حجتالاسلام حسن سوزنچی- شناخت منسجم نظام فکری شهید مطهری به عنوان مقدمهای برای شناخت عمیقتر اسلام، از جهات گوناگونی دارای اهمیت است، اما برای آنکه بحث به شکل روشنتری بررسی گردد، ابتدا به سه سؤال اساسی دراینباره میپردازیم و سپس وارد مباحث اصلی میشویم. سؤال اول اینکه؛ اساساً اهمیت بهرهگیری از یک سیر مطالعاتی منسجم چیست و آیا چنین برنامهای ضروری است؟ دو اینکه چه ضرورتی دارد که در سیر مطالعاتمان بر اسلامشناسی متمرکز شویم؟ در نهایت آنکه به چه دلیل برای رسیدن به شناختی منسجم از اسلام، از میان اندیشمندان مختلف، بهتر است آثار استاد مطهری را مبنا قرار دهیم؟
اهمیت سیر مطالعاتی منسجم
اهمیت مطالعه پیوسته و منسجم از دو منظر قابل توجه است:
اول؛ مطالعه در زندگی به خودی خود خوب است. بدیهی است که رشد انسان بدون آگاهی و معرفت امکانپذیر نیست واز میان راههای مختلفی که موجب ارتقاء آگاهی انسان می شود یکی از آسانترین آنها، مطالعه است. متأسفانه آمار مطالعه در کشور ما پایین است و فرهنگ مطالعه و کتابخوانی به عنوان یک امر ضروری باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد.
دوم؛ اگر شخصی به دنبال افزایش اطلاعات عمومی خود باشد، شاید با مطالعۀ جسته و گریختۀ روزنامهها و رجوع به سایتهای مختلف به این امر نائل آید، اما این گونه مطالعهها در مجموع برای ارتقاء سطح فکری انسان چندان سودمند نیست و اگر کسی رسیدن به سطوح فکری و علمی بالاتر را به طور جدی برای خود هدف قرار داده، وصول به این هدف حتماً باید در قالب یک برنامۀ مطالعاتی منسجم دنبال گردد؛
رایجترین برنامه مطالعاتی، برنامههای درسی رشتههای دانشگاهی است؛ نتیجۀ مطالعۀ کتابهای درسی، عموماً رفع نیازهای خاصی در جامعه است و لزوماً دغدغۀ این را ندارد که شخص را به نظام فکری جامعی برای زندگی برساند. پس برای کسی که هدف او رسیدن به یک نظام فکری عمیق و یکپارچه است نیز چارهای جز مطالعه هدفمند نیست.
ماهیت نظام فکری
منظور از نظام فکری منسجم، شالودهای است که به وسیله آن میتوان با مسائل مختلف رویارو شد و راهکارهای کلان مسائل و مشکلات را پیشبینی کرد. ما در نظام فکری اولاً به دنبال توانایی فهم درست از مسائل هستیم و پس از آن، درصدد یافتن راهحلهای مناسبی برای آن مسائلیم. این مسائل میتواند شامل انواع مختلفی از معضلات و مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی باشد.
اهمیت اسلامشناسی
در اینجا این سؤال مطرح میشود که تمرکز بر «اسلامشناسی» چه ضرورتی دارد؟ در پاسخ باید گفت که اسلامشناسی، مانند برخی رشتههای دانشگاهی نیست که وجود تعدادی متخصص در آنها جامعه را بینیاز کند، بلکه شناخت حد معینی از معارف دینی برای هر مسلمانی لازم و ضروری است. این مطلب را میتوان با دو رویکرد فردی و اجتماعی تبیین کرد.
اهمیت شناخت دین از منظر فردی ، از این جهت است که ما به عنوان یک مسلمان موظفیم دین خود را به درستی و از روی آگاهی بشناسیم . خداوند متعال در قرآن به پیامبرش میفرماید: (قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني)[1]؛ بگو راه من اين است كه من و پيروانم با بصيرت كامل همۀ مردم را به سوى خدا مىخوانيم.
اگر کسی مسلمان حقیقی است، فقط باید روی بصیرت حرکت کند. بصیرت یعنی آگاهی؛ یک شناخت درست و عمیق. مسلمان، آگاهانه حرکت و پیروی میکند؛ در اسلام پیروی کورکورانه نداریم. پس در نگاه فردی، شناخت اسلام، اکتساب آگاهی و بصیرت، وظیفۀ هر مسلمانی است.
دلیل دیگر ضرورت برنامۀ مطالعاتی بر محور اسلامشناسی، دلیل اجتماعی این مسئله است. این مسئله را از دو زاویه مدنظر قرار میدهیم: یکی از منظر رویارویی ما با غرب؛ و دیگری از منظر وضعیت سنتی خود.
با پیدایش تمدن غرب، چالشها و مشکلات متعددی برای مسلمانها ایجاد شده است؛ تمدن غرب در بسیاری از موارد با مسیحیت و بلکه با اساس دین تعارضات مهمی پیدا کرد و به تبع آن، خدا و بسیاری از مسائل دینی و مذهبی زیر سؤال رفت. متأسفانه چنین رویکردهای غربمحورانهای به تدریج به جامعه ما هم وارد شده و موجب ایجاد شبهات متعددی گشته است و ما زمانی میتوانیم به یک شبهه پاسخی در خور بدهیم که با اتکا به شناختی صحیح و دقیق از مبانی دینی به پاسخگویی نسبت به سؤالات و شبهات دینی بپردازیم.
مسئله دیگر؛ رویارویی ما با خرافات است؛ یعنی حتی اگر با غرب هم رویارو نبودیم، برخی از آداب و رسوم اجتماعی ما آلوده به خرافات است و این خرافات، به اسم اسلام عرضه میشود؛ یعنی برخی، اعمال خرافی را به عنوان عملی دینی انجام میدهند و این آمیختهشدن خرافات با اسلام، از مشکلات مسلمانی ماست. تشخیص و تمییز آنچه حقیقتاً از اسلام و احکام آن ناشی شده، از آنچه بعدها به اسم اسلام و به شکلی خرافی در جامعه رواج پیدا کرده ایجاب میکند که اسلام را دقیقتر بشناسیم.
ازاینرو با نگاهی اجتماعی به این مسئله، هم برای رویارویی با غرب و هم برای پالایش فکر خود از خرافات، نیاز به اسلامشناسی داریم. اگر این اسلامشناسی حاصل نشود، در معرض دو خطر «التقاط» و «تحجّر»[2]. قرار میگیریم.
رجحان آثار شهید مطهری بر آثار دیگران
سؤال دیگری که در این مرحله مطرح میشود، این است که چرا برای دستیابی به این هدف، از آثار شهید مطهری شروع کنیم؟
پاسخ این است که اگر بخواهیم برنامهای منسجم برای مطالعه در زمینۀ اسلامشناسی معین کنیم، ناگزیر باید به دنبال آثار متخصصی برویم که هم در شناخت زوایای اسلام متبحر و مجتهد باشد و هم در زمانشناسی پیشقدم باشد؛ چرا که آنچه احتیاج امروز ماست، شناخت کاربردیِ اسلام است؛ اسلامی که به نیازهای روزِ ما پاسخگو باشد؛ در مقام حاضر، ما به دنبال این نیستیم که مثلاً مفسر یا فقیه شویم؛ بلکه صرفاً به دنبال این هستیم که به عنوان یک مسلمان، با آگاهی و بصیرت از اسلام تبعیت کنیم.
چنین متخصصی، به جز شناخت عمیق از اسلام و زمانشناسی (به معنای شناخت اجتماعی و کاربردی اسلام نه صرف اطلاعات خام)، باید ویژگی دیگری نیز داشته باشد که عبارت است از بیان شیوا، روان و قابلفهم؛ چرا که اگر دانشمندی با اصطلاحات و بیان تخصصی به بیان مسئلهای بپردازد، مخاطب عام امکان برقراری ارتباط با او را نخواهد داشت. البته باید توجه داشت که سادهنویسی با سطحینویسی تفاوت دارد. همچنین چنین فردی باید در عین توانایی در بیان ساده و روان مطلب، حتماً با شیوه استدلالی و برهانی به تبیین مباحث بپردازد و استفاده از شیوههای خطابی و یا ذوقی در اینگونه مباحث اثر مثبتی نخواهد داشت؛ زیرا قرار است ما رشد فکری کنیم و فهم استدلالی خود از دین را ارتقا دهیم، نه اینکه بر اساس جذابیتهای احساسی، یک سلسله مطالب را باور کنیم.
مسئله بعدی تنوع مباحث است؛ اگر شخصی به دنبال نظام فکری منسجمی از معارف اسلام است، باید سراغ متخصصی برود که در عرصههای متنوع وارد شده باشد تا مخاطب، ارتباطات ابعاد مختلف اسلام را دریابد و درکی از نحوۀ ارتباط برقرارکردن پیدا کند؛ بنابراین باید به سراغ متفکری برویم که در اغلب عرصهها آن هم به شیوه استدلالی و عمیق وارد شده باشد.
حال این مسئله مطرح است که این شخص چه کسی باشد؟ برای تشخیص این مسئله دو راه وجود دارد یکی این که آثار متعددی از افراد مختلفی را مطالعه کنیم تا بفهمیم کدام شایسته تر است که این راه بسیار وقت گیر است و با هدف میان مدت ما ناسازگار است. را دوم این است که به سراغ اسلام شناس زمان شناسی برویم که نسبت به او اطمینان خاطر داریم و ببینیم او چه کسی را تأیید میکند. بدون تردید یکی از مهمترین اسلامشناسان زمانشناس معاصر، امام خمینی (ره) بود. بعید میدانم کسی مدعی باشد در تاریخ معاصر، بالاتر از ایشان اسلامشناسِ زمانشناس داشتهایم، اما مشکل اصلی در مورد آثار ایشان آن است که تقریباً تمامی آثار مکتوب ایشان -که مهمترین سخنان شخص، همواره در آثار مکتوبش بیان میشود- بسیار تخصصی است و حتماً نیازمند تحصیلات قبلی میباشد. در عین حال، ایشان به عنوان یک اسلامشناس زبده، اسلامشناسِ زمانهشناسی را که بتواند با قلم ساده، مطالب مختلف اسلام را ارائه دهد، به ما معرفی کردند؛ تنها کسی که حضرت امام بر مطالعۀ آثار او اصرار میورزید، شهید مطهری است.
امام در وصف ایشان فرمودند:
آثار ایشان بیاستثنا خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بگویم آثارش بیاستثنا خوب است[3].
در واقع حضرت امام، برای کسی که میخواهد به مطالعه هدفمند معارف اسلامی بپردازد، آثار شهید مطهری را پیشنهاد میکنند.
بنابراین یکی از دلایل اصلی ما در انتخاب شهید مطهری، علاوه بر داشتن ویژگیهایی چون بیان روان و اسلامشناسی عمیق و موارد دیگری که ذکر آن گذشت، توصیۀ بزرگانی چون امام خمینی و مقام معظم رهبری است[4].
[1]. یوسف، آیۀ 108.
[2]. شهید مطهری این دو خطر را در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، تحتعنوان جهالت و جمود مطرح میکنند که ان شاء الله به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
[3]. سخنان امام خمینی به مناسبت سومین سالگرد شهادت استاد مطهری.
[4]. رهبر معظم انقلاب: «بنده اعتقاد راسخ دارم و بارها هم گفتهام که جریان فکری اسلامی انقلاب و نظام اسلامی ما در بخش عمدهای متکی به تفکرات شهید مطهری است؛ یعنی آنها پایهها و مایههای اسلامیای است که ما در تفکرات اسلامی از آنها بهره بردیم و به نظام اسلامی منتهی شد … کتابهای او (استاد مطهری) جزو پُرفروشترین، جذابترین و مطلوبترین کتابها برای نسلهای جویای فکر متین و منطقی اسلام است و الآن هم ما واقعاً بدیل و عدیلی برای مجموعۀ کتابهای شهید مطهری (رضوان الله علیه) نداریم و با اینکه کارهای خوبی هم شده، بلاشک از لحاظ اهمیت، تأثیرگذاری، جذابیت و اتقان، هنوز هم در بالاترین سطح قرار دارد. بیانات معظم له در دیدار اعضای کنگرۀ حکمت مطهر، 18/12/82.
Sorry. No data so far.