درخونگاه – از فیلمی که به جناب کیمیایی تقدیم شود؛ انتظاری بیش از این نداریم. کمی لات بازی و چاقو کشی، مقادیری نورهای با کنتراست بالا، سیاهی … شب … باران، کنارش دعوا و خون، فحشا و تجاوز … ازآن فیلم ها که مثل آبگوشت حتماً باید پیازش را با مشت کوبید.
این مد زیاد جدیدی در سینمای ایران نیست که هر فضای کثیف و سیاهی را با گذاشتن چند پیکان و ژیان تبدیل به زمان دهه شصت کنی و به زور کیمیایی بازی سعی کنی به مخاطب حقنه کنی که ببین … ده شصتی که پنجاه میلیون ایرانی به آن افتخار می کنند، دهه شصت ایثارها و گذشت ها و قناعت ها و شجاعت ها آنطور هم که این جماعت می گویند دهه شصت نبوده … این بوده که ما جماعت اقلیت به زور سینما به خورد می دهیم.
درخونگاه روایتی استثناگرا، سیاه و سیاه نما از دهه شصت است. یک خانواده ایرانی که گرفتار خلاف، دزدی، مواد مخدر، جنون، سکس و جنایت است. خانواده ای که از قضای روزگار یک پسرش دیوانه، یکی مهاجر فراری به ژاپن و دیگری در جنگ مفقود الاثر است و چون آن دو برادر زندگیشان هدر رفته پس به قرینه آن یکی هم نعوذبالله نفله شده و جنازه اش هنوز باز نگشته است. تنها انسان مثبت این فضای سیاه مادربزرگ خانه است –احتمالاً نماد مام میهن – که لال و فلج و بهت زده است و مثل تکه ای گوشت کنار افتاده است.
این فضای هچل هفت قرار است ما را نتیجه پشیمانی از دهه شصت برساند. توصیه می کنم این فیلم را همراه با خانهای کنار ابرها اثر سید جلال اشکذری ببینید تا تفاوت زاویه نگاه را در این سینمای بازِ باز بهتر درک کنید.
Sorry. No data so far.