برای منی که کارم صبح تا شب مطالعهی اسناد و بررسی زیر و خم مادهها و تبصرهها و بخشنامههاست، قطعاً قانونی بودن و ایراد حقوقی نداشتنِ یه موضوع اصل اوله. اما اولاً همونقدر که میدونم این ماده و تبصرهها مهماند، همونقدر هم لمس کردم که چجوری میشه باهاشون بازی کرد و کاملاً قانونی، قانونشکنی و هنجار و ارزشگریزی کرد.
و ثانیاً؛ سؤالی که این روزا برای منِ «حساس به واو به واو مستندبودن» پیش اومده اینه که ماها کِی وقت کردیم انقدر لیبرال و معتقد و متلزمِ عملی به «دولت مدرن» بشیم؟!
این جملهی «خب دانشگاه سند داره دیگه؛میتونه تخلیه و تخریب کنه!» رو این روزا از زبون خیلیها شنیدم. چجوری انقدر راحت میتونیم این جمله رو بگیم؟ داریم درمورد یه سری سازه و آوار صحبت نمیکنیم، داریم درمورد یه سری زندگی صحبت میکنیم!
وقتی من و شما در حد همین یه جمله لیبرال شدیم، آروم آروم به غلظت بیشترش هم بیحس میشیم و در برابر وَن و یگانویژه و بولدوزر و آمادهباش شبانه به حکمِ قانونِ دولتِ مدرن هم، بیواکنش میشیم و سریع میپرسیم، خب «حق با کیه؟!»
«حق با کیه» بجای خود، ولی چرا اولین واکنش و سوالمون این نبود که «یه دستگاه از حکومتاسلامی چجوری جرئت کرده با ولینعمت خودش، یعنی مردم مستضعف اینجوری رفتار کنه؟» و اساساً چرا امروز این سوال انقدر عجیب و غریب و دور از ذهن بنظر میرسه؟!
پ.ن: به سوال «حق با کیه؟» (از لحاظ حقوقی)، تا روایت طرف دوم رو شخصاً نشنوم و مستندات شون رو نبینم، نمیتونم جواب بدم. جنس این مسائل هم اساساً طوریه که تو لایو و سخنرانی و… نمیشه تبیینش کرد. باید شهرداد ساخت و واو به واو دقیق و مستند بود😊. اما چیزی که الان میدونم اینه که دوطرف روی کاغذ چیزایی دستشونه که باید با صبر و رفتار محترمانه، به نتیجه رسید. نه با بولدوزر!
با همهی اینا « عدالتخواهی بین مردم، بخصوص جوونا زندهست!» و این امیدوارکنندهترین جملهست.
Sorry. No data so far.