حسین شکربیگی درباره افول مفهوم در شعر اظهار کرد: در گذشته شعرها دارای معنای عمیق بودند و در واقع بهتر است بگوییم شعر کلاسیک ایران مفهومگراست. اما در حال حاضر اکثر آثار جدید تنها به ظاهر کار توجه میکنند؛ مثلا افکار سانتیمانتال، احساسات رقیق و … جای مفاهیم عمیق را گرفته است. امروز بیشتر شعرها از لحاظ فرمی دچار تغییرات بدی شده و به همین سبب از نظر شکلی نیز آسیب دیدهاند.
او با بیان اینکه بهتر است به جای “شعر” به این آثار “نوشته” بگوییم، افزود: نوشتههایی که در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته میشوند، از لحاظ ظاهری و مفهومی چیزی برای عرضه ندارند، زیرا شاعر مطالعه کافی ندارد. چند سال پیش در نمایشگاه کتاب عنوان شد که پنجهزار عنوان کتاب جدید منتشر شده است، پنجهزار عنوان عدد بسیار بالایی است. آیا بازخورد یکی از مجموعه شعرهای جدید در زندگی امروز دیده میشود؟ حتی یکی از این کتابها نتوانسته جریان جدیدی به جامعه عرضه کند.
او فضای شبکههای اجتماعی مجازی را باعث اُفت شعر دانست و بیان کرد: هر کسی چند جمله را پشت هم ردیف میکند و خودش را شاعر میداند. در چنین وضعی افرادی که سواد شعری ندارند به این شعرها سوق پیدا میکنند. البته به نظر من این به نوعی مرحله گذر است؛ از این مرحله عبور میکنیم و به مرحله عمیق شدن شعر میرسیم.
شکربیگی دلایل عمق آثار شاعران کلاسیک را اینگونه تشریح کرد: شاعران کلاسیک همچون حافظ و مولانا احاطهای بر علوم دیگر و نگاهی عمیق به مسائل زندگی داشتند. این احاطه در شعر خلقشده توسط اینان دیده میشود و شعرهایشان از عمق و استحکام خوبی برخوردار است، در نتیجه از لحاظ شکل و مفهوم درجه بالایی دارند.
این شاعر در ادامه اظهار کرد: شعر امروز به احساسات رقیق تبدیل شده است، شاعران در این شعرها سعی میکنند با چند ابهام و جناس حس شاعرانه منتقل کنند. وضع شعر اینگونه نمیماند. در غیاب کتاب خوب و سیاست درست کنترل کتاب اینگونه شعرها محل بروز و ظهور پیدا کرده و به مخاطب امروز تحمیل شدهاند.
شکربیگی در واکنش به این که برخی معتقدند این شعرها در آینده به سبک غالب تبدیل میشود، گفت: باید زمان بگذرد اما میتوان مطمئن بود که این شعرها ماندگار نمیشوند. اگر تاریخ شعر را رصد کنیم، از اینگونه شاعران در ادبیات فارسی آمدهاند، اما ماندگار نشدهاند و اکنون شعر اصیل مانده است. در گذشته شاعرانی داشتیم که شعر عامهپسند میگفتند، اما از بین این افراد چند نفر در ذهن مردم و ادبیات باقی ماندهاند؟
او درباره علل ماندگاری شعر بیان کرد: امروز فروغ، سهراب و شاملو ماندهاند. ممکن است زمانی تبی بالا بگیرد و همه گمان کنند که عصر جدیدی شکل گرفته است، اما جریان اصیل شاخصههای خاص خودش را دارد. “افق اصیل فکری” و “کشفهای صورتگرفته در شعر” است که ماندگار میشود. شعرهای احساسی و سطحی مورد قبول مخاطب عام است، اما چیزی که میماند جریانهای اصیل شعر است.
این مترجم درباره کلمات بیگانه که وارد شعر میشود، گفت: این کلمات خیلی خطرناک نیستند. ما کلمات مستهجن نداریم، نوع نگاه و چپنش ما میتواند چنین تلقیای را بهوجود بیاورد. نگاه شاعر یا هنرمند میتواند یک کلمه را مستهجن کند، در واقع باید دانست ما کلمه خوب و بد نداریم. کلماتی هم که از زبانهای دیگر میآیند در خود زبان مقصد هضم میشوند و به عضوی از زبان جدید تبدیل خواهد شند؛ مانند بسیاری از کلمات که از فارسی وارد انگلیسی شدهاند و این به نوعی تعامل محسوب میشود.
او افزود: شاعران به اصلاح نوگرا کلمات پورنو را به عنوان اروتیسم وارد زبان میکنند. این بخش نیز مربوط به لحن میشود و شاعر سعی دارد اینطور نشان دهد که تابوشکنی میکند و آوانگارد است، اما چون این شعرها از مفهوم تهی هستند میتوانیم لفظ “مبتذل” را درباره این افراد به کار ببریم.
شکربیگی در پایان اظهار کرد: این اشعار به خودی خود محکوم به شکست هستند، چون عمیق نیستند و پشتوانه محکمی ندارند. مثل شعرهای سانتیمانتال و سطحی هستند که خیلی زود به حاشیه میروند. وقتی گردوغبار بعد از مدتی بخوابد شعر اصیل نمودار میشود. این آثار به زودی به فراموشی سپرده میشوند و شاعران این اشعار کسانی هستند که سعی دارند خودشان را به هر نحو ممکن نشان بدهند.
Sorry. No data so far.