پوتین با طمانینه و آرام و لبخندی بر لب از پلههای هواپیما پایین میآید، بر زمینِ یک پایگاه نظامی در لاذقیهی سوریه. بعد از ۶ سال جنگ سخت و بین المللی اولین سفر یک رییسجمهور به سوریه سهم پوتین شد. او دقایقی بعد نطقش را آغاز میکند: «نظامیان روس پیروزمندانه به خانه و نزد خانوادهی خود برمیگردند… اگر تروریستها بازگردند، چنان حملهای میکنیم که مشابهش را ندیده باشند… ما بهخاطر تلفات دست از نبرد با تروریسم برنمیداریم…»
رفتار او دقیقاً رفتار رییسجمهوری است که کشورش را یک ابرقدرت میداند؛ برای اعلام پیروزیاش برنامه ریخته، به انعکاس رسانهای این اعلام میاندیشد و حتی اگر فقط چند ساعت در سوریه باشد، باز هم ترجیح میدهد آنجا وسط سرزمینی که میدان نبرد بوده، برای نظامیان کشورش حرفهای قهرمانانه بزند تا در عمل نشان بدهد داعش وجود ندارد. او میداند اکنون و پس از پایان جنگ وقت تثبیت حضور است، حضوری که فیزیکی هم نیست و از قضا با دستور مقتدرانهی آغاز خروج نظامیان روس از سوریه همراه است؛ یعنی سوریه امن است و دیگر نیازی به حضور ما نیست.
اما نکته جای دیگری است؛ کشوری که صدها شهید در سوریه داده، ایران است؛ کشوری که در اوج جنگ سوریه، مقامات ارشدش (ظریف، لاریجانی، ولایتی و …) راهی دمشق میشدند تا در عمل ثابت کنند دولت سوریه باقی مانده و باقی خواهد ماند، ایران است. کشوری که با توان و تصمیم نظامیاش، روسیه را پای کار نبرد با تکفیریها آورد، ایران است. ایرانی که رییسجمهورش برای دیدار با زلزلهزدگان کشور خودش هم احساس ناامنی دارد و از ماشین پیاده نمیشود، چه رسد به سوریه برود و قهرمانانه نطق کند و از مبارزه با تروریستها بگوید. جنگ سوریه رو به اتمام است؛ اما هر کس نبرد نظامی را برده، الزاماً نبرد سیاسی و رسانهای را نخواهد برد…
برای درک بهتر این مقایسه، به همه انتقادهای این سالها بیندیشیم که چرا علیرغم نزدیکی سیاسی ایران و عراق، سهم ترکیه در نفوذ سیاسی و اقتصادی عراق بیشتر است؛ در مورد افغانستان و بوسنی هم به شکلی دیگر این انتقادات بیان شد. ۲۰ سال دیگر با مدل دیپلماسی امروز دولت روحانی و سیاستهای منطقهای اش، همین حامیان امروز روحانی که لزومی هم نمیبینند رییسجمهور منتخبشان قدمی برای سوریه بردارد، طلبکار خواهند شد که چرا سهم ما در سوریهی پس از جنگ این قدر اندک است و روسیه پیروز میدان قلمداد شده؛ اما فکر نمیکنند تقصیر را باید در سیاستهای منطقهای جریان خود بیابند.
ما برای سهمخواهی نجنگیدهایم و شأنیت خون شهدای ایرانی هم فراتر از این حرفهاست، اما نباید وقت نبرد دیپلماتیک و فرهنگی که شد، عقب بنشینیم بدین بهانه که سهمی نخواستهایم. تا یک نسل دیگر هم جامعهی ایرانی به واسطه فرزندان شهدای مدافع حرم متاثر از نبرد سوریه است؛ اما سهم ایران در فضای سیاسی و اقتصادی بعد از جنگ را خون صدها پاسدار شهید تعیین نمیکند، بلکه دیپلماسی و فعالیت فرهنگی دولتهای ما کار را پیش خواهد برد. سوال سادهای است؛ قرار بود سپاه بجنگد و بخش نظامی را در دوران جنگ پیش ببرد و از آن سو، دیپلماسی فعال در دوران پساجنگ هم سهم دولت باشد؛ حال قضاوت کنید چه کسی کم فروشی کرد…
Sorry. No data so far.