تریبون مستضعفین – مجتبی دانشطلب
وقتی قافیه سیاست برای پهلویها تنگ شده بود شاه برای تحقیر مخالفان و تسکین خودش از واژههایی مثل «ارتجاع سرخ و سیاه» استفاده میکرد، دستگاه او هم مشغول داستان پردازیهای تخیلی یـا ترکیبسازی با الفاظ مشابه بود، به خیالشان می توانستند با تهمت زدن واقعیتهای تلخ را از بین ببرند. بعدها که استقبال میلونی در روز ورود امام خمینی به تشییع یازده میلیونی، آن هم در بدترین شرایط کشور، تبدیل شد روشنفکران علت آن را توزیع کوپن حبوبات و خوار و بار در میان مردم محتاج تحلیل کردند. این گفتهها و بافتهها مرتبا تکرار شد و بعد از این همه سال مردمی که از توهین به مقدسات و هنجارشکنی علنی عصبانی شده و در بسیاری از شهرهای کشور معترضانه به خیابانها ریختند «ساندیس خور» خوانده شدند.
جریانی هست که در طول تاریخ به روش ثابتی برای فرافکنی دست پیدا کرده و در زمانهایی که واقعیت عریان را میبیند و قدرت تحلیلاش از کار میافتد، به جای بازنگری در تصوراتش به توهین و داستانهای ساختگی پناه میبرد. چندی پیش در «ویکی پدیا» صفحه «ساندیس خور» باز شد که بعضیها از آن به عنوان یک موفقیت مجازی یاد کردهاند! مسئله به سایتهای مبتذلی مانند بالاترین خلاصه نمیشود؛ بلکه «روزآنلاین» هم که برای خودش وجاهت و مرجعیتی قائل است به چنین توهمی مبتلا است. روزآنلاین که با بودجه تقدیمی پارلمان هلند کار میکند در بحبوحه فشار سیاسی بر سران فتنه به صرافت تهیه گزارش از یک صفحه ویکی پدیا میافتد و با اعتماد به نفس از «صفحه ساندیس خورها در ویکیپدیا» مینویسد.
اما تشبث به این روش ثابت از کجا نشأت میگیرد؟ کسانی که از جامعه خودشان «بریدهاند» و روایت «دیگری» را به طول مطلق باور کردهاند مسیر محتومی را هم برای کل بشریت در نظر گرفتهاند، پس اگر ببینند آنچه در خیال پرورانده و پیشبینی کردهاند در ایران اتفاق نمیافتد به جای شک در باورها به دامن «توطئه» پناه میبرند. آنها با مفروضاتی احوال جامعه و آینده را تحلیل میکنند که وقتی خلاف آن اتفاق میافتد باید عاملی شیطانی را وارد کنند تا بتواند علت را شرح بدهد؛ «طرفداران نظام آنقدر زبوناند که به خاطر ساندیس حاضر به راهپیمایی میشوند، مردم در ایران آنقدر فقیر و محتاجاند که به خاطر یک ساندیس گلوی خودشان را هم پاره میکنند، اما بر خلاف تبلیغات حکومت، هیچ اشکالی در اعتراضات مسالمت آمیز مردم خداجو وجود نداشته است.»
کسانی که مخالفین خود را اینقدر حقیر و بیارزش میدانند که هر چقدر هم جمعیتشان کثیر باشند آنها را بیشتر از مشتی «ساندیس خور» نمیبینند، در صورت به دست آوردن قدرت چه خواهند کرد؟ آیا کاری جز جنایت و خونریزی از آنها سر میزند؟ و آیا تاریخ دیکتاتوری مدرن با سرکوبهای فاشیستی را تکرار نخواهند کرد؟ با محوریت این نگرش افتادن به ورطه انحطاط و دیکتاتوری اجتناب ناپذیر است. جریانی که نمیتواند سادهترین عناصر هویتی و اعتقادی مردم را درک کند و حداقلی از احترام را برای آن قائل شود، با لجاجت بر پندارهای جعلی پا میفشارد و نسخه دیگران را «میپرستد» طبیعی است که در وقت تنگنا رو به داستانسازی و توهین میآورد و اگر قدرتی داشته باشد دست به جنایت هم میزند، و چارهای هم جز این نخواهد داشت.
از آنجا که این جریان جز روش ساده خودش گزینه دیگری در ذهن ندارد دیگران را هم به کیش خود میپندارد و دقیقا همین روش را به گروه مقابل نسبت میدهد. چون در تنگنای سیاست به مظلومنمایی و تبرئه اخلاقی احتیاج پیدا میکنند، روایت توطئه میسازند و واقعا به این نتیجه میرسند که نظر طرفداران نظام نسبت به آنها چنین است که آنها عدهای «خس و خاشاک و بزغاله و گوساله» هستند! این هنرنمایی و قدرت پروپاگاندا در حالی که متعصبترین طرفداران نظام چنین نظری نسبت به قاطبه معترضین نداشتهاند حیرت انگیز است. جدای از کسانی که شعارهای ساختارشکنانه دادهاند، جرائم مشهود مرتکب شده یا به مراکز نظامی و مساجد حمله کردهاند باقی کسانی که دچار اشتباه شده و به مبانی نظام پایبند هستند هرگز طرف چنین اتهامات و نسبتهایی نبودهاند.
هواداران رسانهای نظام، آشکارا از پروار شدن «نظریه ساندیس» خوشحالاند و به بهانههای مختلف آن را بازگو میکنند. آنها این خودبزرگبینی بریدگان از جامعه را که به حد توهم رسیده است دستاویز طنزهایی قرار میدهند که ظاهرا خودشان هدف آن هستند، اما در باطن به کندذهنی و خودفریبی جناح مقابل اشاره میکند. هر چند مکری در این طنازی شیطنتآمیز نهفته باشد اما در فضایی که افترا جای راستگویی و هوچیگری جای واقعبینی را میگیرد چنین واکنشهایی عادی به نظر میرسد. وقتی طرفی اینقدر دروغ میگوید که خودش هم باورش میشود و هیچ احساسی نسبت به مسخرگی دروغهایش ندارد طبیعی است که مکر او این چنین به خودش باز میگردد، که به راستی گفتهاند: «کل شیء تجاوز عن حده، انقلب علی ضده».
Sorry. No data so far.