محمدصالح مفتاح – از ابتدای سال ۱۳۸۹ هر از چندگاهی خبری از فیلتر شدن یکی از وبلاگهای ارزشی به گوش میرسید. و حالا دیگر کسی تعجب نمیکند اگر مهمترین و جدیترین وبلاگهای حزباللهی، به تیغ فیلتر گرفتار شوند.
این موارد در حالی اتفاق میافتد که به اذعان بسیاری از مقامات رسمی، بخش عمدهای از حوادث سال گذشته از اینترنت آغاز شد و جنگ اصلی علیه نظام از طریق شبکههای مجازی صورت گرفت. اما برخورد فیلترینگ با تکتیراندازان جبهه حزبالله در اینترنت، در این میان، وصله نچسبی به این پازل میدان نبرد است.
کامنتهای دو سال پیش؛ علت فیلترینگ وبلاگ زهرا
وبلاگ زهرا از قدیمیترین وبلاگهای فارسی در اینترنت است که با آدرس Zahra-hb.com در دسترس است. از ویژگیهای مهم این وبلاگ که آن را در میان وبلاگهای فارسی شاخص کرده است، دخترانهنویسی و روزانهنویسی این وبلاگ است.
وبلاگ زهرا توانسته است در موقعیتهای خاص، در فضای وبلاگستان سیاسی نقشآفرینی کند؛ مثلا در مقابل موج وبلاگی برهنهنویسی فمنیستها، توانست با چند مطلب خود، آن موج را نقد کند، در حالیکه در این جبهه کاملا تنها بود و هیچ وبلاگ حزباللهی یا غیرحزباللهی در مقابل آن جریان کار جدی نکردند.
در هفته گذشته برای سومینبار این وبلاگ فیلتر شد. آنچنان که زهرا در توییترش نوشته بود، او را برای ادای توضیحات و دادن تعهد فراخوانده بودند. چند روز بعد وبلاگ زهرا آزاد شد. البته بیآنکه او به جایی مراجعه کرده باشد. بازهم بیآنکه کسی به افکار عمومی پاسخ دهد، وبلاگی فیلترشده آزاد شد و… .
مجید بذرافکن در وبلاگ تأملات نوشته است که علت فیلترشدن وبلاگ زهرا، کامنتهای یک مطلب منتشر شده در آن است که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است: «زهرا اچبی، وبلاگی صورتی و دخترانه، که علیرغم شیوایی قلم و نوآورانه بودن نوشتههایش، متواضعانه و مؤمنانه هیچگاه اسم و تصویرش را منتشر نکرد. علیرغم اینکه از قدرت و حوزه نفوذ بالایی در حوزه نت برخوردار بود و اجتماعینویس بود و دفترچه خاطراتگو و با نگاه ظریف زنانهای سپهر سیاست و فرهنگ و اقتصاد را نه فقط در ایران، بلکه در کل دنیا هم مورد توجه قرار میداد.»
آهستان؛ فیلتر برای تمام فصول
امید حسینی و وبلاگ آهستان هم داستانی شنیدنی دارد. حتما کسی که اخبار وبلاگها را دنبال میکند، نام آهستان را شنیده است. این وبلاگ در سال گذشته، ششمین وبلاگ پربیننده دنیا، در سرویس وردپرس شناخته شد که افتخاری برای وبلاگستان فارسی بود. از طرف دیگر بهعنوان مهمترین وبلاگ حزباللهی، در مقابله با جریان فتنه و روشنگری درباره آن، بارها از آن تقدیر شده است. این وبلاگ هم چندین بار فیلتر شده است.
اتفاقا این فیلتر شدنها دقیقا زمانی صورت میگرفت که این وبلاگ مطالب جدی خود را منتشر میکرد. در یکی از این موارد، آهستان فیلمی را درباره وحشیگریهای جنبش سبز در روز عاشورا و لخت کردن یک بسیجی در خیابان منتشر کرد که فردای همان روز، آهستان فیلتر شد.
امید حسینی وبلاگنویسی را سه ماه کنار گذاشت، اما بعد از سه ماه، به دعوت دوستان و ایجاد موج وبلاگ، برای نوشتن مجدد با آدرس جدید (ahestan.ir) به میدان آمد. البته دیگر به اندازه قبل دل و دماغ نوشتن نداشته و پستهای جدید وبلاگش هم نظم در انتشار ندارند، بهنظر میرسد امید حسینی با این فیلتر شدنهای پیدرپی کشته شده باشد!
وبلاگنیوز ضدانقلاب میشود
از موارد دیگر، سایت خبری وبلاگ نیوز بود. این سایت اولین پایگاه خبری تخصصی در زمینه وبلاگ بود که بدون اطلاع قبلی از دسترس خارج و مسدود شد.
البته بهطور غیررسمی علت این فیلترینگ تبلیغ علیه نظام عنوان شد. در حالیکه متنی که به استناد آن این اتهام متوجه وبلاگ نیوز شده بود، مطلب طنزی بود که علیه یکی از سران فتنه نوشته شده بود! یک هفته از انتشار خبر فیلترشدن وبلاگنیوز نگذشته بود که این فیلترینگ از میان رفت. نهایتا هم معلوم نشد که چگونه کارگروه فیلترینگ؛ تصمیم به فیلتر کردن گرفت و چگونه نیز از آن عدول کرد اما دلخوریها باقی ماند.
مدرسه ما تعطیل است
وبلاگ «مدرسه ما» از جمله وبلاگهای ارزشی و تأثیرگذار و پربیننده در سالهای گذشته بوده، اما در اردیبهشت ۱۳۸۹ این وبلاگ مسدود و تمام آرشیو چند ساله آن هم از اینترنت حذف شد! وبلاگ مدرسه ما را چند نفر از فارغالتحصیلان مدرسه عالی شهید مطهری بهروز میکردند. شناختهشدهترین نویسنده این وبلاگ مجتبی دانشطلب بود.
هرچند علت فیلتر شدن این وبلاگ هم بهطور عمومی منتشر نشد، اما گفته میشد که مطلبی در وبلاگ که در نقد شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته شده و عنوان «شورای انتحار فرهنگی» را بر این نهاد گذاشته بود، توهین به نهادهای رسمی تلقی شده و حکم به فیلتر شدن این وبلاگ داده شده است.
مجتبی دانشطلب به اصرار دوستان وبلاگ دانشطلب را راهاندازی و سعی کرد تا مخاطبان از دسترفته و اعتبار ریخته شده را جمع کند. اما وقتی با از بین رفتن یک آدرس، بخش عمدهای از مخاطبان یک وبلاگ از بین میرود، برای مسئول سایت راهی جز این نیست که دوباره از صفر شروع کند.
اسماعیلنیوز دیگر بهروز نخواهد شد
وبلاگ اسماعیل هم در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ فیلتر شد. بیآنکه اخطار و تذکری به آن داده شود و بیآنکه دلیل روشنی بعد از مسدودسازی به گرداننده آن ارائه شود. اسماعیل محمدی در مطلبی که پس از این واقعه نوشت، گفت: «خوب است به این تفاوت نیز دقت کنیم که با تخته کردن در یک وبلاگ، دقیقا برخلاف روزنامه و مجله، آن را از میان برنداشتهایم؛ بلکه یک گام به (سوی) تشویق کاربر اینترنت برای استفاده از فیلترشکن پیش رفتهایم.»
و در همانجا نوشته شد تا زمانی که فیلترینگ این وبلاگ برقرار است، دیگر در آن نخواهد نوشت. و بدین ترتیب این وبلاگ باسابقه هم از دسترس مخاطبان دور شد.
خاطرات جبهه ممنوع!
همزمان با وبلاگ مدرسه ما و اسماعیل نیوز، وبلاگ «خاطرات جبهه» هم از دسترس خارج شد. این وبلاگ را حمید داوودآبادی از نویسندگان مشهور در حوزه دفاع مقدس مدیریت میکرد و مشتمل بر تعداد زیادی مطلب درباره مقاومت اسلامی و دفاع مقدس بود.
داوودآبادی در اینباره به طلبه بلاگ گفت: «من پیشنهاد میکنم تا حداقل یک همایش مصادیق فیلترینگ برگزار شود و در آن همایش به وبلاگنویسها بگویند که ملاکها و دلایلشان برای فیلتر و فیلترینگ چیست تا از این به بعد ما مطالبی را که بهنظر آنها مناسب نیست استفاده نکنیم.
فیلترینگ ایران از سازماندهی درستی برخوردار نیست. معمولا شخصی را که خلاف میکند، ابتدا محاکمه میکنند، سپس اگر محکوم شد در مورد وی اجرای حکم انجام میدهند، اما در مورد فیلترینگ کار عکس است و اول، حکم را صادر میکنند؛ چه این حکم درست باشد و چه نادرست. سپس از خلافکار میخواهند که برای محاکمه به مراجع قانونی مراجعه نماید.»
وی در پایان گفته بود: «بههر حال من از دلیل فیلتر شدن وبلاگم هیچ اطلاعی ندارم و فکر میکنم در این مورد اشتباهی صورت گرفته است.»
برخی گمانهزنیها علت فیلتر شدن وبلاگ او را انتشار مطلبی با عنوان «بیست سئوالی جنگ» میدانستند که در آن طنز تلخ، روزگار بعد از جنگ را به تصویر کشیده بود.
چند روز بعد، وبلاگ «خاطرات جبهه» به فضای اینترنت بازگشت. بیآنکه مشخص شود علت فیلتر شدن چه بود و چگونه مرتفع شد.
نماینده ارشاد و حرفهایی که هزینهدار شد!
مهدی صرامی نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه چنذی پیش در گفتوگو با رجانیوز درباره برخی از موارد مسدود سازی گفت که هر قاضی بر اساس تشخیص خود و شکایت شخص خصوصی میتواند مستقیما حکم به فیلترینگ سایتها دهد، اما اینگونه مقرر شده که در احکامی که توسط قضات صادر میشود، یک نسخه از این احکام بهکارگروه فیلترینگ ابلاغ شود تا کارگروه نیز در این خصوص آگاه باشد.
از طرف دیگر صرامی درباره علت فیلترینگ گهگاهی وبلاگ آهستان گفته بود که این نوع از مسدودسازی بهصورت مستقیم و سلیقهای است.
شنیده شد که به علت این سخنان، نماینده ارشاد در کارگروه مورد انتقادهایی قرار گرفته است. و این خبر از خروجی سایت رجانیوز حذف شد…
وقتی بیبیسی برای حزباللهیها دل میسوزاند
پایگاه خبری بیبیسی در گزارشی که روز پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۸۹ با موضوع فیلتر کردن وبلاگهای ارزشی منتشر کرد، ضمن آوردن بخشی از گزارش «فیلتر وبلاگهای ارزشی؛ ضابطه یا سلیقه شخصی؟» به نقل از پایگاه رجانیوز، به مانور تبلیغاتی بر روی این گزارش پرداخت.
اما وبلاگنویسانی که نام آنها در گزارش بیبیسی آمده بود، ساکت ننشستند و پاسخ محکمی به بنگاه خبرپراکنی بریتانیا دادند. حمید داودآبادی نویسنده وبلاگ «خاطرات جبهه» ضمن محکوم کردن این حرکت بیبیسی اظهار داشت: «این اقدام بیبیسی کار عجیبی نیست و آنها از هر صدای کوچکی که در ایران بهوجود میآید یک جنجال میسازند و همیشه بهدنبال سوءاستفاده خودشان بودهاند.
اینکه آنها این کار را کردند طبیعی است، ولی دوستان ما در زمینه فیلتر نیز باید یک مقدار حواسشان را به این موضوع بیشتر جمع کنند و در واقع همان که از قدیم گفتهاند که بهانه دست دشمن ندهید، ما هم نباید کاری بکنیم که دشمنانمان آنقدر راحت بتوانند از مطالب ما سوءاستفاده کنند.»
اسماعیل محمدی هم در وبلاگ خود نوشت: «این بار کسی از آزادی بیان و حق دسترسی آزاد به جریان اطلاعات سخن میگوید، که در طول استعمارگری ننگین خویش، صدای مظلومان و ضعیفان را همواره در گلو خفه کرد و از پشت بر هر چه حس آزادگی و نوع دوستی و وطن پرستی بود، خنجر کینه و سودجویی فرو برد.»
و در پایان نوشتهاش هم آورد: «اسماعیل نیوز وبلاگ مهم و تأثیرگذاری نبوده و نیست. نویسنده آن هم که من باشم، تصمیم دارد دیگر در این وبلاگ فیلتر شده ننویسد. شاید تا روزی که رفع فیلتر شود. آنچه فکر کردم درست است و گفتنش خوب، گفتم و نوشتم. نقدی هم که شد، نه از سر حرص و خشم، که نیت آن از قبل از فیلتر شدن وبلاگ و هدف آن حرفی خودمانی، و انتقادی سازنده بود. این وبلاگ که نه؛ خود من هم فیلتر شوم، اما گزندی به آرمانهای خمینی کبیر، ایران اسلامی و رهبرم آیتالله خامنهای نرسد.»
نقد آتشین و پاسخ کوبنده! فیلتر جواب مطلب
وبلاگ قطعه ۲۶ از وبلاگهای فعال در ماههای اخیر بوده و توانسته است بهعنوان یکی از مشهورترین وبلاگهای سیاسی و طنز، خود را مطرح کند. این وبلاگ بعد از نوشتن نامهای سرگشاده خطاب به رییس دستگاه قضا فیلتر شد. در این نامه (که البته ادبیات تندی هم داشت) بر دستگیری سران فتنه تأکید و این مسأله از دادگستری مطالبه شده بود. گفته شد سایت اصولگرای مشرقنیوز نیز بهواسطه انتشار همین مطلب، فیلتر و از دسترسی خارج شد. در اعتراض به این موضوع و بهدلیل بازنشر نوشته حسین قدیانی، تعداد قابل توجهی از وبلاگها، از جمله: دوئل، عکاس مسلمان و حدود بیست و چند وبلاگ و وبسایت دیگر فیلتر شدند.
دستور فیلترینگ این سایتها و وبلاگها، تصمیم مقام قضایی عنوان میشد و سرانجام پس از موضعگیری رئیس دستگاه قضایی و بعد از چند روز وبلاگها و وب سایتهای فیلتر شده، آزادی مجدد یافتند و به نشر مطالب خود پرداختند. چنانکه نه خانی رفته و نه خانی آمده!
مشکل کجاست؟
با تصویب قانون جرائم رایانهای در سال ۸۵ موضوع پالایش و فیلترینگ محتوایی در اینترنت سامان تازهای یافت. بر اساس ماده ۲۲ این قانون: «قوه قضاییه موظف است، ظرف یک ماه از تاریخ تصویب این قانون، کارگروه (کمیته) تعیین مصادیق محتوای مجرمانه را در محل دادستانی کل کشور تشکیل دهد. وزیر یا نماینده وزارتخانههای آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، دادگستری، علوم، تحقیقات و فنآوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، رییس سازمان صدا و سیما و فرمانده نیروی انتظامی، یک نفر خبره در فناوری اطلاعات و ارتباطات، به انتخاب کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی و یک نفر از نمایندگان عضو کمیسیون قضایی و حقوقی، به انتخاب کمیسیون قضایی و حقوقی و [با] تأیید مجلس شورای اسلامی، اعضای کارگروه (کمیته) را تشکیل خواهند داد. ریاست کارگروه به عهده دادستان کل کشور خواهد بود.»
پیش از این قانون، بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی کمیتهای متشکل از وزارتخانههای اطلاعات، ارشاد و ارتباطات مسئولیت نظارت بر محتوای فضای مجازی را بر عهده داشتند.
اما علیرغم تغییرات و نظم جدید قانونی، همچنان شیوههای موازی برای فیلترینگ وجود دارد. از همه این موارد مهمتر، آنهایی هستند که با دستور مستقیم قضایی صورت میپذیرند. مشابه با این رویه در مورد مطبوعات هم وجود دارد که گاه توقیف، به دستور هیأت نظارت بر مطبوعات است و گاه بهدنبال دستور قضایی صورت میپذیرد.
مسئول کیست؟
قانون جرائم رایانهای میگوید که کارگروه زیرنظر دادستان کل فعالیت میکند. اما این گروه نه سایتی برای ارتباط دارد و نه سخنگو و نه روابط عمومی. سایت ساماندهی که وابسته به دبیرخانه این کارگروه است تنها بخشی از وظایف مربوط به ثبت مشخصات مدیران پایگاههای اینترنتی را بر عهده دارد و در پاسخگویی بهکاربران مسئولیتی ندارد.
از سوی دیگر تعدد پایگاههای اطلاعرسانی که با فیلترینگ مرتبط هستند، مخاطبان را سردرگم میکند. یکی از این سایتها پایگاه پیوندها است که همان صفحهای است که در صورت بسته بودن یک آدرس به نمایش در میآید. یکی دیگر از این آدرسها سایت dci.ir است که ایمیل رفع فیلترینگ (filter@dci.ir) از این سرویس استفاده میکند.
سایت مرکز مبارزه با جرائم سازمانیافته سپاه هم گاهی بهعنوان مرجع نظارت بر محتوا و فیلترینگ خوانده میشود. اما عدم شفافیت و روشنی در اطلاعرسانی درباره ملاکهای فیلترینگ همچنان مشهود است.
سرویسدهندگان ایرانی و مشکلات فیلترینگ
یکی از آسیبهایی که فیلترینگ سلیقهای بهدنبال داشته است، مهاجرت از سرویسهای ایرانی به خارجی بوده است. چراکه با دستور فیلتر شدن یک سایت یا وبلاگ در سرورهای داخلی، محتوای آن هم پاک میشود و دیگر بر روی اینترنت موجود نخواهد بود. در حالیکه اگر همان وبلاگ بر روی سرور خارجی باشد، تنها در دسترسی مخاطبان مشکل ایجاد میشود. این روند تنها بهنفع سرویسدهندگان خارجی خواهد بود.
این شیوه باعث میشود که با تنها یک اشتباه، بخشی از محتوای فارسی تولید شده، گاه بهلحاظ یک خطای بسیار کوچک، از بین برود. حال اگر این محتوا ارزشمند باشد و مربوط به جبهه جریان حزباللهی این خسارت بیشتر است.
حدود دو ماه پیش مدیران بلاگ اسکای، میهن بلاگ و بلاگفا در نامهای مشترک، خطرات این موج مسدودسازی را یادآور شدند. آنها در بخشی از نامه خود گفتند: «کارگروه تعیین مصادیق در ارتباط مستقیم با سرویس دهندگان داخلی است. زمانی که دسترسی به مدیران سرویسهای وبلاگ داخلی امکانپذیر است و بهصورت روزانه فهرست مسدودسازی برایشان ارسال میشود، دیگر چه نیازی به فیلتر کردن یک وبلاگ بهخاطر داشتن پستی نامناسب، توسط مخابرات است؟
اگر هدف کارگروه، مقابله با محتوای مجرمانه است، چرا بهجای ارسال مستقیم نام و نشان وبلاگهای متخلف به سرویسدهندگان وبلاگ، مدتها آن را فیلتر میکنند، تا چنین محتوایی همچنان از طریق جستوجوگرها و فیلترشکنها بازهم در دسترس باشد؛ آیا بهتر نیست به محض شناسایی محتوای مجرمانه، مراتب را جهت حذف مطلب و در صورت ضرورت مسدودسازی، به سرویسدهنده وبلاگ ارسال نمایند؟
اگر هدف از فیلترینگ هشدار به نویسنده وبلاگ است، آیا بهتر نیست که این هشدار از طریق سرویسهای وبلاگ که رابطه نزدیکتری با کاربران خود دارند انجام شود؟»
Sorry. No data so far.