تریبون مستضعفین- کسانی که تجربهای در تولید انیمیشن علی الخصوص انیمیشن رایانهای دارند میدانند که ساخت یک اثر بلند نیاز به وقت و زحمت زیادی دارد، این زحمت صد چندان میشود هنگامی که با متحرک سازی شخصیت سر و کار داشته باشیم. «قلب سیمرغ» به کارگردانی وحید نصیریان بدلیل وجود کاراکترهای زیاد و غیر معمول تجربهای جدید در انیمیشن ایران به شمار میآید که به راحتی نمیتوان از آن عبور کرد. هر چند اگر اندکی بیشتر در مدل سازی شخصیتهای انسانی آن دقت میشد- مخصوصا چهره ها- میتوانست تاثیر چشم گیری در کیفیت کار نهایی داشته باشد، طراحی سیمرغ و هما نیز میتوانست بهتر از این صورت گیرد اما در مقابل رخش و شیر پرنده از نقاط قوت در مدل سازی شخصیتها میباشند.
داستان فیلم قالب کلی داستانهای پهلوانی و اساطیری را دارد که قهرمان آموزش میبیند تا با پلیدی بجنگد و در نهایت نور و روشنی را به جهان رو به زوال عرضه کند، البته کمی عشق هم چاشنی ماجرا شده است!
فضای ابتدایی فیلم که سعی شده است فضای کهن و اساطیری را تداعی کند مخلوطی از نمادهای اساطیری نمادهای هخامنشی است که شباهتهایی به فضاسازیهای بازی «شاهزاده ایرانی» دارد. همچنین ارواحی که در تالار به «رها» حمله ور میشوند نیز شخصیتهای اهریمنی همان بازی را تداعی میکنند.
محیطهای بازی که به نمایش در میآیند به شدت وام دار «ارباب حلقهها» میباشند، و نمود آن بیشتر در هنگام بازگشت دوبارهی قهرمان پس از زخمی شدن در اواسط فیلم به چشم میخورد، به ویژه مکانی که در آن چشم باز میکند شباهت زیادی به مکان مبارزه «گندالف» در نوک کوه با با اهریمن در قسمت دوم سه گانه «ارباب حلقهها» دارد.
زاویه بندیهای دوربین در شناساندن فضا به مخاطب ضعیف هستند، وباعث سردرگمی مخاطب میشوند.
طراحی لباس نبرد قهرمان به خصوص سر بند او شباهتی بین او قهرمان کرهای محبوب (!) «جومونگ» ایجاد میکند.
لهجه جنوبی رخش به همراه لحن امروزی او هر چند اندکی چاشنی طنز دارد اما ما را به یاد دوبلههای طنز فیلمهایی مانند «پا گنده» میاندازد و در برابر ادبیات اساطیری شخصیتهایی مانند «رستم» و «رها» ناهمگون به نظر میآید.
به هر حال این اثر به عنوان تجربهای ارزشمند قابل ملاحظه بوده و از جایگاهی خاص برخوردار است.
Sorry. No data so far.