تریبون مستضعفین- ابراهیم حاتمی کیا در«گزارش یک جشن» توانست بازهم توانایی خود را در بیان مفاهیم در قاب تصویر به رخ بکشد. این بار وی با طرح داستانی با محوریت یک موسسه ازدواج به انتقاد ظریف و ماهرانه درباره برخورد حکومت با مسائل فرهنگی میپردازد.
این کار را هر چند از جهاتی میتوان با آژانس شیشهای مقایسه کرد اما فرقی بارز این دو را از هم تفکیک میکند. هر دو ماجرا در فضایی نسبتا ثابت رخ میدهد، زمان رویداد هر دو نسبتا محدود است و فیلم گزارشی لحظه به لحظه از رویداد هاست و… اما داستان آژانس شیشهای داستانی فرد گراست و افراد نماد افراد هستند اما گزارش یک جشن داستان نمادی است و افراد نماد جریانهای مختلف اجتماعی و سیاسی هستند. نباید در این فیلم به دنبال روند عادی اشخاص و شخصیتپردازی معمول باشیم، زیرا افراد نقش خود را بازی نمیکنند، شخصیت با توجه به شناخت مخاطب از جریانی که او نمایندهاش است شناخته میشود و به همین دلیل زیاد به گذشته افراد پرداخته نمیشود.
جبهه موسسه متشکل از جوانان و زنی است که همسر یک رزمنده است که میتوان او را پیرطریقت آنان به حساب آورد، همه چیز با ورود سرگرد برای ابلاغ حکم پلمپ موسسه آغاز میشود و به دلایلی به طول میانجامد. کشمکش و درگیری بین شخصیتها به خوبی و با ظرافت طراحی شده است و زبان طعنه و کنایه کاربرد وسیعی در این اثر دارد و بسیاری از انتقادهای خویش را حاتمی کیا به این زبان بیان میکند، و در همین قالب نظام را متهم به دخالت گزینشی و شخصی و غیر کارشناسانه با مسائل فرهنگی میکند.
«بانو» که مدیر نسل قبل به حساب میآید دستیارش را که فکر میکند پختگی لازم را برای رهبری این گروه جوان بدست آورده است به جای خود میگذارد، انتقال مدیریت از نسل قدیم به نسل جدید صورت میگیرد، سرگرد کم کم به مدیر جدید وابسته میشود و از فرمان تمرد میکند و خلاصه این کشمکش برای بقای موسسه با ورود سرهنگ و مامورین نیروی انتظامی در وسط جشن عروسی و بیرون ریختن مهمانان از جشن پایان میگیرد. و جوانان سرخورده از برخورد حاکمیت سرگردان خیابان میشوند تا به مکانی که توسط سرهنگ تدارک دیده شده بروند… هوای غم آلود غروب و عدهای که در برابر چشمان پرسشگر مردم عادی با فانوس گرد شهر میگردند و گویی در دل نوای انسانم آرزوست را دارند.
تداعی روزهای فتنه در این لحظات فیلم با استفاده از تکنیکهای مختلف و شبیه سازی فیلم برادی با گوشی همراه به نحو احسنت صورت گرفته است، برخوردهای نیروی انتظامی با راهپیمایان آرام (!)، در گیریهای بین مردم، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا حاتمی کیا نمایشی مظلومانه از فتنه را به تصویر بکشد و ظرافتی زیرکانه فتنه را نتیجه برخورد ناکارآمد حاکمیت در مدیریت فرهنگی دانسته و آن را لازم و غیر قابل اجتناب بداند. دخیل بودن بدنه حاکمیت وردههای بالای مدیریتی در این موضوع درگزارش سرهنگ به مافوقی پنهان پس از پلمپ موسسه، پر رنگ شده است.
در نگاه او فتنه گران نو آورانی مظلوم هستند که چارچوب نظام اجتماعی اندیشههای آنان را برنتافته و آنان را طرد میکند وآنان نیز ریسمانی جز اعتراض برای خویش نمییابند. در این میان گریزی زده میشود به دو دستگی در جبهه اصلاحات، بین کسانی که در چارچوب نظام ماندند و کسانی که جز عبور از خطهای قرمز راهی ندیدند، مدیرت کهنه در برابر مدیریت نو، مدیریت کهنه که بوی سازش و کرنش میدهد و مدیریت جوان که با شجاعت به پیش میرود و حدودی حاکم بر جامعه را نمیپذیرد و حتی نسل کهنه خویش را مرده خطاب کرده و راهی جز همراهی با حرکت انقلابی آنان نمیگذارد. حاتمی کیا پایان با نمایش خواندن خطبه عقد در پارک وتنها ماندن رهبر جدید، با نگاهی تاثر انگیز علت ناکامی اعتراضات را سر گرم شدن مردم به مسائل روزمره و رضایت دادن به وضعیت موجود و در نتیجه تنها ماندن رهبران فتنه میداند.
با نگاهی موشکافانه میتوان موسسه را نماد جریان توسعه فرهنگی دانست و در مقابل سرگرد و سرهنگ نماد قوه قهریه حکومتی سنت گراست، به عبارتی کنتراست پر رنگ شده محافظه کاری و اصلاحات، اصلاحاتی که جوانان را به روبرو شدن با واقعیت ترغیب میکند در این راه ریسک میکند و بهای آن را نیز میپردازد، و دربرابر آن سنتی محافظه کارانه که تلاش در مدیریت جوانان به دلیل ترس از انحراف و منع جوانان برای برخورد با واقعیتهای اجتماعی دارد، و به عبارتی نظام را محکوم به تمامیت گرایی و قیم مابی در برابر مسائل فرهنگی برای اقشار جامعه میکند.
نمیتوان نقطه مشخصی برای تغییر موضع حاتمی در طی سالهای اخیر قائل شد بلکه میتوان روندی را در نظر گرفت که میتوان گفت با «آژانس شیشهای» شروع میشود. آژانش هر چند داستان رزمنده هاست اما نه صرفا رزمندگان دفاع مقدس، و آنچه دفاع مقدس را با تمامی جنگهای رخ داده در صد سال اخیر متمایز میکند. داستان آژانس داستان مردان جنگ است نه مردان پس از دفاع مقدس، این داستان میتوانست برای هر سربازی رخ دهد حتی سربازان آمریکایی که در جنگ ویتنام حاضر بودند. این سبک نگاه حاتمی کیا به جنگ در موج مرده و به نام پدر ادامه مییابد. حاتمی کیا در به نام پدر به گونهای سرخوردگی یک سرباز بازمانده از جنگ و تاثیرات منفی جنگ را بر زندگی مردم بیان میکند و باز هم جنگ در نظر او جنگ است نه دفاع مقدس. این بار نیز حاتمی کیا با همان پس زمینه فکری که از سینمای جنگ به همراه خود دارد پا به عرصه سینمای اجتماعی- سیاسی میگذارد.
حاتمی کیا در این اثر با نگاهی یک جانبه به مسائل فرهنگی کشور نگریسته وبا بیانی شانتاژ گونه به اعتراض به وضعیت موجود میپردازد. وی در این فیلم همراهیاش با جریان فتنه را به رخ همقطاران قدیمی خود میکشد. واگر چنانچه خود او در جواب یکی از منتقدان اذعان کرد «گزارش یک جشن» فیلم خود او باشد، باید هنر او را هنری سوخته و به هدر رفته به حساب آورد.
چقدر بدم حرف نزنین
حرف نزنین کسی نمیگه لالین فول میدم
خیلی احمق و جاهلی…
بصیرت چیزیه که شماها ندارید
بصیرت ساده و بی تکلف نیست
امان از دست شماها که از زمان مولا بودید تا امروز
و با جهلتون به اسلام ضربه زدید
بدبخت حاتمی کیا رو شما نمی شناسید
خیلی بی شعورید
شما همونایی هستید که آوینی رو هم وقتی زنده بود طرد کردید و طرفدار مخملباف بودید
دریغ کی یادش اون موضع گیری های امسال شما ها رو
یا علی
سلام و درود بر حاتمی کیا