تریبون مستضعفین-محمد رضا عابدی شاهرودی- بگذارید از ابتدا شروع کنیم. قرار است به زودى، دخترانِ شایستهاى در سراسرِ ایران، انتخاب و به جامعه خوب و سالمِ ما، معرفى شوند. تا اینجاى کار، هیچ اِشکالى ندارد. اما بگذارید کمى بیشتر به ماجرا دقیق شویم.
سکانس اول: ما در ایالات متحده آمریکا هستیم. سیاستِ اصلى در آنجا، چیزى به جز بدن، سرگرمى و لذت نیست. اینجا خورشیدِ آریزونا، مىدرخشد و قرار است که دخترِ آریزونا، انتخاب شود. این مسابقات که هر ساله برگزار مىشود، هم در سطحِ ایالت، کشور، قاره و باقىِ نقاطِ کره زمین شرکت کننده دارد. دختر بچهها از کودکى براى اینکه روى استیج بروند و خودشان را نشان بدهند، آموزش مىبینند. روى نحوه راه رفتن و حتى لبخند زدنشان، کار شده است. کسانى که این مسابقات را ادامه مىدهند، در سالهاى آینده، در سطحِ حرفهاى به این کار مىپردازند. در نهایت، برندگان جزئى از فرهنگ و صنعتِ سلبریتى مىشوند. یا به مدلینگ در فشن شوها مىپیوندند، یا راهىِ دنیاىِ موسیقى و هالیوود مىشوند. البته برخى هم سر از نایت کلابها در مىآورند و زندگىِ نه چندان جالبى را در پیش مىگیرند. در فرانسه، ایتالیا، فنلاند، و حتى جدیدا در کشورهاى عربى، استرالیا و احتمالاً آفریقاى جنوبى هم، با کمى کم و زیاد، همین ماجراها اتفاق مىافتد.
سکانس دوم: ما در زمانِ پیش از انقلابِ سالِ ۱۹۷۹ میلادىِ ایران هستیم. سیاستِ اصلىِ ما، تقلید از هر چیزى است که در غرب اتفاق مىافتد. و اساسا برایمان فرقى نمىکند که هویتِ جامعه ما چیست. با این اوصاف، کاملاً مشخص است که چه چیزى اتفاق مىافتد. شروع مىکنیم به برنامهریزىِ کاملاً تقلیدى از روى مدلِ غربى که دخترانِ شایستهمان را در معرضِ دیدِ همگان قرار بدهیم تا به جادوىِ بدن و لذت، بفریبند و پول درآورند، یا بهتر است بگویم که براىِ ما، پول درآورند.
سکانس سوم: ما در زمانِ حال به سر میبریم. در دنیاىِ ارتباطات، اینترنت و شبکههاى ماهوارهاى. در اینجا سیاستِ اصلىِ ما دیگر تقلید نیست، بلکه مشابه سازى است. به همان اندازهاى که چینىها در ساختِ مشابه قطعاتِ صنعتى مهارت دارند، ما در پدید آوردنِ کالاهاى فرهنگى، توانایى داریم.
ابتدا تصمیم گرفتم که موسیقىِ لس آنجلسى را مشابه سازى کنیم. بنابراین موسیقىِ پاپِ مشابه سازى شده را که حتى تُنِ صداهاىِ همان خوانندگان را هم شبیه سازى کرده بود، روانه بازار کردیم که در نتیجه، چیزى به جز ابتذال در موسیقى پاپ، به وجود نیامد.
بعد سراغِ سینما رفتم و فکر کردیم که راهِ حل، در مشابه سازىِ نعل به نعل و حتى دیالوگ به دیالوگ از فیلمهاى سینماى قبل از انقلاب و حتى نمونههاى شرقى و غربىاش است. در نتیجه، ما با یک نوع سینماى مبتذل روبرو شدیم که هیچ کسى از آن سر در نمىآورد. بعد حتى سراغِ فشن شوهاىِ پاریس و میلان هم رفتیم و یک سرى فشن شوىِ اسلامى به راه انداختیم که نتیجهاش، پخش شدنِ عکسهاى زنان و دختران بد حجاب، در بلوتوثها و شبکههاى مجازى شد.
و حالا شاهکارِ جدیدِ ما، مشابه سازىِ همین دخترانِ شایسته، البته این بار با نامِ ستاره دختِ ایرانى است. از همین ابتدا بگویم که این کار و این ایده، هیچ اِشکالى ندارد و خیلى هم به جا و خوب است. اما ظاهرا آن طور که گفته شده، ما نمىخواهیم ملاکِ مسابقاتِ غربى را براى خودمان در نظر بگیریم. یعنى در اینجا، توانایى در اجراى حرکات موزون، خواندن و جذابیت به حساب نمىآید، بلکه معدل درسى، نوشتن مقاله، حفظِ حجاب و… ملاکِ ما براى انتخابِ ستارههاست.
تجربه به ما نشان داده است که توانایىِ بالاى ما، بعد از مشابه سازى، موازى کارى است. یعنى ما معمولاً چندِ طرح و پروژه کاملا شبیه به هم و با نتایج یکسان را، در کنارِ هم دنبال مىکنیم. در کنارِ انتخابِ ستاره دختِ ایرانى که توجه داشته باشید بر اساسِ معدل و درس و مقاله و… انتخاب مىشود، ما چندین طرحِ دیگر هم داریم. از دانش آموزانِ سمپاد گرفته تا نخبگانِ جوان و کانونِ ملى نخبگان و حتى کنکورى که مجددا همان کسانى که ملاکهاى گفته شده را دارند، مىتوانند از دیوارش بالا بروند، دقیقا در حالِ انجامِ یافتنِ ستاره دختِ ایرانى هستیم. وجود این سمپادها و نخبگانى که فقطِ یک نامِ حک شده روى یک لوحِ تقدیر است، واقعا تا چه اندازه در ارتقاىِ فرهنگى و حتىِ علمىِ جامعه ما مؤثر بوده است که حالا قرار است ستارگانِ دخترِ ایرانى، آن را متحول کنند!؟
بگذارید خوش بین باشیم. در یک حالتِ خوب، مسابقه دخترانِ ایرانى، یک پوششِ خبرى خوب مىشود و ما متوجه مىشویم که درس خواندن و با حجاب بودن، چقدر خوب است. البته برگزار کنندگان هم بودجه خوبى دریافت مىکنند و حتما براى چندین هزار نفر، اشتغالزایى مىشود که این مهمترین قسمتش است. و بعد هم در یک نشست خبرى، از موفقیت صد در صدىِ این طرح گفته مىشود.
مسئله در اینجا نیست که مسابقه را تعطیل کنیم یا برگزار نکنیم، مسئله در این است که چگونه مىخواهیم این مسابقه را برگزار کنیم و تا چه اندازهاى به جوانبِ فرهنگى و علمىِ آن نگاه کردهایم. نگرانى از این است که نکند همچون بسیارى از این طرحهاى زیبا، در سالهاى آینده فقط یک نام از این طرح به جا بماند و هیچ ثمره و نتیجه دیگرى در پى نداشته باشد.
یک پیشگویى هم هست که مىگوید: هر مردى لیاقت ندارد که با ستارگانِ دختِ ایرانى، زندگى آیندهاش را بسازد. بنابراین حتما بعد از مدتى، سروکله ستارگانِ پسرِ ایرانى هم پیدا مىشود، تا در آینده زندگىِ خوبى با هم داشته باشند. چه بسا حتى یک وامِ چند میلیونى مسکن و خریدِ جهیزیه هم برایشان در نظر گرفته شد. از همین جا از فرصت استفاده مىکنم و براى همه آن ستارگانِ ایرانى، چه دختر و چه پسر، زندگىِ خوبى را آرزو مىکنم.
ای کاش این موارد بیشتر مورد توجه قرار می گرفت. متاسفانه ما دوباره داریم به دوران قبل از انقلاب بر می گردیم. مثل آن معروف که می گفت خر همان خر است فقط پالانش عوض شده. بهتر است به جای کپی برداری از قبل از انقلاب، به فکر داشته های اسلامی خودمان باشیم. دخت شایسته نتیجه ای به جز ترویج فرهنگی ندارد
ای کاش حداقل این صدا به گوش مسئولان امر برسد تا کمی در سیاست های فرهنگی تجدید نظر بکنند. آخر تا کی قرار است فقط تقلید و مشابه سازی را سرلوحه قرار دهیم!!!؟؟؟ واقعا تا کی و تا کجا!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟