روحالله رشیدی: «نهادسازی» شاخصترین و اساسیترین اقدام امام خمینی(ره) در سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی است. نهادسازیِ هدفمند و معطوف به «نیاز»های جامعهی ایرانِ پس از انقلاب. در این مقطع، تشخیصِ بیواسطه و دقیق نیازهای ملموس و عینیِ مردم و چارهجویی برای رفع این نیازها، کارویژه ی امام امت(ره) در مقام رهبری است. این موضوع بهقدری برای امام، مهم و بنیادین است که تأمل و تأخیر در عملیاتی کردن آن را، جایز نمیداند و در اسرع وقت، نسبت به راهاندازی نهادهایِ مردمی اقدام میکند.
این وجهِ شاخص و ویژه از مدیریت امام(ره)، شدیداً مورد غفلت قرار گرفته؛ بهگونهای که تقریباً هیچ مطالعهی نظامیافتهای در این باب سراغ نداریم. «جامعهشناسی نهادهای انقلابی» بهروشنی، اهتمام قلبی و عمیقِ امام امت(ره) را در گرهگشایی از زندگی مردم و تأمین نیازهای آنها نشان میدهد. نیازهای زیستی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. جالب اینکه، امام برخلافِ بسیاری از انقلابیون، مردمداری را نه یک «تاکتیک» برای دورهی گذار که یک «اعتقاد» همیشگی میدانست. تلاشهای بیتعارف ایشان برای رفع مسائل و تأمین نیازهای مردم، هیچگاه از سر مصلحت و به قول عامیانه، با هدفِ ساکت کردن مردم نبود. باورش بهعنوان یک فقیه، همین بود. به باور امام، رفع نیازهای مردم، رفع مانع از پیش پای آنها در جهت تعالی بود. با این مقصود بود که لحظهای در رسیدگی به این امور، از پای نمیایستاد. راهاندازی نهادهای انقلابی، جلوهی عینی و مشهودِ این تلاش بود.
فهرست برخی نهادهای انقلابی را که اوایل پیروزی، بهفرمان و با تدبیر امام ایجاد شدهاند مرور میکنیم:
– «کمیتههای انقلاب اسلامی»، تأسیس: بهمن 1357، مأموریت: تأمین «امنیت» و انتظام بخشیدن به شهرها
– «کمیتهی امداد امام خمینی»، تأسیس: اسفند سال 1357، مأموریت: تأمین «معاش» مستضعفان و نیازمندان
– «بنیاد مسکن انقلاب اسلامی»، تأسیس: فروردین 1358، مأموریت: تأمین «مسکن» برای مستضعفان و روستاییانِ محروم
– «جهاد سازندگی»، تأسیس: خرداد 1358، مأموریت: مبارزه با «فقر» و «عمران» روستاها و مناطق محروم
– «نهضت سوادآموزی»، تأسیس: دی 1358، مأموریت: آموزش «خواندن و نوشتن» به همهی آنها که به مدرسه دسترسی ندارند.
اگر نیازهای اساسی مردم را در چهار حوزهی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستهبندی کنیم، ملاحظه میکنیم که هر نهاد انقلابی، بهتنهایی یا به همراه نهادی دیگر، در این حوزهها فعال بودهاند. غایتِ مجموعهی این نهادها هم رسیدگی سریع و کمهزینه و بیمنت به مسائل و آلامِ برجایمانده از روزگار حاکمیت طاغوت و تلاش برای تحقق عدالت در شئون مختلف بوده است.
تأمل در فلسفهی شکلگیری نهادهای انقلابی، بهروشنی دغدغههای زمینیِ امام امت را نشان میدهد. دغدغههای زمینی، یعنی همهی مسائلی که مردمِ انقلابی به طریقی با آنها دستبهگریبان است. از معاش و مسکن گرفته تا امنیت و فکر و فرهنگِ مردم. به تعبیری، نهادسازیِ امام، ترجمهی زمینیِ آرمانهای انقلابیاش بود.
اگر این اهتمامِ بهزعم برخی دنیامدارانه را در کنار توجهاتِ سفت و سختِ معنوی و الهی امام قرار بدهیم، به ترکیب حیرتانگیزی میرسیم. از یک سو، با مردی طرف هستیم که قدم از قدم برنمیدارد مگر آنکه در آن، ردِ «توحید» و رنگِ «معاد» نمایان باشد و از سوی دیگر، تقلا و تلاش و همتِ پیوستهی همان مرد را میبینیم برای تأمین نانِ شکم و سرپناه و پُل و درمانگاه و جاده و چاهِ آب و برقِ مردم.
شاید اینگونه هم بشود گفت: در عرصهی وسیعِ اندیشهی امام(ره)، آسمان و زمین به هم متصل میشوند. انقلابی با غایت آسمانی و الهی، روی زمین را میدان عمل خود قرار میدهد: «برای رسیدن به آسمان، باید از زمین گذشت.» نگاهِ انقلابِ خمینی، رو به آسمان است، اما پایش در زمین.
*
خیلیها هنوز نتوانستهاند این ترکیبِ هنرمندانه را بفهمند. بیراه نیست که در آستانهی چهلسالگی انقلاب اسلامی، اهم شبهاتِ بخشی از نیروهای انقلاب، ناظر به همین ترکیب است. شبههی «آرمان» یا «واقعیت» یکی از این شبهات است. و چه شبههی پرمشتریای!
در کشاکش اینهمه مباحثه و مجادله، یک جریانِ عمده به آهستگی در دل نیروهای انقلاب پا گرفته و رسمیت یافته که به یک معنا، به پایِ لنگِ انقلابیون تبدیل شده است. ما این جریان نوپدید را «آسمانگرایی» مینامیم. این جریان، با توسل و تمرکز به بخشی از منظومهی انقلاب (غایتِ آسمانیاش) بخشی دیگر (واقعیت زمینیاش) را وانهاده و تصویری از انقلاب اسلامی میسازد که مشخصهی اصلیاش «زمینگریزی»ست. با این حساب، نخستین هنر «آسمانگرایان» برچیدنِ سفرهی زندگی مردم از زیر چتر انقلابیگری است: «انقلابیگری جای خود دارد و مردمداری جای خود»!
جداسازیِ آسمان و زمینِ انقلاب در این قرائت، به شکلگیری گونهای «انقلابیگریِ فضایی» انجامیده که در آن، مفاهیم و آرمانهای انقلاب را خشکانده و در بستههای شیک و چشمنواز صرفاً برای تماشا و حسرت قرار میدهند. در این تلقی، آرمانهای انقلاب، صرفاً ارزشیِ نمادین و موزهای پیدا میکند.
بخشی از تناقضهای رفتاری آزاردهنده که امروزه در مجموعهی نیروهای منتسب به انقلاب میبینیم، ذیل همین قرائت از انقلاب اسلامی معنا پیدا میکند؛ برای مثال، ظهور طبقهای حیرتانگیز به نام «اَشرافِ انقلابی» را صرفاً با این قرائت از انقلاب میشود توجیه کرد!
اجازه بدهید تعارفات کلامی را کنار بگذاریم و صریحاً بگوییم «آسمانگرایان» همان سکولارهای انقلابی هستند! مگر سکولارها چه میجویند؟ جز اینکه دین را در موضعِ اصلیاش که همان «آسمان» است قرار دهند؟
حالا ما با انقلابیونی طرف هستیم که انقلابیگری برایشان صرفاً «شأنی معنوی»ست و هیچ مسئولیتی بر این «شأن» مترتب نیست. انقلاب هم که میگویند، مرادشان مضمونی شاعرانه و هپروتی است که میشود برایش قصه ساخت و شعر گفت و متن ادبی نوشت. اما قرار نیست از آن، آبی برای مردم گرم شود!
آسمانگرایی، یکی از دلایل شکستِ اجتماعی نیروهای انقلاب بوده است. و شاید دلیل اصلی این شکست. چرا که درس نخستش، بریدن از مسائل و آلام مردم است. آسمانگرایان را میتوان «جناحِ بیعار» انقلابیون دانست.
حالا این قرائت را مقایسه کنید با آن منظومهی «آسمانیزمینی» که امام(ره) در نظر و عمل، پیش روی ما نهاده بود. ما در یک سیرِ تدریجی از آن انقلابیگریِ کامل، به این انقلابیگریِ پادرهوا رسیدهایم. آن انقلابیگریِ درگیر و مماس با زمینِ مردم، بهگونهای انقلابیگریِ تشریفاتی تبدیل شده که کارکردی حداکثر سیاسی دارد. جالب است که چنین انقلابیگریِ پادرهوایی، همه راضی میشوند. هم احساس رضایت درونی به خود انقلابیون دست میدهد و هم اینکه این انقلابیگری، آزاری به ارباب ثروت و قدرت نمیرساند. اصلاً مبارزه با فساد و ناسازگاری با ظالم، چه دخلی به انقلابیگری دارد.
*
Sorry. No data so far.