اگرچه قرار است آنچه در طرح تجزيه سودان ديده شود در ديماه سال جاري رسميت يابد، اما اين طرحي است كه بيش از 30 سال بر روي آن كار مستمر صورت گرفته و در واقع ميوه اي است كه از ديدگاه عاملين و آمرين طرح، كاملا “رسيده” و وقت بهرهبرداري از آن فرا رسيده است.
آنچه دراين ميان اهميت دارد، استفاده از تجربههاي گذشته براي دستيابي به بالاترين سطوح موفقيت طرح تجزيه جنوب سودان است كه در واقع بر مبناي يك برنامه مشترك و تقسيم كار ميان تمامي طرفهاي ذينفع، به پيش مي رود. آنچه تاكنون بازگو شده، فقط به موضوع سودان باز ميگردد اما شواهد و قرائن موجود نشان ميدهد كه تجزيه سودان، سرآغاز اجرائي شدن طرحهائي است كه طي آن دنياي اسلام بويژه قلمرو آفريقائي آن در معرض دستبرد قدرتهاي شيطاني قرار ميگيرد.
معمر قذافي رئيس جمهور ليبي درباره آثار وتبعات جدائي جنوب سودان هشدار داده و تقسيم سودان را سرآغاز جدائيطلبي در آفريقا مينامد و آنرا يك بيماري واگير معرفي ميكند كه از اين پس تمامي قاره سياه را دربرخواهد گرفت. اما رسانههاي عرب، ديدگاهي بمراتب فراتر از اين دارند و معتقدند كه تجزيه سودان يك “طرح چند منظوره” است كه در آن واحد، راه را براي تحقق طرحهاي آينده همواره ميكند: بر وحدت و يكپارچگي سودان خط بطلان ميكشد. به مصر براي بازنگري در تقسيم آب “نيل” فشار ميآورد و نهايتا راه تسلط صهيونيستها و آمريكا بر كل قاره آفريقا را ميگشايد و امكان غارت ثروتهاي آفريقا را فراهم ميسازد.
جنوب سودان، دژ نظامي استعمار
براي تحقق همين اهداف پليد است كه تدريجا طي سالهاي اخير، با ايجاد يك “كانون بحران” در جنوب سودان، استعمار سياه فرصتي پيدا كرده است كه جنوب سودان را به يك “دژ نظامي” تبديل كند و با ايجاد يك ماشين جنگي در جنوب سودان، زمينههاي عملي شدن تجزيه سودان را فراهم ساخته است. دقيقا در اجراي همين طرح بوده است كه سيل ارسال جنگافزار در جنوب سودان سرازير شده و كشورهاي همسايه به سرپلهاي عملياتي براي ارسال سلاحهاي پيشرفته به جنوب سودان تبديل شده اند.
تصادفي نيست كه جدائيطلبان جنوب طي سالهاي اخير به انواع سلاحهاي سبك و سنگين و از جمله تانك، نفربر زرهي، سلاحهاي ضدهوائي، مسلسلهاي سنگين، توپخانه و طيف وسيعي از تجهيزات و سلاحهاي مجهز به ديد در شب دست يافتهاند.
مطابق گزارشات منابع مستقلي كه از جنوب سودان بازديدهائي داشتهاند، بخش اعظم سلاحهاي جنگي و تجهيزات فوق مدرني كه در اختيار شورشيان جنوب قرار دارد، حتي دراختيار دولت مركزي هم قرار ندارد و خارطوم در صورت ورود به فاز برخورد نظامي، يقينا از نظر برابري تجهيزات، به شدت در مضيقه است و امكان روياروئي نظامي با جنگ افزارهاي فوق مدرن جنوب را ندارد.
سوء استفاده از پوشش تبليغاتي “دارفور”
آنچه در اين ميان كمتر مورد توجه قرار گرفته، بزرگنمائي تعمدي پيرامون بحران “دارفور” است كه پوشش سياسي – تبليغاتي مناسبي جهت حضور مجامع بينالمللي در جنوب سودان را فراهم كرده است. در واقع در پرتو حضور نيروهاي امدادي، اين طيف وسيعي از جاسوسان كشورهاي استعماري هستند كه در منطقه حضور يافتهاند و به بهانه كمكرساني سرگرم انجام ماموريتهاي خودشان هستند و در واقع، نياز منطقه به كمك، بهترين توجيهي است كه براي پروازهاي مستقيم و انجام عمليات امدادي ميتوانند مطرح سازند.
تقريبا بدون استثناء هيچ يك از كشورهاي عرب اجازه ندارند با حضور در جنوب سودان و منطقه “دارفور” از مسائل پشت پرده مطلع شوند و در بهترين شرايط فقط در حد پشتيباني و كمك به طرحهاي فرامرزي مورد سوء استفاده قرار ميگيرند.
فرصتي براي نفوذ صهيونيستها
در اين زمينه صهيونيستها بيشترين سهم و نقش را براي حضور در منطقه به خود اختصاص دادهاند. طيف وسيعي از صهيونيستها تحت عنوان شركهاي مقاطعه كاري، بازرگاني و حتي جهانگردان علاقمند به محيط زيست و حيات وحش جنوب سودان، گروه گروه وارد منطقه شده و تدريجا و شايد براي هميشه در آنجا اسكان مييابند. حجم عظيم معاملات اسلحه، جنگ افزارهاي انحصاري و حتي ادوات جاسوسي از طريق همين به اصطلاح جهانگردان كه در واقع عناصر “موساد” و مقامات ارشد پيشين و بازنشسته اسرائيل هستند، ردوبدل ميشود.
تصادفي نيست كه اكثر هتلهاي جنوب سودان توسط صهيونيستها خريداري شده و يا به صورت اجاره توسط شركتهاي صهيونيستي مديريت ميشود. در واقع صهيونيستها با حضور پررنگ خود در جنوب سودان و منطقه “دارفور” به “بازوي اطلاعاتي و اجرائي” غرب در مرحله اجراي طرح تجزيه سودان تبديل شدهاند و در عين حال سعي دارند از اين فرصتهاي طلائي براي تامين اهداف خود نيز بهرهبرداري بعمل آورند.
روزنامه “الدستور” با تشريح ابعاد سرمايهگذاري صهيونيستها در جنوب سودان، از اين منطقه به عنوان “اسرائيل دوم” ياد ميكند و معتقد است فرايند كنوني بحران در جنوب سودان توسط آمريكا و زيرفشار مستقيم واشنگتن، به پيش ميرود.
جنگ صليبي جديد
موضوع مهمي كه شايد تاكنون هيچگاه مورد تصريح قرار نگرفته و در نتيجه كمترين حساسيتي در مورد آن در دنياي اسلام و حتي دنياي عرب ايجاد نشده، اينست كه قرار است جنوب سودان به يك “كشور مسيحي” تبديل گردد و در نتيجه نخستين كشور مسيحي در قلب دنياي اسلام باشد كه البته قرار است توسط صهيونيستها اداره شود!
بدينترتيبي اين يك “جنگ صليبي” جديد است كه با مديريت صهيونيستها بر دنياي اسلام تحميل شده و عليرغم آنكه زمينهسازيهاي آن قريب 30 سال است كه در جريان است، ولي كمترين حساسيت قابل ذكري از جانب دنياي اسلام را شاهد نبوده و نيستيم. آنچه در اين ميان، بسيار نگران كننده است، اعمال فشار آشكار و نهان آمريكا و ساير كشورهاي غربي در جهت تحقق برنامههاي استعماري در جنوب سودان است كه اخيرا از جانب كاخ سفيد، عريانتر از هر زمان ديگر بيان ميشود.
“باراك اوباما” اخيرا طي اظهاراتي مداخلهجويانه اعلام كرد: اگر همه پرسي سودان 19 ديماه آينده با شكست روبرو شود، ميليونها نفر كشته به دنبال خواهد داشت.
با بررسي اين جمله و پيامهايش بهتر ميتوان به نقش واشنگتن در فرايند تجزيه سودان پي برد. نخست آنكه اوباما ضمن هشدار درباره عواقب “شكست همه پرسي”، تجزيه سودان را يك “موفقيت” معرفي ميكند و چنين وانمود ميسازد كه گويا همگان بايستي در راستاي تحقق تجزيه سودان گام بردارند تا به موفقيت منجر شود و جنوب سودان مستقل شود. اين اوج گستاخي يك كشور بيگانه است كه به عنوان سخنگوي شورشيان سخن بگويد و “حفظ يكپارچگي سودان” را يك شكست معرفي كند. و دقيقا تجزيه يك كشور داراي حق مالكيت را موفقيت بنامد.
اساس همهپرسي، اشتباه است
آنچه در اين ميان،كمتر مورد توجه قرارگرفته و همواره به عنوان “وجه مورد غفلت” به فراموشي سپرده شده اينست كه چرا اساسا بايد درباره حفظ يكپارچگي سودان، همه پرسي برقرار شود و كدام كشور مستقلي حاضر است يكپارچگي و حق حاكميت خود را به راي بگذارد؟ بعلاوه سئوال مهمتر در اين زمينه اينست كه حتي اگر قرار است يكپارچگي كشور در معرض همهپرسي قرار گيرد، چرا بايستي اين همه پرسي فقط در منطقه مورد منازعه برگزار گردد و آيا منطقا حفظ يكپارچگي سودان به تمامي اتباع سودان در كل كشور مربوط نميشود؟ اين احتمال جدي وجود دارد كه در پاسخ اين سئوال گفته شود اگر قرار باشد آراء كل مردم سودان در نظر گرفته شود، طبيعي است كه موضوع استقلال جنوب، تحت الشعاع قرار ميگيرد و راي نخواهد آورد. معني اين استدلال آنست كه هدف اصلي، تجزيه سودان است و در واقع مسيري را براي همه پرسي طي خواهند كرد كه چنين هدفي محقق شود. به عبارت بهتر، قرار است سودان را تجزيه كنند ولي در ظاهر نيز به دنبال فرايندي هستند كه اين تجزيه را امكانپذير سازد. حال آنكه حتي براساس راهكارهاي دمكراتيك هم اين فرايند، غيرقانوني و نفي آراء اكثريت و حاكم ساختن مواضع يك اقليت كوچك در جنوب سودان است كه به كل آراء مردم سودان، ترجيح داده ميشود و اساسا پرسش از اقليت، “همهپرسي” نيست.
5 سال فرصت طلائي براي تجزيهطلبي
با اينكه اصل فرايند همه پرسي به شدت در زير سئوال قرار دارد، حتي راهكار اجرا و زمان تحقق آن هم جاي سئوال دارد. اصل توافقنامه صلح نيواشا براي برپائي همه پرسي در سال 1384 يعني 5 سال پيش به امضا رسيد و طي آن مقرر شدهمه پرسي 5 سال ديگر يعني ديماه امسال برگزار شود. بدينترتيب تجزيهطلبان، شورشيان جنوب و حاميان آنها 5 سال فرصت طلائي براي تدارك زمينههاي موردنظر جهت عملي ساختن طرح و برنامههاي خود در اختيار داشتهاند و همين امر به زيان استقلال و تماميت ارضي و يكپارچگي سودان تمام شده است.
5 سال سمپاشي و جنگ رواني عليه يكپارچگي سودان، 5 سال تدارك زمينههاي رواني – سياسي – اجتماعي براي تجزيه جنوب، 5 سال فرصت براي بيگانگان براي رخنه در جنوب و احداث پايگاههاي نظامي – عملياتي و در حقيقت 5 سال فرصت دادن به دشمنان يكپارچگي سودان كه بتوانند زيرساختهاي مورد نياز جهت ايجاد يك كشور مسيحي در جنوب سودان را فراهم سازند.
هجوم “تبشيريها” به جنوب سودان
طبعا سئوال جدي اينست كه آيا واقعا ساكنان جنوب سودان “مسيحي” هستند كه قرار است در جنوب اين كشور يك نظام مسيحي شكل بگيرد؟ واقعيت امر اينست كه مطابق اطلاعات موجود، پاسخ اين سئوال منفي است ولي در همين فرصتهاي طلائي، با هجوم “تبشيري ها” به جنوب سودان، چنين زمينهاي فراهم آمده كه جنوب سودان در يك جنگ رواني به عنوان يك “پايگاه مسيحي” معرفي شود و چنين وانمود گردد كه گويا ساكنان جنوب مسيحي هستند! بعلاوه “تبشيريها” باز هم زمينهاي را فراهم كردهاند كه كليسا يكبار ديگر “نوك پيكان استعمار” شود و قلب مسلمانان را بدرد .
تبشيريها با وعدههاي دروغين و با توزيع ارقام ناچيزي بين ساكنان فقير جنوب سودان، در واقع آنها را فريب دادهاند تا به همه پرسي موردنظر پاسخ دلخواه واشنگتن را بدهند. حال آنكه واقعيت امر حتي براي تبشيريها و استعمارگران هم بخوبي آشكار است و سودان، چه در شمال و چه در جنوب، همواره پايگاه اسلام بوده، هست و خواهد بود.
با وجود اين هنوز قابل درك نيست چرا اوباما درباره عواقب شكست طرح تجزيه سودان هشدار ميدهد و ميگويد در صورت شكست اين طرح، ميليونها نفر در سودان كشته خواهند شد؟ اگر قرار است به روش دمكراتيك، سئوالي از افكار عمومي پرسيده شود، اين سئوال ميتواند يكي از دو پاسخ “آريى” يا “نه” را داشته باشد. چطور ممكن است پاسخ آري به حفظ يكپارچگي سودان، ميليونها كشته بهمراه داشته باشد و پاسخ “نه” كه به منزله “تجزيه سودان” است، عين مصلحت مردم سودان معرفي گردد؟ اگر اين موضعگيري اوباما نشانه آشكاري از دخالت در امور داخلي سودان نيست، پس دخالت چه معني و مفهوم ديگري دارد و اوباما چه كار ديگري بايد انجام دهد كه دخالتش ثابت گردد؟ مردم مظلوم آفريقا در طول سه قرن گذشته و حتي در سالهاي اخير همواره “مرغ عزا و عروسي” غرب بودهاند. آفريقاي امروز فراموش نكرده است كه فرانسويهاي شرور در جريان فاجعه آفريني در “رواندا” دستكم 800 هزار نفر را به بهانه درگيري قبايل “توتسي” و “هوتو”، قتل عام كردند. در واقع “نسل كشي” از ابتكارات شوم غرب در آفريقا محسوب مي شود و امروزه اوباما از يك نسل كشي قطعي در مقياس چند ميليوني در سودان خبر ميدهد كه در صورت شكست آمريكا در تجزيه سودان رخ ميدهد.
اكنون حدود دو دهه است كه دانشگاهها و مراكز تحقيقات آكادميك آمريكا ماموريت يافتهاند كه موضوع نفرت جهاني از آمريكا را رمزيابي كنند تا مشخص شود ريشههاي نفرت جهاني عليه آمريكا چيست و آمريكا براي جبران آن چه راهكارهائي در پيش رو دارد؟ لازمست آمريكاي اوباما بداند و قطعا به خوبي ميداند كه همين اقدامات و زمينهسازيهاي شرارت آميز براي دخالت سياسي و مداخله نظامي در امور داخلي كشورها و ملتهاي ديگر است كه در مقياس كنوني به نفرت عظيم جهاني عليه آمريكا منجر شده و حتي افكار عمومي آمريكا هم عليه جنگافروزيها و تلاشهاي ضدانساني واشنگتن براي ايجاد كانون بحران در سراسر جهان،زبان به اعتراض گشوده است.
اگر قرار بود كه دنياي معاصر در مقابل طرحهاي شيطاني آمريكا و متحدانش تسليم محض باشد، تحركات ديپلماسي تهاجمي آمريكا حتي با توسل به جنگ و جنايت و نسلكشي ميتوانست به اهداف خود دست يابد و اينگونه كشتي آن به گل نمينشست.
اكنون روي سخن با كشورهاي اسلامي و دنياي عرب است كه شاهد ساكت اين صحنههاي چندش آور براي اعلام تجزيه رسمي سودان هستند و واكنشي در خور ذكر از خود بروز نميدهند. سودان نبايستي در برابر اين تهاجم سنگين صليبيهاي جديد، تنها گذاشته شود. بعلاوه دولت و مقامات سودان نبايستي در قبال اين فرايند سهمگين كه ميرود تا استقلال و تماميت ارضي و يكپارچگي اين كشور را يكباره برباد دهد،منفعل و بيتفاوت باشند و يا حتي خود نيز راه تجزيه را هموار سازند!
خنثي كردن طرح تجزيه سودان يك ضرورت عيني و تعطيلناپذير است و بيم آن ميرود كه بدون انجام مسئوليتهاي جدي و بزرگ ساير ملتها، كشورها و نهادهاي اسلامي – عربي، اين ننگ بزرگ براي هميشه بر پيشاني آنها بماند كه تجزيه سودان را شاهد بودند ولي براي عقيم ساختن آن تلاش نكردند. اين خطري است كه امروزه سودان را و فردا تمامي كشورهاي اسلامي و عرب و آفريقائي را نيز تهديد ميكند.
* جنوب سودان با در اختيار گرفتن سلاحهاي سنگين و سبك به يك “دژ نظامي” تحت مديريت صهيونيستها تبديل شده است
*نكته مهمي كه هيچگاه مورد تصريح قرار نگرفته و كمترين حساسيتي را ايجاد نكرده اينست كه قرار است جنوب سودان به يك “كشور مسيحي” تبديل گردد. اين نخستين كشور مسيحي در قلب دنياي اسلام است كه البته قرار است توسط صهيونيستها اداره شود!
روزنامه جمهوری اسلامی، به نقل از اسلام تایمز
Sorry. No data so far.