بارون میومد و خیلیا تماس گرفتن که تجمع کنسله دیگه؟! زودتر رسیدم.فقط خبرنگارا اومده بودن و هنوز خبری از جمعیت نبود.
جناب سرهنگ تا من با پلاکاردا دید،گفت صاحبش اومد.
دوتا از خبرنگارا اومدن جلو گفتن: برادر میگن تجمع مجوز نداره.چرا کار خلاف قانون انجام میدید؟
بهشون گفتم برید یقه اونایی که مجوز ندادن رو بگیرید ما یک هفته است که درگیر مجوز گرفتن هستیم.در جمهوری اسلامی اینطوریه که به هیچ تجمعی مردمی مجوز داده نمیشه! حتی اگر سد معبر نباشه و کاملا مسالمت آمیز دو تا شعار در راستا بدهی!
جناب سرهنگ هم اومد جلو و گفت آقا تجمع مجوز نداره،به من هم گفتن اجازه تجمع ندید،اما من از اختیاراتم استفاده میکنم و نیم ساعت بیشتر وقت ندارید.
حالا ساعت چند بود؟ ۳:۱۰
ساعت شروع تجمع هم ۳ اعلام شده بود.
جماعت حزب اللهی هم که عادت داره یک ساعت دیرتر تازه بیاد سر قرار.
بچهها تک تک میرسیدن.
خبرنگارا هم که آفیش شده بودند میخواستن سریع عکس و فیلمشون رو بگیرن و برسند به زن و زندگیشون.
۳:۳۰ بچههای تشکلهای دانشجویی که تا چند ساعت قبل از بارش رحمت اللهی قول۲۰و۳۰نفری داده بودن؛ بعضیهاشون نیامده بودن و بعضیها، بیانیه خوانها و کت شلواریهای خودشون رو فرستاده بودن.
با هزار عز و التماس پلاکاردها را بین بچههایی که اومده بودن پخش کردیم و عملا تجمع شروع شد
Free free zazaky
هنوز سخنران تجمع(آقای مسعود شجره؛رئیس کمسیون حقوق بشر اسلامی لندن) نرسیده بود که جناب سرهنگ دوباره سررسید و گفت برادر وقت تمامه،گفتم جناب هنوز سخنران نیومده.گفت من کار ندارم.نذارید این حرکت خوب شما به ضدش تبدیل بشه.بچهها(گاردیها) میان و برخورد میکنن و این برای شما خوب نیست.گفتم جناب سرهنگ ما که تا برنامه تموم نشه نمیریم و الانم کلی رسانه داخلی و خارجی اینجا هستن اگر برخورد کنید نظام و انقلابم که هیچ؛واسه نیرو انتظامی بد میشه.
Free free zakzaky
خلاصه اینقدرfree freeگفتیم تا جناب شجره اومد و تجمع تجمع شد.
وسط صحبتا دوباره جناب سرهنگ اومد گفت دیگه وقت تمامه.هرچقدر اصرار میکردم فایده نداشت.
به برکت حضور چندتا از دانشجوهای نیجریهای هم تازه فضای رسانهای داغ شده بود.
دیگه زده بودم تو روضه خوندن واسه جناب سرهنگ، ۶۰ نفر رو تو سه روز کشته شدن،زشت نیست که هیچ صدایی از ایران بلند نشده؟! گفت برو پسرم من گوشم از این روضهها پره!
برو جمعشون کن یا میام جمعتون میکنم.
با تهدید نیرو انتظامی تجمع را نیمه کاره جمع کردیم.
اما باید گریست به حال آرمانی که حتی در چارچوب مرزهایش نمیتوان فریادش زد
Sorry. No data so far.