شنبه 03 آوریل 10 | 15:17

جشنواره‌ای با بوی روشن‌فکری مزمن

حالا پس از سه سال می توانیم برگزاری این جشنواره را با این سیاق، گافی بزرگ در وزارت ارشاد دولت نهم بدانیم. البته ما با نفس برگزاری جشنواره‌ای بین المللی برای سینمای مستند مخالف نیستیم. درکشوری که هنوز امکان اکران آثار مستند و قانونی برای فروش بی دغدغه نسخه‌های فیلم وجود ندارد و تلویزیون هم نقطه اتکای محکمی برای مستندسازی نیست، وجود جشنواره‌ای برای عرضه آثار مستند ضروری است.


Cinema_Haghighat_865368جریان مستندسازی انقلاب اسلامی درسالهای پس ازشهادت سید مرتضی آوینی و نبود این مدیر و هنرمند خوش فکر و پرکار، دچاری ضعفی فراگیر شد. این ضعف بیش ازآنکه ازنظر کمی باشد -که بود- ازنظر استراتژی تولید، محتوای به روز و تشخیص اولویتهای ساخت آثار بود. درزمان شهید آوینی می بینیم که علاوه بر مستندهای دفاع مقدس که خود یکی ازموضوعات با اولویت زمان است، آثاری بسیار خوب درژانرهای مختلف اجتماعی، انتقادی، جهانی و … تولید می شود که با گفتمان انقلاب اسلامی تطابق دارد. اما پس ازاو جریان مستند سازی انقلاب دچار همان آسیبی شد که سید مرتضی آوینی سالها پیش هشدارش را داده بود: «واحد تلویزیونی جهاد ازیک سووابسته به جهاد سازندگی بود و ازسوی دیگروابسته به شبکه یکم تلویزیون، وضعیتی معلق درمیان دو سازمان. و به راستی اگر این حالت تعلیق نبود، هیچیک ازفیلمهایی که بعدها درجنگ به واسطه این واحد ساخته شد، وجود نمی یافت… این حالت تعلیق به واحد تلویزیونی جهاداین قدرت را بخشیده بودکه نه تسلیم موجبات و مقتضیاتی اداری شود که ازجانب جهاد سازندگی می توانست برچنین واحدی تحمیل شود و نه گردن به پیچیدگیهای مالی و اداری درسیستم تولید تلویزیون بگذارد.»

بوروکراسی کشنده تلویزیون، نبود متولیان پرقدرت و با انگیزه غیر تلویزیونی، انحراف مؤسسه روایت فتح ازاهداف و دست آوردهای شهید آوینی و نبود آوینی‌های دیگر، خلأی فرهنگی – محتوایی درعرصه مستندسازی انقلاب اسلامی ایجاد کرد. بهترین استفاده ازاین خلأ را جریان روشنفکری موجود دربدنه مدیریت فرهنگی کشور برد که سالها درکمین دستیابی به فخر مستندهای بزرگ دهه 1360 و اوایل دهه1370 بود. تولد جشنواره سینما حقیقت را هم، باید در لانه کردن همین کرم روشنفکری دریکی اززیرمجموعه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دانست. افزایش بودجه و تولید فیلمهای پرشمار مستند درمرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، وجود جشنواره‌ای برای عرضه این آثار را ضروری می‌نمود. جشنواره سینما حقیقت با پز بین المللی و درحقیقت با هدف ارائه پرسرو صدای آثار مرکز گسترش، در وزارت فرهنگ و ارشاد دولت نهمی پا به عرصه گذاشت؛ که درعرصه‌های دیگر، به دست آوردهای خوبی رسیده بود. همزمان با این اتفاق جشنواره غیر نمایشی دیگری درمرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اعلام حضور کرد که جز نام شهید آوینی بار محتوایی دیگری از این شهید را با خود نداشت. جشنواره دو سالانه شهید آوینی برای مرکزی که دهها اثر مخالف تفکر شهید آوینی با بودجه بیت المال ساخته است، بیشتر به پوزخند شبیه است. جالب اینکه درهمین جشنواره شهید آوینی به امثال تهران انار ندارد جایزه می دهند!![1] حالا پس از سه سال می توانیم برگزاری این جشنواره را با این سیاق، گافی بزرگ در وزارت ارشاد دولت نهم بدانیم. البته ما با نفس برگزاری جشنواره‌ای بین المللی برای سینمای مستند مخالف نیستیم. درکشوری که هنوز امکان اکران آثار مستند و قانونی برای فروش بی دغدغه نسخه‌های فیلم وجود ندارد و تلویزیون هم نقطه اتکای محکمی برای مستندسازی نیست، وجود جشنواره‌ای برای عرضه آثار مستند ضروری است.

با رصد سه دوره جشنواره سینما حقیقت می توان به صورت‌بندی ساده‌ای رسید که نشان دهنده رویکرد مدیریت وقت مرکز گسترش سینمای مستند وتجربی دربرگزاری این جشنواره است.

1- منتقد نماها: این دسته مستندهایی هستند پرنیش و کنایه که نه به قصد اصلاح که ریشه‌کنی ساخته شده‌اند. به گفته رهبر انقلاب، شک را طرح می‌کنند اما جواب آن‌را نه! آثاری که بجای جراحی، مسموم می کنند و برآیندشان فضایی غبارآلود و پرتناقض است. شاخصه این آثار 444 روز بود که تدوین ناقص و خنثایش ازپرس تی وی پخش شد و نسخهٔ ضد انقلابیش در جشنواره سینما حقیقت. رئیس جمهور میر قنبر، تهران انارندارد، پرو آخر، طلب خیر، مجسمه‌های تهران، درخیابانهای ناتمام، من انرژی هسته‌ای نیستم، باد دبور و … یا آثار تولید شده مرکز گسترش‌اند یا با نفوذ تفکر نزدیک به آثار مرکز گسترشی، درنهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی تولید شده اند.

2- زردنامه‌ها : اینها را می‌توان فیلم فارسی‌های سینمای مستند نامید. آثاری سطحی، که سخیف‌ترین غرایض بشری  را هدف قرار می دهند. هفت فیلمساز زن نابینا به تهیه کنندگی کارگردان 444 روز، ازشاخصترین آثار این دسته‌اند. دریکی ازاپیزودهای این فیلم، تصاویری ازاتاق خواب دو شخصیت نمایش داده می شود که نمونه‌اش را درسینمای ایران ندیده بودیم. پشت فرمان زندگی دیگر اثر با این مضمون به زنی که شغل راننده آژانس دارد می‌پردازد.

3- استثناگراها : این گروه آثاری هستند که دعوی نمایش آداب و رسوم میهنی را دارند اما درعمل آثار تولیدی این گروه هر چیزی را به نمایش درمی آورند جز آداب و رسوم دینی مردم مسلمان ایران. دین زدایی، مهمترین مشخصه محتوایی این آثارند. آداب و رسوم و متون زرتشتیان، مراسم و رسوم خرافی، آیینهای باستانی، مکانها، موزه‌ها، آدمها و… درخت پارسیک، وایو، ماریا، نقل گردآفرید، بومهای سنگی و… جزء این گروهند.

4- روشنفکرنماها: این گروه که بیشترین آثارشرکت‌کننده درجشنواره سینما حقیقت را تشکیل می دهند؛ از اساس دغدغه‌های ادکلن زده و شانزه لیزه‌ای دارند. دایره محتواییشان محدود و جامعه مخاطبینشان هم محدود به ازما بهتران است. سیانوزه یکی ازشاخصترین آثار این گروه، به زندگی نقاشی روشنفکر و خیابانی می‌پردازد. در نمایی مادرنقاش رو به دوربین می گوید: موقع به دنیا آمدن چون خیلی درشت بود به شکل سیانوزه (کمبود اکسیژن) به دنیا آمد و مغزش آسیب دید. به گمان من، این بهترین واژه و تعریف هنر مدرن و روشنفکران طرفدارآنست. از دیگر آثار این دسته می‌توان فرشتگان آلوده صورت، درانتهای یک روز کامل، چهره غمگین من

5- موریانه درخانه : سالهاست می بینیم جشنواره‌های اروپایی چگونه با انتخابهای جهت‌دار فیلمهای سراسر جهان، تقویت نظام لیبرال سرمایه‌داری را دنبال می‌کنند. به این شکل توقع ما از یک جشنواره بین‌المللی سینمای مستند درجمهوری اسلامی که نام سینما حقیقت را یدک می‌کشد، گزینش هدفمند و هوشمندانه آثار استکبارستیزِ مستقلِ متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی است. اما درعمل و دراین سه دوره جشنواره سینما حقیقت، نه تنها این هدف محقق نشده، که آثاری پرشمار و عکس این هدف در جشنواره پذیرفته شده و به نمایش درآمده‌اند. گویی جشنواره ما هم دربسیاری آثار دنبال‌کننده همان سیاستهای استکباری دول استعمارگر است.

دشمن خوشبختی ساخته یک زن فیلمساز دانمارکی، به مبارزات انتخاباتی ملالی جویا زن روزنامه نگار روشنفکر و تجدید نظر طلب افغانی اختصاص دارد. جویا زنی لائیک و طرفدار حضور آمریکاییها درافغانستان است. سه اتاق مالیخولیا اثر یک فیلمساز زن فنلاندی، به سرنوشت کودکان جنگ زده چچنی می پردازد و همه تقصیرهای جنگ را به گردن اسلام و دینداربودن چچنیها می اندازد. فیلم دیگری که پذیرفتن و نمایشش درجهوری اسلامی خجالت آور و حقارت آفرین است، قربانی فرزند اثر یونی بروک از آمریکاست. پدر و پسری مسلمان درنیویورک کشتارگاهی اسلامی را اداره می کنند. پسر غرب زده و خود باخته است؛ اما در انتهای فیلم او را می بینیم که با لباسهای خونی، کنار گوسفندها ایستاده و به دوربین نگاه می کند. فیلم این مفهوم را القا می کند که هرمسلمانی هرچند غرب زده و عاشق آمریکا، ذاتاً تروریست و خون آشام است. دیگر فیلم مبتذل و وقیح بخش بین الملل درجشنواره سال 1387، اروپا خوش آمدی ازفرانسه است. فیلمساز به سرنوشت مهاجران آسیایی و بیشتر مسلمان به اروپا می پردازد که برای امرار معاش مجبور به تن فروشی می‌شوند. فیلم چنان مفهوم جنسی و کثیفی دارد که دیدن و حتی بیاد آوردنش، عرق شرم برپیشانی مخاطب می‌نشاند و ازاین جمله، عضلات افغان، فیلمی که به تحقیرافغانیها می پردازد، طرحهای فرانک گری، شرح حال یک معمار صهیونیست و … فقط نمونه کوچکی ازآثار بخش بین الملل جشنواره سینما حقیقت‌اند.

البته به دلیل رعایت عدالت درنوشتار و اگر قرار باشد به یک جشنواره بین‌المللی چند میلیاردی، نگاهی حداقلی داشته باشیم، چند اثر قابل قبول و خوب را که داشته‌ای فرهنگی و میهنی و نه انقلابی و آرمانگرا دارند و البته بیشترشان ارتباطی با مرکز گسترش ندارند را برمی‌شمریم. روزهای بی تقویم، ایران در اعلان، دست سیاه – نان سفید، روزحادثه، رستاخیز، مدارصفر درجه، بانوی گل سرخ، سواحل اشک و زیتون، مجاهدین خلق و رابطه ایران و آمریکا درمیان آثارایرانی و فیلمهای شهر عکاسان، آمریکا علیه الاریان، مشکل آب، امید درپرتاب سنگ درمیان آثار بخش بین الملل.

درانتهای این مطلب اتفاقی را که در دومین جشنواره سینما حقیقت افتاد برایتان نقل می کنم: اواسط جشنواره است. بمباران فیلمهای ضدانقلابی در جشنواره اوج گرفته است. دریکی از فیلمهای روشنفکری سالن بسیار شلوغ است. روی پله‌ها و کنار دیوار پر از جمعیت نشسته و ایستاده است. پایین پله‌ها و نزدیک پرده یک روحانی کنار دیوار ایستاده است. یکی ازخدمه سینما فلسطین از در خروج که پایین سالن و زیر پرده قرار دارد وارد می‌شود. نگاهی به جمعیت می‌اندازد. بازمی‌گردد. فکر می کنم که شلوغی سالن او را فراری داده است. چند لحظه بعد همان خدمه از در وارد می شود. یک صندلی دردست دارد. بطرف روحانی می رود. صندلی را جلوی او می گذارد و دعوت به نشستن می کند. روحانی هاج و واج تشکرمی کند و در میان جمعیت انبوه اطرافش می‌نشیند. چند روز بعد و پس از اتمام فیلم 444 روز، سردبیرمجله راه با کارگردان فیلم درگیری لفظی پیدا می‌کند. همان روحانی کنار لابی ایستاده است. جلو می‌آید و به آقای جلیلی می‌گوید :«ولش کن بابا، یک فیلم ساخته دیگه!»


1-       آقای محمد شیروانی ازاصحاب باوفای مرکز گسترش که فیلم باوقار 444 روز را ساخته اند، دریکی ازکلاسهای دانشکده صدا و سیمای قم درجواب دانشجویی که درباره شهیدآوینی پرسیده بود،‌ می گویند : آوینی؟! نریتور خوبی است!

  1. mateen
    3 آوریل 2010

    در نوشته بالا گفته شده است: “جویا زنی لائیک و طرفدار حضور آمریکاییها درافغانستان است.”

    لطفا یکبار به سایت ملالی جویا در malalaijoya.com نظر بیاندازید، وی یکی از منتقدان جدی حضور امریکا در افغانستان است و آنرا اشغال می نامد و در حلقات ضد جنگ در سطح جهان به مثابه صدای ضدامریکا و ضد اشغال مشهور است. چطور و بنابر چه مدرکی او را “طرفدا حضور امریکاییها” خوانده اید؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.