سراج۲۴، گویا لواسان قصد ندارد به این زودیها از تیتر رسانهها پایین بیاید! حق هم دارد؛ بالاخره هزینههای بالایی در این منطقه صرف شده است تا در چشم باشد. در روزگاری هستیم که حادثه را با حادثه فراموش میکنیم و گرانی را با گرانی تحمل. مردم از این وضعیت بیثبات و گرانیهای لحظهای خسته شدهاند و کار جایی بالا میگیرد که اخبار و حواشی مربوط به زندگی لاکچری قشری خاص در کشور منتشر میشود. مردم به خود میگویند اگر تحریم هست، چرا فقط برای ما است و مسئولان و اطرافیانشان حتی یک روز هم سختی ندارند؟ حقوقهای نجومیمیگیرند، مرگ بر امریکا میگویند و فرزندانشان را با بورسیهی دولتی برای تحصیل به امریکا و اروپا میفرستند! بعد هم در توجیه کردهی خود به تلویزیون میآیند و میگویند کشور برای پیشرفت نیاز به علم دارد! به همین دلیل اگر خودمان و فرزندانمان جهت تحصیل به خارج از کشور برویم که مشکلی ندارد. البته تجربه ثابت کرده است که فرزندان این مسئولان با بورسیهی دولتی یا حقوق نجومی والدین خود به خارج میروند و در اکثر موارد تبعهی همان کشورهایی میشوند که پدران و مادرانشان از دیوار سفارتش بالا رفتهاند! بعد هم از زندگی خصوصیشان عکس آنطرف آبی میگیرند، در اینستاگرام منتشر میکنند و به ریش ملت میخندند. والدینشان هم که میبینند هوا پس است، یا میگویند فتوشاپ است یا طلبکارانه میگویند در زندگی خصوصی افراد دخالت نکنید! به این سوال هم پاسخ نمیدهند که چرا فرزندانتان با بورسیهی دولتی به خارج میروند و بعد از چند سال قید کشورشان را میزنند. البته هستند آن دسته از آقازادگانی که پس از تحصیلات عالیه به کشور باز میگردند و یک راست میروند مینشینند پشت میز مدیریت سازمانها و نهادهای مختلف. گویا این آقازادهها تخم دو زرده پدران و مادرانشان هستند که ارث پدری خود را از یک ملت طلب دارند. مشخص هم نیست که چرا سازمانهای تحت مدیریت این افراد بعد از مدتی دچار بحرانهای فراوان میشود و ایشان دست از پا درازتر راهی نهادی دیگر با پستی بالاتر میشوند!
پاراگراف بالا سرگذشت بسیاری از آقازادههای این مرز و بوم است. حرف حق انقلاب برقراری عدالت بود. عدالت نیز جنبههای مختلفی دارد. یکی از این جنبهها حق استفاده از فرصتهای برابر در جامعه است. یعنی فرزند یک کارگر بتواند با تلاش و تحصیل به همان جایی برسد که فرزند یک مسئول رتبه با همان میزان تلاش و تحصیلات میتواند برسد. حتی اگر شایستگی آن فرد کارگرزاده بیشتر از آن شخص مسئولزاده باشد؛ سیستم تبعیضی در این میان قائل نشود و نیروی شایستهتر را برای تصدی پست بالاتر انتخاب کند. این بزرگترین هدفی بود که برای آن انقلاب کردیم و باید از خودمان بپرسیم تا چه میزان توانستهایم رنگ حقیقت برپیکر این آرمان والا بنشانیم؟
در سیستم مملکت داری فعلی پارتی بازی و رابطه سالاری حرف اول را میزند که به نوعی همان سیستم وراثتی حکومت طاغوتی است. شایستهسالاری در حد یک شعار باقیمانده است و هرکس بیشتر از شایستهسالاری دم میزند مشخص است که بیشتر پارتی بازی و رانتخواری میکند. به نظر میرسد انقلاب اسلامی در بُعد داخلی فقط در حد یک انقلاب مذهبی باقیمانده است و در زمینههای فرهنگی و اقتصادی و سیستم اداری در همان شکل طاغوتی به قوت خود باقیمانده است. هرچند که شورای انقلاب فرهنگی سالهاست تشکیل شده است اما در واقع این شورا نیز نتوانسته است انقلابی در زمینه فرهنگ کشور ایجاد کند. از سیستم ربوی اقتصادی کشور گرفته تا سیستم رانتی اداری کشور باید مجددا مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرند تا شیوهی حکومت اسلامی در آن جاری شود.
مردم به این راحتیها لواسان را فراموش نمیکنند، نه اینکه جغرافیای لواسان اهمیتی داشته باشد، نه! لواسان یک نماد است؛ نماد اشرافیت. در هر شهر و استانی که بروید قطعا یک لواسان وجود دارد. در زمان طاغوت از این لواسان نشینها زیاد داشتیم که پس از وقوع انقلاب اسلامی این مناطق مورد شماتت مردم مستضعف قرار گرفتند. اما پس از رحلت بنیان گذار انقلاب اسلامی این مناطق تبدیل به جولانگاه افراد جدیدی شدند که بعضا از میان بانیان انقلاب اسلامی ایران بودند!
انقلاب کردیم که تبعیض از بین برود؛ که قشر اشرافی در جامعه وجود نداشته باشد، که یک نان را یک ملت بخورند، که سیستم حکومت داری اسلامی در کشور جاری شود؛ اما سرانجام چه شد؟
انقلاب کردیم که کاپیتولاسیون از بین برود تا اگر یک سگ امریکایی، شاه ایران را گاز گرفت بتوانیم به صاحب امریکاییاش بگوییم بالای چشمت ابرو قرار دارد! اما امروز در آستانه جشن ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی ایران، به جایی رسیدیم که در لواسان به سگ امریکایی یک آقازاده ایرانی که یک دختر بچه را گاز گرفته است، نمیتوانیم بگوییم تو!
مردم از این حجم از بیتدبیری و فشار و تبعیض بهتنگ آمدهاند. امامی که روزی خطاب به مردم فرمودند: «شما انقلاب کردید، شما خون دادید، شما جان دادید، من که کاری نکردم، خاک بر سرمن اگر چیزی برای خودم بخواهم.»(که همین سخن امام(ره) نیز با توجیه توهین آمیز بودن به شخصیت امام(ره) توسط فرصت طلبان سانسور میشود) امروز باید بیاید و ببیند چطور افرادی به عنوان یادگار امام نام ایشان را لکه دار کردهاند. مردم تحمل هضم این حجم از تناقض را ندارند که ببینند جمارانِ آجری و نیمهکارهی امام(ره) چطور جای خود را به کاخی اشرافی داده است که میگویند باید در شان رهبران انقلاب مردم ایران باشد!
روزگاری اگر شخصی چنین حرفهایی میزد، انگ ضدانقلابیگری و چپ کردگی بود که از یمین و یسار نثارش میشد اما امروز مشخص شده است همان یمین و یسار، افرادی بودند که در ذیل سایهی انقلابیگری برای خود منفعت اندوزی میکردند و منتقدان رویکرد اشرافیگری را با این توجیه که اسلام و انقلاب در خطر است وادار به سکوت میکردند. سکوت مصلحتی در برابر اشرافیت مارا بهجایی کشانده است که در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی، میتوانیم ادعا کنیم که بزرگترین دشمن این انقلاب وجود اشرافیت است نه کارشکنی و دشمنی دشمنان خارجی!
حرف و سخن زیاد است که شرحش حکایت مثنوی هفتاد مَن کاغذ است؛ اما در یک جمله می توانیم بگوئیم ایران را از شاهزادهها گرفتیم و تحویل آقازادهها دادیم!
انتهای پیام/
Sorry. No data so far.