چهارشنبه 26 ژانویه 11 | 15:05

آیا مدرنیته اسلامی وجود دارد؟

منتصر حماده

روح مدرنيته: مدخلي به تأسيس مدرنيته اسلامي» يکي از جديد ترين آثار نويسنده مغربي طه عبدالرحمن است که اندک مدتي است توسط «المرکز الثقافي العرب» (الدار البيضا) دربيروت با دويست و هفتاد و هشت صفحه و در قطع بزرگ به چاپ رسيده است. اين اثر در تلاش است تا پس از کتاب «پرسش اخلاق» که نقد عبد الرحمن از مدرنيته غربي است، به زعم خويش خشت هاي مدرنيته اسلامي را بنا نهد.


چکیده:
«روح مدرنيته: مدخلي به تأسيس مدرنيته اسلامي» يکي از جديد ترين آثار نويسنده مغربي طه عبدالرحمن است که اندک مدتي است توسط «المرکز الثقافي العرب» (الدار البيضا) دربيروت با دويست و هفتاد و هشت صفحه و در قطع بزرگ به چاپ رسيده است. اين اثر در تلاش است تا پس از کتاب «پرسش اخلاق» که نقد عبد الرحمن از مدرنيته غربي است، به زعم خويش خشت هاي مدرنيته اسلامي را بنا نهد. براي آگاهي خوانندگان محترم با اين نوع نگاه به مدرنيته در جهان اسلام و نه تأييد همه مفاد آن، به ترجمه اين مقاله که کتاب طه عبدالرحمن را معرفي مي کند، پرداختيم. پيش از اين نيز مقاله اي در نقد و بررسي اين اثر در همين نشريه به چاپ رسيده بود.

کتاب «روح مدرنيته: مدخلي به مدرنيته اسلامي» سعي در آگاه ساختن آن دسته از متجدداني دارد که در فضايي تقليدي و کورکورانه به سرمي برند و مي کوشد تا دري به دنياي ابداع و نوآوري براي اين دسته مدرن گرايان بگشايد. دست يابي به چنين فضايي، تنها از طريق تمايز قايل شدن ميان آنچه که مؤلف آن را «روح مدرنيته» مي نامد و حفظ آن در خور توجه است، با «ظواهر مدرنيته» است. ترک اين ظواهر به منظور دست يابي به واقعيتي که جلوه هاي نوگرايي درآن به وفور يافت مي شود، شايسته است.

از سوي ديگر، طه عبدالرحمن سعي مي کند سنت گرايان را نيز به دنيايي ابداعي و جديد رهنمون کند و از تقليد دست و پا گيري که در آن به سر مي برند خارج کند. اين امر به واسطه تطبيق روح مدرنيته با مباني اسلامي حاصل مي شود. طه عبدالرحمن در اين بخش پاسخي قاطع به شبهه اي که توسط يکي از پژوهشگران بر اين فيلسوف اخلاق وارد شده است، ارائه مي کند. بر اين اساس، کتاب روح مدرنيته قرائتي کاملاً مجّزي و متفاوت از تمام قرائت هاي عربي و اسلامي ارايه مي کند که به بحث مدرنيته پرداخته اند.

نيروي اخلاق قوي ترين نيرو است
بنا به نظر طه عبدالرحمن، ناقدان غرب مدرن آنچنان دل بسته مدرنيته غربي هستند که گمان مي برند اين پديده هميشگي است و پايان نمي پذيرد؛ ثابت است و غير قابل زوال؛ نافع است و ضرري در آن نبوده و کامل است و هيچ نقصي به همراه خود ندارد. لکن اين تعلق خاطر باعث شده است، تا آن دسته از اصول اخلاقي اصلاح گر، در مسير ساخت اين مدرنيته متفاوت و ابداعي را مورد توجه قرار ندهند. اصول اخلاقي اي که در کتاب سابق استاد «پرسش اخلاق: مشارکت در نقد تجدد غربي» بيان شده، به شرح زير مي باشد:

1) اخلاق صفاتي ضروري هستند که نبود آنها موجب اختلال در نظام زندگي انسان مي شود. اين صفات مي توانند صفات عرضي يا کمالي باشند، که ترک آنها موجب تنزل از مقام انساني مي شود. 2) اين اخلاق است که ماهيت انسان را تعريف مي کند نه عقل، زيرا عقل خود تابعي از اخلاق است. 3) اخلاق از دين کمک مي گيرد، لذا سخن کسي که قائل به اخلاق سکولاريستي است، محکوم به تناقض است. 4) انسان به خاطر صفات اخلاقي که در او وجود دارد، هيچ گاه نمي تواند کاملاً از دين داري خارج شود، حتي اگر در اين راستا تلاش نيز کند. 5) نيروي اخلاقي از ساير قواي انساني قوي تر است.

روح مدرنيته و ظاهر آن
مؤلف در يک تقسيم بندي عمومي، اصولي را که بر اساس آن نظريه اش را در مورد مدرنيته بيان کرده، به نمايش مي گذارد. اين اصول بر ايده زير استوار است:

«تمايز ميان روح مدرنيته و ظاهر آن» که از سه اصل تشکيل مي شود:

1) اصل رشد: که از دو عنصر «استقلال» و «ابداع» تشکيل شده است.

2) اصل نقد: که از دو عنصر «عقلانيت» و «دسته بندي و جدا انگاري» تشکيل مي شود.

3) اصل شمول: که از دو عنصر «توسعه طلبي» و«تعميم» تشکيل شده است.

طه عبدالرحمن پس از فراغت از اين تقسيم بندي، عمليات تطبيق روح مدرنيته در هر کدام از حالت هاي مختلف را عرضه مي کند. در هر حالت، آنچه را که «نمونه برگزيده» ناميده، در جريان عمليات تطبيق بررسي مي کند. بر اين اساس، کتاب به سه فصل تقسيم شده است، در هر فصل، دو نمونه برگزيده، و هر نمونه با يکي از ارکان (ارکان دوگانه) اصول سه گانه منطبق مي شود. با اين وصف، فصل اوّل به بررسي دو نمونه انتخابي در اصل نقد اختصاص پيدا کرده است. اين دو نمونه عبارتند از: نظام جهاني سازي و نظام خانواده غربي.

در فصل دوم به بازکاوي دو نمونه انتخابي در اصل رشد پرداخته است، اين دو نمونه عبارتند از: «ترجمه متجدد مآبانه امور» و «قرائت متجددانه قرآن مجيد». وجود اين فصل بسيار مناسب و به جا است و مقالات بسياري در سال هاي اخير در اين زمينه به چاپ رسيده است. فصل سوم به بررسي دو نمونه انتخابي «حق هم وطني» و «وظيفه همبستگي» در اصل شمول پرداخته است.

بدون شک دسته بندي جديدي که طه عبدالرحمن براي تأويل امور در گفتار اول از فصل دوم ارائه کرده است (ترجمه منطقي ؛ ترجمه القايي؛ ترجمه ترکيبي) به پژوهشگر آثار او کمک مي کند تا رابطه بين اين طبقه بندي و طبقه بندي موجود در کتاب «فقه فلسفه: فلسفه و ترجمه» را درک کنند؛ زيرا در ازاي تقسيم بندي فوق از «ترجمه علمي؛ ترجمه وحياني؛ ترجمه استکشافي» استفاده کرده است. به طور قطع، پژوهشگر آگاه، هنگامي که مطلع شود، طه عبدالرحمن اصولي را که در محافل علمي در مورد پديده مدرنيته شايع است مورد توجه قرار نداده است، متحير مي شود. اين اصول عبارتند از: اصل عقل گرايي، اصل ماده گرايي، اصل فرد گرايي، اصل انسان گرايي، اصل آزادي و اصل سکولاريسم و امثال آن. طه عبدالرحمن در مقابل، برخي از اين اصول را انشعاباتي از اصول پيشنهادي خود مي داند و برخي را در اموري داخل مي کند که آنها را «مسلمات مدرنيته غربي» ناميده است. طه عبدالرحمن مي افزايد: اصل عقلانيت که در محافل علمي اعراب و مسلمانان به عنوان اصل پايه و اساسي در تعيين حد و مرز مدرنيته پذيرفته شده ، در حقيقت در ضمن اصول سه گانه اي قرار مي گيرد که مؤلف در تعريف مدرنيته غربي به آن پرداخته است.

عقلانيت به عنوان وسيله اي در اصل نقد، زير بناي اصل رشد و مقدمه اي براي اصل شمول مي باشد. و اگر به مقام واقعي اصل عقلانيت با ديدي نازل تر از مقامش توجه کنيم، مي تواند همانند اصل مستقلي عمل کند. پس عقلانيت از اصول ذکر شده عام تر است. کساني که عقل گرايي را يکي از اصول مدرنيته مي دانند، در واقع باعث شدند که مصداق يابي براي واقعيت مدرنيته دشوار شود، زيرا آنچنان که تصور مي شود، مدرنيته در عقلانيت خلاصه نمي شود. و نيز مدرنيته نه داراي شکلي واحد و نه تعريفي مشخص است و خلاصه کردن مدرنيته به عقلانيت، ناشي از تقدس بخشي اشتباه برخي از متجددين به اين اصل مي باشد.

تجدد در داخل ساخته مي شود
طبق تعريفي که مؤلف براي روح تجدد ارائه کرده است، اصول زير منتج مي شود که به طور موجز به بيان آنها مي پردازيم:

1) پديده روح مدرنيته با ظاهر مدرنيته متفاوت است.

2) مدرنيته غربي، تنها يکي از تطبيقات ممکن براي روح مدرنيته است.

3) روح مدرنيته داراي ريشه هاي انسان گرايانه و تاريخ گرايانه است.

4) ملت هاي متمدن در انتساب به روح مدرنيته برابر هستند.

5) آنچه در جوامع اسلامي يافت مي شود، به مدرنيته تقليدي از غرب نزديک تر است تا مدرنيته ابداعي.

6) مدرنيته پديده اي وارداتي نيست بلکه در داخل توليد مي شود.

البته اين مسئله مستلزم ابطال پاره اي از مسلمات مدرنيته غربي مي باشد که دنياي غرب آنها را با روح تجدد منطبق ساخته است.

اين مسلمات که ابطال آنها ضروري است عبارتند از:

1) ابطال مسلمات ابداع غربي: ابداع، مستلزم انقطاع مطلق از (يافته هاي گذشته) نيست، زيرا مدرنيته حقيقي، مدرنيته اي است که ماندگار باشد نه دوره اي.

2) ابطال مسلمات عقلانيت غربي: زيرا عقل نمي تواند در مورد همه امور بيانديشد.

3) ابطال مسلمات جدا انگاري غربي: جدا انگاري غربي قائل به طبقه بندي بين مدرنيته و دين، بين عقل و دين و محو مقدسات از افق ديد انسان است.

4) ابطال مسلمات توسعه طلبي غربي: تطبيق مباني غربي با روح مدرنيته هميشگي نيست، زيرا انسان به دليل محدوديت، چنين توانايي را ندارد.

5) ابطال مسلمات تعميم غربي: روح مدرنيته خواهان منزوي کردن دين نيست، در حالي که مدرنيته سکولاريستي، حرمت اديان را حفظ نمي کند و بقاي آن نيز هميشگي نيست.

چرا تمدن اسلامي؟
چه دليلي براي تطبيق مباني اسلامي با روح مدرنيته وجود دارد؟ در حالي که انسان از مرحله مدرنيته به مرحله پست مدرن انتقال يافته است. اين سؤا،ل اعتراض به جايي است که در رابطه با تز مطرح شده در کتاب روح مدرنيته وجود دارد. طه عبدالرحمن در پايان جديد ترين اثرش تحت عنوان «سؤال مجاز» به پاسخ گويي آن در چهار مرحله پرداخته است:

1) برخي مفاهيم جديد از مدرنيته و پست مدرن نشأت گرفته اند و در ميان امت هاي ديگر نيز متداول هستند. امت اسلامي نيز نيازمند تعامل و استعمال اين مفاهيم است، لذا تنها راه چاره، بازسازي آنها بر اساس ضوابط اسلامي مي باشد.

2) مفهوم پست مدرن داراي معني واحدي نيست بلکه داراي معاني متعددي است.

3) مفروض داشتن مرحله مدرنيته و پست مدرن، با فرض اصل مشترکي امکان پذير است که روح مدرنيته ناميده مي شود.

4) انطباق مباني اسلامي با روح مدرنيته، تنها يکي از تطبيقات ممکن براي روح مدرنيته است. روح مدرنيته قابليت انطباقات بيشتري را داراست، به علاوه، اين انطباق به پيشرفت بالفعل مدرنيته نيز کمک مي کند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.