انقلاب اسلامی ایران، انقلابی فرهنگی و نوعی پوست اندازی در جامعه کهنسال ایران بود. شاید به خاطر همین پوست ترکاندنها است که ایران هزاران سال است که پویا است، همیشه الگو است و دایماً حوزههای نفوذ و تمدنش را به انحای مختلف حفظ میکند و یا اشکال آن را تغییر میدهد. به خاطر همین است که هیچ نیروی مهاجمی تاب مقاومت در برابر فرهنگ ایران را نداشته، در آن حل شده و یا ناچار شده بپذیرد ایران را نمیتوان استعمار کرد. استعمارگرانی که کشورهای بسیاری را از هویت تهی کردهاند هرگز مقابل ایران توانایی این کار را پیدا نکردهاند و همیشه ناچار شدهاند که کشور ما را به عنوان یک قدرت به رسمیت بشناسند. در واقع همه مقابل این فرهنگ پویا عقب نشینی میکنند.
در این میان «استثنایی»، «خاص»، «نو» و «منحصر بفرد» تنها برخی از توصیفاتی هستند که فیلسوفان و جامعهشناسان بزرگ جهان برای تبیین انقلاب سال ۱۳۵۷ به کار میبرند. به عنوان مثال میشل فوکو فیلسوف مشهور فرانسوی انقلاب ایران را پدیدهای نو و منحصر بفرد میداند. فوکو در گرماگرم انقلاب اسلامی یعنی در سالهای ۵۶ و ۵۷ به ایران میآید. او انقلاب ایران را انقلابی میبیند که «نه یک طبقه خاص، نه یک حزب معین، نه یک ایدئولوژی سیاسی مشخص و نه یک دسته خاص از پیشگامان انقلابی که با خود همه ملت را به داخل جریان بکشاند» در آن وجود ندارد. این انقلاب با انگیزههای مادی و اقتصادی هم صورت نگرفته است. یک دلیل آن این است که همه قشرهای ملت در آن حضور دارند. او همچنین در انقلاب اراده یک ملت را میبیند. او انقلاب را نتیجه ستم میداند چرا که اوضاع افراد به گونهای نبوده که ملتی خودشان را جلوی مسلسل و مقابل یک ارتش مجهز قرار دهند. او در این ملت اراده جمعی میبیند و دلیل این اراده را ایجاد تحول در خویشتن خویش با تکیه بر اسلام شیعی میداند.
انقلابی مستقل در جهانی دوقطبی
یکی از نکات جالب درباره انقلاب اسلامی ایران این بود که در زمان وقوع انقلاب جهان دوقطبی بود. در یک سو شرق مارکسیستی و در سوی دیگر غرب کاپیتالیستی وجود داشت که همه دسته بندیهای خود را در جهان داشتند. انقلابهایی که در جهان به وقوع میپیوست با یکی از این دیدگاهها همخوانی داشت و از سوی یکی حمایت میشد. اما انقلاب ایران نه تنها حرکتی مستقل از این دو بود و به هیچ یک وابستگی نداشت و از سوی هیچ کدام حمایت نمیشد بلکه اساساً هر دوی آنها را نفی میکرد. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» دقیقاً بیان کننده این دیدگاه و پیشنهاد شیوه جدیدی در حکومت داری بود که جمهوری اسلامی نامیده شد. به این ترتیب یکی دیگر از دلایل این استثنا بودن انقلاب آشکار میشود و آن این است: برای اولین بار با وقوع یک انقلاب یک حکومت دینی آن هم با آمیختن مؤلفههای جهان مدرن یعنی جمهوری روی کار میآید.
ریشههای دینی این انقلاب چنان ناباورانه بود که بسیاری تحلیل میکردند این انقلاب پس از طی دورهای به دست چپ گرایانی نظیر حزب توده خواهد افتاد. اما نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد بلکه این انقلاب ایران بود که به یکی از عوامل اصلی ورود جهان به عصری جدید تبدیل شد. نتیجه آنکه بسیاری از جامعهشناسان و فلاسفه بزرگ جهان ناچار شدند با دقت بیشتری به تحلیل این انقلاب بپردازند.
دین گرایی عامل حرکت انقلاب
انقلاب ایران انقلابی بود که فرهنگ اسلامی و به خصوص مذهب شیعه در آن نقش زیادی داشت. ایدئولوژی آن اسلامی، رهبر آن روحانی شیعه و کانونهای آن مراکز مذهبی نظیر مساجد و حسینیهها بود.
یکی از مهمترین شعارهای انقلاب الله اکبر بود که به ویژه شبها از پشت بامها سر داده میشد. در شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، اسلام یکی از مهمترین خواستهای مردم بود و سینه زنی و حضور در دستجات عزاداری از روشهای گرامی داشت یاد شهدا بود. در واقع واقعه کربلا و عاشورا نیز با ماهیت ضد ظلم و عدالت خواهیاش و نیز شهادت طلبی تأثیر زیادی در پیشبرد انقلاب اسلامی داشت. به این ترتیب با انقلاب اسلامی بار دیگر دین نقش یک نیروی تأثیر گذار را بازی کرد و اینک به ویژه در تحلیل اوضاع کشورهای اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.
ملتی به دنبال هویت خویش
در دیدگاههایی که برای تبیین انقلاب اسلامی مورد توجه است، عامل هویت ملی نیز به چشم میخورد. در واقع شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی از مهمترین شعارهای انقلاب بودند که تلاش یک ملت را برای داشتن یک هویت ملی مشخص به نمایش میگذاشتند.
سالها بود مردم ایران احساس میکردند خانواده شاه افرادی فاسدند که سنخیتی با فرهنگ ایرانی و اسلامی ندارند. همچنین فکر میکردند که شاه خودش را به بیگانگان فروخته، مقابل امریکا تسلیم محض است و به طورکلی فرهنگ غربی بر ایران مسلط است. به این ترتیب آنها احساس میکردند که لازم است به این سلطه پایان دهند و عصر جدیدی را با هویت ایرانی اسلامی آغاز کنند.
انقلابی که هیچکس وقوع آن را پیش بینی نمیکرد
دلایل دیگری هم برای استثنایی بودن انقلاب اسلامی ذکر میشود. اینکه ایران در زمان وقوع انقلاب در اوج قدرت نظامی و شاه در اوج قدرت قرار داشت. با این وجود سران ارتش به زودی فهمیدند که مقابل مردمی که حاضرند هزاران کشته بدهند کاری از پیش نمیبرند و نمیتوانند در مردم هراسی ایجاد کنند، چراکه انگیزههای دینی و مذهبی و برگشتن به خویشتن خویش مردم را فراگرفته بود. به قول یکی از سران ارتش حمله کردن به یک کشور دیگر آسانتر از حمله به این مردم بود. این اشتباه تنها از یک رژیم مستبد برمی آمد که پیامها را درک نکند و برعکس به مشی سرکوبگرانه خود ادامه دهد. نتیجه آنکه انقلاب همه اقشار و طبقات از عامی تا روشنفکر را دربرگرفت و حکومتی که در ظاهر گرفتار هیچ بحران داخلی و خارجی نبود به سرعت سرنگون شد از سوی دیگر شیوه انقلاب نیز خاص تلقی میشود. خط مشی غالب در انقلاب ایران روش مسلحانه نبود. بلکه تظاهرات میلیونی و به شکل پیوسته بود.
موضوع دیگر شیوه رهبری امام خمینی در انقلاب بود. به عقیده بسیاری امام خمینی در این انقلاب یک رهبر عارف بود. وی در عین حال با نبوغ و هوش و درایت خویش انقلاب را به خوبی سازماندهی کرد. در حالی که برخلاف انقلابهای دیگر وی حزبی هم نداشت و اصولاً رژیم استبدادی شاه چندان اجازه فعالیت تأثیرگذاری را به احزاب نمیداد.
به هرصورت انقلاب اسلامی ایران شیوه تبیین انقلابها را در هم ریخت. تا پیش از انقلاب ایران نظریه پردازان برای تبیین انقلابها از چند انقلاب ویژه استفاده میکردند و آنها را به بقیه انقلابها تعمیم میدادند، ولی انقلاب ایران در دسته بندیهای آنها نمیگنجید.
تا این زمان انقلابها بر اساس روابط سیاسی-اقتصادی تحلیل میشدند، اما انقلاب ایران با این تحلیلها نمیخواند. مردم در این دوران از مشکلات اقتصادی نظیر تورم و بیکاری و حاشیه نشینی رنج میبردند. اما این وضعیت برای تحلیلگران به گونهای تلقی نمیشد که بحرانی برای رژیم ایجاد کند. همان طور هم که گفته شد در این دوران شاه در اوج قدرتش بود و با هیچ یک از قدرتها نیز مشکلی نداشت. به این ترتیب انقلاب اسلامی ایران به شکلی بینظیر فرهنگ و دین را به عنوان عامل تعیین کننده در تحولات اجتماعی وارد کرد. به طوری که اینک نگاه فرهنگی در تبیین تحلیل انقلابها جایگاهی ویژه پیدا کرده است
Sorry. No data so far.