مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند، اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرایط كنونى- كه شرایط غبارآلودگىِ فضاست- اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر مي كند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مىبيند. اين كارها كارهایى نيست كه با ارادهى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهى است. (مقام معظم رهبری/ 19 دی 88/ در دیدار با مردم قم در سالگرد قیام 19 دی)
الف) مقدمه:
علیرغم سخنان متعددی که درباره فتنه سال 88 گفته شده و می شود، جای یک تحلیل جامع و ریشهای مبتنی بر نگاه انقلاب اسلامی که تکلیف عینی نیروهای انقلاب را در عرصه عملی نیز روشن کند خالی است. بدون فهم درست از ریشه ها و آنچه اتفاق افتاد و جمعبندی تجاربی که به دست آمد، نخواهیم توانست به سوی وضع مطلوب گام برداریم.
به تصریح رهبر انقلاب، وقایع بعد از انتخابات 88 نقاط قوت و ضعف نظام را به ما نشان داد. در شرایط حاضر که انقلاب اسلامی در آستانه جهشی بلند به سوی آرمانهای اصیل خود است، به دست دادن تصویر درستی از عوامل و ریشه های این فتنه یک ضرورت تاریخی است که مستقل از هجمه فرهنگی و رسانهای همیشگی دشمن، مهم و اجتنابناپذیر است.
در این بررسی میخواهیم بدانیم چه شد که بعضی نیروهایی که در آن زمان داخل انقلاب بودند توانستند بر ادعای تقلب پای فشاری کنند؟ چرا دشمن به حمایت از آنان برخاست؟ چرا عدهای از مردم (به ویژه در تهران) این ادعا را باور کردند؟ چرا پاسخ مناسب و به موقع به این جنجال تبلیغاتی از سوی خواص و اصحاب رسانه و مسئولین داده نشد؟ چرا بعضی از خواص و مسئولین از مردم عقب ماندند و به قول رهبری مردود شدند؟ چگونه فضای رسانهای و سیاسی برای جنبش سبز فراهم شد؟ نیروهای فعال انقلاب و نخبگان طرفدار نظام دچار چه آسیبهای بودند که نتوانستند به موقع مطالبه مردم و رهبری برای دفاع از نظام و قانون و رأی اکثریت را پاسخ دهند؟ ازطرفی عوامل اصلی پیروزی مردم ایران چه بود؟ و از این پس برای آگاهسازی در مراحل بعدی انقلاب چه باید کرد؟
ب) مروری بر سال فتنه:
با پایان یافتن نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سوم تیر ماه ۸۴ و مشخص شدن رئیس جمهور منتخب مردم، پس از سالها خواست امام و امت با کارگزاران اجرایی جامعه در یک مسیر قرار گرفت و عدالت خواهی گفتمان غالب نظام شد. کمترین کار دولت نهم در مقام نظر احیاء ادبیات و گفتمان امام، انقلاب اسلامی و اسلام ناب بود. همچنین این دولت در مقام عمل با پرکاری، ساده زیستی، توجه به مستضعفین و دورافتادهها، پرهیز از تمرکزگرایی که یکی از نمادهای فساد است و توجه به همه ایران عزیز (از جمله با سفرهای استانی) محبوبِ محرومین، پابرهنگان و کوخ نشینان شد. این زنگ خطری برای اصحاب زر و زور و تزویر یا همان اشرافیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی – رسانه ای بود.
پس از حضور حیرتانگیز مردم در انتخابات 22 خرداد 88 و رأی اکثریت به آقای احمدینژاد، اشرافیت سیاسی در اثر ترس از تبعات شکست انتخاباتی، ادعا کرد در انتخابات تقلب شده و برای پیگیری این ادعا برخی از طیفهای طرفدار خود در تهران را به خیابانها کشاند. از طرفی دولتهای مستکبر و ضدانقلابِ خارج کشور نیز با تمام قدرت مالی و رسانه ای به میدان آمده و دامنه اعتراضات خیابانی به اغتشاشگری کشانده شد. نیروهای امنیتی و انتظامی به کنترل اعتراضات پرداخته و به سبب بعضی اشتباهات در این مسیر بهانههای بیشتری برای مظلومنمایی به معترضین دادند. اشرافیت سیاسی هم که از ابتدا با دروغپردازی و مظلومنمایی در صدد محق جلوه دادن خود و مستبد و خشن نشان دادن نظام و دولت بود، به دلیل طولانی شدن ماجرا از این فضای غبارآلود بیشترین استفاده را برد. در این مسیر تعدادی از نیروهای انقلابی و نخبگان طرفدار نظام نیز دچار دودلی و تردید شدند. فضاهای سیاسی رسمی، فضای دانشگاهها و نیز فضای مجازی اینترنتی نیز بیشتر موافق معترضان موسوم به جنبش سبز جلوه میکرد.
اما در طول این مدت و در مقابل این جنجالها، رهبر حکیم انقلاب با مدیریتی قاطع و راهبردی توانستند فضای کشور را -بهگونه ای که مخالفان فکرش را هم نمی کردند- تغییر دهند. با مدیریت رهبر معظم انقلاب، تعداد محدودی از نخبگان و رسانهها و تعداد بیشتری از نیروهای مردمی و تشکلهای دانشجویی و مسجدی و … ، کمکم توانستند ضمن پاسخ دادن به ادعاهایی چون تقلب، از حاکمیت یأس و تردید بر فضای عمومی کشور جلوگیری کنند. اما متأسفانه اغلب رسانهها و نیروهای طرفدار نظام دچار انفعال – در دو شکل سکوت و یا نهایتاً دفاع ضعیف و خجولانه- شده بودند. با گذشت زمان، جنبش سبز با لجاجت بر سر ادعاهای غیرمنطقی و عبور از آرمانهای دینی، ملی و انقلابی و همچنین انفعال زیاد در برابر دشمنان آشکار انقلاب و بلکه همبستگی با آنان، به طور جدی در مقابل نظام قرار گرفت. گروهی دیگر از خواص ساکت یا منفعل جبهه انقلاب نیز کم کم متوجه شدند از ابتدا باید با قاطعیت بیشتری در این فضا ایستادگی کرده و از رهبری و رأی اکثریت حمایت میکردند.
سرانجام این مردم غیور ایران بودند که به تبعیت از امام خویش در حماسه 9 دی ماه و در ادامه آن 22 بهمن ماه غبارحادثه را خواباندند و چشم فتنه را درآوردند.
ج) عوامل و ریشه ها:
1- خواص دنیازده:
یکی از مهم ترین عوامل فتنه 88 ترس خواص دنیازده داخلی از اوج گیری موج عدالتخواهی بود. در سالهای پس از جنگ، طبقهای از نخبگان و کارگزاران کشور به جذب منافع سیاسی و اقتصادی خاص با اتکا به رانتها و مفاسد اقتصادی و سیاسی مشغول بودند که این امر در اثر رویکرد عدالتخواهانه دولت نهم به مخاطره افتاده بود. دنیازدگی خواص و شکل گیری طبقه ای از اشراف سیاسی و اقتصادی هشداری بود که رهبر انقلاب از همان سالها مکرراً آن را گوشزد کرده اند. در انتخابات اخیر شاهد بودیم این خواص با گرایشهای سیاسی ظاهراً متضاد در این نقطه که دولت نهم نباید تکرار شود به ائتلاف رسیده بودند!
جناح چپ این اشرافیت سیاسی که عملاً میدان دار آشوبها و اغتشاشات بود با دروغ بزرگ تقلب دست به یک انتحار سیاسی زد. این عمل به اعتراف بزرگان پشت صحنه این جناح سالها آنها را از تصرف کرسیهای قدرت دور کرد.
اما عملکرد اشراف دست راستی کمی پیچیده تر بود. آنها همواره در انتخاباتها با به رخ کشیدن مظاهر اباحیگری جناح چپ و یا خطر دشمن بیرونی، مردم را مجبور کرده بودند بر تفرعون آنها چشم بپوشند و از ملت مؤمن ایران به نفع خود رأی بگیرند. اما عملکرد موفق دولت نهم و رأی بالای احمدی نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری بازی زرگری چپ و راست را به هم می زد و پرده از واقعیت های پشت صحنه این طبقه خاص بر می داشت. این گروه شاید در دفاع از ولی و نظام اسلامی، ملاحظه آینده سیاسی خود را میکردند. شاید نگران کرسیهای قدرت در جمهوری! اسلامی! بعد از انقلاب مخملی بودند. اما متوجه نبودند که درصورت پیروزی این فتنه طراحی شده نه جمهوریتی و نه اسلامیتی باقی می ماند.
یکی از دردناک ترین صحنه های این روزها در عملکرد این به اصطلاح اصولگراها شرکت در همایش ها و سمینارهای «جنگ نرم» و «آسیب شناسی فتنه» و گرفتن عکس های یادگاری با ژستهای انقلابی و بصیرانه است. آنها مثل همیشه سناریوهای مختلفی را روی میز داشته اند.
هر دو جناح این اشرافیت سیاسی در اوج فتنه (هر کدام به نوعی) حرف ولی فقیه زمان خود را که نماد و سمبل وحدت اسلامی و ملی است، روی زمین گذاشتند و وقتی آبها از آسیاب افتاد و دیدند رهبری به پشتوانه مردم و به یاری عده قلیلی از خواصِ بصیر، پیروز این میدان اند، کم کم حرف از انسجام و وحدت ملی زدند. اما مشخص نشد این وحدت حول چه محوری باید شکل بگیرد؟ ولی فقیهی که راستی ها به فرمانش نبودند یا منافع ملی و مصالح انقلابی که چپی ها آن را لگدمال کردند؟
2- سکوت و انفعال نخبگان انقلابی (حوزوی و دانشگاهی):
رسوخ تردید و ترس در بسیاری از نخبگان انقلابی منجر به سکوت یا گرفتن موضع منفعلانه و دوپهلو شد. در حالی که از فضلای حوزه، دانشگاهیان و رجال امتحانپسداده سیاسی و فرهنگی انتظار میرفت عمارگونه در این شرایط بحرانی به کمک رهبری آمده و از آرای مردم و آرمانهای انقلاب دفاع کنند، متأسفانه شاهد کمکاری یا خطاهای بزرگی از آنان بودیم.
عمده نخبگان حوزوی که تولیدکنندگان اصلی علوم انسانی بومی و اسلامی اند و برخی از آنها در توصیف نظری مبحث ولایت فقیه ید طولانی دارند؛ در عمل پشتیبان ولایت فقیه نبودند و رهبری را در حدّ یکی از نخبگان سیاسی جامعه انگاشتند. از دلایل این اشرافیت علمی؛ حجرهنشینی، دوری از مردم و همچنین فراموشی زی طلبگی مورد نظر امام راحل(ره) و رهبر انقلاب است.
همچنین دلخوری و داشتن انتقاد به حق از احمدی نژاد در برخی از نخبگان حزبالهی موجب شد در دفاع از ولی امر و اساس نظام تعلل کنند تا مبادا این دفاع به جیب احمدی نژاد برود. به عبارت بهتر تشخیص ندادند که درگیری سر اصل نظام است و مسأله ۲۲ خرداد ۸۸ نیست، بلکه مسأله ۲۲ بهمن ۵۷ است.
دلایل این سکوت و انفعال نخبگانی (چه در شاخه حوزوی و چه در شاخه دانشگاهی آن) را در مسائلی از این دست می توان برشمرد:
– قطع ارتباط این نخبگان با بدنه مردم و منحصر شدنشان به فضاهای نخبگانی و رسمی
– استحاله اخلاقی و واهمه این نخبگان از هزینه کردن آبرو یا موقعیتشان برای دفاع از رهبری و مردم مستضعف و بیسر و زبان در برابر هوچیگری و ژستهای مهاجمان غربزده
– فراموش کردن خطوط اصلی انقلاب از جمله اهمیت و اولویت ولایتمداری و عدالتخواهی و سرگرم شدن به مسایل فرعی
3- فراموشی مستضعفان در فضاهای فرهنگی، هنری و رسانه ای:
این درد ریشه دار به نحوی بود که انکار محرومان و آرای 24 میلیونیشان طبیعی و باورپذیر جلوه میکرد. در واقع تصور غلطی از مردم در ذهن سیاسیون، نخبگان فرهنگی، هنری و پایتختنشینان وجود دارد که مانع از دیدن اکثریت مردم با گرایشهای دینی و مطالبات اجتماعی و عدالتخواهانهشان است. جریان روشنفکری که عقبه تئوریک جنبش سبز را میسازد نیز اساساً همیشه از دیدن واقعیتهای بومی عاجز بوده و بیشتر مایلند ذهنیتها و قضاوتهای خود را بر واقعیت بار کنند. رسانه ملی و تریبونهای مدعی حمایت از نظام نیز در این جرم یعنی نشان ندادن طبقات ضعیف و تمرکز صرف بر پایتختنشینان و ذهنیتهای نخبگی مقصرند. گفتنی است تفسیر غلط دوم خرداد نیز از همین جا آغاز شد؛ چرا که اکثریت مردم در شهرستانهای کوچک و بزرگ و روستاها و دهات به خاتمی به عنوان یک چهره مردمی که میخواهد با باندهای قدرت مبارزه کند و راه را برای مطالبات اقتصادی و اجتماعی مردم باز کند رأی داده بودند، اما صاحبان کرسیها و تریبونها این رأی را رأی به طیف سیاسی خاص یا نگرشهای استحالهشده ضدانقلابی تفسیر کردند و به همین دلیل نهایتاً اقبال مردمی را از دست دادند.
به برخی از دلایل به وجود آمدن این اشرافیت فرهنگی، هنری و رسانهای می توان این گونه اشاره کرد:
– فاصله نجومی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از رسانه مطلوب تفکر امام (ره)، رهبری و انقلاب اسلامی
– نگاه سالها سانسور شده رسانه ها (خصوصاً رسانه ملی) به مقولات مهم و اساسی از جمله: اسلام ناب، تاریخ انقلاب اسلامی، شخصیت و زندگی امام راحل، مستضعفان و پابرهنگان و …
– انفعال محض در برابر رسانه های استکباری (خصوصاً در رسانه ملی) و فضای غربزده و روشنفکری حاکم بر پاتوقهای فرهنگی و هنری
– محدود شدن سوژه ها و دست مایه های خبری و هنری به فضاهای شمال تهرانی با استراتژی مضحک جذب این مخاطب در برابر رسانه های برون مرزی ( و عملاً حذف همه ایران اسلامی)
– دورشدن از مردم و هنر مردمی و رفتن به سمت هنر بی درد و روشنفکری
– ترس هنرمندان از تمسخر، آزار و اذیت روحی و یا حتی حذف از فضاهای روشنفکری
4- تربیت سیاسی ناقص:
بیبصیرتی گروهی از مردم و نخبگان حزب اللهی در اثر تربیت سیاسی ناقص که سالها خواص، نخبگان، رسانهها، نهادهای مردمی و دستگاه تعلیم و تربیت نسبت به آن بیتوجه بوده اند یکی دیگر از ریشه های فتنه بوده و هست. تحلیلهای سطحی و عوامانه چه در میان طرفداران نظام و چه در میان مخالفان آن، امری رایج است که خود بر میگردد به نداشتن نگاه دینی دقیق و منقح، نداشتن دیدگاه تاریخی، فقر اطلاعات و … .
شاید یکی از راهکارها تمرین بصیرت در وقت آرامش باشد. کاری که در دهه اول انقلاب انجام میگرفت. اما امروز فرصت تمرین و ورود جدی و انتقادی نیروهای حزباللهی و فرهنگی به عرصه سیاست و مدیریت کشور داده نمیشود. لذا با چند شبههافکنی از سوی دشمن، نیروهای نخبه حزباللهی زمینگیر میشوند و دنبال رفع شبهه خود و نیروهای اطرافشان می روند. در نتیجه به موقع وارد شبکه اجتماعی نمیشوند و نمیتوانند جامعه را از تحیر نجات دهند.
5- امید بستن به دستگاههای دولتی:
ضعفهای دستگاههای فرهنگی، رسانه ای، سیاسی و امنیتی کشور به دو عامل ضعف مدیران و آفتزده شدن سیستمهای اجرایی بر میگردد. اگر برنامهریزی و مدیریت در رسانه ملی، نیروی انتظامی، وزارت کشور و … به گونهای صورت میگرفت که معترضان نتوانند بهانهای برای طرح ادعاهای خود بیابند و نیز پاسخ خود را بههنگام، همهجانبه و بدون خطاهای خودسرانه دریافت کنند، مردم و انقلاب هزینه کمتری در این فتنه میدادند.
اگر چه تفکر حاکم در طول سال های بعد از جنگ تعمداً می خواست نگاه انقلابی از سیاست و فرهنگ و اقتصاد زدوده شود (نمونه بارز آن کم رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی و سیاسی)، اما نیروهای انقلابی نیز به دستگاههای رسمی و کارمندان جمهوری اسلامی بیش از حد امید بسته اند. این نیروها رسالت انقلابی و مستقل خود (چیزی که حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب بارها به آن اشاره داشته اند) برای رصد اوضاع و مدیریت شرایط بحرانی انقلاب را فراموش کرده اند. همان گونه که پیروزی انقلاب بدون حضور بصیرانه و فعال تمام نیروهای انقلابی ممکن نبود و فائق آمدن بر فضای فتنهآلود دوران دولت موقت و بنیصدر به مدد نقشآفرینی فعالانه انقلابیون ممکن شد، پیشروی انقلاب در عرصههای جدید نیز منوط به حضور جدی نیروهای انقلابی است.
به ویژه در شرایط حاضر که بسیاری از دستگاههای اجرایی، رسانه ملی، مدیران فرهنگی و سیاسی و … خود دچار آفتند و دانایی، توانایی یا انگیزه مقابله با فتنههای جدید را ندارند، نباید معطل اقدام مفیدی از سوی نهادهای رسمی و صاحبان منصب و تریبون ماند.
6- عامل خارجی:
ترس دشمن از قدرت روزافزون ایران و متضرر شدن او از تبدیل شدن آن به یک ابرقدرت سیاسی در انظار جهانیان، که تجلی مهم این قدرت و شکوه در حضور 85 درصدی در انتخابات و رقابت آزادانه نامزدها و نهایتاً رای قاطع به رییس جمهور فعلی جلوه داشت. دشمن برای به هم زدن ذهنیت مثبت جهانیان و نیز برای به زانو درآوردن نظام در آستانه اوجگیری سیاسی خود، گزینه به هم زدن فضای داخلی و زیر سوال بردن اصل سلامت انتخابات را انتخاب کرد.
ذکر این نکته ضروری است که ما منکر دندان تیز کردن استکبار جهانی برای انقلاب اسلامی وکمک های مادی و معنوی اش برای از بین بردن این هدیه الهی در قالب طرح هایی چون انقلاب مخملی نیستیم، اما این دلیل نمی شود فراموش کنیم جمعیت کفر از پریشانی ماست. به قول سید شهیدان اهل قلم: «خلاف آنچه بسياري مي پندارند،آخرين مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت نه با دموكراسي غرب كه با اسلام آمريكايي است، كه اسلام آمريكايي از خود آمريكا ديرپاتر است».
د) برکات فتنه
ما از امام راحل و رهبر فرزانه انقلاب، یاد گرفته ایم برعکس دشمن شناسان دوست فراموشی که به وقایع فقط نگاه تهدیدی دارند به امتحانات و حوادث به عنوان یک فرصت نگاه کنیم. نگاه امام (ره) در جنگ هم فرصت محور بود، همان گونه که ولی فقیه حکیم ما در تمام «حوادث واقعه» این 20 سال بعد از امام این گونه بوده اند. فتنه سال 88 برکات زیادی برای اسلام و انقلاب داشت:
– ما در فتنه سال 88 دوست و دشمن خود را شناختیم.
– به قول رهبر معظم انقلاب ضعف و قوت نظام اسلامی در فتنه 88 مشخص شد.
– رابطه امت و امامت عمیق تر شد. مردم ما در یک پدیده تاریخی جدید از به اصطلاح خواص خود جلو زدند و روح انقلاب را به کالبد آن برگرداندند.
– ماهیت دیکتاتور منشانه اشرافیت سیاسی و جریان روشنفکری بر مردم نمایان شد.
– با مقاومت جانانه رهبر انقلاب از رأی اکثریت و دفاع از جمهوریت نظام، این جمله امام برای همه تفسیر شد که: ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می گیرد.
– فتنه 88 نیروهای مردمی و انقلابی را پیچیده تر کرد و آنها را برای امتحانات بعدی آبدیده ساخت.
– رویشهای جدیدی در جبهه حق به وجود آمد.
– نقابها از چهره منافقان جدید افتاد و ابعاد جدیدی از اسلام آمریکایی رونمایی شد.
– ضرورت زنده شدن نگاه تاریخی برای انقلابیون مشخص شد، همان طور که قسمت هایی از تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب بار دیگر بازخوانی شد.
– ایران اسلامی از حادثه ای دیگر به سلامتی بیرون آمد و از این به بعد غرب با ایران ضد ضربه تری مواجه خواهد شد.
– و برکات فراوان دیگری که در این مقال نمی گنجد و یا در آینده خود را نشان خواهد داد.
نگاهی به آینده؟
فتنه 88 اولین طوفان کشتی انقلاب نبود و آخرین آن هم نیست. چه باید کرد که در فتنههای آتی آسیبها و مشکلات سال 88 تکرار نشود. شناخت ریشه ها و آسیب ها باید مقدمه ای برای راهکارهای آینده باشد. بازگشت به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی که عبارت است از تحقق «عدالت اسلامی»، «به دست مردم»، «مطابق با اسلام ناب محمدی (ص)» و «به رهبری ولایت»؛ و غلبه بر تمام قرائتها و گرایشهای دینگریز و عدالتگریز از طریق احیای مجدد منافع محرومان و احکام حیاتبخش اسلام اصلی ترین مولفهای است که باید توسط نیروهای فعال و اصیل انقلاب در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری پیگیری شود.
Sorry. No data so far.