به گزارش تریبون مستضعفین دومین شمارهی ماهنامهی «بهمن آذربایجان» منتشر شد. سرمقالهی این شماره، بار دیگر به «انقلاب» میپردازد. روحالله رشیدی در یادداشت «انقلاب در دام ارتجاع» به تلاش متجددنمایان وطنی برای همسانسازی انقلابیگری با ارتجاع اشاره کرده و مینویسد: «مرتجعین متجددنمای ما، دارند در یک تردستی جسورانه، «انقلابی اندیشیدن» را ارتجاع جا میزنند. هیاهو میکنند و داد و قال، تا انقلابیگری جز «عقلستیزی» و «عقلگریزی» معنا ندهد. فتوا میدهند که شرایط انقلابی، یعنی شرایطِ حاکمیت احساساتِ پوچ! با این قلبِ معنای ناجوانمردانه، انقلاب را ارتجاع مینمایانند تا واپسگراییِ حیرتانگیز خود را به باورهای کهنهای مانند «کدخداپرستی» توجیه کنند؛ «چون ندیدند حقیقت، رهِ افسانه زدند»!»
«از زبالهی استانبول تا دموکراسی سوریه» عنوان یادداشتی تحلیلی از «مسعود صدرمحمدی» است که در آن، ضمن تحلیل علتهای افول محبوبیت حزب عدالت و توسعهی ترکیه، تجربهی صعود و نزول این حزب را به عناصر جبهه انقلاب یادآور میشود: «جبهه انقلاب اسلامی بیش از هر چیز با انتزاعیات و مسائلی که بیشتر نشان از بیدردی دارد، مشغول است. حضور ساختمانهای متعلق به نهادهای انقلابی در مناطق گرانقیمت شهرها، خود میتواند نمادی قابلتوجه از این دورافتادگی از قشر کوخنشین و درنتیجه دور شدن از احتیاجات ملموس مردم بهحساب آید.»
مقبره الشعرای تبریز، از مدتها پیش شاهد عملیات عمرانی است. این عملیات، نگرانیهایی را در پی داشته است. «کریم میمنت نژاد» در یک گفتگو، به بررسی اتفاقات و تحرکات صورت گرفته در مقبره الشعرا پرداخته است.
«اصغر فردی» با دستمایه قرار دادن موضوع «تخریب گورستانها» در تبریز، نقدی چندجانبه نوشته است بر روند تخریبهای گستردهی صورت گرفته در گورستانهای تاریخی. او، پرسشهایی اساسی را پیش روی تصمیم سازان و تصمیم گیران و مدیران قرار داده است: «چرا گورستانهاي شهر چنان خاكي مطلق باشد حين برخاستن بادي و نسيمي كه خاصيت دشت موسع و مسطح است، گردبادي برخيزد و طوفان گردوخاک كولاك كند؟
چرا بايد قبرستان چنان مخروبه مانـَد و خاصه مانند نظام اخير گورستان هم سوسياليستي و يكنسق باشد كه لوحي سيماني بر كف همه قبور برافكنند و با خطي نيمبند نام و نشان و ارقامي يكنسق بنويسند و واقعاً آن مكان را به دشت اموات درآورند؟
تا كي بايد اصطلاحات «مانند قبرستان سوتوکور است» و «انگار كه گرد قبرستان پاشيدهاند» و… متوادل باشد؟»
مسئلهی «یکسانسازی مزار شهدا» همچنان مورد توجه منتقدین است. در این شماره، «حسن جوادی» دانشآموختهی جامعهشناسی، بیتوجهی به «مفقودالاثر»های جنگ را در گلزار شهدای تبریز مورد توجه قرار داده است. «مفقودالاثر را مظلوم الاثر نکنیم» یک نقد دقیق است دراینباره.
«علی سلیمانیان» گرایش به شهرتطلبی در میان مدیران را زیر ذرهبین برده و در مطلب «بنرهایی برای اطفاء ولع جاهطلبی» سیرهی مسئولین و صاحبمنصبان را در گشودن مسیرهای چاپلوسی برای دیگران موردنقد قرار داده است.
«جنبش بیصدا» مروری است بر احوال جنبش دانشجویی در منطقهی آذربایجان. «غلامرضا سیفی» فاصلهی عملکرد جنبش دانشجویی را آرمانهای رهبر انقلاب یادآور شده و تکالیف این جنبش را مرور کرده است.
«مهدی نورمحمدزاده» به سراغ یک کتاب ارزشمند رفته؛ او در یادداشت «خرق حجاب از آفاق و انفس جنگ» نگاهی دارد به رمان «جمجمه ات را قرض به برادر» نوشته ی «مرتضی کربلایی لو» نویسنده ی مطرح تبریزی.
موضوع تکفیر و پرسشهایی که این روزها در اطراف این پدیده پیش آمده، سوژهی «امیر تقوی» شده است برای نگارش یک یادداشت تحلیلی با عنوان «سوغات فتنهی تکفیر برای مسلمین: کمخونی و انحلال در غرب».
کسانی که دوست دارند از لایههای پنهان جریان تکفیر سر دربیاورند، این یادداشت را از دست ندهند.
«سیدهادی مصطفوی» از «یادوارههای بیسرانجام» نوشته و از اینکه انبوه یادوارههای شهدا در کشور، بدون اندیشیدن در غایت و نتیجه، برگزار میشود، گلایه کرده است.
تیتر یک این شمارهی بهمن این است: «پدیدهای به نام حامد جوانی» و در کنارش، تصویری طراحی شده از پرترهی جوانی به نام «حامد جوانی». نویسنده در این مطلب، از بیتوجهی علمای جامعهشناسی به عرصهی مبارزه با اسلام آمریکایی در سوریه و عراق انتقاد کرده و با مقایسهی واکنش چهرههای علوم اجتماعی به درگذشت «مرتضی پاشایی» مینویسد: «همین تحلیلگرانِ فعال و پرتلاشی که مسئولانه و متعهدانه، در تبیین و تحلیل پدیدهی پاشایی میکوشیدند، اما نسبت به واقعیتهایی در همان قواره و حتی فراتر از آن، بیاعتنایی کرده و این تردید را دامن میزنند که «علمای اجتماعی، در گزینش سوژههای خود، به عدالت رفتار نمیکنند.» و مسئلهیابی ایشان، لزوماً تابع معیارهای علمی نیست و احتمالاً «مولفههای غیرعلمی» نیز در جهت دادن به ترجیحِ نخبگان تأثیر دارد. دخالت این مؤلفههای غیرعلمی، اختلال در محاسبات علمی و رسانهای کشور را دامن زده است.»
گفتگو با پدر و مادر شهید حامد جوانی نیز، در پی این مطلب آمده است. از زبان پدر شهید جوانی «ائوین آباد اوغول»، برجسته شده. «رویا سلمانی» در این گفتگوی خواندنی، کوشیده است تا تحلیل عمیق خانوادهی شهید جوانی را از اوضاع جهان اسلام و نگاه تکلیف مدارانه ی ایشان را به این عرصه، از زبان پدر و مادر شهید، به مخاطب انتقال دهد.
این شماره از بهمن نیز، بخش ویژهی «تاریخ شفاهی» را با خود دارد. در این بخش، این عناوین به چشم میخورد:
تاریخ شفاهی به چهکار میآید؟/ محمدصادق شهبازی، در این یادداشت، از کاربردهای اساسی متون بهدستآمده از تاریخ شفاهی میگوید.
نگاهی به نهضت میهنپرستان ارسباران/ بازخوانی یک واقعهی بسیار مهم و ماندگار در تاریخ معاصر آذربایجان
وصیت در محرم، شهادت در بهمن/ روایت خواندنی «اسماعیل وکیل زاده» از «شهید رحیم حامدی شهیر» از شهدای بهمن 57 در تبریز
تئاتری که هفتادتا قرمز خورد/ مروری بر خاطرات خواندنی جانباز آزاده «غلامرضا احمدی» از فعالیتهای هنری دوران اسارت
نامهها سخن میگویند/ برشی از کتاب «تجمع ممنوع» نوشتهی مسعود زینالعابدین از خاطرات «محمدعلی ملتجایی»
ایستگاه سواد در مدرسه/ بخشی از خاطرات «صدیقه صارمی» از فعالیتهای امور تربیتی دههی شصت
استاد مرد میدان بود/ گفتگویی خواندنی با «محسن بخت شکوهی» فرزند «استاد ابراهیم بخت شکوهی» در مورد فعالیتهای هنری استاد در عرصهی انقلاب اسلامی
آپارات بر دوش، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه/ خاطرات بهروز آوندی پور از روزها و شبهای فعالیت هنری در دههی شصت
خانهمان شد دفتر گروه/ گفتگویی با «ناصر یاری» در مورد فعالیتهای خودجوش گردآوری تاریخ شفاهی دفاع مقدس
علاقمندان میتوانند برای تهیهی «بهمن آذربایجان» علاوه بر دکههای مطبوعاتی، میتوانند به فروشگاههای پاتوق کتاب در تبریز (فروشگاه شماره یک: خیابان امام خمینی(ره) روبروی تربیت/ فروشگاه شماره دو: خیابان آزادی، جنب مسجد طوبی) مراجعه نمایند
Sorry. No data so far.