم جلال را فهمید هم شریعتی را فهمید و هم حسین شریعتمداری را.
در ادامه این نشست دکتر ابراهیم فیاض ضمن بیان این موضوع که ما جلال و شریعتی را نشناختیم ، گفت: جلال و شریعتی نقطه شروع های بزرگ و حلقه های واسطه مهمی در تاریخ اجتماعی سیاسی ما بودند که به درستی نقد نشدند. البته هم اکنون جلال و و شریعتی در حال بازتولید هستند و در نمایشگاه «قرآن» امسال من خودم شاهد بودم که کتاب های شریعتی بسته بسته فروش می رفتند ولی سایر غرفه های فروش کتاب خلوت بود.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران توضیح داد: تحلیل هر جامعه نیاز به «نقد اجتماعی» دارد که نقد اجتماعی به عهده فلسفه است و ما و روشنفکران ما و حتی ضد روشنفکران ما مثل شریعتی دارای فلسفه مشخصی نیستیم که با آن نقد اجتماعی داشته باشیم. در مرحله بعد جامعه نیاز به «تئوری اجتماعی» دارد که تئوری اجتماعی از دل علوم اجتماعی بیرون می آید.
فیاض ادامه داد: اینگونه مسائل را باید شدیدا نقد کرد چون اگر جلال نبود شریعتی هم نبود و شریعتی دقیقا بعد از رحلت مرحوم جلال کار خود را شروع می کند. هر دو ضد روشنفکری بودند و اساسا باید دید آیا ما اصلا در ایران روشنفکری داریم یا نه؟ اصلا نیاز به روشنفکری داریم یا نه؟ ما فلسفه مشخص نداریم و کسی که نقد اجتماعی با عیار مشخص بکند و تئوری اجتماعی ارائه بدهد نداریم چون گذشته را نفهمیدیم عیار سنجی نمیتوانیم بکنیم و پیوسته سرکار می رویم. ما در همین قضایای هسته ای هم سرکار رفتیم همانطور که در قضایای نفت و ملی شدن آن هم سرکار رفتیم.
وی با انتقاد از وضعیت روشنفکری و ضد روشنفکری در ایران توضیح داد: روشنفکری و ضد روشنفکری ما عیار نقد دینی مشخص نداشت بلکه مثل صنعت ماشین ما که فقط مونتاژ بوده و فرمالیته است صنعت روشنفکری هم فرمالیته بود و تنها صورت ظاهر بود و عمق و معنا نداشت. جلال یک مقلد بود و در نقد روشنفکری از هایدگر تقلید می کرد که این را در مردم شناسی پیاده کرد. شریعتی و آل احمد بیشتر مسائل را پیچیده کردند و راه را برای ما گم کردند در حالیکه بعد از خودشان و در اوایل انقلاب باز تولید بسیار خشونت آمیزی داشتند.
فیاض در ادامه با اشاره غرور تاریخی ایرانیان افزود: ما بدون فهم هگل و کانت و مارکس به دنبال پوپر و هایدگر رفتیم و از شریعتی تعریف یا انتقاد بی مورد کردیم. مارکس را درایران خیلی ها نفهمیدند در حالیکه بود مارکسیسم می گفتند. آقای دکتر زیبا کلام میگویند ما با غرب در صفویه مواجه شدیم که این گونه نبود. مواجهه ما با غرب از خیلی وقت قبل بود. ملاصدرا با غرب فلسفی مواجه بود و او حرف های فلوطین را آورد و در ایران بازتولید کرد. اساسا رمز انحطاط ایران ملاصدرا است. ملاصدرا (به معنای فلسفی ) غرب زده بود و ما را 300 سال از دنیا دور کرد و اساسا بحث های او موجب ایجاد اخباری گری و ضدیت با عقل شد. مشروطه هم به دین ربط داشت منتها دین غرب زده ما ایرانی ها و مشروطه به نوعی بازتولید دین غرب زده ما بود.
فیاض در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به روشنفکری و فضای دینی حاکم بر جامعه و ارتباط آن با نظام جهانی و مذاکره با آمریکا توضیح داد: دین بهترین عنصر اجتماعی و به قول نئو کانتی ها عنصر جهان پدیداری است که نظام کنشی را تغییر میدهد. بحث های روشنفکری گذشته است و میتوان گفت خود جلال آل احمد و شریعتی هم در این موارد ارتجاعی عمل کردند و پیوسته غصه گذشته را خوردند در حالی که با این دو نمی توان رو به جلو حرکت کرد. نوستالژی جلال خوب است ولی آینده جامعه ایران مسائل روشنفکری و ضد روشنفکری نیست. خود آمریکا که ما چه بخواهیم چه نخواهیم پیشتاز نظام جهانی است ، ضد روشنفکری است و فلسفه حاکم بر جامعه آمریکا فلسفه زندگی روزمره است و با سوژه ها خیلی کاری ندارند و بسیلر عملگرا و به اصطلاح پراگماتیسم هستند.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به مذاکرات هسته ای گفت: برای این آمریکای عملگرا در همین مذاکرات و شبیه آن در دنیا نفس مذاکره کردن مهم بود صرف نظر از هر نتیجه ای که قرار است کسب شود. که خود مساله از تئوری بازی های زبانی ویتکنشتاین گرفته شده است. پس آینده روشنفکری نیست. کارشناسی و پراگماتیسمی (عملگرا) است. همان گونه که الان اینترنت و شبکه های اجتماعی همه کاره اند و خبری از کتابخوانی و مجله خوانی نیست.
حضرت امام در شرح چهل حدیث، ملاصدرا را فخر شیعه معرفی میکند و او را چنین لقب میدهد: «و جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدر المتألهین، رضوان اللّه علیه»
آیت الله سید احمد فهری در مقدمه ترجمه شرح دعای سحر امام خمینی (ره) درباره حساسیت امام نسبت به ملاصدرا مینویسد: «(امام خمینی) از میان حکما و عرفاى گذشته علاقه خاصى به صدر المتألهین دارد و او را فردى محقق و متخصص که بسیارى از معارف را فهمیده و چشیده و مشکلات و مسائل را حل کرده است مىداند. شنیدهام که روزى در درس به عنوان تجلیل از مقام این فیلسوف عارف و در رابطه با تقدیر از علم و توبیخ کوته فکران که پیوسته درباره او سخنان ناشایست مىگویند چنین فرموده است: «ملا صدرا و ما ادریک ما ملا صدرا؟! او مشکلاتى را که بو على به حل آن در بحث معاد موفق نشده بود حل کرده است!»
امام در پیام مهم و تاریخی خود میخائیل گورباچف مینویسد: «از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدر المتألّهین – رضوان اللَّه تعالى علیه و حشره اللَّه مع النبیین و الصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.»
امام خمینی در کتاب کشف الاسرار عبارت عجیبی درباره ملاصدرا دارد. ایشان مینویسد: «محمد بن ابراهیم شیرازی از بزرگترین فلاسفه الهی و موسس قواعد الهیه و مجدد حکمت ما بعدالطبیعه، او اول کسی است که مبدا و معاد را بر یک اصل بزرگ خلل ناپذیر بنا نهاد و اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی کرد و خللهای شیخ الرئیس را در علم الهی روشن کرد و شریعت مطهره و حکمت الهیه را با هم ائتلاف داد، ما با بررسی کامل دیدیم هر کس درباره او چیزی گفته از قصور خود و نرسیدن به مطالب بلندپایه اوست»
علامه سید محمدحسین طباطبایی
علامه طهرانی در کتاب مهر تابان درباره نظر علامه طباطبایی نسبت به ملاصدرا مینویسد: علّامه طباطبائى فلسفه صدرالمتألّهین را به واقع نزدیکتر مىیافتند. و خدمت او را به عالم علم و فلسفه به علّت تکثیر مسائل فلسفه (که در این فلسفه، از دویست مسأله به هفتصد مسأله ارتقاء یافت) فوق العاده تقدیر مىکردند.
و از اینکه صدر المتألّهین تنها بدنبال مکتب مشّائین نرفته؛ و فلسفه فکرى و ذهنى را با اشراق باطنى و شهود قلبى جمع کرده، و هر دوى آنها را با شرع انور تطبیق نموده است بسیار تحسین مىکردند….
مرحوم استاد معتقد بودند که صدر المتألّهین فلسفه را از اندراس و کهنگى بیرون آورد، و روح نوینى در آن بخشید، و جان تازهاى در او دمید؛ پس مىتوان او را زنده کننده فلسفه اسلامیّه دانست.
و از اینها گذشته استاد ما نسبت به مقام زهد و بى اعتنائى بدنیا، و به روش ارتباط با خدا، و تصفیه باطن، و ریاضات شرعیّه، و انزوائى که صدر المتألّهین داشت و در کهَک قم به تصفیه سرّ مشغول شد و طهارت نفس را اهمّ از هر چیز شمرد، بسیار ارزش قائل بوده و تحسین مىنمودند.
و معتقد بودند که: غالب اشکالاتى که بر صدر المتألّهین و فلسفه او مىشود، ناشى از عدم فهم و عدم وصول ادراک بحاقّ مسائل اوست. گرچه خود ایشان نیز به بعضى از استدلالات او نظرهائى داشتند؛ ولى من حیث المجموع او را زنده کننده فلسفه اسلامیّه، و از طراز فلاسفه درجه اوّل اسلام چون بو علىّ و فارابى مىشمردند.
آیت الله حسن رمضانی از استاد علامه حسن زاده آملی نقل کرده که وقتى در محضر استاد علامه طباطبائى صاحب المیزان سخن از اقامه برهان بر اصول معارف قرآنى و عقائد انسانى عنوان شده است فرمود: اینها را ملاصدرا به ما یاد داده است. و وقتى به تنهائى در محضر مبارکش مشرف بودم که سخن از خدمت علمى این اکابر الهى به میان آمد فرمود: آقا آنهمه ناملایمات روزگار را چشیدهاند، و آنهمه سنگ حوادث را خوردهاند، و طعنها و دشنامها از این و آن شنیدهاند، و محرومیتها و آوارگیها را تحمل کردهاند، ولى دست از گوهر گرانبهاى عقیدت ایقانى، و حقیقت ایمانى خود برنداشتهاند و با همه آن رنج و سختیها معارفى را که با خون جگر تحصیل کردهاند نوشتند و گذاشتند و گفتند حق و حقیقت این است که نوشتهایم.
همچنین آیت الله حسن رمضانی نقل کرده علامه حسن زاده آملی میفرمود: جناب علامه طباطبایی رحمت الله علیه، کلید را از جیبشان در آورده بودند و میخواستند در منزل را باز کنند و بروند داخل. نگاهی کردند به من و فرمودند: آقا ما هر چه داریم از آخوند (یعنی ملاصدرا) داریم.
(گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس: در اصطلاح فلاسفه و حکمای معاصر، مراد از آخوند، صدرالمتالهین شیرازی است و اگر حکما و فلاسفه، کلمه آخوند را به تنهایی و به صورت مطلق بگویند منظورشان ملاصدرا است)
علامه محمدرضا مظفر
علامه محمدرضا مظفر در مقدمه خود بر اسفار مینویسد: سخن گفتن از صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازى قوامى، نویسنده کتاب اسفار، که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتالهین مشهور است، برایم بسى لذتبخش است. من از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاد اندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشهها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفت زدهام. ویژگىهایى که برشمردم پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم از نوشتهها و کتابهایش احساس نمودهام.
علامه سید محمد حسین طهرانی
علامه طهرانی در کتابالله شناسی عبارت جالبی درباره صدرالمتالهین دارد. مینویسد: این برهان که متّخذ است از مجموع کتب صدر المتألّهین شیرازى؛ افتخار ما و افتخار اسلام و مسلمین و افتخار بشریّت تا روز قیامت، ملاحظه مىکنید که چقدر انسان داراى ترقّى و کمال بوده است! و کسانیکه از فلسفه و حکمت وى دور هستند و در تکاپوى فهم آن عمر عزیزشان را سپرى نمىکنند چقدر در ظلمت و جهالت غوطه ورند.
در کتاب امام شناسی مینویسد: کتابهاى صدر المتألّهین شیرازى رضوان الله علیه حقّاً موجب فخر عالم تشیّع و بلکه عالم اسلام است؛ تحقیقات و تدقیقات این راد مرد بزرگ در زوایاى آیات و روایات، مشکل گشاى اساسى راه معرفت و پیشرفت است.
شهید استاد مطهری
شهید مطهری ارادت خاصی به ملاصدرا داشته و اسم انتشارت خود را صدرا نامگذاری کرده است و در سفرش به شیراز عنوان کرده بود که چقدر لذتبخش است در جایی نفس میکشم که ملاصدرا 400 سال پیش در این شهر نفس کشیده است.
حضرت آیتالله خامنهای
رهبر معظم انقلاب در پیام خود به همایش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهین (ره) فرمود: «از تشکیل این مجمع بزرگ علمى و فکرى که برگرد اندیشه و شخصیت فیلسوف نامدار ایرانى، حکیم صدرالمتالهین شیرازى فراهم آمده، احساس افتخار و مسرت مىکنم و خداى سبحان را سپاس مى گویم.
برگرفته از :
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920201001204
*تریبون ! لطفاً در گلچین اخبار بیشتر دقت کن !
باسلام.
1- منظورشان این بود که همین ملاصدرا هم عقلانیت ما را به جای شایسته ی خود نرسانید. و ما باید جلوتر میرفتیم نه این که در او متوقف شویم
2- آقا یا خانم رویش لطفا جای نظر مقاله ننویسید.
جناب صادق زاده ! اگر لازم باشد این چند خط نوشتن چه ضرری دارد ؟!
– لطفاً به معنای انحطاط توجه بفرمایید :
پست شدن ، شکست ، زوال ، انهدام ، تباهی ، فساد ، …
مخاطبین محترم می تونند برای اطمینان بیشتر به لغت نامه ها مراجعه بفرمایند .
بعد این معانی با توضیحات بزرگان نامبرده از شخصیت بزرگ ملاصدرا چه نسبتی دارد ؟
لطفاً بیشتر تأمل بفرمایید
يادتان نرود كه اصل فلسفه نيازمند امتداد اجتماعي است و مكتب صدرا در شرايط فعلي بيش از همه نيازمند اين امتداد به صورت جدي است.
به بيانات امام خامنه اي درباره امتداد اجتماعي فلسفه رجوع كنيد….
ابراهیم فیاض خود دچار انحطاط شده است.سخن هایی این چنینی قبلا هم از اشان شنیده بودیم که گفته بودند سروش ادامه دهنده راه مطهری است. از کسی که با کتابهای ترجمه شده غربی رشد کرده انذ توقعی بیشتر از این هم نیست.تریبون فکر می کنم دقتی در نشر مطالب نداری.هدفت چیست .خدا می داند؟
عجب! یک اسطورۀ فلسفه را به عنوان رمز انحطاط میدانید؟ خدا شفا عنایت کند.
دوستان عزیز لطفا به همدیگر اتهام نزنیم. آقای دکتر فیاض بارها امتحان خود را داده اند ایشان فردی متدین و انقلابی هستند. سعی نکنیم این اختلاف نظرها را که لازمه پیشرفت هستند و در واقع همان کرسی های آزاد فکری هستند که رهبری سال هاست فرموده اند، به تقابل و تفرقه بکشانیم.
مهم این است که در اصول و آرمان ها هم نظر باشیم.
دکتر فردید هم ملاصدرا را غربزده می دانست . ایشان تمام فلسفه اسلامی را یونان زده وغریزده میدانست. ریشه داستان در انجاست .
دکتر عماد افروغ می نویسد: انقلاب اسلامی در نگرش صدرائی امام ریشه داشت. با دقت در سخنان امام و ملا صدرا مشاهده می کنیم که بسیاری از عبارات امام، برگرفته از آثار ملا صدراست. بدین ترتیب ملا صدرا دین بزرگی بر گردن انقلاب ما دارد.(انقلاب صدرائی ما، مهرنامه، همان، ص۱۸۴) حتی طرح جمهوری اسلامی و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی تآثیر پذیرفته از مؤلفه های اساسی صدرائی و بروز یافتن لایه های عینی تر آن است.(همان)
فکرکنم صحبت چیز دیگری است
استاد علامه محمد رضا حکیمی که یکی از چهره های اصلی در تکون اندیشه ی سیاسی جدید اسلامی است، و وصی شرعی دکتر علی شریعتی نیز هست، در سخنانی بیدارگر و پرشور، به یادکرد پاره ای از اشکالات وارد بر نسبت اندیشه ی صدرائی و انقلاب اسلامی پرداخته است.
استاد حکیمی می نویسد: برخی ژرف نیندیش، و ناآگاهانهنگر، و دستخوش تشویشهای ادراکی … فراز آمدن «انقلاب اسلامی» ایران را، انگاره گرفته، و تأثیر پذیرفته، و بنیاد یافته، از اندیشههای فیلسوف عرفان مشرب، جناب صدرالمتألهین شیرازی (رحمه الله) وا مینمایند … شاید با این نگاه که امام خمینی(رحمه الله) به مبانی صدرایی گرایش داشت … و ندانستهاند یا نخواستهاند بدانند که اگر جناب صدرالمتألهین، فیلسوفی سیاسی و اجتماعی بود، و ذوق فعّال سیاسی داشت، چرا مطالبی و کتابی (مانند فارابی و ابنسینا و ابوالحسن عامری) دربارة فلسفه ی سیاسی ننوشت؟ و اگر مبانی چند التقاطی صدرایی (که آمیزهایی است از مطالب مشاّیی، اشراقی، رواقی، افلاطونی، ارسطویی، فلوطینی، اسکندرانی، گنوسی … و اقوال برخی از صوفیه، و (با تأویل) آیات و احادیث…)، میتوانست زایندهی جهشهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی و تحرّکهای انقلابی باشد، چرا از این پیش، آن همه صدراییان، به سبکترین جنبشی دست نیازیدند؟ و چرا جناب حاج ملاّ هادی سبزواری (مانند سید جمالالدین اسدآبادی)، عرصه را بر ناصر الدین شاه تنگ نکرد، بلکه او را در سبزوار به حضور نیز پذیرفت و مورد تکریم قرار داد.
نزدیک و نزدیکتر بیاییم، چرا علامه طباطبایی(رحمه الله)، استاد مسلّم و مروّج فلسفهی صدرایی در این روزگار، نه تنها گامی در راه انقلاب و تأیید آن برنداشت؛ بلکه با این حرکت، مخالف بود.
همچنین دو استاد متبحّر در مبانی صدرایی، سید جلال الدین آشتیانی و دکتر مهدی حائری یزدی، که با انقلاب بر سر عنادی سخت بودند، و سخنانی تند میگفتند؟!
البته، ممکن است (در اوضاع کنونی، و با رسیدن کار به اینجا … و افتادن دین و دولت به دست اشخاص تجربه نشده، و سلطه یافتن متکاثران تورّم آفرین، و مکندههای خون ملت…، و پایمال شدن انسان محروم، و پیدا شدن «درّههای فقر، در کنار قلّههای ثروت»… فرهیختگانی واقعبین ( نه شعارمدار…) بگویند که حق به جانب علامه طباطبائی و همفکران ایشان بوده است… لیکن نباید غفلت کرد که بسترهای تکلیفی و اقدامی ـ از نظر زمان و مکان ـ همواره متفاوت است، که به آن اشاره خواهیم کرد. (مفسر ربانی، صص ۷۱۰- ۷۱۲)
همان ستایش کنندۀ فیدل کاسترو؟ تفکیکیها به زحمت پاسخی به صدراییها دارند.
آقای فیاض باید با ادبیات علمی درباره مسائل علمی حرف بزنند نه با ادبیات عوامانه و رسانه ای ؛ این مدل حرف زدن اتفاقا باعث میشه نظریاتشون بیش از پیش رد بشه. مخصوصا درباره شخصیت هایی که جزو نوابغ تشیع محسوب میشن و حساسیت خاصی درموردشون وجود داره . اما در کلیت فکر میکنم رسول جعفریان بهتر از اقای فیاض تونسته انحطاط ِ پایان صفویه رو حول شخصیت فیض کاشانی توضیح بده و تاثیرات بعدیش رو مشخص کنه.
با سلام خدمت همه دوستان: یکی از طرفداران تایید علامه راجع به ملا صدرا آورده مثل اینکه این دوست عزیز تفسیر المیزان نخوندن والا این حرف نمیزدند. علامه در المیزان می فرمایند: ملا صدار اشتباه کرد و کار وخراب تر کرد و الا عرفان برهان و قرآن قابل جمع نیستن. عرفان راه دل می رود، برهان راه عقل( عقل ابزاری و منطق ارسطویی یونانی) و قرآن راه تعبد. این سه راه هیچ وقت با هم سر سازش ندارند بلکه در تضاد با هم هستن. لذا به نظرم همه تاییدهای دوستان سر اینه که هیچ وقت نظراتوشن بر اساس دقت در مبانی و تحلیل درست از اون نیست
به نظرت امام خمینی از کدوم راه رفتند؟
سری به کتاب چهل حدیث ایشان بزن و بگو با کدوم بیشتر مطابقت داره؟
کراماتی که از برخی بزرگان نقل شده حاصل برهان های عقلی است یا عرفان های نظری و عملی و یا قرآن؟
خبر داری امام خمینی(ره) چند وقت یکبار قرآن را ختم می کرده اند؟ حاج عیسی چطور؟(حاج عیسی خدمتکار امام بوده)
برای آقای فیاض متاسفم که تا این حد عوامگرایانه سخن میگویند.
عوام کجاست؟
با سلام به دوستان . توصیه به آقای فیاض. اگر اسفار نخوانده ای و فرصت مطالعه آنرا نداری به شواهد الربوبیه مراجه کن ،- البته اگر خدای سبحان توفیق آنرا عنایت فرماید – برای نقد امروز وارائه طرح ، ناگزیر از مراجعه با گذشته است . حل مهمات فلسفی و ارائه تازه های حکمی ، از دستاوردهای این مرد بزرگ الهی است . بی انصافی نکنید.
برادروخواهر عزیز بعد از گذشت سی واندی سال از انقلاب این جریان های فکری وفلسفی منتسب به اقمار ملاصدرا چه گلی بر سر مازدند که اینقدر با تفاخر و بت سازی از آنها تجلیل میکنیم اگر با تحجر و بت سازی با علما و حکما مواجه شویم وجایی را برای نقد نگذاریم در گذشته می مانیم وجایی برای آینده نداریم در غرب هم متفکرانشان نقد می شوند واگر اندیشه بازمانه پیش نرود ابطال میشود پویایی ثبات فکری مستلزم گذر از تحجر وقشری نگری و غرب زدگی است بنده خدا استاد فیاض که لسان ایشان افق آینده است در گفتمان وبیوسفر امکانی فکری حالو روز این روزهای ما برتافته نمیشود وبه انزوا میرود برادرانه توصیه میکنم مقاله های ایشان را در نشریه پگاه حوزه بخوانید تا از عمق بصیرت ایشان آگاه شوید چندرسانه ای ایشان هم در سایت سیما فکر در دسترس است . ومن الله توفیق