بعد از رحلت پیغمبر، [یک] زن جانش را فدا میکند برای این که حکومت به نااهل نرسد. اگر فاطمهی زهرا، زن امیرالمومنین هم نبود قضیه همین بود. از شوهرش دفاع نمیکرد از زمامدار به حق دفاع میکرد. نمیگوید من حالا باردارم، بمانم چند روز دیگر آتششان فروکش کند، نه. لطفش در این همین است که در شدیدترین موقعیتها، بزرگترین وظیفهها انجام بگیرد و شدیدترین لطمهها بر جسم و جان وارد بیاید. این زن نه فریب میخورد، نه تنبلی میکند، نه حاضر است به هیچ قیمتی رضایت بدهد. این است که زدند… وقتی که به هوش آمد نگفت مریضم. [باز] عصا، یا شخصی را عصا کردن، به مسجد رفتن، به گریه بسنده نکردن… بریده باد زبانی که شأن زهرا را از خطبهخوانی به نوحهسرایی تبدیل میکند. اگر #خطبه زهرا را نگفتید، #گریه زهرا هم معنی پیدا نمیکند. اگر نفهمیدیم که زهرا آنجا چگونه سخن گفته است، نمیفهمیم که گریهی او به چه معناست.
باز به همین هم اکتفا نمیکند. به گفتهای چهل شب، مرتب درِ خانهی این مرد، درِ خانهی آن آدم معروف، درِ خانهی آن چهرهی سرشناس میرود… و که؟ آن زنی که به آن صورت سقط جنین کرده، آن زنی که ضربت دیده، آن زنی که آسیب خورده. این کارها همه یکسره یک #مبارزه ممتد است، مبارزهای از چند نوع با چند جلوه، مبارزهی مثبت، مبارزهی با جسم، مبارزهی با زبان، مبارزه با تلاشهای پنهانی و نیمه شبانه، مبارزهی با سخن گفتن با زنان. مصاحبهی فاطمه زهرا با زنان انصار عجیب است. پر از مطالب اجتماعی، سرشار. [و] آخرش هم مبارزهی منفی، در شب دفن شدن… .
* این سخنرانی که در سالهای اول دهه پنجاه شمسی ایراد شده، از آرشیوهای مردمی پروژه #تاریخ_شفاهی متعلق به #دفتر_مطالعات_جبهه_فرهنگی_انقلاب_اسلامی به دست آمده است.
عضویت در تریبون مستضعفین:
@teribon
Sorry. No data so far.