اوایل دیماه امسال خبر بازداشت ۵۰ نفر در یکی از پارتیهای شبانه تهران به یکی از جنجالیترین اخبار روز تبدیل شد. گفته میشد پلیس در جریان دستگیری شرکت کنندگان در این مراسم تعدادی از فوتبالیستهای مشهور، یک مربی فوتبال و یک هنرپیشه سینما را دستگیر کرده است. البته خبر حضور این افراد در پارتی شبانه چندی بعد توسط نایب رئیس فدارسیون فوتبال و عضو کمیته تخلفات حرفهای تائید شد و مسئولان فدراسیون نیز از برخورد جدی و قاطع با چنین مفاسدی در فوتبال و در چارچوب منشور اخلاقی خبر دادند.
اما در حالی که در برخی محافل همچنان حضور این چهرههای سرشناس و رمز گشایی از نام و نشان آنها دهان به دهان میشد موضوع میهمانی شبانه در تالار دشت بهشت در شب شهادت امام سجاد (ع) دوباره خبرساز شد تا آنجا که رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا نیز در واکنش به پرسشهای خبرنگاران این ماجرا را تائید کرد.
به گفته سردار احمد روزبهانی در مراسم آن شب تعدادی از ارامنه از تالار دشت بهشت خارج شده و بدمستی کرده بودند که با حضور ماموران پلیس دوتن از آنان دستگیر شدند.
وی همچنین توضیح داد که هر ساله مجوزی با شرایط خاص از سوی وزارت ارشاد و اماکن به برخی تالارها برای برپایی مراسم ژانویه داده میشود و این افراد میتوانند تا ساعت ۳ شب مراسم خود را برگزار کنند اما حق بیرون آمدن از تالارها را ندارند.
همچنین در جدیدترین اظهار نظر ریئس پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ اعلام کرده هر نوع مهمانی مختلط جرم است و پلیس با این گونه مجالس که در آن حد و حدود شرعی را رعایت نمیکنند، برخورد میکند.
به گفته سرهنگ علیرضا محرابی در بسیاری از مواقع در چنین مهمانیهایی مشروبات الکلی کشف میشود.
اما سابقه پارتی در ایران به چه زمانی برمی گردد؟
پارتیهای مختلط ایرانی که مدل کپی شده از میهمانیهای مرسوم دختر و پسر در غرب و به خصوص امریکاست از اواسط دهه هفتاد شمسی در ایران پا گرفت. اینگونه پارتیها تا قبل از انقلاب اسلامی و در میان وابستگان به دربار با شکلی کاملا متفاوت وجود داشت. در دوران پهلوی و در میهمانیهای مخصوص دربار مراسم رقص ضربدری رواج داشت که مثلا الف با معشوقه ب و ب با معشوقه الف میرقصیدند. رواج چنین فرهنگی به عنوان یکی از مظاهر ترقی (!) از نگاه حکومت پهلوی در میان قشر خاصی از هنرپیشههای غربزده آن دوره نیز مرسوم بود به طوری که در فجایع جشن هنر شیراز، ابعاد عمیق این بیبند و باریها اعتراض گسترده مردم کشور و شدت گرفتن مبارزه علیه رژیم سابق را در پی داشت.
با وقوع انقلاب اسلامی و بعد از آن جنگ تحمیلی، مقوله سرگرمی جوانان تحت الشعاع ارزشهای انقلابی و جهادی قرار گرفت و فضای فرهنگی کشور کاملا متفاوت از آنچه در رژیم سابق دیده میشد در یک خط سیر کاملا معنوی قرار داشت. با پایان گرفتن هشت سال جنگ و آغاز سازندگی نشانههای گسست فرهنگی و به تبع آن تهاجم فرهنگی با ظهور گروههای موسوم به RAP و هوی متالها در برخی مناطق شمال تهران آشکار شد. از نیمه دوم دهه هفتاد به بعد پدیده جدید دیگری باب شد. دخترانی که درخانوادهها تحت کنترل شدید والدین قرار داشتند برای ارضا» نیازهای جوانیشان رویکرد مصیبت بار «فرار از خانهها» و ورود به شهرهای بزرگ را در پیش گرفتند. در کنار این معضل، الگو پذیری خانوادهها از فرهنگ غربی تا حدی بنیان خانوادهها را متزلزل کرد و با افزایش قابل ملاحظه میزان طلاق از سال ۷۷ به بعد شاهد ظهور پدیدهای دیگر به نام زنان خیابانی شدیم که این آسیب محصول تراکم ناکامیها و عدم تمایل و پایبندی به اصول و اعتقادات بود. از همین زمان نخستین علائم ابتلا به ایدز در میان قشر خاصی از جوانان کشور مشاهده شد که آسیبشناسان بلافاصله شیوع و گسترش این بیماری را در درجه اول ناشی از رفتارهای پرخطر جنسی دانستند.
این حال شکی نیست که پدیده پارتی یا میهمانیهای مختلط آسیب جدی و خطر در دسترس برای جوانان کشور بویژه پایتخت نشینان محسوب میشود. به خصوص که این روزها، گروههای اینترنتی فعال با ارسال ایمیل از افراد میخواهند که به عضویت این گروهها درآیند تا گردشهای دسته جمعی، ملاقاتهای جمعی و میهمانیها را امتحان کنند. به باور کارشناسان اجتماعی رواج ارزشهای مطلوب در میان جوانان میتوانند به عنوان عاملی باز دارنده مانع از تمایل به ناهنجاری در میان جوانان باشد اما نکته کلیدی آن است که در حال حاضر به خاطر قبح موضوع از آموزش و اطلاع رسانی دقیق در این گونه موارد اجتناب میشود. نه خانوادهها و نه مدارس هیچکدام حاضر نیستند به صورت ملموس در این حوزه وارد شوند. در حالیکه بیشک، مخفی نگاه داشتن برخی ناهنجاریها به بهانه کنجکاو (!) نشدن جوانان نمیتواند روند قابل قبولی در پیشگیری از آسیب باشد. متاسفانه پارتیها به علت همخوانی زیاد با تمایلات غریزی جوانان به علت عدم توجه به ارزش آموزی در سیاستگذاریها به محمل مناسبی برای تباه کردن روح و روان جوانان مبدل شدهاند.
در واقع خانوادهها و متولیان فرهنگی کشور باید این واقعیت را بپذیرند که نسل جوان و نسلهای بعدی به شدت در معرض خطرات ناشی از این آسیب قرار دارند. گسترش فردیت گرایی و افزایش حس استقلال طلبی در میان جوانان دختر و پسر و کمرنگ شدن نقش خانوادهها و گروهای مرجع زنگ خطر را به صدا در آورده و به در پیش بودن خطر جنبه انکار ناپذیری میبخشد حال آنکه برخورد با آسیبها و خطرات پیش روی جوانان با آگاهی بخشی و پرداختن به عواقب زیان بار ناهنجاری میتواند تا حدی مفید واقع شود به شرطی که عزم جدی در پرداختن به مساله از سوی خانواده و جامعه وجود داشته باشد
خدا جوانان ما را از این بلاهای خانمان سوز، دور نگه دارد