تریبون مستضعفین – چهار کارگر معدن، امسال 16 آذرماه، در یکی از معادن زغالسنگ کرمان، کشته و مدفون شدند. هنوز که هنوز است، نیروهای امداد تنها توانستهاند جسد یکی از آنان را از زیر آوار بیرون بیاورند. هنوز سه جسد زیر آوار معدن، مدفون است. بیشتر از بیست روز میگذرد.
چندماه پیش بود که صدا و سیمای ایران در کنار همهی تلویزیونها و رادیوهای جهان، هر روز یا هر چند روز یک بار، برای مدتی قریب به یک ماه، خبری از حبس چندین معدنچی شیلیایی در یکی از معادن این کشور پخش میکرد. در نهایت، امدادگران توانستند کارگران را آزاد کنند و برای آنان جشن بگیرند و رییس جمهور شیلی به استقبالشان برود و همهی جهان خبر آزادیشان را مخابره کنند. اما کمتر از یک ماه پیش، 4 معدنچی ایرانی، در یکی از معادن مدفون شدند و آب از آب که نجنبید، حتی هیچکس تهماندههای خبری را هم از آنان نشنید. این، در حالی است که تاکنون، 21 نفر در سال 89 در معادن زغالسنگ کرمان کشته شدهاند.
جان 4 نفر یک ماه پیش، یا 21 نفر امسال، یا صدها نفر چند سال گذشته، وقتی چند معدنچی فقیر روستایی کرمانی باشند، برای هیچکس مهم نیست. کسی اصلا خبردار نمیشود. کسی اصلا قرار نیست خبردار شود. اما کارگران شیلی، چون چند خبرنگار هستند که صدایشان را میشنوند، در همهجای جهان میپیچد. شاید معادن شیلی، بلندگوی بیرونی دارد، اما معدنهای کرمان، کاملا نفوذناپذیر و بی سرو صدا است. آخر برای خبرنگاران ایرانی، فقط فوتبالیستها و سیاستمداران تهران، و همهی آدمهای آن ور آب مهم هستند، نه معدنچیهای کرمان، نه مستضعفین گوشه و کنار این کشور.
مستضعفین، اینجا بدون هیچ صدایی مدفون میشوند، اما رسانههای ما، نالههای دورترین نقطهی جهان را میشنوند، اگر، بیبیسی و سی.ان.ان و فاکس نیوز و فلان و بهمان گوشه چشمی به آنان بیندازند. اگر اینها بگویند فلانی در این گوشه یا آن گوشهی دنیا در مظلومیت است، خبرنگاران دلسوز ما، آهها میکشند و نالهها سر میدهند که «وااسفا! آی مردم! ببینید! مردم نازنینی در جهان مشکلات بزرگ دارند، بیایید همه با هم مهربان باشیم و به هنگام خوردن دسر پس از غذا لحظهای برای آنان سکوت کنیم!». یا در روش دشمنستیزانه و تازهای که بعضی خبرگزاریها و مجلههای خبری صدا و سیما، پیش گرفتهاند، خبر اول یا دوم همیشه باید اضمحلال ابرقدرتهای جهانی یا مظلومیت مردم جهان باشد، انگار نه انگار، که مدیران درسخوانده و ناخواسته دستگماشتهی ابرقدرتهای جهانی با لابی مدیریتی گستردهی خود، دست ظلم بر مردم کشورمان گشودهاند و عین خیالشان هم نیست که این نظام و انقلاب، نظام و انقلاب مستضعفین است.
انگار نه انگار که انقلاب مستضعفین، جایی برای مرفهین مستکبر ندارد. انقلاب مستضعفین، همهی مستکبران را در زبالهدان تاریخ مدفون کردهاست، حالا هرچهقدر که میخواهند دست و پا بزنند.
کارگران معدن هجدک کرمان، مدفون میشوند، اما کسی به آنها توجهی نمیکند. استضعاف همین است. شاید آنها که باید، میدانند، اما نمیخواهند دیگران هم بفهمند و آنها که با «نود» و «لژیونرها» و «ستارههای سال» زندگی میکنند هم، نه علاقهای به شنیدن خبری راجع به چند کارگر کرمانی دارند، و نه حوصلهاش را. مرفهین امروززده نمیخواهند باور کنند کسان دیگری هم به جز آنان و بتهایشان بر زمین زندگی میکنند؛ اصلا نمیخواهند بفهمند که آدمهای دیگری هم جز آنها، خارج از رمانهای شبانهیشان، وجود دارند. مستکبر تاب شنیدن نام مستضعف را ندارد. مستکبر، حتی شده مستضعف را میکشد تا او نگوید که «من هنوز زندهام»، «که جز توی مرفه هم، کسان دیگری زندگی میکنند». مستکبر، مستضعف را میکشد. انگار، معدنچیان، زیر آوار خودخواهی مستکبران ماندهاند، نه زیر آوار انفجار معدن.
Sorry. No data so far.