چهارشنبه 05 ژانویه 11 | 14:22

عرفان جهادى-بخش اول

وقتى كه براى ما از عرفان و عارف شدن گفتگو مى كنند، اينكه عرفان چيست؟ و عارف كيست؟ اين مباحث كلاً قرين مى شود با يك سرى از داستان ها راجع به كشف و شهود و فضاهاى بالاتر و ارتباط با جنيان و تمثل برزخى و تجسم هاى برزخى و… كه در كتاب ها آمده است.


«ما ببينيد ايده هاى فراوانى داريم كه منحصر به فرد است. چه در زمينه ى مسائل سياسى، شعار نه شرقى نه غربى، شعار مستكبر ستيزى، شعار مستضعف گرايى در سطح جهان اينها، اينها ايده هاى منحصر به فرد سياسى است؛ اينها را ارائه بدهيد. شعار فلسطين، شعار مردم افريقا، شعار مبارزه ى با آپارتايد و تبعيض نژادى در هر جاى دنيا و و و؛ اينها شعارهاى انقلاب، شعارهاى منحصر به فرد ماست. كس ديگرى اينها را ندارد، مدعّى چرا، اما به عنوان يك انقلاب، به عنوان يك نظام، به عنوان مجموعه جهت گيرى. يا بعضى از ايده هاى منحصر به فرد در درون بناى جامعه بر مبناى ارزش هاى الهى، اين يك چيزى مخصوص ماست، اين در هيچ جاى دنيا وجود ندارد. حتى ارزش هاى الهى را گاهى دارند، اسمش را مى گذارند ارزش هاى انسانى، انسان گرائى مثلاً، جمع گرائى. اما ارزش ها گاهى ارزش هاى خدايى است.اما جامعه اى بر مبناى ارزش الهى وجود ندارد در دنيا؛ اين جزو خصوصيات ماست، اين جزو پيام هاىاصلى شعر ماست. مردم گرائى توى جامعه ما هيچ جاى دنيا نظير ندارد. توى جوامع انقلابى فلان اصلاً، پيدا نمى كنيد شما. مسؤولينش، مردمش، قشرهايش، اختلاف قشرها با همديگر، عدم تمايز بين قشرهاى گوناگون، اينها جزو خصوصيات انقلاب ماست. رهبرى الهى و معنوى، رهبرى عرفانى – كه فرمانده كل قوا يك عارف است – اين اصلاً شما در تاريخ همچنين چيز امروز كه هيچ، در تاريخ سراغ داريد؟ عُرفا را شما كجا پيدا مى كرديد هميشه؟ توى خانقاه ها، توى مسجدها، توى خلوت ها، در حال گريه ها، اما يك عارفى كه همان گريه نيمه شب را دارد، همان رياضت دادن به تن خودش را دارد، همان جذبه هاى معنوى را دارد، همان اتصالات و الهامات غيبى را دارد، آن وقت فرمانده كل قوا هم هست. نيروها رابسيج مى كند براى جنگ صلح فلان، اين چيزهاى منحصر به فرد ماست.»

27/10/1365 مقام معظم رهبرى

سخنران: حجت الاسلام و المسلمين قاسميان

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين .
ضرورت شاقول برای کار جهادی
پخيلى خوشحالم كه در جمع شما جهادگران عزيز حضور پيدا كردم. سعى مى كنم بحث حتى المقدور كوتاه باشد، اگر دوستان هم سؤال خاصى داشتند در انتها در خدمتتان هستم. صحبت كردن براى كسانى كه ساليانى جهادى رفته اند و در اين مسافر تها بودند كمى سخت است. نمى دانم صحبت كردن راجع به اصول و مبانى جهادى چه قدر جا دارد ولى باز هم از زاويه اى جديد اين جريان را با همديگر نگاه مى كنيم. چون كه براى خود من بحث جهادى و اين شكل مسافرت هايى كه گاه به گاه پيش مى آيد مثل يك شاقول گذارى است، مانند ديوارى كه هر سه، چهار رجى كه بالا مى رود بايد شاقول بگذارند و دقت كنند ببيند به كجا رفته، لذا خوب است كه يك بار ديگر ببينيم كه چه كار مى كنيم، براى چه كسانى كار مى كنيم و آن نيت هايى را كه اساساً براى آن زندگى مى كنيم يك بار ديگر بازكاوى كنيم.
ارزش کار در اسلام به نیت است.
شايد بارها اين نكته را شنيده ايد كه در دين ما ارزش كارها به نيت است. شايد اين يكى از افتراقات دين ما با ديگر اديان باشد. ما خيلى به نيت كار توجه مى كنيم و بقيه اديان به انجام كار. نيت براى ما حكم ضريبِ عمل را دارد. يعنى هر چه قدر هم كه عمل عملِ بزرگى باشد، اگر نيتِ آن نيتِ كوچكى باشد و نيت، نيت صفرى باشد در عمل ضرب مى شود و اثرى از آن نمى ماند. يعنى اصلاً«أَفئِدَتُهُم هَواءٌ»(سوره مباركه ابراهيم/آيه 43)  خداوند در قرآن در مورد بعضى مى فرمايد كه در قلب شان هيچى نيست قلبشان هيچى ندارد، اصلاً هيچى نيستند، هواء همان هواست يعنى هيچى. مفاهيمى مانند احباط و بطلان عمل كه در دين ما جايگاه قابل تأملى دارند در بقيه اديان يا اصلاً جايگاهى ندارد يا از چنين جايگاهى برخوردار نيستند.
خودت را می خواهند
بارها و بارها اين داستان حضرت امام حسين (ع)را شنيده ايد ماجراى امام حسين(ع( با عبدالله ابن حُر جُعفى، كه در مسير كربلا حضرت مى خواستند او را همراه خود كنند. آخرِ كار هم همراه امام نمى شود. در برخوردى كه با امام داشته مى گويد من اسب دارم، اسب هايم را مى دهم، كه امام مى فرمايند من اسب تو را نمى خواهم من خود تو را مى خواستم. چه كسى از تو اسب خواست. «وَ ما كُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّينَ عَضُداً» (سوره مباركه كهف/آيه 51) ما اصلاً كسى نيستيم كه بخواهيم يك گمراه را بازوى خودمان قرار دهيم. به هر جهت آن چيزى كه در اين بين از اهميت برخوردار است همان نيت عمل است
یا حسین شهید می سازد نه وطن!
ببينيد من يك انتقادى كردم به جايى كه مراسم هفته شهدا برگزار كرده بود. در اين برنامه تصويرى از آرش كمانگير درست كرده بودند و شهدا شده بودند. به ما گفتند كه برنامه ها چه طور بود؟ گفتم خيلى زحمت كشيده بوديد ولى شهداى ما آرش كمانگير نبودند، خيلى با آرش كمانگير فرق داشتند. شهداى ما را قرآن خدا اين گونه وصف مى كند كه جان آن ها را مى خرد، اين كه شهدا براى وطن كار كردند يا كار نكردند، وطن مفهومى نيست كه مؤمن جان خود را با آن مقايسه بكند، ارزش جان مؤمن آن قدر زياد است كه جز خدا خريدار ندارد. فلذاست كه شهداى ما شب هاى عمليات شاهنامه نمى خواندند، زيارت عاشورا مى خواندند، وطن خيلى خيلى كوچك تر از آن چيزى است كه احوال انسان را بخواهد رنگ بدهد و افكار مؤمن را بخواهد رنگ بدهد. ما در درجه اول فرزند دين هستيم، فرزند مكتب هستيم. وقتى كسى به امام صادق(ع)گفت اى فرزند رسول خدا چرا شما اين قدر از سلمان فارسى ياد مى كنيد؟ امام صادق فرمودند قبل از اين كه به سه دليل چرايى آن را بگويم اول يك تذكر آيين نامه اى بدهم ، گفتند بفرماييد. حضرت فرمودند لا تقل سلمان الفارسي. راوى پرسيد پس چه بگوييم؟ حضرت فرمودند: بل سلمان المحمدي. فاميلى سلمان فارسى نيست. فاميلى سلمان را دين تعيين مى كند. سلمانى كه منّا اهل البيت است، از سلمان فارسى تغيير مى كند به سلمان محمدى.
دین داری شهدا در فضا نیست!
چرا ما بحث شهدا را مطرح كرديم؟ به خاطر اين مطلب كه اديان در اين مطلب بحث دارند.  خواندن كتاب هايى كه نظير اين سبك را ارائه مى دهد مثل كتاب هاى عرفانى ما از فصوص و فتوحات مكيه و منازل السالكين و امثالهم و خواندن خاطرات عرفا و ديندارى به سبك عرفا شما را در فضا مى برد. اين جور كتاب ها دست به گزينش هايى مى زند كه صرفاً آيات توحيدى، توحيد افعالى و توحيد ذاتى و توحيد صفاتى را در برمى گيرد. من مخالف بحث هاى عرفانى نيستم مثل افرادى كه مخالفت مى كنند. نه تنها كه مخالف نيستم بلكه دلبستگى هايى هم به اين مباحث دارم.
عرفان جهادی
در اين سبك شما هيچ گزارشى از آياتى كه رابطه شما را با خلق تعيين كند، رابطه شما را با اجتماع تعريف كند، شما را به عنوان داعيه دار عزت مسلمين معرفى بكند، روابط بين الملل شما را تنظيم بكند، تكليف غزه و امثالهم را روشن بكند، نمى بينيد. در اين سبك ديندارى شما كاملاً در فضا هستيد. ما بايد خدا را شاكر باشيم كه بعد از دوره امام و شهدا تنفس مى كنيم، چرا؟ به دليل اينكه اگر شهدا نبودند قالب دينى كه از قالب هاى دينى باقى مى ماند همان قالب اول بود. ولى امام و شهدا با قالب ديگرى دين را معرفى كردند، آنها دست به معرفى تازه اى از عرفان زدند، عرفان مجاهدانه، عرفان جهادى، مؤمن جهادى، مؤمن مجاهد. شما در اين سبك مواجه هستيد با جوانانى كه به غايت عارف اند و امامى كه براى احدى تره خُرد نمى كند. با اخلاق حضرت امام آشنا هستيد. وقتى كه همه مى گفتند «ما همه سرباز توايم خمينى» حضرت امام مى گفتند نه تو سرباز منى نه من سرباز توام، ما همه سرباز خدائيم. امام در مقابل آن چهره هاى غبارآلود و خسته مى فرمايند من در مقابل شما احساس حقارت مى كنم. اين حرف امام است. امام و شهدا سبكى از ديندارى را معرفى كردند كه سبكى مجاهدانه است، در فضا نيست، كاملاً در متن اجتماع و جامعه است و همان اهداف اصلى قرآن را دنبال مى كند.

ادامه دارد

  1. حسین
    5 ژانویه 2011

    با سلام
    سخنران یا نویسنده ی این سخنان چه کسی بوده است؟

  2. چرا پابرهنگان ولی نعمت ما هستند؟ | تریبون مستضعفین
    13 ژانویه 2011

    […] ایراد کرده‌اند. این سخنرانی را می‌توانید در دو بخش (اول و دوم) مطالعه […]

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.