تریبون مستضعفین- پژمان امین مدنی– در تحلیل 9 دی بیشک باید به تحلیل وقایع سه روزقبل، روز عاشورا، پرداخت. در روز عاشورا در میان مخالفان نظام که به خیابانها آمدند چند دسته قابل تشخیص است:
دسته اول کسانی هستند که با نظام جمهوری اسلامی به جهت دشمنی با اسلام و مذهب دشمن هستند. آنها اتفاقا عمد در هتک حرمت به روز عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام داشتند، همانهایی که هیئتها و پرچمها و نمادهای عزاداری امام حسین علیه السلام حمله برده و با استفاده از اشتغال مردم به عزاداری، این نمادها را پاره کرده و آتش زدند، همانهایی که به عنوان مثال در اطراف میدان ابن سینا هر هیئتی را که «فتح» کرده و پرچمها را به آتش میکشیدند، جلوی آن به رقص میپرداختند و فیلم میگرفتند.
دسته دوم کسانی که قصدی در دشمنی با اسلام ابراز نمیکردهاند و اینطور نبوده که نتواند آثار اسلام را تحمل کنند، و اسلام را هم سنتی بین سنتها میدانستند، یکی از سنتهای مرسوم در ایران. ایشان تنها برای ضدیت با نظام اسلامی به خیابان آمده بودند نه اینکه فرصت را برای هتک حرمت به عاشورا غنیمت شمرده باشند، اما حرمت خاصی هم برای عاشورا قائل نبودند و معتقد بودند نباید بعضی آداب دست و پا گیر و «ذهنهای بسته» مانع دنبال کردن این هدفشان شود. کف زدن و سوت زدن و … که بر علیه نظام است نباید در این روز متوقف شود. این افراد عموم تجددگرایان را تشکیل میدهند.
دسته سوم کسانی هستند که برای ضدیت با نظام، حاضر به ائتلاف با دو گروه بالا هستند و نظام اسلامی را دشمن تر از کسانی میدانند که از عزاداری امام شهید حسین بن علی علیهما السلام کینه به دل دارند. اینها معتقدند اسلام است که باید کوتاه بیاید و دل همه افراد را به دست بیاورد. خلقیات این قشر را که باز کنیم مصداق بارز اسلام آمریکایی هستند که امام تعریف میکنند؛ و آمریکایی ها نیز در راهبرد جدیدشان این قشر را «مدرنیستها» میخوانند. راهبردی که که در تعامل با نظرات خانواده نصر(1) است، و یکی از نمونههای آن در سندی که در سال 2003 منتشر شد(2). مدرنیستها کسانی هستند که به رغم اعتقاد به پیوند دین وسیاست، دین را در پرتو باورها و استانداردهای جهانی و متجددانه ارائه میدهند. مثلا اعلامیه حقوق بشر را به عنوان مبنایی برای احکام اسلام به حساب میآورند.
دسته چهارم کسانی هستند که نه تنها با اسلام ضدیت ندارند، بلکه اتفاقا به اسلام نیز علاقه دارند، و راه امام را نیز مسیر صحیح میدانند. عموم رأی دهندگان به آقای موسوی در این دسته هستند. کسانی از این دسته که بعد از انتخابات نیز به اعتراضات ادامه دادند، تحت اثر اطلاعات رسیده در جریان وقایع غبارآلود فتنه، جمهوری اسلامی را «به خاطر سرکوب مردم و انکار خواسته قانونی آنها» دور افتاده از اسلام و راه امام میدانستند. ایشان ماهیت گروههای بالا را ضد اسلامی نمیدانستند بلکه جریان راهبری کننده اقدامات ضد نظام را «اصلاح گر» میپنداشتند.
در همین دسته نوع دیگری از اسلام آمریکایی نیز وجود دارد. کسانی که آمریکایی ها آنها را «سنت گرا» میخوانند. در ایران شاید عنوان «بیبصیرت» پس از خواص بیبصیرت به آنها هم تعلق بگیرد. کسانی که به اسلام دلبستگی دارند اما اسلام و تشیع را بیشتر معنوی و غیر سیاسی میپندارند و این جمله از ایشان معروف است که با تصدی حکومت دین مردم صدمه میخورد و تضعیف میشود، بگذارید مردم دینشان را داشته باشند، بدون توجه به اینکه ولایت و حکومت جزو دین مردم است.
اتفاقی که در روز عاشورا افتاد، باعث شد که ماهیت دستههای اول تا سوم برای دسته چهارم روشن شد. با وجودی که فتنهگران حضور خود را حضور عزادارن حسینی (ع) اعلام میکرد، روشن شد که دسته اول مسلما ضد اسلام و مذهب هستند. همچنین دسته دوم نیز اهمیتی برای اسلام قائل نیستند. دسته سوم نیز کسانی هستند که حاضرند دوشادوش دو دسته قبل در یک جبهه و برای یک هدف بجنگند. اینگونه شد که چه عده زیادی از افراد ضد نظام در خیابانها از دسته چهارم بوده باشند و وقایع را به چشم دیده باشند، چه اینکه از طریق وسائل ارتباط جمعی، از جمله کانالهای ارتباطی خود فتنهگران و تفاخر ایشان به آتش زدن و فتح هیئتها، از وقایع باخبر شده باشند، نتیجه یکی بود: هواداران از دیدن صریح ماهیت ضداسلامی و ضدحسینی همراهانشان شوک زده شدند؛ و این بیداری حسینی باعث شد بفهمند ضدیت با نظام تنها یک سلیقه سیاسی نیست بلکه مبنایی و عمیق است و ریشه در ضدیت با اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) دارد. می گویند اشیاء با اضدادشان شناخته میشوند. این موج بیداریبخش که هدیهای حسینی برای ملت ما بود، عمل و شخصیتِ جلوداران سبز را در معرض قضاوت دسته چهارم قرارداد و ناخودآگاه این سوال را ایجاد کرد که چرا همه این جلوداران از مخالفان اسلام هستند که به ضدیت با جمهوری اسلامی پرداختهاند؟
پی نوشت:
1- دکتر حسین نصر، فيلسوف ايراني است كه از زمان انقلاب اسلامي سال 1979 در ايران اين كشور را ترك كرده و در حال حاضر در آمريكا زندگي ميكند نصر به خاطر موضع سنتگرايانهاش منتقد دنياي مدرن و ساز و كارهاي آن محسوب ميشود، با اين حال نميتوان گفت تنها يك نوع از سنتگرايي در ايران وجود دارد؛ هماهنگي نوع سنتگرايي نصر با روياهاي فرح ديبا[پهلوي] ملكه مخلوع ايران سبب شد تا فرح از وي براي كار در دفترش از او دعوت كند و در مدت كوتاهي حسين نصر به يكي از عناصر موثر اين دفتر تبديل شد و به عقيده كارشناسان تاريخ معاصر ايران، پشتوانه فكري فعاليتهاي فرهنگي اجتماعي اين دفتر در ايران از انديشههاي حسين نصر و هفكرانش نشأت ميگرفت.يكي از مهمترين مباحث مورد اعتقاد حسين نصر در تقابل سنت و مدرنيته امكان هماهنگي و ملازمه فرهنگ ايراني- اسلامي با تحولات دنياي مدرن در همه سطوح است. حسين نصر معتقد است كه فرهنگ ايراني اسلامي ميتواند مدرنيته سبك غربي را پذيرفته و با آن همراه شود. ولي نصر” همين هسته تفكري پدر را به ميراث بردهاست.ولي نصر بر روي اين مساله تمركز كرده است كه ميتوان قرائت ديگري از اسلام شيعي داشت، غير از آنچه كه به عنوان اسلام شيعي طرفدار انقلاب در جهان مشهور شده و نمايندگاني چون حزب الله لبنان دارد، اين قرائت جديد ظرفيتهاي بسياري براي تامين منافع آمريكا در سراسر جهان دارا است.خانواده نصر يك بار ديگر به عنوان مشاور به ساختار عالي قدرت بازگشتند اما اين بار به جاي فرح پهلوي اين اوباما بود كه نصر پسر را به خدمت گرفت. ( از مقاله مذهب علیه مذهب، دکتر امیرحسین ترکشدوز، سایت احیاء)
2- 2003 ميلادي از سوي مؤسسه مطالعاتي رند( Rand) درآمريكا منتشر شد و ترجمه آن نيز در سال 13؟؟ از سوي پژوهشكده مطالعات راهبردي در تهران با عنوان «اسلام دموكراتيك مدني» منتشر گرديد.
Sorry. No data so far.