فکر میکنم دو مفهوم «سیاستزدگی» و «یکدرصدی شدن» بتواند این وضعیت رسانهها را توضیح بدهد:
به این دلیل که اغلب رسانههای ما، از یک کانال طنز تلگرامی گرفته تا ژورنالهای فکری و صدا و سیما، خیلی سیاستزده هستند. یعنی رو به قبلهی سیاست میخوابند و آمد و شد آدمها در منصبها را زیادتر از اندازهای که هست مهم میپندارند. همه حواسها به سیاست است. این بلیهای عامی که فضای فکری دو جناح کلان کشور را در نوردیده باعث شده به مسائل «اجتماعی» به معنای واقعی کلمه بیتوجهی شود و همین سر منشأ آسیبهای حاد کنونی شود.
از طرف دیگر هم یک عده آدمی پیدا شوند که به جز سیاستورزی حرفهای، به جز لابی و فیگور تبلیغاتی و شگرد تخریبی، هیچ هنر دیگری ندارند. آنقدر این آدمها در فضای رسانهها بازنمایی و تیتر میشوند، که جایی برای مسئلههای یک کشاورز و یک کارگر و یک راننده باقی نمیماند. از همینجا وارد مفهوم «یکدرصدی شدن» میشویم. وضعیت کمکم به گونهای شده که رسانهها وقتی میخواهند به مسائل اجتماعی هم بپردازند اغلب به سراغ بازنمایی مسائل همین سیاستورزان حرفهای میروند. این سیاستورزان حرفهای البته به نحوی صوری احزاب متکثری را شکل دادهاند و ادای تکثر را در می آورند اما به لحاظ ماهوی یکسانند و فرق چندانی ندارند. در نتیجه رسانهها علیرغم تکثرها و تفاوتها و حتی تضادها، در نهایت و در سطحی کلان به مثابه یک سناریویی هستند که بازیگران نقش اصلیاش یک صدر بالایی جامعه هستند؛ یعنی حدود یک میلیون نفری که تنها آنها در رسانهها روایت میشوند.
Sorry. No data so far.