هفدهم مردادماه یادآور تلاش و سختکوشی مجاهدانی است که عاشقانه و بیپروا در عرصه وسیع و پرخطر اطلاعرسانی جان خویش را در طبقی از اخلاص نهاده و با عشقی غیرقابل وصف به رسالت و حرفه خود، در آسمان وسیع شهادت و جانبازی پروازی بیپایان در اوج مظلومیت را دنبال میکنند.
روایت، روایت قلم است و آنچه مینگارد تا سر حد خون و جانبازی؛ آنجا که ایثار جان درراه رسیدن به اهداف والا الگویی از نامی در تاریخ این مرزوبوم ثبت میکند که نام آنهم فرصتی میشود برای تقدیر؛ تقدیر از قلمی که نگارش آن در طول ادوار تأثیر شگرف بر سرنوشت آدمی داشته است.
قدم به قلم میماند و قلم در پرتو ایثار جان نامی پرآوازه میشود تا حکایت کند پاسداشت کوششهای صادقانه و بیدریغ خبرنگاران متعهد و آزادهای که برای دسترسی، تولید، توزیع و انتشار اطلاعات از هیچ کوششی دریغ نکرده تا اندیشهای جاودانه را به نام و یاد خود ماندگار سازند.
قلم همچنان حکایتی دارد از جانبازی مردی که این روز را به نام خود در تاریخ به یادگار گذاشته است و بر تارک تاریخ همچون نگینی افتخار نویسندگان عرصه خبر و اطلاعرسانی میشود.
شاید تاریخ طنین آخرین جملات او را هرگز از یاد نمیبرد، آن هنگام که در بحبوحه آتشباران کنسولگری ایران در مزار شریف، برای انتشار خبر سقوط شهر در واژههای کلامش در حیرت مانده که میگوید: «هفدهم مردادماه سال77؛ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند، به من بگویید که چه وظیفهای…» ناگهان ارتباط تلفنی قطع میشود.
آخرین پیام و مکالمه شهید محمود صارمی با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) نشان از همت و تعهد والای این شهید گرانقدر در انتشار اخبار و اکمال وظیفه خود دارد.
روایت ایثارگری رسالت پیامبرگونه محمود صارمی را در حضور خانواده بزرگوارش دقایقی چند بهمرور نشستهایم و واژگان دُر گونه مادر و همسر شهید را در مجال واژگان گنجاندهایم تا گلواژهای در یادمان ایثارگریهای این شهید مظلوم باشد، “والیه معظمی” مادر 9 فرزند است که خودش از محمود بهعنوان “پسر کوچیکه” یاد میکند و از وابستگیهای مادری و پسری میگوید.
از وابستگی که به شهید صارمی داشتید برایمان بگویید؟
مادر شهید: محمود در بین همه فرزندانم خاص بود اخلاق و رفتارش باهمه متفاوت بود، علاوه بر اینکه مهربان و دلسوزی بسیارمودب و صبور بود.
محمود از دوران کودکی بسیار ساده و مظلوم بود هرگز به دنبال تجملات و مطرح کردن خود در میان دیگران نبود هنگامیکه در دانشگاه تهران پذیرفته شد کمتر کسی از فامیل و اقوام متوجه شدند که دانشگاه قبولشده است.
پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی و اخذ مدرک کارشناسی ارشد و اشتغال به کار در خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز به دلیل اینکه اهل بزرگنمایی، خودنمایی و مطرح کردن خود نبود کسی از کار او چیزی نمیدانست.
بارزترین ویژگی اخلاقی فرزندتان چه بود؟
مادر شهید: همیشه دوست داشت بهجای اینکه باری بر دوش دیگران بگذارد باری از دوش آنها بردارد، همواره سرش به کار وزندگیاش گرم بود و از فخرفروشی به دیگران متنفر، بهجرئت میتوانم بگویم زمانی که شهید شد اغلب اقوام و آشنایان تازه متوجه شدند که محمود خبرنگار بوده است.
از دوران تحصیل فرزندتان و تلاشهای او درراه رسیده به اهدافش بگویید؟
مادر شهید: محمود از پشتکار فراوانی برخوردار بود در بحبوحه بمباران هوایی شهرستان بروجرد توسط رژیم بعث عراق در دهه 60، محمود خود را برای کنکور سراسری آماده میکرد، در آن روزها همه بچهها به بهانه جنگ، درس و تحصیل را رها کرده بودند اما محمود بهصورت مرتب و با برنامهریزی درس میخواند او حاضر نبود حتی در آن شرایط سخت هم وقت خود را بیهوده تلف کند.
محمود در کار و حرفه خود بسیار ثابتقدم بود و از هیچ تلاش و کوششی در این راه فروگذار نبود، اوایل آغاز به کارش در خبرگزاری، در سرویس شبکار میکرد و ساعت دونیمه شب از سرکار به خانه میآمد و آن هنگام تازه شروع به درس خواندن میکرد و فردا صبح نیز در یک شرکت مهندسی مشغول به فعالیت بود.
پشتکار فرزندتان در عرصه خبرنگاری را چگونه توصیف میکنید؟
مادر شهید: در عرصه خبر پشتکار و تلاش محمود در افغانستان مثالزدنی بود همهکسانی که او را میشناختند از صداقت در رفتار، مهربانی و دلسوز بودن او تعریف میکردند، محمود در کارش بسیار رازدار بود و هرگز خودش را نیازمند تعریف و تمجید از سوی کسی نمیدانست.
محمود در وداع آخر گویا میدانست که برگشتی در کار نیست، مرا در آغوش کشید و گفت: مادر حلالم کن
از آخر وداع با فرزند دلبندتان چه خاطرهای دارید؟
مادر شهید: محمود در وداع آخر گویا میدانست که برگشتی در کار نیست مرا در آغوش کشید و گفت مادر حلالم کن، اما محمود جز خوبی و محبت کاری نکرده بود که نیاز به حلالیت داشته باشد او هرگز با من و پدر مرحومش بهتندی حرف نمیزد، هرگز کوچکترین بیاحترامی به ما نکرد و همیشه با صدای آرام توأم با تواضع و فروتنی با ما رفتار میکرد.
بارها در خانه راه میرفت و من و پدرش را در آغوش میکشید و صمیمانه میبوسید، با ما شوخی میکرد و ما را وادار میکرد که بخندیم و غصه نخوریم.
خدیجه روزبهانی همسر شهید صارمی نیز در بخش دیگر گفتوگو در مورد همسر شهیدش ناگفتههایی را مطرح کرد
نحوه آشنایی شما با شهید محمود صارمی چگونه بوده است؟
همسر شهید: نسبت دور فامیلی که با یکدیگر داشتیم منجر به شناخت و درنهایت ازدواج من با محمود در سن 23 سالگی در سال 71 شد.
مهمترین ویژگی که شمارا در ازدواج با همسرتان ترغیب کرد و شما در شخصیتشان مشاهده کردید، چه بود؟
همسر شهید: یک جمله ای گفتند که درست نقطه مقابل من است چراکه من ارادهای قوی در تصمیمگیریها ندارم و خیلی سخت میتوانم به نتیجه برسم اما ایشان گفتند که ارادهای قوی دارند و هر چیزی را که در زندگی لازم باشد و نسبت به آن هدفگذاری کرده باشند، روی آن موفق شده و توانسته است آن را به دست آورد.
این ویژگی اخلاقی که من خود فاقد آن بودم و میتوانست به من در زندگی کمک کند، اراده قوی ایشان بود که همین امر مشوق من برای شرکت مجدد در کنکور و قبولی در دانشگاه در سال اول زندگی مشترکمان شد.
او ضعفهای من را باقوتهای خود پوشاند، شخصیت او باعث شد که من راحت بتوانم درس بخوانم و مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم ارتباطات اخذ کنم.
شهید صارمی از چه سالی فعالیت خود را بهعنوان خبرنگار آغاز کردند؟
همسر شهید: شهید صارمی از سال 70 پس از شرکت در آزمون ورودی سازمان خبرگزاری و قبولی در آن با خبرگزاری ایرنا همکاری خود را آغاز کرد.
ثمره ازدواج شما با شهید محمود صارمی چند فرزند است؟
همسر شهید: یک پسر 21 ساله دارم که یک سال پس از ازدواجمان به دنیا آمد و هنوز سه سالش نشده بود که پدرش به افغانستان اعزام شد چهار سال و نیمش تمام نشده بود که پدرش شهید شد.
تسنیم: رفتوآمدهای شهید صارمی هنگامیکه برای نخستین بار به افغانستان اعزام شد چگونه بود؟
همسر شهید: هنگام اعزام به افغانستان روال کار به این صورت بود که چند ماه آنجا بود بعد از بیست روز برمیگشت تا در کنار خانوادهاش باشد.
شاید کار خدا بود که او مورد این عمل جراحی قرار گیرد وگرنه ممکن بود ما هرگز او را نبینیم
آخرین باری که شهید صارمی به کشور برگشت را به خاطر دارید؟
همسر شهید: به خاطر عمل آپاندیسی که آنجا داشتند احساس کسالت میکردند که بهمنظور سپری کردن دوران نقاهت خود به کشور برگشتند و در بدو ورود به مشهد رفت و برادر شوهرم او را تا تهران همراهی کرد.
شاید کار خدا بود که او مورد این عمل جراحی قرار گیرد و پیش از شهادتش مجبور شود برای استراحت به ایران برگردد وگرنه ممکن بود ما هرگز او را نبینیم.
به نظر شما مهمترین شاخصه شهید صارمی که موردقبول اصحاب جامعه خبری است، چیست؟
همسر شهید: تعهد کاری بالای شهید صارمی مهمترین شاخصه و ویژگی کاری وی بود، زمانی که در حال مخابره خبر محاصره کنسولگری توسط نیروهای طالبان بود تا آخرین دقایق باوجوداینکه خطر بیخ گوششان بود رسالت خبری خود را رها نکرد.
کسانی که وارد عرصه خبر میشوند معمولاً ضریب هوشی بهتری نسبت به دیگران دارند و یا اینکه به دلیل دارا بودن ویژگی خاصی که این شغل دارد پیگیری و ممارست فرد در به اتمام رساندن موضوع مورد پیگیری را میطلبد.
شهید صارمی علاوه بر اراده قوی یک ویژگی خاص دیگر هم داشت و آن سختکوشی، تعهد و مسئولیتپذیری بالای او بود چراکه ایشان جز در خبرگزاری با سه شرکت مهندسی عمرانی همکاری میکرد مدل زندگی او بهگونهای بود که سختکوشی را ایجاب میکرد خیلی اوقات هم شب و روز مشغول کار بود و در تمام این مدت سعی میکرد کار خود را بهدرستی انجام دهد.
شهید داوطلبانه به ماموریت آخر رفت؟
همسر شهید: معمولاً شیوه کار به این صورت است که در اینگونه سفرها به آنها پیشنهاد میشود و خودشان میپذیرند که بروند یا نه اما غالباً به دلیل وجود رده بندیهای سازمانی از آنها خواسته میشود و آنها این کار را انجام میدهند.
تقریباً 38 روز طول کشید تا خبری را که منتظر آن نبودیم دریافت کردیم
از لحظه ای که خبر شهادت همسرتان را شنید برایمان بگویید
همسر شهید: تقریباً 38 روز طول کشید تا خبری را که منتظر آن نبودیم دریافت کردیم چراکه در تمام این مدت خوشبینانه منتظر بازگشت او بودیم، 14 مرداد برای آخرین بار شهید صارمی تهران را ترک کرد و 17 مرداد با تماس معاونت خبر خبرگزاری که آن هنگام به عهده محمدرضا صادق مشاور فعلی رئیسجمهور بود، از ما خواستند که «خط تلفن منزل را آزاد نگهدارید چراکه ممکن است آقای صارمی تماس بگیرند، با توجه به شرایط خاصی که در افغانستان ایجادشده و پیشروی طالبان در کابل و مزار شریف احتمالاً او شهر را ترک کردند و برای اینکه موقعیت خودشان را به شما اعلام کنند تماس میگیرند».
ما منتظر بودیم اما هیچ خبری نشد اخبار را پیگیری میکردیم؛ با توجه به اخبار شرایط منطقه بسیار حساس بود و بهصورت مرتب از طریق خبرگزاری برای پیگیری با ما در تماس بودند.
شرایط سختی بود، ازنظر روانی فشار زیادی به همه وارد شد مخصوصاً اینکه فردی از اعضای خانواده را به امید این راهی سفری دور میکنید که فکر میکنید بهزودی برمیگردد.
شهید صارمی هنگام رفتن گفت این آخرین باری است که به این مأموریت میرود و پس از انجام کارهایش سریعاً به ایران برمیگردد، همه ما منتظر بازگشت او به کشور بودیم و اصلاً در ذهنمان این نبود که او برنمیگردد چون آدمی بود که شرایط و موقعیتها را میسنجید و من میدانستم که میتواند از خودش مراقبت کند و چون گفته بود طالبان قبلاً هم وارد شهر شده و آسیبی به آنها بهعنوان خبرنگار یا کارکنان کنسولگری وارد نکرده است.
من با خود گفتم حتی اگر طالبان پیشروی کنند در نهایت کارکنان کنسولگری شهر را ترک میکنند و موقعیتشان ممکن است سخت شود، خبرهای بعدی که رسید اشاره به این داشت که آنها را دستگیر کرده و از جایی بهجای دیگر برندهاند مثلاً میگفتند در خودرویی که شیشههای دودی دارد آنها را به قندهار و یا به شهرهای دیگر منتقل کردهاند ذهن به سمتی رفت که اینها دستگیرشدهاند و درنهایت آنها را مورد شکنجه قرار میدهند تا بتوانند اطلاعاتی را که میخواهند از آنها دریافت کنند.
همسایگان و اقوام ما را دلداری میدادند و میگفتند اتفاقی نمیافتد نگران نباشید، ولی متأسفانه پس از گذشت 19 روز خبر دادند که آنها کشتهشدهاند و امیدی به زندهبودن آنها نیست و مجدداً 19 روز دیگر طول کشید تا اجساد آنها را به ایران آوردند، دقیقاً 38 روز از آخرین باری که ما اولین خبر را از اوضاع آنها دریافت کردیم تا لحظهای که جسدش وارد تهران شد طول کشید و من نمیتوانستم فقدان او را باور کنم.
چگونه با نبود همسرتان کنار آمدید؟
همسر شهید: چند سالی طول کشید تا باور کردم امیدی به برگشت همسرم نیست، خانواده وی جسدش دیده بودند من خواستم ببینم گفتند جسد شرایط مطلوبی ندارد بگذارید تصویری که در ذهن شما است باقی بماند، دو سه سال طول کشید با کمک مددکاران بنیاد شهید و یک دوره مشاوره توانستم این موضوع را برای خودباور پذیر کنم.
چطور توانستید نقش پدر و مادر را برای فرزند خردسال خود پس از شهادت پدرش ایفا کنید؟
همسر شهید: در زندگی کوتاهی که با محمود داشتم ویژگیهایی را پیدا کردم که تا پیش از آن این ویژگیها را نداشتم؛ من ذاتاً آدم صبوری نیستم اما پس از ازدواجم با او خیلی متفاوتتر شدم اما اگر لطف خدا و همراهی خانواده و دوستان و همکاران همسرم نبود نمیتوانستم این دوران و شرایط سخت را بهخوبی سپری کنم و با حمایت خانوادهام توانستنم این سالهای سخت را بگذرانم.
اگر قبل از ازدواج میدانستید که همسرتان بهزودی شهید میشود، بازهم حاضر بودید با شهید صارمی ازدواج کنید؟
همسر شهید: بله؛ چون یک ویژگی مهم در زندگی ما بود که فکر میکنم به خاطر این ویژگی دوباره دست به این انتخاب میزدم و آن این بود که من و همسرم دوستان خوبی برای یکدیگر بودیم ویژگی یک دوست خوب این است که شما میتوانید از هر موضوعی که میخواهید حتی مخفیترین امور زندگی خود با او صحبت کنید و درصورتیکه شما مایل باشید اظهارنظر کند؛ ما در مورد هر موضوعی که خیلیها در مورد آن باهم صحبت نمیکردند، صحبت میکردیم شاید همسران خوبی برای هم نبودیم چون پیش میآمد خیلی اوقات برسر برخی مسائل باهم تفاهم نداشتیم ولی دوستان خوبی برای هم بودیم.
مهمترین ثمره و نتیجهای که میتوان از یک ازدواج خوب کسب کرد آرامش است همانطور که در قرآن و روایات به آن اشارهشده قطعاً ما هم در زندگی مشکلاتی داشتیم اما خوبیهای زندگیمان بیش از تلخیهایش بود.
به نظر شما مهمترین خواستهای که شهید از فعالان عرصه خبر میتواند داشته باشد چیست؟
همسر شهید: خبرنگاران به دلیل آگاهی داشتن بر اموری که عموم جامعه نسبت به آنها آگاهی ندارند جزو نخبگان جامعه هستند بنابراین نخبگان رسالتی که در قبال جامعه بر عهدهدارند بیشتراست بر این اساس متناسب بااستعداد خود وظیفهای بر عهدهدارند ازجمله اینکه کاملاً جامعه خود را بشناسد و نگاهی متفاوتتر از یک فرد عادی به جامعه داشته باشد و اموری را ببیند که یک فرد عادی به آنها توجه نمیکند.
یک خبرنگار باید بداند با چه هدفی کار میکند؛ گاهی حتی سعی میکنیم گرایشات حزبی و جناحی را در کار خود دخیل کرده و به کار و رسالت خود آسیب وارد کنیم و باعث ایجاد تنش شویم اما یک خبرنگار باید خود را در جایگاه تکتک افراد جامعه ببیند و بداند که چگونه میتواند تنشها و آسیبهای اجتماعی را بامهارت خود توصیف کرده و آنها را کاهش دهد و به اهداف عمومی و متعالی توجه بیشتری داشته باشد.
ملاقات با امام خامنهای آرزوی همسر و فرزند شهید صارمی
برگزاری مراسم روز خبرنگار در زادگاه شهید باید چه تفاوتی با دیگر شهرهای کشور داشته باشد؟
همسر شهید: غالباً افراد شاخص که روزی از سال به نام آنها است یا کار تأثیرگذاری انجام دادهاند که آثار آن در جامعه باقیمانده است در زادگاه خود یا محل دفن خود به آن بیشتر پرداخته میشود اما به نظر من با توجه به اینکه در همه کشور خبرنگاران گمنام و ناشناختهای داریم که دست به انجام کارهای بزرگی زدهاند باید جدای از اینکه در بروجرد بهعنوان زادگاه شهید صارمی بهصورت ویژه به آن پرداخته شود، خوب است که در همه کشور مسئولان متذکر شوند که اگر کار و یا حرکتی را در سطح کشور و دنیا انجام میدهند آن حرکت به یمن حضور خبرنگاران برجسته معرفی میشود.
با معرفی خبرنگاران برجسته مردم متوجه بزرگی و اهمیت آن میشوند و باور دارند که باید تجلیل شوند، از خبرنگارانی که یک سال تمام تلاش میکنند در عرصههای مختلف و حتی شهدایی که در عرصههای نبرد حق علیه باطل در هشت سال دفاع مقدس مبارزه کرده و شانهبهشانه رزمندگان حرکت کرده و خیلی از آنها جانباز و خیلیهای دیگر شهید شدند از این افراد نیز یاد شود.
لازم است فضای مشارکت مسئولان با خبرنگاران تلطیف شود و مسئولان به خاطر بیاورند که هیچ دربستهای در مقابل خبرنگاران نباشد و تلاش کنند امتیازاتی را برای خبرنگاران بهعنوان قشری که کار پرخطری دارند و نیز امنیت شغلی و تأمین آتیه این شغل را فراهم کنند که این خود کمک میکند یک خبرنگار بدون دغدغه در فضای کاری خود حاضر باشد و بتواند رسالت خود را به بهترین نحو انجام دهد.
تاکنون به دیدار مقام معظم رهبری مشرف شدهاید؟
همسر شهید: در سالهای اول شهادت همسرم یک ملاقات عمومی بود که ما در آن شرکت کردیم و ایشان را دورادور زیارت کردیم ولی ملاقات خصوصی نداشتهایم و من و پسرم بسیار تمایل داریم ایشان را از نزدیک ملاقات کنیم که تاکنون این مهم دست نداده است.
Sorry. No data so far.