سال ۱۳۹۵ از سوی رهبری معظم انقلاب به سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نامگذاری شد. رهبر انقلاب از سال ۸۹ بر اقتصاد مقاومتی تاکید داشتند و دو سال پیش نیز سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند. لذا برای بررسی بیشتر شعار سال و تبیین فاکتورهای اقتصاد مقاومتی و همچنین نقد برخی نگاههای انحرافی نسبت به اقتصاد مقاومتی به سراغ حجت عبدالملکی پژوهشگر اقتصاد مقاومتی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) رفتیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این استاد دانشگاه است.
*به عنوان مقدمه و ورود به بحث بفرمایید که دلیل نامگذاری سال به اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل از سوی رهبر انقلاب چه بوده است؟
ما در بخشی از مسیر تدام انقلاب اسلامی هستیم که به عصر شکلگیری تمدن نوین اسلامی نزدیک شدهایم، لذا تمدن غرب نمیخواهد اجازه دهد که تمدن نوین اسلامی شکل بگیرد. آنها برای اینکه انقلاب اسلامی را مهار کنند به آخرین ابزار خود یعنی اقتصاد مستمسک شدند که از این طریق بتواند جلوی شکلگیری تمدن اسلامی را بگیرند.
رهبر انقلاب از نیمه دوم دهه هشتاد که تحریم با سرعت فعلی آغاز نشده بود هشدار دادند که جنگ بعدی ما در فضای اقتصادی خواهد بود. لذا هنوز تحریم ها آغاز نشده بود که رهبری روی تولید ملی و کاهش وابستگی به نفت تاکید داشتند.
*این تاکیدات قبل از این هم در قانون اساسی و در مبانی فکری حضرت امام(ره) نیز ذکر شده است؟ یعنی به نوعی این نگاه در بطن انقلاب اسلامی وجود داشته است.
دقیقا همینطور است. اقتصاد مقاومتی در واقع احیای اقتصاد قانون اساسی است. احیای گفتمان اقتصادی انقلاب اسلامی است. همیشه به این الگو نیاز بوده و اصلا مبنا همین بوده است. بعضی میگویند اقتصاد مقاومتی مختص شرایط تحریم است، خیر؛ اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد قانون اساسی است که در آن به شکل گیری یک اقتصاد قدرتمند در مسیر شکل دهی تمدن نوین اسلامی احتیاج داریم.
در سال های اخیر رهبری پیش بینی کردند که ما خیلی بیشتر از قبل به قوه اقتصادی نیازمندیم چون این بحث مهره فشار دشمن خواهد شد، لذا این بحث را مطرح کردند. سال ۹۲ سیاست های کلی ابلاغ شد اما در طول سال ۹۳ و ۹۴ که دو سال از ابلاغ آن میگذرد، اقدام مناسبی در راستای اقتصاد مقاومتی صورت نگرفت و از طرفی ضرورت این الگوی اقتصادی برطرف نشده و در این دو سال توسط مسئولین اهمال کاری شد.
لذا به خاطر این ضرورت، رهبری دوباره این بحث را مطح کردند. من فکر میکنم عنوان اصلی امسال «اقدام و عمل» است. یعنی تکیه اصلی بر این موضوع است وگرنه همه این سال ها سال های اقتصاد مقاومتی بود.
*ما اقتصاد مقاومتی را به عنوان یک ابزار در نظر میگیریم یا اینکه اقتصاد مقاومتی ریشه در مبانی اسلامی ما دارد؟ مثلا آیاتی در قرآن به استفاده غیر سفیهانه از اموال و منابع تاکید دارد، لذا سوال من این است که اقتصاد مقاومتی در کجا با اقتصاد اسلامی پیوند میخورد؟
اقتصاد مقاومتی از بطن و ریشه اقتصاد اسلامی نشأت میگیرد. معارف اقتصاد اسلامی سه بخش دارد؛ مکتب اقتصادی اسلام، نظام اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی سه بخش معارف اقتصاد اسلامی هستند. حضرت آقا میفرمایند که اقتصاد مقاومتی عینیت بخشنده نظام اقتصادی اسلام است. یعنی اقتصاد مقاومتی در مجموعه معارف اقتصاد اسلامی به بحث نظام اقتصادی اسلامی مربوط است که این نظام بازتاب پرتوهای مکتب اقتصادی اسلام در آینه زمان و مکان است.
مکتب اقتصادی اسلام نیز همان دستورالعمل زندگی اقتصادی در اسلام است. همه بایدها و نبایدها در رفتار اقتصادی، مکتب اقتصادی اسلام خواهد بود. مثلا نباید ربا وجود داشته باشد، باید عدالت برقرار باشد، بهرهوری باید افزایش پیدا کند، نباید اسراف صورت بگیرد و… همه اینها مکتب اقتصادی اسلام خواهد بود. این بایدها و نبایدها در بستر زمان و مکان باید به فعلیت برسد. وقتی اینها به فعلیت برسد یک نظام شکل میگیرد که این نظام اگر مبتنی بر آن مکتب باشد، نظامی اسلامی خواهد بود. یعنی نظام اقتصادی اسلام بازتاب پرتوهای مکتب اقتصادی اسلام در آینه زمان و مکان خواهد بود. حال اقتصاد مقاومتی نسخه معاصر نظام اقتصادی اسلام است.
خطایی که اینجا رخ میدهد این است که عدهای ارتباط اقتصاد مقاومتی را با مکتب قطع میکنند و اقتصاد مقاومتی را کارآیی اقتصادی تفسیر کرده و این کارآیی را در چارچوب لیبرالیسم تعریف میکنند. برای آنها یک اقتصاد ضد دینی مطلوب است و جالب اینجاست از مبانی فلسفی اقتصادی ضد دینی برای تبیین اقتصاد مقاومتی استفاده میکنند. مثلا برخی دولتمردان با نگاه لیبرال اقتصاد مقاومتی را دنبال میکنند. گاهی بر آزادسازی تاکید میکنند که این آزادسازی منجر به کارآیی شود. در حالی که آزادسازی که مبتنی بر لیبرالیسم است باعث انحصار شدید، تاراج ملت ها، رشد یک درصد جامعه و استثمار ۹۹ درصد میشود و این کشور هم تحت سلطه کشور قویتری قرار میگیرد که منافع آنها هم بر باد میرود.
مبانی غیر دینی در اقتصاد فقط زمانی به نفع کشور است که آن کشور سلطهگر باشد. یعنی هم انگیزه سلطهگری داشته باشد و هم توان آن را. مبانی اقتصاد ضد دینی به نفع این کشورهاست چون میتوانند با آن ملتها تاراج کنند، کاری که الان دارند میکنند. بنابراین کشورهایی که نمیخواهند و یا نمیتوانند سلطهگر باشند قطعا اقتصاد دینی را باید مبنا قرار دهند وگرنه به تاراج میروند. از این جهت یک ارتباط سیستماتیک بین اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی وجود دارد که رهبری در مقدمه ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی میفرمایند عینیت بخشنده نظام اقتصادی اسلام است. باید به این امر توجه شود. در حالی که خیلی از کسانی که الان اقتصاد مقاومتی را تبیین می کنند میگویند که اقتصاد مقاومتی با مبانی ارزشی ارتباطی ندارد.
*اساسی ترین خطوطی که به عنوان فاکتورهای اقتصاد مقاومتی مطرح است، چیست؟
ما در سه سطح میتوانیم به اقتصاد مقاومتی بپردازیم؛ یکی سطح مبانی است که در آنجا فلسفه اقتصاد مقاومتی مطرح است که بخشی از مطالب آن را خدمت شما عرض کردم که بپذیریم فلسفه اقتصاد مقاومتی، اقتصاد اسلامی است. بحث دوم برنامههای اقتصاد مقاومتی است که دو رکن دارد؛ یکی تقویت تولید ملی است و دیگری تقویت فرهنگ جهادی یا جهاد اقتصادی است. یعنی برنامهریزی اقتصادی باید در راستای تقویت این دو رکن باشد. بحث سوم نیز که باید بر آن تاکید شود آثار اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی سه اثر مهم دارد که عبارتند از اینکه منجر به پیشرفت اقتصادی، رفاه عمومی و استقلال اقتصادی خواهد شد.
اگر بخواهیم به اقتصاد مقاومتی بپردازیم باید به هر سه بحث بپردازیم ولی متاسفانه اشتباهاتی در هر سه اینها اتفاق میافتد. مثلا در بحث مبانی عدهای میگویند اقتصاد مقاومتی به اسلام مربوط نیست و همین کاری که آمریکا و ژاپن انجام میدهند، مد نظر است. در بخش برنامهها میگویند اقتصاد مقاومتی همان چیزی است که در دنیا بر مبنای لیبرالیسم انجام میشود که همان آزادسازی، مقرراتزدایی، ورود به سازمان تجارت بین الملل و… است. یعنی در تفسیر آن اشتباه اتفاق میافتد. برخی نیز طوری وانمود میکنند که اقتصاد مقاومتی معادل ریاضت اقتصادی است و در لسان خیلی از کارشناسان اقتصاد مقاومتی معادل ریاضت اقتصادی تفسیر میشود.
این در حالی است که ما بین دو راهی ریاضت و اقتصاد مقاومتی قرار داریم و باید یکی از اینها را انتخاب کنیم. کسانی نیز در مسیر پیشرفت اقتصادی که یکی از ثمرات اقتصاد مقاومتی است، دچار اشتباه میشوند و پیشرفت اقتصادی منهای غرب را ممتنع میدانند. از همین جا ریشه اقتصاد مقاومتی زده میشود و میبینیم که در شعار به اقتصاد مقاومتی تاکید میشود اما در عمل اقدامی که در راستای اقتصاد مقاومتی باشد انجام نمیشود، بلکه در عمل همان نظریه توسعه وابسته پیگیری میشود. نظریه توسعه وابسته این است که پیشرفت منهای غرب ممکن نیست. بنابراین در هر سه بحثی که مطرح شد انحراف و التقاط وجود دارد. مقدمه اقتصاد مقاومتی نمکزدایی از این حرفهای خلاف واقع و انحرافات در مبانی، برنامهها و آثار اقتصاد مقاومتی است.
*انحرافاتی که شما به آن اشاره کردید میتواند به عنوان یکی از مشکلاتی که بر سر راه تحقق اقتصاد مقاومتی وجود دارد، مطرح باشد، از نظر شما به چه مشکلات دیگری می توان اشاره کرد؟
ما برای اینکه اقتصاد مقاومتی را محقق کنیم به باور و عمل احتیاج داریم. اگر این دو وجود نداشته باشد اقدامی نمی واند صورت بگیرد. یکی از مشکلات ما در بخش باور است که هنوز عدهای اقتصاد مقاومتی را درک نکردهاند و کارآمدی آن را متوجه نشدهاند. در میان نهادها و مسئولین مختلف کسانی را هم داریم که به اقتصاد مقاومتی باور دارند ولی عمل باید صورت بگیرد. یکی از کارهایی که در موضوع اقتصاد مقاومتی مطرح است بحث استفاده از کالای داخلی است. ما این را قبول کردهایم و بر آن باور داریم. به خاطر عدم توجه به این موضوع لطمه خورده ایم و اقتصاد ما شکننده و استقلال اقتصادی مختل و پیشرفت اقتصادی متوقف شده است، اما همچنان اصرار داریم که از کالای خارجی استفاده کنیم.
به عنوان مثال دولت وقتی میخواهد برنامه اقتصاد مقاومتی را مطرح کند، این امر را در برنامه میگنجاند که باید سهم صندوق ذخیره ارزی از درآمدهای نفتی افزایش پیدا کند اما در عمل در برنامه ششم به شدت چانهزنی می کند که سهم صندوق توسعه ملی پایین بیاید. به طور کلی احکام برنامه ششم منطبق بر سیاستهای کلی این برنامه تنظیم نشده است.
لذا چرا اقدام و عمل اتفاق نمیافتد؟ بخشی به خاطر این است که طراحی درست انجام نمیشود. دقیقا مانند ورزشکاری است که باور دارد میتواند قهرمان شود ولی این کافی نیست و به برنامه احتیاج دارد. بخش دیگر از این حیث است که کسانی که باید عمل کنند توان و دانش کافی را ندارند و از دیگران نیز برای این کار کمک نمیگیرند. بعضی از دستگاههای دولتی که به اقتصاد مقاومتی باور دارند به متخصصین این امر مراجعه نمیکنند تا از آنها در این خصوص برنامه بخواهند. اینها موانعی است که میتوان به آن اشاره کرد.
*اشاراتی به بحث سیاستها داشتید، بفرمایید که به خصوص در این دو سالی که از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی می گذرد، سیاستهای پولی، مالی و تجاری ما در راستای اقتصاد مقاومتی چه بوده است؟
یکی از ابزارهای جدی مدیریت اقتصادی یک کشور سیاستهای اقتصادی است که البته ابزارهای دیگری نیز وجود دارد. مثلا سیاست های فرهنگی و یا دیپلماتیک یک کشور در قدرت اقتصادی آن موثر است. در بخش فرهنگی به عنوان مثال نظامی که فرهنگ تنبلی و خمودی را ترویج میکند خود به خود اقتصاد را تضعیف میکند. در بخش دیپلماتیک، تفکری که وابستگی و رعب و هراس از دشمن را ترویج میکند ناخواسته در حوزه اقتصاد ضعف ایجاد میکند. برعکس نظامی که فرهنگ کار و تلاش را ترویج میکند و یا استقلال و قدرتمندی و اقتدار را ترویج میکند، اقتصاد را پیشرفت میدهد. چون در سایه باور به این اقتدار، تولیدکننده و فعال اقتصادی احساس هویت میکند.
اما مهمترین سیاستها، همان سیاستهای اقتصادیاند که چهار دسته دارند و سیاست های پولی، مالی، درآمدی و تجاری را شامل میشود. در چند سال اخیر متاسفانه این سیاستها به سمت اقتصادی مقاومتی حرکت نکردهاند و این سیاستها آنگونه که باید، تقویت کننده ارکان اقتصاد مقاومتی نیستند. به عنوان مثال در سیاستهای حوزه پولی، حجم پول به شدت افزایش پیدا میکند اما سیاستهای پولی ما نتوانسته این پولها را به سمت تولید جهت بدهد تا باعث تقویت تولید شود. سیاستهای مالی ما در بُعد مخارج دولت به سمت مخارج عمرانی نرفته است در صورتی که آنچه به تولید کمک میکند مخارج عمرانی است.
این سیاستها بجای اینکه صرف پشتیبانی از تولید و یا عمران شود بیشتر به سمت مخارج جاری و بعضاً خرجهای غیر ضروری و پرداخت حقوقهای بزرگ به مدیران دولتی شده است که مقدار قابل توجهی نیز میباشد. سیاستهای تجاری ما با واردات مقابله و یا صادرات ما را نیز تقویت نکرده است. الان صحبت از این است که تراز ما در واردات و صادرات مثبت شده است اما باید گفت صادرات و واردات ما در سالهای گذشته هر دو منفی بوده است اما وارداتمان منفی تر بوده است. اکنون واردات ما ۲۲ درصد و صادرات ما ۱۶ درصد کم شده است. این اقتصاد مقاومتی نیست.
اگر صادرات ما یک درصد نیز کم شود این لطمه است. لذا سیاست های تجاری منجر به تقویت صادرات نشده است. در بحث سیاستهای مالی نیز بودجه دولت همچنان وابسته به بودجه نفت است و این وابستگی بیشتر شده است. در بودجه ۹۵ این وابستگی تقریبا دو برابر شده است. این در حالی است که بودجه ۹۴ با فروش ۱.۲ میلیون بشکه نفت بودجه تامین میشده است اما در بودجه ۹۵ به فروش ۲.۳ میلیون بشکه فروش نفت خام در روز احتیاج داریم. لذا دو برابر شده است. یکی از اجزای سیاست های مالی، سیاست های مالیاتی است. سیاستهای مالیاتی تقویت کننده تولید ملی نیست.
این سیاستها اگر نتواند جلوی فرارهای مالیاتی را بگیرد و منابع کسب شده را به زیرساخت تبدیل کند، در راستای اقتصاد مقاومتی نخواهد بود. سیاست های بانکی اگر به نحوی باشد که بجای اینکه تولید را تقویت کند، تقاضا را افزایش دهد مانند آنچه در بخش مسکن شاهد آن هستیم اثر تورمی خواهد داشت و در راستای اقتصاد مقاومتی نیست. در نهایت باید گفت سیاستهای مفیدی هم وجود داشته اما در جمع بندی نمره خوبی نمیتوان به این سیاستها داد.
*یک برنامه منسجمی که برای اجرای اقتصاد مقاومتی لازم است، باید چه ویژگیهایی داشته باشد و دولت برای تدوین چنین برنامهای چه موضوعاتی را باید مد نظر قرار دهد؟
برای کارآمدی یک برنامه باید به جوانب اصلی حتما توجه شود و اولویتبندیها هم رعایت شود. محورهای اقتصاد مقاومتی یکی سیاست های ۲۴ گانه ابلاغی توسط رهبر انقلاب است و دیگری مجموعهای از اقدامات اساسی در اقتصاد مقاومتی است که رهبری امسال در حرم رضوی بر ده مورد آن تاکید ویژه داشتند. باید این را در نظر بگیریم که ما چهار جبهه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی داریم که در هریک از این جبههها دو گروه عملکننده دولت(حاکمیت) و مردم وجود دارد. در ارتباط با یکی از این اقدامات ده گانه بطور مثال بحث اقتصاد دانش بنیان، برنامه ای که نوشته می شود باید مشتمل بر این هشت قسمت باشد. یعنی در هر چهار جبهه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی، نقش مردم و دولت مشخص باشد. هر کدام از این هشت قسم ممکن است چند برنامه احتیاج داشته باشند. معمولا برنامههایی که نگاشته میشود چند خلا دارد.
یک خلا این است که همه این چهار جبهه در نظر گرفته نمیشود. یعنی حرفی را میخواهیم به اجرا برسانیم که پیش از آن فرهنگسازی آن اتفاق نیفتاده است و یا نظریه آن در دانشگاهها و توسط نخبگان در بُعد علمی کامل نشده است. من ماه رمضان سال گذشته که در جمع اساتید خدمت رهبری انقلاب بودیم آنجا عرض کردم که جبهه فرهنگی در برنامهریزیها تعطیل شده است. لذا قانونگذاری بدون در نظر گرفتن فرهنگ محال است. قانون تنها ۵ درصد انحراف را میتواند اصلاح کند و ۹۵ درصد اقدام از طریق فرهنگسازی باید انجام شود. این یک استاندارد بین المللی است و بر آن کار شده است. اگر شما بخواهید قانونی قرار دهید که استفاده از ماهواره را ممنوع کنید قبل از آن باید ۹۵ درصد جامعه را از طریق فرهنگسازی اصلاح کرده باشید و این قانون تنها برای اصلاح آن ۵ درصد باقی مانده است.
لذا یکی از اشکالات این است که هر چهار جبهه با هم دیده نمیشود. حال این برنامههایی که در این جدول بزرگ تنظیم میشود باید اهداف و زمانبندی مشخص داشته باشد، نظام نظارتی و منابع آن مشخص باشد تا آن برنامه بتواند به سرانجام برسد.
*نگاهی به کارها و فعالیت هایی که دولت در این دو سال در حوزه برنامهریزی اقتصاد مقاومتی انجام داده است، داشته باشیم. در این خصوص چه اقداماتی شده است و چقدر چشمگیر است؟
دولت دو دور وارد برنامه ریزی اقتصاد مقاومتی شد. دور اول برنامه ریزی اقتصادی تحت نظارت شواری اقتصاد انجام شد که برای ۱۹ دستگاه برنامههای اقتصاد مقاومتی تنظیم و یک سری هدفگذاری انجام شد و حدود ۶۵۰ پروژه را معرفی کردند. بخش زیادی از این برنامهها اصولا اقتصاد مقاومتی نبود. بخشی از آن برنامههای معمول وزراتخانه ها بوده و از همه بدتر بخشی از آن اصلا ضد اقتصاد مقاومتی بود. دور دوم بعد از هفته دولت سال گذشته شروع شد که رهبری فرمودند که یک ستاد فرماندهی باید شکل بگیرد.
با تشکیل این ستاد ۱۲ برنامه ملی اقتصاد مقاومتی مطرح شد، ذیل آن چندین طرح مطرح شد و ذیل این طرحها چندصد پروژه بود که این جریان همچنان ادامه دارد و هنوز پروژهها قطعی نشده است. اما در آن لیست اولیه که از پروژهها تهیه شد، انحراف از اقتصاد مقاومتی وجود داشت و همچنین عناوین پروژهها در حالی که باید عملیاتی باشند بعضاً از خود سیاستهای کلی هم کلیتر بود و خیلی از اینها هم باز برنامههای جاری دستگاه های اجرایی بود. ۱۲ کارگروه مختص هر یک از برنامهها شکل گرفت. موضوعاتی که در این کارگروه ها مطرح میشد خیلی وقتها در آن رخوت و انحرافاتی وجود داشت. لذا دولت کارهایی کرده است اما این کارها بعضاً کارهایی بیفایده و یا انحرافی بوده و ثمره آن این است که اگر در حوزه اقتصاد مقاومتی پیشرفتی هم اتفاق افتاده باشد چشمگیر و قابل توجه نیست.
*رهبری معظم انقلاب سال گذشته از تعبیری استفاده کردند که فرمودند اقتصاد ما باید دورن زا و برون نگر باشد. دولتمردان هم از این واژه زیاد استفاده کردند اما یک تفسیری از این موضوع و در کل از بحث اقتصاد مقاومتی مطرح کردند که آن را محصور در جذب سرمایه گذاری خارجی کردند، آیا این تفسیر، تفسیری انحرافی نیست؟
همین طور است. نوع تعاملات بینالمللی در حوزه اقتصاد که دولت آن را پیگیری میکند در راستای اقتصاد مقاومتی نبوده بلکه در راستای منویات سیاسی دولت است. دولت در حوزه سیاست خارجی تعامل با غرب را محور موضوعات قرار داده و در این راستا همه برنامههای دیگر از جمله برنامه اقتصادی را تنظیم میکند. به این جهت بحثی که روی جذب سرمایهگذاری خارجی و بحث تعامل با جهان را مطرح میکند در راستای اهداف سیاست خارجی دولت است نه در راستای تقویت تولید ملی.
اگر این موضوع را انحراف در نظر نگیریم به این میرسیم که حداقل این امر موضوعی در اولویت نیست. شما در شرایطی که احتیاج به اقدام ضربتی دارید اولویتها را حتما باید در نظر بگیرید. وقتی منابع داخلی هنگفت ما درگیر بوده و معتل مانده است در چنین شرایطی تلاش برای جذب سرمایه گذاری خارجی دقیقا مثال کسی است که در داخل خانه خود چاه آبی دارد ولی آن را رها کرده و در کوچه به دنبال کوزهای آب میگردد. ما در بهترین حالت میتوانیم ده هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری خارجی جذب کنیم. وقتی که هزار هزار میلیارد تومان سرمایه در داخل کشور دارید، یک درصد از آنچه در داخل دارید در خارج جستجو میکنید.
لذا در اقتصاد مقاومتی تمام تعاملات با بیرون اقتصاد باید موجب تقویت اقتصاد در درون شود. شما برای تقویت اقتصادی کشور نیاز به تعاملات با بیرون دارید اما نه هر نوع تعاملی. برون نگری با این ضابطه باید مورد توجه قرار گیرد که منجر به تقویت در اقتصاد دورن کشور شود. اگر برون نگری ما این باشد که تجارت خارجی خود را به نفع صادرات تقویت کنیم به نفع اقتصاد کشور است اما اگر خروجی این برون نگری منجر به افزایش وابستگی ما شود قطعا ضد اقتصاد مقاومتی است. پس برون نگری به معنای هر مدل ارتباط اقتصادی خارجی نیست.
*ما نمونه دیگری در کشورهای مختلف داریم که چیزی مشابه اقتصاد مقاومتی را اجرا کرده باشند؟ آیا اقتصاد مقاومتی مدلی بدیع است که جمهوری اسلامی مطرح می ند و یا این الگو قبلا در کشورهای دیگر انجام شده است؟
اقتصاد مقاومتی یک تعریف عقلانی دارد و یک تعریف اسلامی. کلما حکم به العقل حکم به الشرع. تعریف عقلانی اقتصاد مقاومتی این است که اقتصادتان را به نحوی طراحی کنید که برای تحقق اهداف خود بتواند از موانع مختلف عبور کند. اقتصادی که بتواند در شرایط دشمنی و دشواری و تهدیدات داخلی و خارجی به اهداف خود برسد یک اقتصاد مقاومتی است.
حال اقتصاد غرب اهدافی دارد که سعی میکند اقتصاد خود را طوری طراحی کند که با وجود همه موانع به اهداف خود برسد. همه کشورها عقلا به دنبال مقاوم کردن اقتصاد خود هستند. پس این تعریف عقلانی اقتصاد مقاومتی است. ما در اقتصاد اسلامی هم همین را میگوییم. اما آنچه ما میگوییم با تعریف دیگر کشورها تفاوتی دارد و آن تفاوت در دو حوزه وجود دارد یکی در اهداف و دیگری در استراتژیها. اهداف مبنایی ما در اقتصادمان اهداف مکتب اقتصادی اسلام است. زمینی شده این اهداف، اهداف اقتصادی انقلاب اسلامی است که همان پیشرفت اقتصادی، رفاه عمومی و استقلال اقتصادی است. اینها سه هدف اقتصاد مقاومتی ماست که اینها ممکن است اهداف اقتصادی کشورهای غربی نباشد.
مثلا ژاپن هیچ اصراری بر استقلال اقتصادی ندارد. بحث آنها حتی رفاه عمومی هم نیست. معنایی در ذات نظام اقتصادی غرب برای عدالت قابل تصور نیست. قطعا خروجی لیبرالیسم عدالت نیست. بحث دوم تفاوت در استراتژیهاست. مکتب اقتصادی اسلام اهداف و همچنین چارچوبها و ضوابط برای رسیدن به هدف را نیز مشخص میکند. مثلا میگوید برای رسیدن به هدف نباید ظلم کنید. اما در غرب مقاوم سازی اقتصاد خود را بر مبنای گسترش نفوذ و سلطه خود بر دیگر کشورها قرار میدهند. هدف امریکاییها سلطه بر دنیاست لذا اقتصاد خود را طوری تنظیم میکنند که کشورهای دیگر را به خود وابسته کرده و یا در آنها خرابکاری کنند. این چیزها در اقتصاد مقاومتی که از اسلام برمیخیزد، وجود ندارد.
در یک جاهایی هم برنامه اقتصاد مقاومتی با آنچه که غرب برای مقاوم سازی اقتصاد خود میکند مشترک است. مثلا تاکید بر اقتصاد دانش بنیان و افزایش کارآیی بودجه در دولت و… از این دست است. اصولا اقتصاد اسلامی با اینکه در مبانی با اقتصاد غربی متفاوت است در راهکارها گاهی به اشتراک میرسد. اقتصاد اسلامی راهکارهایی دارد که غرب قبول ندارد و بالعکس. اما اینکه مثلا باید تولید ملی را تقویت کرد مسئلهای است که غربیها هم در اقتصاد خود به آن توجه کردند.
بعد از جنگ دوم جهانی فرانسه و آلمان دو کشور ویران بودند. اینها برای اینکه اقتصاد خود را بازسازی کنند، سیاستهای خیلی قوی برای تقویت تولید ملی اتخاذ کردند. آمریکا قبل از اینکه بحث تجارت آزاد جهانی را مطرح کند در دو مقطع یکی قبل از جنگ اول جهانی و دیگری بین جنگ اول و دوم جهانی در یک فضای انزوا رفت تا تولید و دانش بومی خود را تقویت کند. البته ما برای این کار نیاز به انزوا نداریم. در کره و ژاپن در یک دورهای مصرف کالاهای خارجی به شدت تقبیح شد که ما هم به این مسئله نیازمندیم.
البته باید گفت ما نمونه کامل مشابهی نداریم چون حداقل میتوان گفت مبانی همه فعالیتهای اقتصادی آنها غیردینی و ضددینی است. ما در اقتصاد اسلامی عبودیت را وسط میگذاریم و همه فعالیتهای اقتصادی را بر مبنای آن قرار میدهیم اما در غرب اومانیسم محور قرار دارد. هر چند در این مسیر برخی اقدامات مشابه است ولی مبانی اصلی و اهداف و بخش قابل توجهی از برنامهها کاملا متفاوت است لذا مدل ما یک مدل کاملا جدیدی است.
Sorry. No data so far.