روز 28 مرداد یادآور کودتای سیاهی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد. طرح کودتای نظامی 28 مرداد را باید در اصل، یک طرح انگلیسی دانست. انگلیس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد.
اگرچه اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد اما سستی مصدق و دلایل مختلف دیگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملی شود و بدین ترتیب منجر به یکی از ننگینترین دورههای استبداد در تاریخ معاصر ایران و حاکمیت 25 سال دیکتاتوری محمدرضا شاه با حمایت آمریکا گردید.
«نسیم» در سالروز وقوع کودتای 28 مرداد و با هدف بررسی بیشتر زوایای مختلف این حادثه تاریخی به گفتگو با موسی حقانی؛ رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران پرداخته که مشروح آن در ادامه میآید.
نسیم: ارزیابی شما از کودتای 28 مرداد چیست؟ هواداران سلطنت معتقد بودند که این قضیه قانونی است یعنی مصدق خود کاری کرده که شاه در غیاب مجلس میتواند رسماً و رأساً مصدق و زاهدی را برکنار کند؛ نظر شما چیست؟ آن عمل را قانونی میدانید یا خیر؟
حقانی: هم دوستان، هم منتقدین و هم دشمنان مصدق میگویند مصدق اشتباه کرد که مجلس 17 را تعطیل کرد.
نسیم: این امر به دلیل میل به دیکتاتوری مصدق بوده است؟
حقانی: دکتر مصدق از اینکه کسی نظارت بکند حالا با این عنوان که من دارم با انگلیس میجنگم و اینها بخواهند دست و بالم را ببندند و از اینکه اینها نظارت بر کارهای وی بکند، جلوگیری میکرد.
دولت ظاهراً در تنگنای اقتصادی اسکناس چاپ کرده بود خوب چاپ اسکناس درست است که تنگنا را برطرف کند، اما ایجاد تورم میکند؛ قرار شد که یک هیأتی بیاید و نظارت بکند بر این کار و از دولت مطالبه کند؛ مصدق می خواست زیر بار آن نظارت نرود؛ چون می گفت یکی میآید و اطلاعات به دست میآورد و فردا در مطبوعات اعلام میکند و در نهایت برای دولت تنش ایجاد میکند.
با این توجیه که بعضی از این نمایندگان با انگلیسیها همراه هستند، آمد و طرح رفراندوم انحلال مجلس را پیش برد؛ به نظر من دکتر مصدق خیلی منطق قوی نداشت؛ در این کار وقتی در دولت او عوامل انگلستان وجود دارند و برخی از وزرای وی وابسته به انگلیس هستند، پس دولت را هم تعطیل کند.
در مجلس بالاخره یک تعدادی طرفدار تو بودند و در انتخابات مجلس 17 بخشی از طرفداران دکتر مصدق به مجلس راه یافتند و تعطیلی پارلمان کار درستی نبود، اما اینکه این را مبنا قرار دهیم که رفتار شاه قانونی بود این هم درست نبود.
معتقدم روشهای دکتر مصدق و توانمندی او برای تحقق اراده ملی ضعیف بود
دکتر مصدق یک نخست وزیر معمولی نبود، یعنی نخست وزیری نبود که در شرایط معمولی در ایران زمام امور را به دست بگیرد؛ دکتر مصدق نماینده یک نهضت بود؛ حال اینکه این نماینده چقدر صلابت و توانمندی دارد، بحث است؛ من خودم معتقدم که روشهای دکتر مصدق و توانمندی او برای تحقق اراده ملی ضعیف بود.
روشهای مصدق بهگونه ای نبود که از پس شبکههای 300 ساله انگلستان در کشور ما بر بیاید
به عبارت دیگر مصدق نمیتوانست از پس این ماجراها بر بیاید؛ اصلاً روشهایی که به کار برده بود روشهایی نبود که بتواند از پس توطئههای عمیق و گسترده شبکههای 300 سالهای که انگلستان در کشور ما در حوزههای مختلف راه انداخته بود، بر بیاید.
از این جهت نقد داریم ولیکن هر چه باشد دکتر مصدق دولتی بود که برای اجرای ملی کردن صنعت نفت روی کار آمد؛ حال شاه بیاید و آن را سرنگون بکند، البته نظر برخی از منابع این است که شاه خیلی مایل نبود حکم عزل را بنویسد؛ نه اینکه طرفدار دکتر مصدق باشد و نه اینکه به حرف بیگانگان اعتنایی نکند؛ بحث این بود که فکر میکرد این معضل را اگر خود مصدق حل کند بهتر است تا به دولت بعدی برسد.
کودتای 1332، یک جا به جایی عادی دولتها نبود
آنها در صدد این بودند که به نحوی سازش کنند و همراه شوند؛ میخواستند مصدق این کار را بکند و مصدق این کار را نکرد؛ در نهایت بحث کودتا پیش آمد؛ بنابراین آن حرکتی که در ایران به نام کودتای 1332صورت گرفت، یک جا به جایی عادی دولتها نبود.
محمدرضا پهلوی دهها دولت در ایران عوض کرد
محمدرضا پهلوی دهها دولت در ایران عوض کرد، نخست وزیر میآمد یا صلاحیت نداشت یا اینکه نمیتوانست کشور را اداره کند یا با شاه مشکل پیدا میکرد، به هر دلیلی شاه با ترفندهایی که داشت یا طرف را وادار به استعفا میکرد یا یک بحرانی عوامل دربار به یک باره به وجود میآوردند که خود به خود دولت سقوط کند یا در مجلس کارهایی میشد که دولت سقوط میکرد؛ هیچ کس اسم آن تغییرات را کودتا نگذاشته است.
علی امینی دست نشانده آمریکاییها بود
یعنی وقتی شاه گفت آقای حسین علاء شما نباش کسی نگفت “شاه کودتا کرد” و نخست وزیر را برداشت؛ حتی در خصوص علی امینی نیز صادق است؛ علی امینی دست نشانده آمریکاییها بود؛ در ایران علی امینی نخست وزیر شد و شاه خیلی تلاش کرد تا آمریکاییها را متقاعد کند که این را بردارند و خودم همه خواستههای شما را محقق و برآورده میکنم.
یعنی تغییر دکتر مصدق، به نظر من نظر صائب نیست؛ دولت، دولت معمولی نیست؛ حتی برداشتن علی امینی را نمیگوییم کودتا است در حالی که تقریباً اگر بخواهیم با همان منطق آنها صحبت کنیم این یک شبه کودتا است؛ من اعتقاد ندارم که برداشتن امینی کودتا است ولیکن با منطق آنها یک شبه کودتا میشود، که شاه آمده و خود دولت را برکنار کرده است.
چرا به برداشتن امینی کودتا نمیگوییم و به برداشتن مصدق کودتا میگوییم؟ علت این است که امینی اصلاً به هیچ آرمان ملی تکیه نزده بود و دولت او برکشیده و برخواسته از ارمانهای ملی نبود ولیکن دولت دکتر مصدق برخواسته از آرمانهای ملی مردم ایران بود.
مردم ایران میخواستند نفت ملی شود؛ به این نتیجه رسیدند که دکتر مصدق، آیت الله کاشانی و جریان دینی فدائیان اسلام این قانون را اجرا کند؛ قاطبه مردم هم حمایت کردند؛ تا سی تیر 1331 میبینید که دکتر مصدق با جانفشانی مردم و با قدرت نمایی آیت الله کاشانی دوباره بر میگردد؛ یعنی این دولت متکی به پشتیبانی مردم و روحانیت است.
دکتر مصدق هم دچار توهم شد و آن نیروی بسیجگر مردم را لحاظ نکرد
البته دکتر مصدق هم دچار توهم شد؛ آن نیروی بسیجگر مردم را لحاظ نکرد که چه کسی مردم را بسیج و هدایت کرده است و به خیابانها آورد؛ این را نه تنها لحاظ نکرد بلکه از بعد از 30 تیر 1331 متأسفانه دولت و اطرافیان دولت و انگلیسیها این نیروی بسیجگر را سعی کردند، هتک حیثیت کنند و ظرفیتش را از بین ببرند یعنی شاید دولت ناخواسته در این مسیر افتاده باشد ولی انگلیسیها کاملاً حساب شده بود.
نسیم: دکتر مصدق دخالتی نداشت؟
حقانی: مجموعه رفتار دکتر مصدق و اطرافیان وی منجر به هتک حیثیت شد ولیکن این با یک پروژه و یک سناریوی گسترده انگلیسیها و آمریکاییها و شبکههای مطبوعاتی، فرهنگی، سیاسی واجتماعی اتفاق افتاد؛ چرا که اگر قرار شد روزی کودتا کنند، کسی قدرت بسیج مردم را نداشته باشد؛ دیدید که به چه شیوه ساده و پیش پا افتادهای دولت مصدق سقوط کرد.
دکتر مصدق توان اداره دولتی که بخواهد با توطئههای استعماری بجنگد را نداشت
من گفتم دکتر مصدق توان اداره دولتی که بخواهد با توطئههای استعماری بجنگد را نداشت یکی از موارد همین روز 28 مرداد بود؛ وی با یک بسیج معمولی و ساده میتوانست مردم را به میدان بیاورد البته طرفداران وی میگویند، به میدان میآورد، دو روز یا ده روز دیگر و ده ماه دیگر دوباره یک 28 مرداد دیگری به وجود میآمد؛ دکتر مصدق به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند ادامه بدهد برای همین همان 30 تیر خواست برود.
28 مرداد را یک کودتا و توطئه میدانم که عوامل دربار و بیگانه برای نابودی نهضت ملی کردن صنعت نفت سازمان دادند
بسیاری استعفای 30 تیر دکتر مصدق را اینطور تبیین میکنند که دکتر مصدق همان موقع میخواست برود و میگفت که من نمیتوانم و ماجرا را نمیشود حل کرد؛ ولیکن من 28 مرداد را یک کودتا و توطئه میدانم که عوامل دربار و عوامل بیگانه در ایران برای نابودی نهضت ملی کردن صنعت نفت سازمان دادند که به تبع آن دولتی که دیگر نمیتوانست ماجرا را پیش ببرد سقوط کرد.
منتهی در این کودتا باید یک چیزی را در نظر بگیریم، وقتی میگوییم کودتا یک تشابهی با کودتای 1299 دارد، صحنهگردان کودتای 1299 اردشیر جی است و صحنه گردان کودتای 1332 به طور پنهان پسر اردشیرجی ،شاپور ریپورتر، است و هر دو هم در راستای منافع انگلستان صورت گرفته است.
نسیم: یک سری میگویند که جریان مذهبی توهم داشته که مصدق با حزب توده روی هم ریخته بودند و توده داشت حکومت را دست میگرفت که تلگراف معروف آیت الله بروجردی به شاه نمونه آن است یعنی میگویند که آقای بروجردی خیلی دچار اشتباه بود؛ سری دیگر میگویند نه، مصدق به سمت و سویی رفت که بعد از 30 تیر حکومت دست حزب توده میافتاد و شاید آمدن شاه کشور را از اینکه کمونیسم شود، نجات داد؛ نظر شما چیست؟ رفتار مصدق در قبال حزب توده چقدر مؤثر بود؟
حقانی: دکتر مصدق به نظر من دو اشتباه کرد غیر از اشتباههای دیگر اگر بخواهیم نقد وارد کنیم؛ یکی اینکه با آمریکاییها خوشبینانه برخورد کرد و روی آمریکاییهابه عبارت دیگر به حمایت امریکاییها شرطبندی یا اتکا کرد؛ امریکاییها خیلی موزیانه در ماجرای ملی شدن صنعت نفت عمل کردند.
برخی میخواهند القا کنند که نهضت ملی شدن صنعت نفت هم به اشاره بیگانه بود
یک زمان این شائبه به وجود نیاید که نهضت هم به اشاره بیگانه بود؛ برخی میخواهند این را القا کنند؛ ملی کردن صنعت نفت جزء خواستههای اصلی و اساسی مردم بعد از اشغال ایران توسط متفقین مخصوصاً بعد از خروج متفقین از ایران بود؛ این اشغال و غارت را نمیپذیرفتند.
دیکتاتوری رضاخانی نگذاشت مردم در طول 20 ساله پس از کودتا حرفی بزنند که بالاخره یک غارت گستردهای هم آنها و هم رضاخان از منافع نفتی ایران کردند و نمیتوانستند بپذیرند؛ به محض این که رضا خان رفت زمزمهاش شروع شد و امریکاییها میدانستند که یکی از خواستههای جدی مردم ایران این است.
برخی از همین احزاب ملی یک چراغ سبزهایی را نشان دادند که اگر برای ملی کردن صنعت نفت ایران حرکت کنید ما مخالفتی نمیکنیم و شاید حمایت هم بکنیم؛ دکتر مصدق بی جهت به این وعده دل خوش کرد و توقع داشت امریکاییها حمایت کنند؛ مذاکره هم کرد، به نیویورک رفت و توقع داشت که از آن حمایت کنند و دست خالی برگشت.
مصدق آمریکایی نبود اما به امریکا خوشبین بود
آمریکایی ها حمایت نکردند؛ به نظر من اصلاً یأس دکتر مصدق از اداره امور علیرغم آن شعارهای پوپولیستی که میداد، موقعی شد که فهمید آمریکاییها حمایتی نخواهند کرد؛ این دال بر امریکایی بودن وی نیست، به امریکا خوشبین بود؛ البته شاید از لحاظ الگوی حکومتی هم نظام لیبرال و سکولار را میپسندید؛ اینها همه وجود دارد ولی همه اینها را نمیتوانیم بگوییم که امریکایی بوده است؛ قرار نیست که اگر به کسی انتقاد داشتیم هر نوع نسبتی بخواهیم به آن بدهیم.
دکتر مصدق خوشبینانه با امریکا برخورد کرد
دکتر مصدق خوشبینانه با امریکا برخورد کرد و به ایشان هم هشدار دادند؛ مثلاً من خواندم که مرحوم ایت الله سید نورالدین شیرازی مؤسس حزب برادران از علمای بزرگ شیراز و فارس در نهضت ملی شدن هم بسیار مؤثر بود ولی از این مقطع یک دفعه با دکتر مصدق فاصله پیدا کرد؛ حامی دکتر مصدق هم بود ولی فاصله پیدا کرد و به مصدق هشدار میداد.
میگفت کسی که از تو حمایت میکند “روحانیت شیعه و قاطبه مردم ایران” است و اینها را داشته باش؛ نظرم این است که ما با این دو عنصر میتوانستیم از بحرانهای پیش روی خود در ملی شدن صنعت نفت عبور کنیم؛ همین الآن هم به نظر من ما میتوانیم با تکیه بر این دو عنصر یعنی با عنصر ولایت فقیه و مردم مسلمان و مبارز به شرط اینکه در انگیزههای این مردم خلل وارد نشود، پیش رویم.
دشمن دارد تلاش میکند همان فضای بعد از 30 تیر 1331 که به وجود آورد، را دوباره ایجاد کند؛ بین صفوف مردم شقاق ایجاد شود، بین مسئولین اختلاف ایجاد شود؛ از این ظرفیت یک پارچه که تحت ولایت مقام معظم رهبری اکنون مقابل امریکا و توطئههای اسرائیل ایستاده کاسته شود یا خدای ناکرده دچار ضعف و شکست شود.
جنگ نرمی که دشمن علیه انقلاب اسلامی راه انداخته، علیه ملی شدن صنعت نفت هم راه انداخت
جنگ نرمی که علیه انقلاب اسلامی راه انداخته، علیه ملی شدن صنعت نفت هم راه انداخت؛ فکر میکنم که آنجا ما در جنگ نرم باختیم وگرنه کودتا خیلی عده نداشت که 18 ماه قبل از وقوع کودتا، جنگ نرم را دشمن به شکل گسترده علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت و همه عناصری که این نهضت را قوی میکرد، آغاز کرد و نهایتاً در 28 مرداد با یک تلنگر این اتفاق رخ داد.
هیچ وقت بیگانه منافع خود و متحدین ذاتی خود را فدا نمیکند
یعنی خیلی عملیات گسترده، تسلیحات، تجهیزات و عده و عُده در کار نبود؛ این اتکاء به بیگانه به نظر من و اعتماد به بیگانه کار دست مصدق داد؛ اکنون هم میتواند کار دست ما بدهد؛ یعنی اکنون هم میتواند کار دست ما بدهد چون هیچ وقت بیگانه منافع خود را و منافع متحدین ذاتی خود را فدا نمیکند که بیاید منافع ما را تضمین کند.
اشتباه دوم مصدق
اشتباه دیگر دکتر مصدق این بود که روی این خیلی حساب باز کرد که اگر غربیها را از نفوذ کمونیسم در ایران بترساند، می تواند از آن به عنوان یک تاکتیک استفاده کند ولیکن خود قربانی آن تاکتیک شد؛ فکر کرد اگر از ترس امریکاییها و غربیها از نفوذ کمونیسم در ایران استفاده کند، آنها متقاعد میشوند که از او حمایت کنند.
مصدق تصور کرد اگر امریکاییها ببینند تودهایها در ایران خیلی بال و پر گرفتند به او اطمینان بیشتری میکنند
برای همین شما میبینید که مصدق دست تودهایها و گروههای چپ را باز گذاشت و اینها بسیار فعالیت و تظاهرات کردند؛ اینجا دکتر مصدق فریب خورد اولاً فریب توده نفتیها را خورد و بعد هم فکر کرد که اگر امریکاییها ببینند که تودهایها در ایران خیلی بال و پر گرفتند به او اطمینان بیشتری میکنند و به حل کردن قضیه نفت کمک میکنند در حالی که نتیجه عکس داد.
نهضت ملی شدن نفت اگر با همه آرمانهایش محقق میشد خود آمریکاییها هم به چالش کشیده میشدند
امریکاییها هم تقریباً از 1331 مصمم شدند که دولت دکتر مصدق را ساقط کنند و در اصل نهضت را نابود کنند؛ میدانید که نهضت ملی شدن صنعت نفت اگر با همه آرمانهایش محقق میشد خود آمریکاییها هم به چالش کشیده میشدند؛ نهضت ملی شدن نفت، صد در صد نفت ایران را ملی میکرد؛ امریکا همان زمان با آرامکو 50-50 در عربستان بسته بود، تکلیف چه میشد؟
اصلاً آن قرارداد هم به چالش کشیده میشد که ایرانیها نفت را صد در صد ملی کردند و شما با ما 50-50 میبندید؟ یک موج ضد استعماری و ضد امپریالیستی در منطقه توسط مردم راه میافتاد و سطح مطالبات بالا میرفت؛ امریکاییها کاملاً حساب شده، عمل کردند.
یک بهره دیگر هم امریکاییها بردند؛ امریکاییها یک چراغ سبز نشان دادند و بعد پشتیبانیشان را قطع کردند و دوبار یک چراغ سبز نشان دادند و انگلیسیهایی را که تا دیروز نمیگذاشتند سر و کله یک شرکت امریکایی در حوزههای نفتی ایران باز شود، مجبور کردند به این که بپذیرند در کودتا مشارکت کنند و ما هم به شما امتیاز میدهیم.
آمریکایی ها چگونه در نفت ایران سهیم شدند؟
برای همین وقتی کنسرسیوم تأسیس شد، امریکاییها به راحتی در نفت ایران سهم پیدا کردند؛ چیزی که قبلاً انگلیسیها به خاطر آن آدم میکشتند، به خاطر آن شورش راه میانداختند، قتل تیموری در دوره رضاخان 1302 یک نمونه از این کارها بود؛ اتفاقاً رضاخان در آن ماجرا هم نقش داشت که بزنند نابود کنند و آن شرکت امریکایی از ایران بساط خود را جمع کند و نفت همچنان برای انگلیس در ایران باقی بماند.
فکر میکنم اگر نهضت با تکیه بر همان زمینهها و پشتوانههای دینی و مردمی که داشت به کار خود ادامه میداد قطعاً تودهایها نمیتوانستند خطری باشند.
نسیم: ما شرایط 28 مرداد را نگاه کنیم مصدق رابطه را با بدنه دینی و مذهبی قطع کرده بود؛ توده میتوانست بعد از مصدق حکومت را دست بگیرد؟
حقانی: خیر، نمیتوانست؛ راجع به حزب توده هم بزرگنمایی شد؛ مردم و روحانیت اجازه نمیدادند و اگر روحانیت جاهایی هم پهلوی را تحمل کرد برای این بود که پهلوی فاسد را به یک حکومت فاسدتر و ملحد ترجیح میدادند؛ یعنی بین بد و بدتر و بین افسد و فاسد به این نتیجه میرسیدند که یک حکومت ملحد کمونیستی در ایران افسد و رژیم پهلوی به اصطلاح فاسد است.
بنابراین به طور طبیعی شاید در آن مقطع با شاه درگیر نمیشدند تا اینکه کمونیستها فرصت پیدا نکنند و بخواهند در ایران حکومت را به دست بگیرند ولی در کل یک بزرگنمایی شده بود ضمن اینکه بخشی از این تودهایها توده نفتی بودند؛ درست است حزب توده نزدیک سه هزار و خوردهای در ارتش آدم داشت، اگر دستور از مسکو میرسید شاید کودتا میکردند حالا اینکه آیا کودتا موفق شود یا نشود معلوم نبود.
نسیم: چرا تودهایها 28 مرداد به مصدق کمک نکردند؟
حقانی: دستور که نرسیده بود؛ حزب توده نمیتواند مستقل عمل کند؛ مصدق هم شدیداً به آنها توصیه کرده بود که در خیابانها حضور پیدا نکنند؛ از طریق مریم فیروز و کیانوری ظاهراً 27 یا 26 مرداد با دکتر مصدق تلفنی صحبت میکنند. دکتر مصدق اکیداً به آنها میگوید که به هیچ وجه سر و کله شما در خیابان پیدا نشود.
نسیم: یکی از شواهدی که میگویند دکتر مصدق شاید بدش نمیآید قهرمانانه از قدرت کنارهگیری کند همین است که به کیانوری گفته بود که نیاید.
مصدق چون به این نتیجه رسیده بود که دیگر نمی تواند نهضت را اداره کند بنا نداشت در مقابل کودتا مقاومت کند
حقانی: دکتر مصدق نه میخواست مردم در صحنه حضور پیدا کنند و نه میخواست تودهایها و دیگران بیایند؛ بنا نبود در مقابل کودتا مقاومت شود، یعنی وی به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند کار را اداره کند و آیت الله کاشانی گفت که میخواهید “رجل ملت” باقی بمانید وترجیح داده بود که آن گونه ماجرا حل شود.
البته برخی این هشدار آیت الله کاشانی در مورد کودتا را ساختگی می دانند؛ نامهای که آقای صارمی برای دکتر مصدق برد، دال بر اینکه قرار است دوباره در ایران کودتا شود و بیا با یکدیگر جلوی آن را بگیریم، بعضیها نمیتوانند به جهت آن حبی که به دکتر مصدق دارند، این را بپذیرند.
پذیرفتن این نامه این تحلیلهایی که عرض کردیم را تأیید میکند که دکتر مصدق نخواست در مقابل کودتا مقاومت کند یا به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند از پس اینها بر بیاید و ترجیح داد “وجیه الملۀ” باقی بماند و قهرمانانه صحنه را ترک کند؛ در حالی که این نامه هم خط شناسی و هم سند شناسی و هم کاغذ شناسی شده و هم محتوایش با محتوای دیدگاههای آیت الله کاشانی مطابقت و همخوانی دارد.
بهترین فرصت برای جلوگیری از کودتا همین فرصتی بود که آیت الله کاشانی پیشنهاد کرد
اگر قرار بود جلوی کودتا گرفته شود بهترین فرصت همین فرصتی بود که آیت الله کاشانی پیشنهاد کرده بود؛ یعنی میتوانستند باهم مردم را به صحنه دعوت کنند و کودتاچیان با کوچکترین مقاومتی متواری و متلاشی میشدند؛ 25 مرداد این اتفاق افتاد؛ نصیری و چند نفر دیگر را که دستگیر کردند کلاً شکست خورد و ظاهراً آمریکاییها اصلاً بساط خود را جمع کرده بودند و داشتند فرار میکردند؛ انگلیسیها به آنها گفتند بایستید شبکههای ما دارند کار میکنند و کار کردند و آن اتفاق در روز 28 مرداد افتاد.
نسیم: مصدق خودش هماهنگی نداشت؟ وقتی این را بگوییم یک پیش فرض دیگری به وجود میآید که شاید مصدق با شاه هم بسته بوده، با آمریکاییها حداقل صحبتی داشته که من استعفا ندهم؟
از فروردین 1332 همه میدانستند که میخواهد در ایران کودتا شود
حقانی: خیر، فکر نمیکنم که یک همچین هماهنگی بود؛ خود به خود روندی که طی شد به اینجا رسید؛ چون از فروردین 1332 همه میدانستند که میخواهد در ایران کودتا شود؛ حتی اجزاء دولت دکتر مصدق، دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور، همه میدانستند؛ ایشان در کرج صحبت کرده بود و گفته بود میخواهد کودتا شود.
خرداد سال 32 ، یعنی دو ماه قبل از کودتا باز ایشان یک سخنرانی داشت و آنجا گفته بود که میخواهد کودتا شود؛ تقریباً همه میدانستند؛ به نظر من نهایتاً این است که دکتر مصدق میدانست میخواهد کودتا شود ولی عزمی برای ادامه و بقا نداشت؛ برای همین من در مقابل آن کسانی که عنوان میکنند که دکتر مصدق رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت است قدری با تأمل برخورد میکنم.
مصدق فکر میکرد که میشود به سازمانهای بین المللی اعتماد کرد
معتقدم که دکتر مصدق یک نخست وزیر بود؛ در چارچوب قواعد رسمی سیاسی و بین المللی میخواست حقوق ملت ایران را استیفا کند؛ یعنی فکر میکرد که میشود به سازمانهای بین المللی اعتماد کرد؛ فکر میکرد که میشود با قدرتهای بین المللی گفتگو کرد و از ظرفیتهای آنها استفاده کرد؛ ضمن اینکه بالاخره ایشان سکولار است و به دخالت دین در سیاست اعتقاد ندارد و به روشهای انقلابی هم قائل نیست.
اینها را باید به شخصیت دکتر مصدق اضافه کنیم؛ آن موقع به نظرم دیگر مشخص میشود که شاید هماهنگی هم صورت نگرفته باشد؛ این شخصیت همین رفتار را میتوانست در این موقعیت داشته باشد؛ یک موقع شما امام خمینی(ره) را دارید یا حتی آیت الله کاشانی است.
آیت الله کاشانی قصد براندازی رژیم پهلوی را نداشت کما اینکه مصدق هم نداشت اما…
آیت الله کاشانی قصد براندازی رژیم پهلوی را نداشت کما اینکه مصدق هم نداشت ولی وقتی مسئله 30 تیر پیش آمد آیت الله کاشانی شاه را تهدید کرد و گفت اگر مصدق بر نگردد من نوک پیکان حمله را به سمت دربار هدایت و ساقطت میکنم؛ یک موقع چنین شخصیتی وجود دارد و هنوز موقعیت دارد و مورد ترور شخصیت واقع نشده است.
اگر به آنجا رسید یک حکم جهاد بدهد که مردم در خیابانها بریزند و مقابله کنند، از آن شخصیت بر میاید ولی از دکتر مصدق از ساختار شخصیت و تفکر و…. وی نه این نوع مبارزه و نه این نوع ایستادگی بر میآید؛ به نظر من ایشان یک نخست وزیر بود و تلاش کرد حقوق ایران را استیفا کند ولی به جهت همین نواقصی که در شخصیت، در تحلیل و در نوع اداره کشور وجود داشت، دچار بن بست شد.
دکتر مصدق ترجیح داد این بن بست را به این شکل بشکند و خود هم از بن بست خارج شود و شخص دیگری بیاید، شاید آن شخص دیگر بتواند به گونه ایی دیگر طرفداری کند؛ گفتگویی دکتر مصدق با هریمن، یک یا دو روز قبل از کودتا داشت؛ شاید آنجا بحثی صورت گرفته باشد که شما کار را بحرانی نکنید یعنی با دعوت مردم و… کار را بحرانی نکنید.
شاه خیلی از دکتر مصدق متنفر بود
حقانی: البته شاه خیلی از دکتر مصدق متنفر بود؛ اگر میتوانست شاید اعدام هم میکرد؛ در هر صورت یک گفتگوهایی شده بود و این گفتگوها هنوز خیلی روشن نیست؛ بالاخره روز آخر، هریمن کاملاً ناامید میشود؛ به کودتای دوم مصمم میشوند؛ آنجا شاید توصیهای هم کرده باشد که مثلاً کسی را به میدان نیاورید و بحرانیتر نکنید.
دکتر مصدق نیز به ملاحظهای این کار را کرده باشد چون برخی میگویند که دکتر مصدق اینطور فکر میکرد که اگر مردم به صحنه بیاید درگیری بیشتر میشود و کشتار زیاد میشود که نمیخواست کشتار در کشور زیاد شود و من عرض میکنم که یک انقلابی اینطور فکر نمیکند بالاخره این کشت و کشتار بعد از کودتا شد.
نسیم: آن کسی که خودش از 30 تیر آمد سر کار و سابقهاش را داشت.
حقانی: یعنی این گونه رفتار نمیکند؛ شاید آنها وی را ترساندند از اینکه ما کشت و کشتار میکنیم و ایشان یک تأملی داشته که نشود؛ باز عرض میکنم یک رهبر و یک انقلابی درست است که دوست ندارد تلفات بیشتری به وجود بیاید اما اگر کار دائر شود بر اینکه انقلاب و نهضت را تحویل بدهیم یا از تمامیت آن دفاع کنیم، آن موقع مصمم میشود که با دشمن مبارزه مسلحانه هم انجام دهد.
یعنی به این سادگی کار را به دست آنها ندهد؛ مسائل زیاد است؛ یعنی به نظرم در نحوه برخورد کردن، خشکاندن ریشههای فساد در کشور در همه اینها تعلل شد؛ از یک دولت انقلابی بر میآمد که نشد؛ مثلاً ماجرای خانه سدان و اسنادی که از خانه سدان به دست آمد دست بسیاری از جمله نزدیکان دکتر مصدق را رو کرد.
یک دولت انقلابی اینجا تعلل نمیکند چون شما با یک دشمن تیزدندان مواجه هستید که میخواهد شما را تکه تکه کند؛ دشمنی که اصلاً شما را نمیپذیرد و همه ظرفیت خود را آورده و ایران را محاصره دریایی کرده و در مجامع بین المللی علیه ایران شکایت کرده است و می خواهد در کشور شورش و اعتصاب راه اندازد.
معلوم است که این برای نابودی نهضت آمده است و با این نباید اینطور برخورد کرد؛ یک جاسوسی به نام ناوارا را در همان دوره میگیرند، به طرز مشکوکی این جاسوس آزاد میشود و میرود؛ اسناد خانه سدان به جای اینکه یک حربهای شود برای اینکه بسیاری را تصفیه کنیم و دست آن ها را از امور کوتاه کنیم، هیچکدام مورد استفاده قرار نمیگیرد.
Sorry. No data so far.