عمار مهم است؛ چون منشا و مبدأش فریادی بود اعتراضی؛ فریادی بود که میگفت آنچه در عرصه سینمای ایران میگذرد بازنمای دقیقی از همه ایران نیست و این حرف درستی بود؛ حرفی بود که در فضای آن سالها در عرصههای اجتماعی، سیاسی هم قابل تعمیم بود. اعتراضی بود که بگوید همه ایران تهران نیست و همه تهران هم شمیران. عمار با این ایده نضج گرفت و در این سالها پر و بال یافت و چترش را وسیعتر کرد. عمار یک تفکر بود که خواسته یا ناخواسته، اثر مهمی بر پیرامون خود گذاشت.
خیلی اشتباه است اگر آثار جشنواره عمار را محدود به نمایش چند اثر در سینما فلسطین ببینیم. ایدهای که پشت شکلگیری عمار بود، امروز به شکل موثری روی سینمای ایران هم اثر گذاشته است. عمار تولید ادبیات کرد، چارچوب ساخت و نیرو و بدنه اجتماعی موثر پرورش داد.
به عرصه مستند نگاه کنید، آثار عمار فقط در سینما فلسطین جا نمانده است. اگر چند روز قبل از عمار سری به چارسو و سینما حقیقت میزدید، ردپای عمار را به وضوح مشاهده میکردید. مستندهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرتعدادی را نظاره میکردید که نگاه سازندگانش بهوضوح در همان پارادایم اعتراضی تنظیم شده بود.
چند روز قبل یک روزنامه، شبهمناظرهای صوری بین دو همفکر درمورد کارنامه یکی از سیاسیون برگزار کرده بود. نکته جالب آنجا بود که میگفت چون کسی را مخالف آن اندیشه پیدا نکردیم، بین خودمان نمایش بازی کردیم و جالبترش این بود که خود این روزنامه چند روز قبلتر از مستندهای متعددی گلایه کرده بود که در نقد آن چهره سیاسی ساخته شده و در جشنواره حقیقت به نمایش درآمده بود و همه آن مستندها در نقد تفکر و ایده شمیرانیزاسیون ایران بود.
نمیتوان خیلی مطلق گفت، اما تسامحا باید بگوییم وفور مستندهای سیاسی در سالهای اخیر یکی از خروجیهای عمار است. عمار است که در این سالها توانسته جرات خوبی به جوانان حزباللهی و میهندوست بدهد که دوربین به دست بگیرند و به دل جامعه بزنند و مستند اجتماعی بسازند یا سوالات سیاسی موضوعیتدار در سطح جامعه طرح کنند، به سمت پژوهش بروند و به سوالات پاسخ بدهند تا تاریخ آنگونه روایت شود که واقعا هست، نه آنچه فرستنده درشتگوی ملکه و ملک میخواهند جعل کنند.
عمار مهم است؛ چون فقط یک جشنواره نیست، یک مشرب فکری است که درونش جوشش اتفاق میافتد و در چارچوب آن نیروهایی پرورش پیدا میکنند که میتوانند آینده سینمای ایران را بهشکلی غیر از آنچه امروز است، بسازند. خوشبختانه در سالهای اخیر هم شاهد بودیم که برخی خروجیهای عمار به جشنواره فجر هم رسیدهاند، از این رو عمار شبیه مدرسه فوتبال باشگاههای بزرگی مثل بارسلونا یا رئال عمل میکند که میتواند بنمایه سینمای ایران را در سالهای آینده دچار دگردیسی کند.
عمار مهم است؛ چون علاوهبر تولیدکننده، بدنهای از توزیعکنندگان و مصرفکنندگان محصولات فرهنگی را شکل داده که سطح سلیقهشان ارتقا پیدا کرده و دیگر هر محصولی را مصرف نمیکنند و این ذائقهسازی اگر با کار رسانهای خوب همراه شود، میتواند سامانه مصرف و بعد سامانه تولید را هم بهشکل جدیتری تحتتاثیر قرار دهد.
عمار مهم است؛ چون افق دید تولیدکننده و مصرفکننده فرهنگ را تغییر میدهد. چشماندازی که امسال در برخی محصولات عمار برای ایران آینده تصویر شد، اقدامی راهبردی بود که حرف اصلیاش اعتراض به اکنونزدگی امروز بود.
بهرغم همه نکات مثبت، اما حتما به کار دوستان نقدهایی هم وجود دارد. به گواه برخی کارشناسان، یک ایراد مهم که ممکن است در سالهای آتی به پاشنهآشیل تبدیل شود، وجود یک نگاه کمیگرا به موضوعات بود، تعداد بالای محصولات با محتوای مشابه و فرم نزدیک به هم این نگرانی را تشدید میکند.
شاید نگرانی دیگر درخصوص عمار، دغدغه تبدیل این رویش بزرگ به یک پاتوق باشد. راه عبور از چنین نگرانی احتمالیای بازکردن گارد جشنواره در انتخاب سوژه و موضوع و به استقبال حرفهای مختلف رفتن است.
مساله بعد دغدغه ایزولهشدن خروجیهای جشنواره است. بدنهای که قرار است خروجی کادرسازی عمار باشد، باید حرفهای مختلف را بشنود و کمی عمیقتر شود تا فرداروزی که خواست به بدنه سینما بپیوندد ناگهان با موجی استحاله نشود. عمار با همه نقدها همچنان یک اتفاق مهم و استراتژیک است که نوید روزهای خوش را در فرهنگ و هنر میدهد.
Sorry. No data so far.