به گزارش تریبون مستضعفین نشستِ نقد و بررسی مجموعه داستانِ «درخت به» نوشتهٔ حسامالدین مطهری عصر روز گذشته (سهشنبه 27 مردادماه 1394) در سالن سپیدهٔ فرهنگسرای انقلاب اسلامی و با حضور مجید قیصری، حسن محمودی و حسامالدین مطهری برگزار شد.
در ابتدای این نشست حمیدرضا پگاه (بازیگر سینما و تلویزیون) در دکور صندلیهای پیوسته و چمدانی که سیبهای سرخ از آن بیرون ریخته بود، با همراهی موسیقی به خوانش داستانِ «قطار تهران-مشهد» از مجموعهٔ «درخت به» پرداخت.
مطهری: گاهی حوصلهٔ بازنویسی ندارم
در بخشِ بعدی نشست حسام الدین مطهری پشت تریبون رفت و در پاسخ به سؤالِ تکتم نجفیمنش (مجری ابتدایی مراسم) دربارهٔ خود توضیحاتی داد. اندکی بعد در پاسخ به سؤالِ یکی از حاضران دربارهٔ نوع انتخابِ داستانها برای مجموعهٔ درخت به گفت: نوشتن به شکل خودخواهانهای برایم مهم است. این به آن معنا نیست که مخاطب را مهم ندانم. مخاطب برایم ارجمند است چون نویسندهای که مخاطب نداشته باشد، گویا در اتاقی خالی برای خودش صحبت میکند.
این نویسنده با اشاره به خوانش یکی از داستانهایش توسط حمیدرضا پگاه، گفت: از اجرای هنرمندانهٔ آقای پگاه و نوازندهٔ آکاردئون لذت بردم و از ایشان تشکر میکنم و از حاضران هم به دلیلِ اینکه حوصله کردید برای شنیدنِ داستان سپاسگزارم. میفهمم که جهانِ داستان چندان شفاهی نیست و خودم وقتی بیواسطه با متن روبهرو میشوم، لذت بیشتری میبرم.
مطهری با بیانِ اینکه «نوشتن داستان کوتاه برایم یک جور برونریزی روح است و بسیار ناگهانی اتفاق میافتد» گفت: ممکن است در عرض 30 ثانیه متوجه شوم که باید داستانی را بنویسم. البته فرایند این جریان 30 ثانیهای ممکن است ماهها یا سالها طول کشیده باشد اما لحظهای که ولع نوشتن پیدا میکنم، بسیار اتفاقی است. ترجیح هم میدهم داستانِ کوتاه را در یک یا دو نشستِ کوتاه که مابینش به اندازهٔ چای خوردن فاصله است تمام کنم و بعدش هم چندان برای بازنویسی حوصله ندارم.
وی در ادامه یادآور شد: میدانم که بزرگانی چون گلشیری توصیه کردهاند داستان را پس از نوشتن بلند بلند بخوانید تا ایرادهای آن نمایان شود. الان که با هنرمندی بخشهایی از «درخت به» خوانده میشد در ذهنم داشتم جای برخی کلمات را تغییر میدادم. کم پیش میآید که داستانهای کوتاهم را بازنویسی کنم. اما در رمان اوضاع فرق دارد. بهعنوانِ نمونه سالِ گذشته کار تازهای نوشتم و تا امروز به سطر سطرش و به تغییرات مختلفش فکر میکنم و یادداشت برمیدارم و صدا ضبط میکنم.
مطهری در پاسخ به این سؤال که داستانهای کتاب چطور انتخاب شدند گفت: روندِ انتخابِ داستان دو مرحله دارد. یک مرحله دستِ من است و یک مرحله دستِ کارشناسانِ ادارهٔ کتاب. در مرحلهٔ مربوط به من برخی داستانها حذف شدند و کارشناسانِ ادارهٔ کتاب هم بهگمانم حدود 4-5 داستانِ دیگر را حذف کردند.
تکتم نجفیمنش با اشاره به ویراستاری خوب کتاب دربارهٔ این موضوع از مطهری پرسید و اینگونه پاسخ گرفت: این را مدیونِ ویراستارِ خوبِ کتابم، همسرم هستم.
حسن محمودی: داستانهای «درخت به» در مرز تبدیل شدن به داستان بلند و رمان
حسن محمودی (داستاننویس و روزنامهنگار) در آغاز سخنش گفت: مدتی است که این نکته ذهنم را مشغول کرده است که چرا در سنت داستاننویسی ایران، مجموعه داستان کوتاه درخشان نداریم. این سوال پس از خواندن «درخت به» در ذهنم پررنگتر شد. برخلاف آن در ادبیات جهان نمونههای فراوانی داریم و نمونههای کمی در ایران وجود دارد.
نویسندهٔ «روضهٔ نوح» یادآوری کرد: داستاننویسان ما داستانکوتاهنویسی را کمتر تجربه کردهاند. گاهی این تجربه در حد طرح مانده است. البته این سوال هم وجود دارد که داستان کوتاه تا چه اندازه میتواند مجال ایدهپردازی نویسنده را فراهم کند؟ داستانهای «درخت به» در مرز تبدیل شدن به داستان بلند و رمان میایستند، و برایم سؤال است که چرا وقتی نویسنده متریال بیشتری در یک داستان دارد، ناگهان داستانش را تمام میکند؟ در پایانِ بیشتر داستانها، تلنگری به ذهن مخاطب زده میشود و گویی میخواهد حسی منتقل شود اما پرسش اصلی این است که انتقال این حس در این حد چقدر میتواند به ماندگاری داستان بینجامد.
درخت به را به دیگران پیشنهاد میدهم
محمودی در ادامه یادآور شد: در هر صورت اگر بخواهم این روزها کتابی را به مخاطبی برای لذت بردن از فرصت کوتاهش پیشنهاد بدهم، قطعا «درخت به» را معرفی میکنم.
وی در نقد ساختاری این کتاب گفت: زمان، مکان، شخصیتها و اشیاء میتواند جهان معنایی مورد نظر نویسنده را بسازد. در درخت به برخورد داستاننویس با زمان برایم جالب بود. از هر زمانی، اشیائی مخاطب را به گذشته پرت میکند. میتوانیم کتاب را نقد دنیای مدرن در نظر بگیریم و به نظر میرسد چیزی از گذشته و نوستالژی در ذهن مخاطب جا مانده است.
این داستاننویس و روزنامهنگار افزود: داستانها تلنگرهای کم و زیادی به ذهن مخاطب میزند. این حس به خوبی منتقل میشود بیآنکه نویسنده اصراری برای فرم دادن به داستانها داشته باشد. اتفاقا هر جا که خواسته این فرم را ایجاد کند، در انتقال ناموفق بوده است. مؤلف با زمان به خوبی بازی کرده است. من فکر میکنم نویسنده در برخی داستانهای کوتاه مجال شرح و ساخت داستان را نیافته است.
قیصری: در «درخت به» سایه مرگ حس میشود
مجید قیصری، «درخت به» را اثری خوشخوان و روان برای مخاطب امروز دانست و گفت: میتوانم بگویم قصهها بسیار خوب شروع شده و پایانِ روانی دارند. این برای مخاطب امروز که میخواهد به دنبال لایههایی در متن بگردد بسیار خوب است. طنزی در لابهلای این قصهها به چشم میخورد اما مخاطب در تمام این مجموعه سایه مرگ را حس میکند. این شاید برای مخاطبی که مرگاندیش نیست، جذاب نباشد.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: برخورد نویسنده با زمان و مکان خوب صورت نگرفته است. مشخص نیست شخصیتهای داستان چه سنی دارند، کجا هستند و کارکرد آنها مشخص نیست. مثلاً در داستانِ «قطار تهران-مشهد» ما نمیفهمیم دختر چه سنی دارد؟ پسر چطور؟ از این روز متن کتاب بعضاً قصهمحور است و داستانمحور نیست. در بیشتر داستانهای کوتاه ما این ضعف وجود دارد. از ابتدا تا انتها، راوی چیزی را برای ما روایت میکند و ماجرای بیان شده، ساختار داستانی ندارد. همچنین تصویری از هیچ یک از روایتهای کتاب در ذهن مخاطب نمیماند. در حالی که اگر به داستان «بینوایان» نوشته ویکتور هوگو و شخصیت ژانوالژان نگاه کنید، هنوز شخصیتهای داستان را به یاد دارید. وظیفهٔ هر داستان کوتاه این است که با جنس کلماتش، فضا و شخصیت را به خوبی در ذهن مخاطب بکارد.
نویسنده کتاب «گوسالهٔ سرگردان» تاکید کرد: شاید ما درگیر سنت نقالی در داستاننویسی خود هستیم و آنچه که باید ساخته شود، رخ نمیدهد. به همین دلیل نویسنده در تلاش است که متن را به یک سرانجامی برساند. اما چیزی که متن را جذاب کرده است، طنز جاری در آن است که سختترین اتفاقها را خواندنی کرده است.
قیصری ادامه داد: شاید مطهری، بیحوصلگی را از دنیای روزنامهنگاری با خود به دنیای داستاننویسی آورده است اما باید توجه داشت که «همینگوی» هم روزنامهنگار بود و فقط نگاه تیزش به خبر را با خود به داستاننویسی آورد.
قیصری نداشتن لایههای زیرین و کهنالگوها را دیگر ضعف داستانهای این کتاب دانست و گفت: من در برخی داستانها خیلی سعی کردم کهنالگو و نشانی از اسطوره یا قصص قرآنی بیابم اما نتوانستم. لایههای زیرین متن در هر هنری اهمیت دارد و در داستاننویسی جایگاه خود را دارد.
نویسنده درخت به: سعی نکردم هر چه نوشتهام را به خورد مخاطب بدهم
در ادامه این نشست و پس از اینکه تکتم نجفیمنش جای خود را برای اجرا به حمید باباوند داد، نویسنده کتاب «درخت به» در پاسخ به سؤالی دربارهٔ اینکه چرا پس از یک کار بلند رو به انتشارِ داستان کوتاه آورده و آیا هدفی غیرادبی داشته است گفت: من خودم هستم. هر کس هم قضاوتی دربارهام دارد. ذیل پرچم کسی نیستم و سعی هم نمیکنم خوشایند دیگران را در نظر بگیرم، البته احترام مخاطب برایم مهم است. اینطور نبوده که بخواهم بعد از رمانِ «کلت45» با انتشارِ «درخت به» تصویر خودم را در نظر برخی تغییر دهم. من همینی هستم که در کتاب است. از طرفِ دیگر سعی نکردم خوب و بد را یک کاسه کنم و به چاپ بسپرم. پای نوشتههای این کتاب ایستادهام و دوستشان دارم. انتشارِ این اثر بعد از رمانم، در ادامهٔ تلاش برای حرکت از آماتور بودن به حرفهای بودن است.
مطهری در پاسخ به سؤال یکی از حاضران دربارهٔ اینکه «آیا داستانهای درختِ به تلاشی برای سیاهنمایی است و رویکرد ضد جنگ دارد؟» گفت: دربارهٔ ضدِ جنگ بودن باید بگویم بله. فکر نمیکنم کسی جنگ را دوست داشته باشد و اتفاق دوستداشتنیای نیست بنابراین من ضد جنگم. اما ضد دفاع نیستم. به پدرم افتخار میکنم که روزی از کشور دفاع کرده و دستش را بابتِ این کار میبوسم. دربارهٔ سیاهنمایی هم باید بگویم آیا کسی که به استخر رفته میتواند بگوید همهٔ جهان آب است؟ یا وقتی به جنگل میرویم، گمان میکنیم که تمام دنیا جنگل است؟ داستانهای این کتاب جهانِ خودشان را دارند و همهٔ زندگی نیستند. زندگی وجوه دیگری هم دارد
مطهری: برای بهشت رفتن داستان نمینویسم
مطهری تصریح کرد: سرِ خدا منت نمیگذارم و حس نمیکنم برای بهشت رفتن داستان مینویسم. صرفا از روی احساس لذت داستان نوشتم. هر داستاننویسی در داستان خود، خداست و من خدای جهان داستانِ خودم هستم. دربارهٔ نوعِ نگاه هم باید بگویم شرایط زیستی هر انسانی برایش شیوه خاص در اندیشیدن پدید میآورد و اینگونه موضوع داستانها شکل میگیرند. اینطور نیست که ناگهان سوژهای به داستان تبدیل شود. پسِ هر داستان تجربهای زیستی است.
در پایان این نشست، محمدرضا حبیب الهی، معاون فرهنگسرای انقلاب اسلامی و حمیدباباوند، مجری کارشناس باشگاه کتاب با حضور پدر حسام الدین مطهری، نویسنده مجموعه داستان «درخت به» از این نویسنده تقدیر کردند.
مهمانان این نشست تابلوی یادبود دوازدهمین نشست باشگاه کتاب را امضا کردند و در دکور نشست عکس یادگاری گرفتند.
Sorry. No data so far.