تریبون مستضعفین – محمد ثقفی – مسلمانِ مرفه، فهمی سرمایه سالارانه از دین دارد و مسلمان مستضعف فهمی عدالت خواهانه. گرچه نه فهمِ دین بی ملاك است و نه اسیر بی قیدوشرط طبقه اجتماعی، ولی رابطه ی دیالكتیكی «سبك زندگی و نوع معیشت» با «فهم از دین و سبك دین داری» قابل انكار نیست. فلذا جبهه بندی اصیل«فقر و غنا» و «استضعاف و استكبار» در حوزه ی اسلام هم وارد میشود: «اسلام امریكایى» در برابر «اسلام ناب محمدى» و «اسلام پابرهنگان و محرومان» در تعارض با «اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بىدرد».
حوزه ی بازاری: فقیه كم تقوا، بیش از آن كه به فكر عدالت باشد به فكر پولدارتر شدن بازاریانی است كه خمسی به او می دهند كه میتواند از حقِ امام آن استفاده كند. بازاریان كم تقوا هم خمس و زكاتشان را به فقیهی میدهند كه فتاوایش با روح سرمایه سالاری هماهنگ تر باشد و آن فقیه هم با این منابع مالی، توان بیشتری برای نشر اسلام سرمایه سالار خود خواهد داشت. شرح كلاه شرعی برای فرار از ربا و … در كتب فقهی ما، شاید نمودی خجالت آور از این موضوع باشد. چرا که تمام قابلیت های فقه برای شرعی کردن ربا به کار افتاده است درحالی علما به گفته امام علی باید در برابر گرسنگی گرسنگان وسیری سیران احساس مسئولیت کنند و نه سود بیشتر بازاریان!
حق الناس یا همان احترام به مالكیت فردی: تفسیر بازاری «حق الناس» همان احترام به مالكیت شخصی دیگران است، مفهومی كه برای سرمایه داران نیازی حیاتی است. در مقابل، مفاهیم «قسط»، «عدالت علوی»، «حق ضعفا و محرومین در اموال اغنیاء»، «نفی انباشت ثروت»، «حد تكاثر» و… كه در قرآن و سیره ی علوی به وفور یافت میشود، برای سرمایه سالار سمی مهلك است و در هندسه ی دین اَشرافی جایی ندارد. «دیدگاه صدقه ای به عدالت» تنها توجه این نوع دین داری به فقراست.
ولایت مقیدهی فقیه: دینداری بازاری دخالت حكومت در مالكیت شخصی را برنمی تابد؛ ولایت فقیه را می پذیرد ولی در چارچوب حق مالكیت مرسوم: «الناس مسلطون علی اموالهم.» این قرائت از تشیع، همه ی اختیارات حكومتی را كه به گونه ای برای سرمایه خطر محسوب می شوند از ید قدرت فقیه خارج می داند و به زمان حضور امام معصوم منحصر می كند: اجرای حدود، حكم حكومتی، تصرف در اموال اغنیاء برای مصلحت جامعه ی اسلامی و مستضعفین و… . ادعاهای دهه ی شصت برخی راستی ها و انجمن حجتیه در محدود دانستن اختیارات ولی فقیه و ذی حق نبودن حكومت اسلامی برای تصرف در اموال سرمایه داران، برخورد تند امام را در پیام منشور روحانیت و سخنرانی های دیگر در پی داشت.
مبارزهی فرقهای: جنگ «فقر و غنا» و «استضعاف و استكبار» آتشی به جان سرمایه داری است، فلذا اسلام سرمایه دارانه غالباً عامل انحراف جبهه ی اصلی مبارزه به جبهه های فرعی است. مبارزه ی قبل از انقلابِ انجمن حجتیه با بهاییت به جای رژیم پهلوی، مبارزهی دهه ی شصت آنها با چپ ها به جای آمریكا و جایگزین كردن وهابیت (و گاهی اهل سنت) به جای اسرائیل در زمان حاضر از شاهكارهای مؤمنان بازاری است.
تشیع باطنی: سیره ی ائمه، سرشار از مبارزه ی سیاسی با حكام ظالم و تلاش برای برپایی عدل بوده است و این با زندگی مرفه بازاری در تنافر است. فلذا دین داری بازاری به جای سیره ی «مبارزه و عدالت» به سیره ی «تقیه و تجارت» می پردازد. بیش از امام علی امام صادق را می پسندند و بیش از امام حسین، امام رضا را. همچنین در معرفی امامانی چون حسین و علی، تنها به كرامات معنوی خارق العاده آنها می پردازد، دشمنان هزار و چهارصد سال قبلشان را (بدون هرگونه جریان شناسی كه خدای ناكرده به امروز بر بخورد!) لعن می كند و ترغیب به توسل و رازونیاز و نقل داستان های بی سروته از این قسم توسلات دنیوی پول پرستانه می كند.
تا زمانی كه مرفهین و بازاریان، بانیان تشكل های دینی (مساجد، هیئات و… ) باشند و حلقه ی نزدیك روحانیون و مراجع تقلید را تشكیل دهند، از غلبه ی گفتمان «دین داری بازاری» بر اسلام عدالت خواه شیعی گریزی نیست، و طرفه تر آن كه دینِ سرمایه داران، صاحب بسیاری از مدارس ممتاز غیر انتفاعی تهران است كه مترفین شهریه های نجومی شان را بپردازند تا فرزندانشان درس بخوانند و دین اشرافیِ بی دردسر بیاموزند و وارد دانشگاه شوند و آنگاه با استفاده از مدارك دانشگاهی، نبض علمی و مدیریتی كشور را به دست بگیرند. خداحافظ اسلام ناب محمدی!
Sorry. No data so far.