تریبون مستضعفین- یادداشت راشد الغنوشی رهبر حرکت النهضة تونس است که به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 نگاشته شده است.
بسیاری از مردم،اعم از مسلمان و غیر مسلمان، سوالاتی در مورد انقلاب ایران مطرح میکنند. انقلابی که توانست تخت سلطنت بزرگترین امپراطوری آسیا را به لرزه درآورد، در حالی که این امپراطوری به وسیله بزرگترین قدرت امپریالیستی جهان (آمریکا) با آن همه تجهیزات سری و آشکار و به گونههای دیگر از سوی کشورهای منطقه چون: سعودی، عراق، ترکیه، اسراییل، مصر و نیز توسط روسیه و چین، حمایت میشد. آنها از یکدیگر میپرسند: ماهیت این انقلاب چیست؟ محرک آن چیست؟ برچه پایههایی استوار است و اهداف و مقاصد آن کدام است؟ در پاسخ به این پرسشها لازم است بدانیم:
۱ـ ملت ایران ملتی است دارای اصالت اسلامی و پیرو مذهب تشیع، یکی از مذاهب معروف اسلامی (جعفری) است که براساس آن، «امام» از تاثیر معنوی شگفت انگیزی برخوردار میباشد و به همین مناسبت، دستوراتش از هر حیث نافذ و مطاع است و یک پنجم منافع اموال و دارایی هر کسی در اختیار اوست.
۲ـ ایران دارای ثروت نفتی عظیمی است، به طوری که دومین کشور صادر کننده نفت محسوب میشود.
۳ـ این کشور از نقطه نظر استراتژیک اهمیت فوقالعادهای دارد، تا آنجا که بزرگترین مانع در برابر اطماع توسعه طلبی روسیه در خاورمیانه میباشد.
۴ـ غرب ـ ابتدا انگلیس و سپس آمریکا ـ به وسیله خاندان پهلوی به خاطر سیطره بر این سرزمین، تمامی توان و امکانات خود را به کار گرفتند. حاصل این دوره از سلطه استعمار عبارت بود از:
الف: مسخ شخصیت اسلامی ملت ایران از طریق نشر فرهنگ پوچ کننده غرب (رقص، فحشاء، قمار و مشروبات الکلی) با استفاده از ابزار آموزشی، وسایل ارتباط جمعی، هنر ….
ب: گرفتن رمق اقتصادی، و به فقر کشیدن ملت ـ علی رغم وجود ثروتهای عظیم ـ تا اندیشهای جز به کف آوردن لقه نانی و جامهای که بپوشند، نداشته باشند و این در حالی بود که ثروت های شاه و خانواده اش را رقم های خیالی تشکیل می داد ( ثروت شاه به چهل میلیارد و دارائی خواهرش به چهار میلیارد دلار بالغ می شد.)
ج: مصرف مازاد ثروت کشور در امر خرید جدیدترین سلاح های آمریکایی ( 30 درصد از بودجه ی کل کشور که بالاترین نسبت را در جهان داشت) ! در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی در ایران با انگیزه ها و اهداف ذیل به پیروزی رسید:
مبارزه با استبداد با سیاه شاه، استبدادی که در سایه ی شوم سازمان مخوف و مخفی ساواک حاکم بود. این مبارزه بر این اصل الهی مبتنی بود که خداوند انسن ها را آزاد آفریده است و هیچکس حق ندارد آنان را به بردگی گیرد.
مبارزه با اختلافات و امتیازات طبقاتی که در یک سوی آن شاه و اطرافیان او قرار داشتند که در اسراف و تبذیر غرق بودند و در جت دیگر ،ملت قرار داشت، که از ابتدائیی ترین ضروریات زندگی محروم بود. مبارزه بر این اساس استوار بود که اسلام ذاتا با فقرو استثمار و اسراف در ستیز است و همه را به عدالت اجتماعی فرا می خواند. پیاکبر اکرم (ص) می فرماید:« الناس سواسیه» – مردم، همه برابرند – و قرآن کریم به مبارزه علیه عیاشان، و قیام برای توزیع ثروت های عمومی در میان ملت دعوت می کند، تا آن ثروت ها، در دست اغنیا دست بدست نگردد.
مبارزه علیه وابستگی سیاسی به امپریالیسم جهانی و اصرار بر اسلامی بودن دولت ایران ، و عدم گرایش به شرق یا غرب.
رهایی نبخشیدن جامعه ایران از فرهنگ غربی و پوچ کننده و استعماری، که تنها لذایذ حیوانی ( مصرف مشروبات الکی، فحشاء و قمار، موسیقی های نابود کننده ی هویت) را هدف زندگی معرفی می کند. وصول به این هدف فقط با توسل به ایجاد رابطه ی استوار میان نظام اجتماعی و عقیده ی ملت که زمینه ی لازم برای تحول و رشد جامعه را فراهم می سازد. ممکن خواهد بود. اسلام یک مرام صرف روحی و معنوی نیست بلکه مکتب عقیده ، عبادت، نظام سیاسی و اجتماعی کاملی است و به هیچ وجه به بیگانگی میان ماده و روح، باور ندارد، به همین دلیل است که امام خمینی، در عین آنکه پیشوای روحی و معنوی مردم ایران است رهبر انقلاب عظیم آن، در زمینه آزادی و عدالت و مساوات و بازگشت به اصالت های خویش نیز می باشد.
علیرغم وجود جریان های ملی، چپ، راست و لائیک در ایران، امام خمینی در سایه نفوذ فوق العاده ی معنوی و اخلاص در امر دفاع از آرمان های آزادیخواهی و عدالت طلبی مردم در چارچوب تعالیم اسلام، توانست تمامی حرکات مخالف را در برابر رهبری و قیادت خویش به خضوع و تسلیم وادارد. همان قیادتی که از سال 1963م عملاً آغاز شد و سرانجام رژیم شاهنشاهی – وارث کسری و مجوس – را ساقط کرد و نظام اسلامی را که در پرتو آن تمامی اقشار ملت بتواندد به حقوق خویش از آزادی و عدالت، دست یابند، پی ریزی کرد. تلاشهای بی امان نیم میلیون نظامی شاه و 40هزار نیروهای امنیتی برای سرکوب انقلاب – و دهها هزار مستشار بیگانه – بجایی نرسید و درست برخلاف این جریان در محرم 1357، ملت، تظاهرات عظیمی را با شرکت بیست میلیون نفر تشکیل دادند که در آن با صدای بلند شعار می دادند: لااله الا الله، الخمینی ولی الله، الموت للشاه!
مردم به بهای هزار قربانی، تظاهرات و اعتصابات سراسری را در کشور بوجود آوردند، در نتیجه، شریانهای زندگی عادی – ارادات، بازارها، کارخانهها و مراکز شرکت نفت- تعطیل شد. در پیشاپیش این تظاهرات وسیع، محصلین مدارس، زنان، ائمه جماعات، گویندگان و دیگر طبقات ملت دیده میشدند … آری این ملت است که عدالت، حریت و استقلال را تنها در سایه اسلام جستجو میکند.
انقلاب اسلامی ایران، پیشتاز حرکت جهانی اسلام
البته پایگاه اصلی انقلاب اسلامی ایران، بظاهر مبتنی بر «تشیع» است. ولی این انقلاب، وابسته به یک جریان جهانی فراگیر است که هدف ان برانگیختن روح اسلامی، بیداری امت و هدایت آن تا مرحله رهبری تمدن جهانی است.
«استاد مهدی الحسینی» در گفتاری به مناسبت حلول ماه محرم 1399 القاء کرده و متن آن توسط « جوانان مسلمان ایرانی» در «پاریس» منتشر شده است، در مورد ماهیت جهانی بودن حرکت اسلامی در ایران تأکید نموده و آن را امتداد قیام حسین بن علی (ع) علیه تجاوز و طغیان و در راستای حرکت حسن البناء در مصر و نهضت مودودی در پاکستان و جنبش اسلامی در ترکیه و افغانستان دانست.
او میگوید: « ما امروز شاهد یک حرکت اسلامی رو به رشد و پرخاشگر در مصر هستیم که تا بحال شهدایی را در مسیر خود تقدیم کرده و گروههای بسیاری از طبقه جوانان برگرد آن فرا آمدهاند که همه یکصدا فریاد میزنند: نابود باد سادات، مزدور آمریکا … اینان، در حقیقت تبلور وجدان پاک و شجاع امت اسلامی هستند که برای فروریختن نظام فاسد حاکم کمربسته است و در عراق حرکت اسلامی رو به رشدی آغاز شده و در پاکستان مردم مسلح همچون بپای بر میخیزند و در افغانستان حرکت اسلامی سلاح بر دست، میجنگد…
اسلام، ایدئولوژی ملل مستضعف
نبرد موجود در جهان، نبرد میان ملل محروم و قدرت های طاغوتی حاکم است. جنگ میان مردم مستضعف و اقلیت مستکبری است که از مردم خویش وحشت دارند و در برابر بیگانگان تسلیم اند…
این درگیری میان دو جناح مستکبر و مستضعف، روز بروز شدیدتر و خشونت آمیزتر می شود و بدون تردید، تنها مکتبی که قادر به هدایت و نجات ملل محروم و یکسره ساختن کار طواغیت باشد، اسلام است.
در واقع پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، موجب آغاز درگیری کنونی میان قدرتهای طاغوتی و رژیم های جبار از یک طرف، و ملل محروم و آزادیخواه از جهت دیگر گردید. و به همین جهت دلیل است که این انقلاب بزودی الگویی برای هدایت تمامی رشد خواهد بود و ایران پایگاهی برای آزادی، روشنگری و تبیین رسالت در سطح جهانی خواهد بود.
پس بدون تردید انقلاب اسلامی ایران، انقلابی است علیه استبداد، ظلم، استثمار، فشار و قبول ذلت و اسارت، و انقلابی است از جانب مستضعفین علیه استعمار سیاسی و استثمار اقتضادی، : « ما اراده کرده ایم که مستضعفان زمین را منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم» (قرآن مجید).
موضع گیریهای جهان در برابر انقلاب ایران
1- غرب به مفهوم عام، یعنی هر دو جناح سرمایه داری و سوسیالیستی آن بدون استثناء – بجز فرانسه در آغاز- بدلایل ذیل نسبت به این انقلاب موضع خصمانه گرفتند:
الف: ترس از بخطر افتادن منافع اقتصادی و نظامی.
ب: ترس از شبح اسلام، با توجه به اینکه انقلاب ایران، خطرناکترین شعار اسلام، یعنی تأسیس «حکومت اسلامی» را مطرح نموده است.
ج: وحشت شوری و چین از تأثیر حکومت اسلامی ایران در میان بیش از یکصد میلیون سکنه مسلمان این کشورها که اکنون تحت سیطره حکومت ترور و وحشت کمونیسم به سر می برند.
2- موضع گیری عام کشورهای عربی و اسلامی و جهان سوم.
الف: کشورهای حوزه خلیج، سعودی (حجاز)، مراکش، عراق، ترکیه و بویژه اسرائیل که 70 درصد سوخت خود را از ایران تأمین میکرد و متقابلاً چتربازهای خود را برای حمایت از شاه به آن کشور میفرستاد، همچنین مصر که از شاه – پس از آنکه از کشور خود با چشم گریان فرار کرد – به گرمی استقبال و پذیرایی نمود..
همگی از شاه حمایت کردند و از رژیم او پشتیبانی نمودند.
ب: برخی با حفظ جوانب احتیاط و رفتار محافظه کارانه طرف شاه را گرفته و از نفوذ اخبار ایران به خارج از مرزها جلوگیری می کردند و جز از آن چیزی نمیگفتند.
ج: برخی دیگر انقلاب ایران را مورد حمایت و تأیید قراردادند، و می کوشیدند که بعد انقلاب اسلامی را از آن حذف نموده و به آن رنگ سوسیالیستی بدهند آنچنان که بعضی از همسایگان ما چنین کردند.
منظق طرفداران نظام پیشین
دلایل موضع گیری خصمانه شرق و غرب در برابر انقلاب ایران، و نیز دفاع سرسختانه ی اسرائیل از رژیم شاه، آن هم در حالیکه امام خمینی همواره لزوم ریشهکن شدن آنرا متذکر شده است، کاملا روشن است، اما سئوال این است که کشورهای عربی و اسلامی بر اساس چه همنوع مصلحتاندیشی ، سیاست خود را با شاه جبار همسو ساختند و چگونه از طاغوتی حمایت کردند که از کشور خود فرار کرد و کودکان در خیابانهای تهران با باقیماندههای مجمسههایش –پس از تخریب- بازی میکردند؟ آیا سران کشورها فکر نمیکردند که این چنین موضعگیری، جز اینکه ملت ایران را در تصمیم خود مبنی بر نابودی شاه، قاطعتر سازد و دریائی از کینه در دل آنان نسبت به همسایگان و برادران دینی و انسانی آنها بوجود آورد، نتیجه ای دیگر ندارد؟ راستی سرانجام، وضع خاورمیانه بالاخص منطقهی خلیج فارس، با توجه به این نفرتها به کجا خواهد انجامید؟ آیا واقعا انگیزهی سیاستمداران این منطقه در شعلهور ساختن آتش فتنهها و عداوتهایی که ثمرهاش گسیختگی و تفرقه بیشتر امت عرب و اسلام میباشد، کدام است؟ آیا حق نداریم بپرسیم ما تا کجا آزادیم که سیاست و موضعگیریهای خود را «مصالح ملتهای خویش» بخوانیم بدون آن که مصالح واقعی ملل دیگر را در نظر گیریم؟
بدون تردید اگر انسانیت را معیار قرار دهیم ، معلوم می گردد که موضعگیریهای خصمانه علیه انقلاب ایران عاری از هرگونه ارزش انسانی است. برای حامیان یک ستمگر مستبد که تنها در یک روز پانزده هزار نفر را قتل عام و بقیه ملت را به آوارگی، گرسنگی وفساد مبتلا ساخت، چه انسانیتی باقی میماند؟
بنابراین ضرورتی ندارد که با چنین قومی با منطق و معیار اسلام سخن بگوییم، چه اگر اسلام بر امور خاص و عام ما حاکم بود و در تعیین مواضع ما نقش داشت، مسلما کار به این درجه از ذلت و رسوایی نمیانجامید.
موضعگیری گروههای اسلامی
تا آنجا که من اطلاع دارم، اگر آنچه را «المعرفه» -در شمارههای پیشین خود- و یا مجلهی «النور» از مراکش و کتابچهی منتشره از مرکز اسلامی «آخن» نوشتهاند، استثنا کنیم، بقیه گروههای اسلامی، یا مهر سکوت به زبان و قلم نهادهاند و یا سخنی به اجمال و گذرا گفته و عدهای نیز در وادی تحیر، سایهای از شک و بدبینی را بر علل و عوامل انقلاب و میزان خلوص و تطابقآن با شعارهای اسلامی، و خلاصه حدود توانائی آن برای تحقق بخشیدن به اهداف خود، افکنده و احتمال وجود دستهای ناپیدا از سازمانهای جاسوسی کمونیستی یا آمریکا را در ورای آن القا کردهاند.
باید دید که دلایل این موضعگیریها چیست؟
درست است که حسن ظن از لوازم اخلاق اسلامی بويژه دربارهی افراد مسلمان و ممتاز جامعه میباشد، و در مورد رهبران جنبشهای اسلامی و چهرههای درخشنده در دل شبهای تیره باید بیشتر باشد، ولی در ضمن اعتراف به قلت توان و امکانات، ما نمیتوانیم در امر تحلیل صحیح مواضع و تحصیل نتایج آزموده و ارائه نصیحت، سکوت روا داریم، و به همین دلیل در قبال تحلیلهای نادرست برخی گروهها یا شخصیتهای اسلامی درباره ایران، باید گفت چند احتمال وجود دارد:
احتمال نخست آنکه موضعگیری این اشخاص و حرکتها،مبتنی بر تحقیق و اطلاعات دقیق و کامل نبوده و به همین جهت، فرصت مناسبی برای داوریهای پیشین و افکار ثابت ما و دستگاههای خبرپراکنی غربی فراهم شده تا مواضع ما را شکل دهند، در صورتیکه میدانیم ماهیت و سرشت این دستگاهها، نفاق و تزویر و قلب حقایق است و به هیچ وجه شایسته نیست که بزرگان عالم اسلام در تعیین مواضع خویش تا این حد سهل انگاری روا دارند.
دربارهی انقلاب ایران، کمترین تردیدی وجود ندارد که محرک اصلی آن اسلام بود و جناحهای ملی و چپ که در کنار بودند، بطوری قهری با موج خروشنده انقلاب به جریان افتادند و تمامی پرچمها ناگزیر، جای خود را به پرچمهای اسلامی سپردند، و امام خمینی همواره طبیعت اسلامی انقلاب و تامین آزادی و عدالت در پرتو حکومت اسلامی را تبیین نموده است. آنچه از این بیان باید آموخت – بفرض صحت احتمال فوق- این است که به میزان خطر ارزیابی اشخاص و جنبشها توجه نمائیم چه، ارزشگذاری و موضعگیری در حقیقت نوعی داوری است و قرآن میفرماید: از دنباله روی چیزی که یقین نداری بپرهیز، زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولند و خطا در امر ارزیابی ، خواه نا خواه منجر به اتخاذ ناروا میگردد.
احتمال دوم این است که هنوز میراث عصر انحطاط، یعنی درگیری های سیاسی و عقیدتی و خونریزی میان امت واحده، خوارج، شیعه ، معتزله و اهل سنت در میان نهضتهای اسلامی زنده و فعال است در صورتیکه همه این نهضتها برای رهائی از سقوط و انحطاط ، متحمل رنجها و تلخیهای فراوان میشوند، گویی آن همه کشمکشها که منجر به تفرقه در صفوف امت و ضعف کیان آن به نفع دشمنان گردیده، کافی نیست.
احتمال سوم اینکه جنبشهای اسلامی از فرا آمدن به آن سطح از درگیری حقیقی برای وضعیت کنونی و آیندهي امت عاجزند. قطعا مقصود از این درگیری، نزاع میان سنی و شیعه و خوارج و مذاهب حنفی، مالکی و شافعی نیست بلکه مقصود، برخورد اسلام با همه ابعاد و اختلافات درونیاش، با جبههي باطل و ظلم و استثمار با تمامی مکاتب نامها و عقاید مربوط به آن است.
احتمال چهارم اینکه ما قادر نیستیم، علیرغم مذاهب و فرق اجتهادات گوناگون عقیدتی، فقهی و تحرکات اجتماعی، مواضع خود را با عقایدی که به موجب آنها امت واحد هستیم، هماهنگ سازیم.
پیغمبر (ص) می فرمای: “المسلم اخو المسلم لایطلمه و لایخذله ولایحقره” مسلمان بردادر مسلمان است، به او ستم نمی کند و خوار و بی اعتبارش نمی سازد.
“ابن تیمیه” که به لحاظ حساس بودن و به کارگیری دقت در مسائل عقیدتی، از جمله سخت گیرترین علمای اسلامی محسوب می شود، شیعه زندیه و امامیه را –علی رغم انتقاداتی که بر آنان داشته است- از زمره امت اسلامی خارج ندانسته است ولی می گوید:
” … پیشینیان از علمای اسلامی در عدم تکفیر مرجئه و شیعه و امثال آنان اختلاف نداشته اند و در خصوص احمد نیز در این زمینه اختلافی نیست و هیچ یک را نمی توان تکفیر کرد”.
براساس اطلاع موثقی که دارم، در تاریخ اخیر حرکت اسلامی، روابط بسیار نزدیکی میان دو پیشوا: شهید حسن البناء و آیت الله کاشانی رهبر نهضت اسلامی ایران در دهه های چهل-پنجاه وجود داشته است. آنان برای همکاری و هماهنگی برای تاسیس دولت اسلامی –در هر کجا که ممکن باشد- و تقویت و تایید آن از سوی همه را مطرح کرده بودند. علاوه، حرکت اسلامی “نواب صفوی” رهبر فدائیان اسلام در حقیقت امتداد تفکر “اخوان” بود.
به هر حال، هیچگونه مجوزی برای سکوت یا ایجاد شبهه در مورد انقلاب ایران وجود ندارد. آنچه واضح است این است که به زودی یک دولت شیعی مقتدر در ایران روی کار خواهد آمد که سرنوشت منطقه را رقم خواهد زد و برای ریشه کن ساختن استعمار و نابودی پایگاه آن، راهی جز ارتباط و تعاون اسلامی مشترک با آن وجود ندارد و این همان خط مشی است که عقاید ما مصالح و انسانیت ما آن را ترسیم می نماید.
ما امیدواریم که حکومت های اسلامی، موضع خود را نسبت به این نهضت عدل گرا و انقلاب انسانی-اسلامی که با سرسخت ترین قدرت استکباری زمان مشغول ستیز است، تصحیح نماید. ما انتظار داریم که حرکت اسلامی با دوراندیشی و در نهایت صراحت و قدرت، همراهی و همدلی خدمتگزاران به اسلام و یاران حریت و عدالت را با برادران ایمانی خود و پیشوایان آزادی و دادگری در ایران اعلام نمایید .. بدون تردید، ایرانیان بودند که اسلام را در همه جهان سربلند ساختند. زیرا این برای نخستین بار در تاریخ بود که یک امپراتوری جبار و سرکش که مورد حمایت دول بزرگ و اذنابشان بود، در هم کوبیده شد و تخت سلطنتی که با داشتن ششمین نیروی نظامی جهان، بر سر پای ایستاده بود واژگون گردید. آن امپراطوری و دستگاه حاکمه و هوادارانش در طوفان کدام یک پیر روحانی، که در تبعید به سر می برد، در هم پیچید. و برای اولین بار در تاریخ، در مهم ترین و پرجمعیت ترین نقاط و میدان های شهرهای پاریس و لندن و واشنگتن، به وسیله مبارزین ایرانی که در حمایت از انقلاب ایران تظاهرات عظیم به راه انداختند، نماز جماعت اقامه شد.
سخن آخر
در شرایطی که ملل مستضعف شرق و غرب و جویندگان نور و حق و عدل و حریت چشم امید به رهبران نهضت اسلامی دوخته اند تا آنان را از استبداد، فقر و حیرت و نابودی رهایی بخشد و از سوی دیگر طاغوت ها در برابر این حرکت عظیم سخت به وحشت افتاده و خواب و آسایش از چشمانشان دور شده و قدرت خویش را رو به زوال می بینند. آیا خواهیم توانست خود را بدات سطح رشد دهیم که بتوانیم انتظارات جهان اسلام و انسانیت را در زمینه رهایی مواریث و ارزش های والای از پوچی ها چپ و راست، برآوریم و بشریت را از انواع ستم و استثمار و نابودی نجات بخشیم؟
بدون تردید ما به این مقصد دست نخواهیم یافت مگر آن که ملت های خود را برای استقرار اسلام در قلمرو نفوس و وقایع زندگی و دنیای خویش متحد سازیم تا دولتی اسلامی که قانون قرآن یعنی قانون توحید و عدل و آزادی را تحکم بخشد، به وجود آید، وصف واحدی از همه عاملین به اسلام تشکیل دهیم، و لبه تیز مبارزات خود را به سمت دشمن واحد –هر شیطانی از جن و انس که ظلم و طغیان را در جهان گسترش می دهد- متوجه سازیم و درپی آرمانی واحد، دست یافتن به بالاترین نشانی را که بر سینه انسان نقش میبندد: “شهادت” پیش بتازیم.
و البته: “و ما یلقّاها الاّ الذّین صبروا وما یلقاها الاّ ذوحظّ عظیم”.
صدق الله العظیم
تونس – 5/2/1979 راشد الغنوشی
Sorry. No data so far.