امروزه مسئله شیعه و سنى، مسئله روز شده و دشمنان اسلام با توطئهاى گسترده در صدد ایجاد تفرقه و اختلاف و یا جنگ میان این دو جناح اسلام هستند. اكنون بىمناسبت نیست كه دیدگاههاى رهبرى فدائیان اسلام و اخوان المسلمین را در این زمینه، بهطور اجمال مورد بررسى قرار دهیم:
… یك خبرنگار پاكستانى در سفرى به ایران با شهید نواب صفوى دیدار و گفتگو كرده كه در ضمن آن، چنین نقل مىكند: از شهید نواب صفوى درباره فرقهگرایى و اختلاف شیعه و سنى در دنیاى اسلام، سئوال كردم و او در پاسخ گفت: «…متأسفانه گویا هنوز آن زمان فرا نرسیده كه مسلمانان حقایق را درك كنند و جناحبندى شیعه و سنى را كنار بگذارند و همگى به كتاب خداوند چنگ بزنند. بدون تردید قرآن مىتواند آنها را متحد سازد تا جبهه نیرومند و یكپارچه، در برابر دشمنان در كمین نشستهشان، تشكیل دهند…»
وى درباره «اخوانالمسلمین» مصر كه در آن ایام سركوب آنها آغاز شده بود با ناراحتى و تأسف شدید گفت: «در این روزها كه برادران ما در مصر دستگیر و مورد ستم قرار مىگیرند، دلهاى ما پر از اندوه و غم شده است. هنگامى كه طغیانگران در نقطهاى از جهان، بر مردان اسلام ستم روا مىدارند، بىتردید همه مسلمانان اختلافهاى مذهبى را به فراموشى مىسپارند و با برادران خود احساس همدردى مىكنند و البته شكى نیست كه ما در مبارزه خود، در راه اسلام، مىتوانیم توطئههاى دشمن را كه خواستار تفرقهافكنى بین مسلمانها هستند، خنثى كنیم».
البته وجود مذاهب اسلامى اشكالى ندارد و هیچكس هم نمىتواند آنها را لغو كند; اما بهرهورى دشمنان از این امر، باید توسط همه ما، سركوب شود.»(1 )
شهید نواب صفوى، طبق نوشته فتحى شقاقى در كتاب خود: «السنه والشیعه ضجه مفتعله» ـ شیعه و سنى غوغاى ساختگى ـ نقل مىكند: «وقتى نواب صفوى در دمشق با دكتر مصطفى السباعى، رهبر اخوانالمسلمین سوریه ملاقات كرد و از او شنید كه بعضى از جوانان شیعه بهجاى همكارى با حركت اسلامى سوریه، به سازمانهاى قومى و لائیك مىپیوندند، در سخنرانى خود در دمشق و در حضور جمع كثیرى از شیعیان و اهل سنت فریاد زد: «هر كسى كه مىخواهد یك شیعه جعفرى راستین باشد، باید در كنار حركت اخوانالمسلمین قرار گیرد.»(2 )
و استاد محمدالضناوى در كتاب معروف خود درباره حركتهاى اسلامى مصر از «برنارد لویس» نقل مىكند: «فدائیان اسلام» با اینكه شیعه هستند، ولى خواستار وحدت اسلامى مىباشند و در واقع، اندیشه آنها بهطرز تفكر اخوانىها در مصر نزدیك است; چرا كه آنها معتقدند اسلام یك نظام كامل براى زندگى است و از طرفى، فرقهگرایى در بین مسلمانان و جدایى شیعه و سنى مفهومى ندارد» و سپس از قول شهید نواب صفوى نقل مىكند: «همه با هم، متحد شویم و جز جهاد در راه خدا، هر چیز دیگرى را فراموش كنیم و جدایى بین شیعه و سنى را كنار بگذاریم.»(3 )
این نمونهاى از دیدگاه شهید نواب صفوى در مسئله اختلاف بین شیعه و سنى است و اكنون اشارهاى مىكنیم به دیدگاههاى رهبرى اخوانالمسلمین درباره این موضوع حساس و حیاتى: استاد شیخ عمر التلمسانى سومین مرشد اخوان، دیدگاه شهید شیخ حسنالبنا مؤسس و نخستین مرشد اخوانالمسلمین را درباره شیعه و سنى چنین بیان مىكند: «امام ـ رضوان الله علیه ـ توجه خاصى براى ایجاد وحدت اسلامى داشت و اخوانالمسلمین در گذشته و امروز، و در آینده نیز در راه این وحدت خواهند كوشید، ولو اینكه در این هدف بزرگ، دچار مشكلاتى بشوند.
مسلمانان، طبق نص صریح قرآن امت واحدى هستند: «و ان هذه امتكم، امه واحده». من به خاطر دارم كه در سالهاى 40م آقاى قمى ـ كه یك عالم شیعى بود ـ در ساختمان مركزى اخوان، بهعنوان میهمان اقامت داشت و در آن هنگام امام شهید، بهطور جدى در راه تقریب بین مذاهب اسلامى مىكوشید تا دشمنان نتوانند از دورى و جدایى مسلمانان سوءاستفاده كرده و وحدت امت اسلامى را از بین ببرند.
روزى از امام درباره مسئله اختلاف بین شیعه و سنى سئوال كردیم. ایشان ما را از ورود در این قبیل مسائل منع كرد و گفت كه مسلمانان نباید خود را با این قبیل مسائل مشغول كنند و باید متوجه باشند كه دشمنان اسلام، از این قبیل مسائل براى آتشافروزى و ایجاد فتنه بهره مىگیرند!
به حضرت ایشان گفتیم: ما از روى تعصب و یا براى گسترش دامنه اختلاف بین مسلمانان، این موضوع را مطرح نكردیم، بلكه هدف ما آگاهى از حقیقت است; چون مطالبى كه در كتابها درباره شیعه و سنى مطرح هست، قابل شمارش نیست و ما بهطور طبیعى نمىتوانیم به بررسى و تحقیق درباره این كتابها و منابعبپردازیم؟!
امام حسن البنا ـ رضوان الله علیه ـ فرمود: بدانید كه اهل سنت و شیعه همگى مسلمانند و كلمه توحید: لا اله الا الله، و اشهد ان محمد رسول الله، همه آنان را گرد هم مىآورد و در این اصل اساسى عقیدتى، شیعه و سنى یكسانند و به هم مىرسند; اما اختلاف در میان این دو جناح، در فروع و در مسائلى است كه مىتوانیم آنها را هم به هم نزدیك كنیم.
پرسیدیم: مىتوانید نمونهاى ذكر كنید؟ امام گفت: شیعه نیز مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت، داراى فرقههاى گوناگونى است; مثلا شیعه امامیه، مسئله امامت را یك اصل ضرورى در اسلام مىدانند كه حتماً باید تحقق یابد، براى اینكه امام حافظ شریعت است و سخن او درباره احكام شرعى، كلمه فصل و حكم نهایى است و اطاعت وى بهطور مطلق، واجب است.
در بعضى مسائل فقهى هم اختلاف هست كه مىتوان آنها را برطرف كرد; مانند مسئله ازدواج موقت و یا تعداد همسران در نزد بعضى از فرق شیعه و امثال اینها، كه ما نباید اینها را وسیلهاى براى جدایى بین اهل سنت و شیعه قرار دهیم، بلكه باید توجه داشته باشیم كه هر دو مذهب، صدها سال در كنار همدیگر و بدون هیچگونه برخوردى ـ مگر در كتابها و نوشتهجات ـ با یكدیگر نداشتهاند و باز مىدانیم كه امامان و پیشوایان شیعه آثار بسیارى از خود به یادگار گذاشتهاند كه در واقع ثروت گرانبهایى در كتابخانههاى مسلمانان است.
تا اینجا سخن از امام شهید حسنالبناست و من هم عقیده دارم خیر دنیا و آخرت، در آن است كه ما هرگز دنبال امورى كه موجب اختلاف بین شیعه و سنى مىگردد، نرویم; زیرا كه این، هدف مهم دشمنان اسلام است.»(4 )
بىتردید شهید نواب صفوى با سفرخود به كشورهاى عربى و ملاقات با شخصیتهاى معروف اهل سنت و رهبرى اخوان در مصر، سوریه، اردن، لبنان و عراق، نقش اساسى در ایجاد روابط بین حركت اسلامى ایران و اخوانالمسلمین داشت تا آنجا كه استاد شیخ راشدالغنوشى، رهبر نهضت اسلامى تونس مىگوید: «حركت فدائیان اسلام در ایران، در واقع امتداد اندیشه و تفكر اخوانى در این سرزمین بود.»(5 ) و همین پیوند فكرى وحدتطلبانه بود كه مزدوران رژیم شاه را نگران نمود و در اتهامات خود علیه شهید نواب صفوى و فدائیان اسلام، آنها را وابسته به «اخوانالمسلمین» اعلام كردند!
نواب صفوى و رهبرى اخوان
علاوه بر رهبران حركتهاى اسلامى اردن، لبنان، سوریه و عراق كه تحت تأثیر شجاعت و شهامت و غیرت نواب صفوى قرار گرفتهاند، رهبران اخوانالمسلمین مصر، هر كدام به نوبه خود از نواب صفوى به نیكى یاد مىكنند. خلاصه گفتار بعضى از آنها را كه در دیدارهاى خصوصى با اینجانب بیان داشتهاند، در اینجا نقل مىكنم:
در ربیع الاول 1406 ه .ق با مرحوم شیخ عمر التلمسانى، سومین مرشد اخوان مصر، در «لوگانو» ـ محلى بین سوئیس و ایتالیا ـ كه براى معالجه به آنجا آمده بود، دیدار كردم و با وى گفتگوى مفصلى داشتیم كه نخست در مجله العالم، چاپ لندن، شماره 91، مورخ نوامبر 1985م درج گردید و سپس بهطور مستقل در ایتالیا ـرمـ منتشر شد و بعدها ترجمه فارسى آن در روزنامه اطلاعات انتشار یافت. وى ضمن تأكید بر اینكه: «من همواره، مانند امام شهید حسنالبنا گفتهام كه اختلاف بین شیعه و سنى هرگز در اصول و ریشه نیست و مادامى كه هر دو جناح در مسئله توحید و نبوت عقیده واحدى دارند، مسائل دیگر اهمیتى ندارد…». در مورد شهید نواب صفوى گفت: «من او را در قاهره در منزل استاد سعید رمضان كه اكنون در ژنو به سر مىبرد، دیدم و در كنارش نشستم و با او گفتگو كردم و او را شخصیتى دلسوز اسلام و داراى شهامت اسلامى یافتم.»(6 )
در دیدارى با مرحوم دكتر سعید رمضان، داماد شهید حسنالبنا در ژنو، همراه آقاى طالع ـ سركنسول وقت ایران در ژنو ـ او با شور و شوق خاصى از شهید نواب صفوى نام برد و گفت: شهید نواب به دعوت سید قطب به قاهره آمد و در دفتر مجله المسلمون ـ كه من منتشر مىساختم ـ میهمان اخوان بود و ملاقاتهاى او با شخصیتهاى اسلامى هم در همانجا انجام گرفت و پس از آنكه سخنرانى وى در دانشگاه قاهره توسط ناصرىها به هم خورد، و جمعیت اخوانالمسلمین از طرف ناصر «منحله» اعلام گردید، او یك لحظه هم آرام و قرار نداشت و با ژنرال نجیب و سرهنگ عبدالناصر تماس گرفت و با آنها ملاقات كرد، تا بلكه بتواند مشكل را حل كند… و با اینكه او میهمان ما بود و براى دولت مصر پذیرش درخواستهاى او كمى سخت به نظر مىرسید، اما شهید نواب از آنها قول گرفت این حكم ظالمانه را لغو كنند و اخوان بتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. البته این كار براى مدتى انجام شد، ولى چون هدف نهائى، سركوب حركت اسلامى در مصر بود، بعدها به طرز وحشیانهتر و ضدانسانىتر به سركوب حركت و اعدام رهبران اخوان، پرداختند كه همه چگونگى آن را مىدانیم.
به هر حال شهید نواب صفوى در همان چند روزى كه میهمان ما بود به خوبى نشان داد كه یك مسلمان با اخلاص و یك مؤمن فداكار، با روحیهاى سرشار از عشق و علاقه به اسلام و مسلمین، بود. ـ رحمة الله علیه ـ».
شیخ مصطفى مشهور
از جمله رهبران اخوانالمسلمین، مرحوم «شیخ مصطفى مشهور» بود كه پنجمین مرشد جمعیت، پس از: حسنالبنا، حسنالهضیبى، عمر التلمسانى و حامد ابوالنصر به شمار مىرود. «مشهور» یك شخصیت مسلمان، داراى اخلاق اسلامى و روش انسانى به تمام معنى كلمه بود و حتى نماز صبح خود را هم به «جماعت» در مسجد محله خود، با امام مسجد اقامه مىكرد… چندین بار در مصر و ایران و اروپا، با او ملاقات داشتم كه در یكى از آنها سخن ما درباره «نواب صفوى» و در دیگرى بحث درباره مسئله تقریب بین مذاهب اسلامى بود.
مصطفى مشهور، آنچه را كه مربوط به تقریب بین مذاهب است، بهطور مكتوب در پاسخ نامه من نوشته كه در آن آمده است: «موضع اخوانالمسلمین درباره سنى و شیعى و تقریب بین مذاهب روشن است. دعوت اخوانالمسلمین از روز نخست پیدایش توسط مرشد اول، الامام حسنالبنا، دعوت براى وحدت مسلمانان، علىرغم اختلاف مذهبى است. عامل اصلى شكست و بدبختى مسلمانان تفرقه و دشمنى و نفرت است. ما هیچ مسلمانى را كه شهادتین را بر زبان آورد، تكفیر نمىكنیم و «تعاون در امور متفق علیه و معذور داشتن یكدیگر در امور اختلافى» یك اصل طلایى در میان ماست. روابط عملى اخوان المسلمین با شیعیان ایران و جاهاى دیگر، قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و بعد از آن روشن است.
امروز مسلمانان به وحدت كلمه و كنار گذاشتن تفرقه و جدایى، نیاز مبرم دارند كه موجب سلطه دشمنان مىگردد. اختلاف میان اهل سنت و شیعه زیدیه یا اثنىعشریه، منحصر در بعضى از فروع است و همگان به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر شهادت مىدهند. و امروز، وقت آن فرا رسیده كه آتش این فتنه خاموش شود و از بین برود…» (نامه شیخ مصطفى به اینجانب در تاریخ 22 رجب 1422 ه. ق در قاهره نوشته شده كه متن كامل آن با ترجمه بعداً منتشر خواهد شد).
… در دیدار دیگرى كه با شیخ مصطفى مشهور داشتم او درباره نواب صفوى و عظمت این مرد سخنانى گفت كه تقریباً مشابه سخنان دكتر سعید رمضان بود و خلاصه آنچه از سخنان وى را یادداشت كردهام، به قرار زیر است:
«نواب صفوى به دعوت اخوان، پس از مؤتمر قدس در عمان، به مصرآمد و میهمان اخوان بود و در آپارتمان دفتر مجله «المسلمون» نشریه فكرى ـ فرهنگى اخوان اقامت گزید. او به دعوت جوانان اخوان در دانشگاه قاهره به سخنرانى پرداخت كه من هم حضور داشتم… سخنرانى او آنچنان پُر شور و آتشین بود كه فضاى دانشگاه و خیابانهاى اطراف را به لرزه درآورده بود; اما ناگهان در وسط سخنرانى وى كه به وحدت مسلمانان و ملى شدن كانال سوئز و جهاد بر ضد دشمنان اسلام به ویژه انگلیس دعوت مىكرد، نیروهاى دولتى به دانشگاه ریختند و با تیراندازى و آغاز زد و خورد با جوانان و دانشجویان اخوان، آن اجتماع بزرگ را به هم ریختند و نواب صفوى را هم كه میهمان ما بود، بعداً با خود بردند و با توجه به توطئه از پیش تنظیمشده، جمعیت اخوانالمسلمین را هم منحله اعلام كردند…
اما تا آنجا كه ما اطلاع داریم و دوستان ما گزارش دادند، نواب در مقابل آنها مقاومت كرد و با تُندى و منطق اسلامى به آنها پاسخ داد و اخطار كرد كه در غیر این صورت، پس از برگشت به ایران حقایق را براى همه مسلمانان دنیا توضیح داده و بیان خواهد نمود.
همین تهدید جدى باعث شد كه «حكم اخراج فورى نواب صفوى» را دولت لغو كرد و او را بهعنوان میهمان خود! نگهداشت و شیخ باقورى پذیرایى از وى را بهعهده داشت و حتى براى دلجویى از توقیف و اهانتى كه به وى شده بود، او را در رژه رسمى ارتش در برابر ژنرال نجیب و عبدالناصر و عبدالحكیم عامر و حسینالشافعى و دیگر افسران آزاد، در كنار افسران آزاد نشاندند و به احترام و تجلیل به او پرداختند.
اما نواب صفوى، دنبال احترام ظاهرى و تشریفات نبود. او، همانطور كه بعدها به ما گزارش شد، خواستار ملاقات خصوصى با نجیب و ناصر گردید و در این ملاقات طولانى، به آنها هشدار داد كه مخالفت با اخوانالمسلمین، به صلاح كشور مصر نیست. اخوان، نیروى فعال و رزمنده بر ضد دشمنان داخلى و خارجى است و «نظام خاص» كه من هم عضو آن بودم، نیروهاى مبارزى را تربیت كرده كه مىتواند در مقابل هجوم احتمالى دشمن و شبیخون صهیونیستها، مقاومت كند و به كمك و یارى دولت بشتابد… این مذاكره با افسران آزاد باعث آزادى برادران دستگیر شده و اعلام لغو انحلال جمعیت گردید، ولى پس از مراجعت نواب صفوى به ایران، این بار با نقشه جدیدتر و كاملترى وارد میدان شدند و با اتهام توطئه براى كودتا به همراهى محمد نجیب، رئیس جمهورى، به سركوب كامل اخوان پرداختند كه داستان چگونگى آن را دوست و دشمن مىداند.
به هر حال، من شخصاً نواب صفوى را مردى با عظمت و شجاعت و شهامت اسلامى یافتم… او مردِ ایمان و عقیده بود و خود را یك «فدایى اخوانى» مىدانست كه حاضر است در راه اسلام و آزادى قدس شریف و جهاد علیه دشمنان جانش را فدا كند و همانطور كه مىدانیم سرانجام نیز چنین شد و او به درجه شهادت رسید.
من شهادت مىدهم كه نواب صفوى در همان حالى كه یك شیعه باایمان و محكم و استوار بود، برادران سنى خود را هم مثل خود مىدانست و فرقى میان اهل «سنّى» و «شیعه» قائل نبود. او در ایامى كه میهمان ما بود، نماز جماعت را در دفتر «المسلمون» اقامه مىكرد كه گاهى او امامت جماعت را بهعهده داشت و در نمازى دیگر، یكى از برادران ما…
او در ملاقات با شیخ الازهر، عبدالرحمن تاج هم خواستار وحدت اسلامى و نزدیكى مذاهب اسلامى گردید و ماجراى این ملاقات را شیخ حسن باقورى، وزیر اوقاف وقت و عضو سابق مكتب ارشاد اخوان براى ما تعریف كرد و از وسعت اطلاع و انصاف و فروتنى غیرت و حمیت او تمجید كرد… افسوس كه عبدالناصر این میهمان ما را ربود و نگذاشت جوانان اخوان روحیه سلحشورى شجاعت را بیش از پیش از او یاد بگیرند. او مسلمانى واقعى بود و هدفى جز عزت اسلام و آزادى و استقلال مسلمانان نداشت سرانجام هم مانند امام شهید حسنالبنا، او هم به قافله شهداى اسلام پیوست… رضوان الله تعالى علیه.»
این بود خلاصهاى از گفتههاى شیخ مصطفى مشهور به اینجانب درباره شهید نواب صفوى و دیدگاه وى در مسئله شیعه و سنى كه براى ثبت در تاریخ زندگى نواب صفوى، در این یادواره نقل گردید. … سخن مشروح درباره تأثیر سفر كوتاهمدت شهید نواب صفوى به كشورهاى: اردن، سوریه، لبنان، مصر، نیاز به فرصت دیگرى دارد.
تهران: 29/10/85 – سیدهادى خسروشاهى؛ این سخنرانی در کتاب زندگی و مبارزات نواب که توسط ایشان تهشه شده است، موجود است
Sorry. No data so far.